گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
وليكن قبلا هم گفتيم كه عمل به ظهور، هر چند خودش ظنّى است، ولى همين عمل به ظنّ، پيروى از حجتى است علمى و عقلایى. به اين معنا كه بناى عقلا بر اين است كه ظنّ ظهور را حجت بدانند. پس پيروى آن، پيروى غير علم نيست.
وليكن قبلا هم گفتيم كه عمل به ظهور، هر چند خودش ظنّى است، ولى همين عمل به ظنّ، پيروى از حجتى است علمى و عقلایى. به اين معنا كه بناى عقلا بر اين است كه ظنّ ظهور را حجت بدانند. پس پيروى آن، پيروى غير علم نيست.


إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئكَ كانَ عَنْهُ مَسئُولاً
«'''إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئكَ كانَ عَنْهُ مَسئُولاً'''»:


اين قسمت از آيه ، علت نهى ((پيروى از غير علم (( را بيان مى كند و آنچه كه بر حسب ظاهر به چشم مى خورد وبه ذهن انسان تبادر دارد اين است كه ضمير در ((كان (( ودر ((عنه (( هر دوبه كلمه ((كل (( برمى گردد، كلمه ((عنه (( نائب فاعل است براى اسم مفعول (مسئولا) كه به گفته زمخشرى در كشاف بر آن مقدم شده است ، ويا آنكه قائم مقام نايب فاعل است ، وكلمه : ((اولئك (( اشاره است به گوش و چشم وقلب ، واگر با اين كلمه كه مخصوص اشاره به صاحبان عقل است اشاره به آنها كرده از اين جهت بوده كه در اين لحاظ كه لحاظ مسؤ ول عنه واقع شدن آنها است به منزله عقلااعتبار مى شوند، ونظائر آن در قرآن كريم بسيار است كه اشاره ويا موصول مخصوص صاحبان عقل در موردى كه فاقد عقل است به كار رفته باشد.
اين قسمت از آيه ، علت نهى ((پيروى از غير علم (( را بيان مى كند و آنچه كه بر حسب ظاهر به چشم مى خورد وبه ذهن انسان تبادر دارد اين است كه ضمير در ((كان (( ودر ((عنه (( هر دوبه كلمه ((كل (( برمى گردد، كلمه ((عنه (( نائب فاعل است براى اسم مفعول (مسئولا) كه به گفته زمخشرى در كشاف بر آن مقدم شده است ، ويا آنكه قائم مقام نايب فاعل است ، وكلمه : ((اولئك (( اشاره است به گوش و چشم وقلب ، واگر با اين كلمه كه مخصوص اشاره به صاحبان عقل است اشاره به آنها كرده از اين جهت بوده كه در اين لحاظ كه لحاظ مسؤ ول عنه واقع شدن آنها است به منزله عقلااعتبار مى شوند، ونظائر آن در قرآن كريم بسيار است كه اشاره ويا موصول مخصوص صاحبان عقل در موردى كه فاقد عقل است به كار رفته باشد.
خط ۳۱: خط ۳۱:
ولى بعضى ها گفته اند: كه اصلا قبول نداريم كلمه ((اولئك (( مخصوص صاحبان عقل باشد، براى اينكه در كلمات اساتيد زبان عرب ديده شده كه در غير ذوى العقول هم به كار رفته است ، مثلاجرير شاعر گفته:
ولى بعضى ها گفته اند: كه اصلا قبول نداريم كلمه ((اولئك (( مخصوص صاحبان عقل باشد، براى اينكه در كلمات اساتيد زبان عرب ديده شده كه در غير ذوى العقول هم به كار رفته است ، مثلاجرير شاعر گفته:


((ذم المنازل بعد منزلة اللوى
'''«ذم المنازل بعد منزلة اللوى * و العيش بعد اولئك الايام»'''
والعيش بعد اولئك الايام ((


((يعنى نكوهيده شد منزلها بعد از منزل لواى معهود ونيز نكوهيده و سرزنش گشت زندگى بعد از آن چند روز(( بنابراين ادعا، ((مسؤ ول (( وسؤ ال شده خود ((گوش ((، ((چشم (( و ((قلب (( خواهد بود كه از خود آنها پرسش مى شود، وآنها هم به نفع و يا ضرر آدمى شهادت مى دهند همچنانكه خود قرآن فرمود: ((و تكلّمنا ايديهم وتشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون ((
((يعنى نكوهيده شد منزلها بعد از منزل لواى معهود ونيز نكوهيده و سرزنش گشت زندگى بعد از آن چند روز(( بنابراين ادعا، ((مسؤ ول (( وسؤ ال شده خود ((گوش ((، ((چشم (( و ((قلب (( خواهد بود كه از خود آنها پرسش مى شود، وآنها هم به نفع و يا ضرر آدمى شهادت مى دهند همچنانكه خود قرآن فرمود: ((و تكلّمنا ايديهم وتشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون ((
خط ۳۸: خط ۳۷:
بعضى ديگر چنين به نظرشان رسيده كه ضمير ((عنه (( به ((كل (( برگشته وبقيه ضميرها به ((متابعت كننده غير علم (( (كه سياق بر آن دلالت دارد) برگشته است ، در نتيجه مسؤ ول همان ((متابعت كننده (( باشد كه از اومى پرسند كه چشم وگوش وفوآدش را چگونه استعمال كرد ودر چه كارهائى به كار برد، وبنابراين معنا، در آيه شريفه التفات وتوجهى از خطاب به غيبت به كار رفته ومى بايد گفته شود ((كنت عنه مسئولا(( وبه هر حال معناى بعيدى است .
بعضى ديگر چنين به نظرشان رسيده كه ضمير ((عنه (( به ((كل (( برگشته وبقيه ضميرها به ((متابعت كننده غير علم (( (كه سياق بر آن دلالت دارد) برگشته است ، در نتيجه مسؤ ول همان ((متابعت كننده (( باشد كه از اومى پرسند كه چشم وگوش وفوآدش را چگونه استعمال كرد ودر چه كارهائى به كار برد، وبنابراين معنا، در آيه شريفه التفات وتوجهى از خطاب به غيبت به كار رفته ومى بايد گفته شود ((كنت عنه مسئولا(( وبه هر حال معناى بعيدى است .


