نتایج جستجو

سبت سبح سبع سبق سبل سجد سجو سحر سدر سدى سراب سرج سرر سرى سطح سطر سعر سعى سفر سفع سفل سقر سقى سلم سلک سمع سمم سمن سمو سهر سهو سوط سوف سوق سوى سير سينين

اذا حدث ل نبء ف ذلک رجل جعل اوى على خلق ائى جدد نفس ايى دلل ا ظلم فرى هل نا سفر کفر

همراه داشته است; روایات اسلامى نیز این معنا را تأیید مى کند. در «تورات» در «سفر خروج» به آن تصریح شده است، به علاوه همسرش، در آن موقع باردار بود. اهل‌ (۱۵۳

نیست. (فمن کان منکم مریضاً أو على سفر) «على سفر» گویاى تحقق و فعلیت سفر است. بنابراین شامل کسى که مسافر نیست، هر چند قصد سفر داشته باشد، نمى شود. ۸ - کسانى

به هنگام وصيّت دو تن عادل از [همكيشان‌] خودتان را شاهد بگيريد، و چنانچه در سفر بوديد و دچار حادثه مرگ شديد [و مسلمانى نيافتيد] دو تن از غير [همكيشان‌] شما

دنبال كرد. و باز وسیله و رشته‌ای را پی گرفت (و سفر را ادامه داد). پس [باز هم با توسل به وسیله] راهی را [برای سفر به شرق] دنبال کرد. باز هم راه را پى گرفت. آنگاه

تکرار در قرآن: ۶(بار) لیست کلمات مشتق شده در حال بارگیری... «زَوَر» (بر وزن سفر) به معناى کج شدن قسمت بالاى سینه است. به فتح (ز) قصد. ميل. از اقرب الموارد

معاششان را تأمین کنند.] ائتلافشان در سفر زمستانى و تابستانى. همبستگیشان در کوچ زمستانی و تابستانی‌ الفت و پيوندشان در سفر زمستان و تابستان به خاطر انس و الفت

شود، أَوْ عَلى‌ سَفَرٍ: يا در سفر باشد با شرايط هشتگانه مسافر، فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ: پس بر او است قضاى آن روزها كه در مرض و سفر افطار كرده در ايام

باز وسیله و رشته‌ای را پی گرفت (و به سمت شمال سفر را ادامه داد). سپس [با توسل به وسیله،] راهی را [برای سفر دیگر] دنبال کرد. باز هم راه را پى گرفت. آنگاه

آیات شامل این کلمه «صَعَد» (بر وزن سفر) به معناى صعود کردن و بالا رفتن است، و گاه به معناى «گردنه» آمده است; و از آنجا که بالا رفتن از گردنه ها، مشقت بار

عَلَيْک يَتَوَکّلُون الْيَوْم بَلَى الدّين مُتّکِئِين عِبَادِه النّهَار سَفَر أَجْر أَلا النّبِي کَيْف أُنْزِل الّتِي خَيْر قَوْمِه أَنَا هِي هٰؤُلاَء

گذاشته‏اند. *** نَصْب: (بروزن قفل و فرس) به معنى رنج و تعب است [كهف:62]. از اين سفر به رنج و خستگى افتاديم. [ص:41]. شيطان به من رنج و عذاب رساند. نصب در آيه اول

را از خدا جدا كردى بايد مردم جداگردى. پناه بر خدا از اين دروغ!!! در تورات سفر خروج باب 24 رفتن موسى به طور نقل شده و در باب 32 ساختن گوساله را به هارون

را به جهت اين نعم ظاهره كه ايلاف ايشان است به رفتن به سفر زمستان كه سفر يمن است و تابستان كه سفر شام است. نزد بعضى معنى آنكه محل تعجب است كه من اين نعمت

برداشتن و با خود بردن وقت سفر و كوچ كردن شما. وَ يَوْمَ إِقامَتِكُمْ‌: و به وقت اقامت شما، يعنى وقت حضر و يا نزول در منازل سفر؛ خلاق متعال توسعه فكرى به

الْأَرْضِ‌: آيا سير نمى‌كردند كافران در زمين، مراد استفهام تحريص است به سفر، يعنى بايد كه سفر كنند اين معاندان و منكران در بلاد عاد و ثمود، فَيَنْظُرُوا كَيْفَ

آیات شامل این کلمه سفر (۱۲ بار) (بر وزن فلس) پرده برداشتن و آشكار كردن (مجمع)راغب گويد: «السفر: كشف الغطاء... سفر العامة عن الرأس و الخمار عن الوجه» مسافرت

آگاه است. ای اهل ایمان! هنگامی که در راه خدا [برای نبرد با دشمن] سفر می کنید [در مسیر سفر نسبت به شناخت مؤمن از کافر] تحقیق و تفحّص کامل کنید. و به کسی که

اگر این مردم را برای منفعت آنی و فوری و سفر کوتاه (تفریحی) دعوت کنی البته تو را پیروی خواهند کرد و لیکن این سفر (به تبوک برای جنگ با روم) بر آنان دراز و