تعليل نهى از پيروى از غير علم به : ((ان السمع والبصر والفوادكل اولئك كان عنه مسؤ ولا((
==تعليل نهى از پيروى از غير علم به: «إنّ السمع والبصر والفوادكل اولئك كان عنه مسؤولا»==
ومعناى صحيح همان است كه ما از نظر خواننده گذرانديم، و حاصلش اين است كه:


ومعناى صحيح همان است كه ما از نظر خواننده گذرانديم ، وحاصلش ‍ اين است كه : دنبال روى از چيرهائى كه علم به آنها ندارى نكن ، زيرا خداى سبحان به زودى از گوش وچشم وفوآد كه وسائل تحصيل علمند بازخواست مى فرمايد، وحاصل تعليل آنطور كه با مورد بسازد اين است كه گوش وچشم وفوآد نعمتهائى هستند كه خداوند ارزانى داشته است تا انسان به وسيله آنها حق را از باطل تميز داده وخود را به واقع برساند، وبه وسيله آنها اعتقاد وعمل حق تحصيل نمايد، وبه زودى از يك يك آنها بازخواست مى شود كه آيا در آنچه كه كار بستى علمى به دست آوردى يا نه ، واگر به دست آوردى پيروى هم كردى يا خير؟.
دنبال روى از چيرهائى كه علم به آنها ندارى نكن ، زيرا خداى سبحان به زودى از گوش وچشم وفوآد كه وسائل تحصيل علمند بازخواست مى فرمايد، وحاصل تعليل آنطور كه با مورد بسازد اين است كه گوش وچشم وفوآد نعمتهائى هستند كه خداوند ارزانى داشته است تا انسان به وسيله آنها حق را از باطل تميز داده وخود را به واقع برساند، وبه وسيله آنها اعتقاد وعمل حق تحصيل نمايد، وبه زودى از يك يك آنها بازخواست مى شود كه آيا در آنچه كه كار بستى علمى به دست آوردى يا نه ، واگر به دست آوردى پيروى هم كردى يا خير؟.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۳۰ </center>
مثلا از گوش مى پرسند آيا آنچه شنيدى از معلومها ويقينها بود يا هر كس ‍ هر چه گفت گوش دادى ؟ واز چشم مى پرسند آيا آنچه تماشا مى كردى واضح ويقينى بود يا خير؟ واز قلب مى پرسند آنچه كه انديشيدى ويا بدان حكم كردى به آن يقين داشتى يا نه ؟ گوش وچشم وقلب ناگزيرند كه حق را اعتراف نمايند، واين اعضاء هم ناگزيرند حق را بگويند، وبه آنچه كه واقع شده گواهى دهند، بنابراين بر هر فردى لازم است كه از پيروى كردن غير علم بپرهيزد، زيرا اعضاء وابزارى كه وسيله تحصيل علمند به زودى عليه آدمى گواهى مى دهند، ومى پرسند آيا چشم و گوش وقلب را در علم پيروى كردى يا در غير علم ؟ اگر در غير علم پيروى كردى چرا كردى ؟ وآدمى در آن روز عذر موجهى نخواهد داشت .
مثلا از گوش مى پرسند آيا آنچه شنيدى از معلومها ويقينها بود يا هر كس ‍ هر چه گفت گوش دادى ؟ واز چشم مى پرسند آيا آنچه تماشا مى كردى واضح ويقينى بود يا خير؟ واز قلب مى پرسند آنچه كه انديشيدى ويا بدان حكم كردى به آن يقين داشتى يا نه ؟ گوش وچشم وقلب ناگزيرند كه حق را اعتراف نمايند، واين اعضاء هم ناگزيرند حق را بگويند، وبه آنچه كه واقع شده گواهى دهند، بنابراين بر هر فردى لازم است كه از پيروى كردن غير علم بپرهيزد، زيرا اعضاء وابزارى كه وسيله تحصيل علمند به زودى عليه آدمى گواهى مى دهند، ومى پرسند آيا چشم و گوش وقلب را در علم پيروى كردى يا در غير علم ؟ اگر در غير علم پيروى كردى چرا كردى ؟ وآدمى در آن روز عذر موجهى نخواهد داشت .
۱۴٬۰۶۶

ویرایش