نتایج جستجو

آیات شامل این کلمه ذرع‌ (۵ بار) ه‌ (۳۵۷۶ بار) وَ بَاسِط بِالْوَصِيد کَلْبُهُم لَو ذَات اطّلَعْت الشّمَال عَلَيْهِم لَوَلّيْت مِنْهُم فِرَارا الْيَمِين

با آن وسعت بر شما تنگ گرديد. [هود:77]. يعنى در كارشان فرو ماند چنانكه در «ذرع» گذشت. [حجر:97]. ضيقّ: تنگ. [انعام:125]. يعنى سينه او را سخت تنگ مى‏كند. حرج

الله اله رئى وله جعل يوم غفر کلل ربب خضر کم اخر ب علم اتى انن ى هو شدد ک ثمن ذرع ارض يبس بعد فوق الذى طبق قوم لا نزل بوب سنو الا ثم بحر ان ذلک مثل رجع لعل

با آن وسعت بر شما تنگ گرديد. [هود:77]. يعنى در كارشان فرو ماند چنانكه در «ذرع» گذشت. [حجر:97]. ضيقّ: تنگ. [انعام:125]. يعنى سينه او را سخت تنگ مى‏كند. حرج

با آن وسعت بر شما تنگ گرديد. [هود:77]. يعنى در كارشان فرو ماند چنانكه در «ذرع» گذشت. [حجر:97]. ضيقّ: تنگ. [انعام:125]. يعنى سينه او را سخت تنگ مى‏كند. حرج

آستانه در گشوده بود «اَلْوَصيدُ: اَلْفِناءُ». هم على طلع ب فى نور لو عمد مدد ه ذرع شئم ها انن بسط فئد صحب ل نا ولى کلب شمل التى من ذات فرر يمن

سدس ذات ما خمس من رجم ثمن سبع غيب على کلب ربع ان جرح شمل هن بسط ک حمل ثلث ذرع يمن کم ربب لهث ى طيب س سجد ف ل وصد او هوى قلب ترک الله عدد لو رقد تبع حلل

علم ا قتل کفف قوم عنق رئى ملک کثر جعل ذات سلک خرج شدد خلق ذکر الا نفق سبل ذرع عدو سحب قبض اذ لئک کون ن انا سوء کلب وقى قلد افک شمل رجع ثور غلل الک الو دور

رحب رود ندى قوم ثبر وعد حمم نصب بصر اوب عن کسب عمل خشع لظى الذين دعو بور ذرع بشر ذات سقى کبر نزل بل حمى التى ظلم دور جىء ذمم وصى نا ضلل سوء ام قرر سلسل

آرام‌ شد و مراجعت‌ كردند بمكه‌، بعضي‌ گفتند: چون‌ مكه‌ ابتداء وادي‌ ‌غير‌ ذي‌ ذرع‌ ‌بود‌ سپس‌ ‌که‌ آباد شد اينها احتياجاتي‌ داشتند ‌که‌ ‌در‌ تابستان‌ بروند

الانوار، ج 13، ص 30. جلد 8 - صفحه 250 نعلين از پاى درآورد در پس وادى به چند ذرع دور انداخت. مفسرين عامه گفته‌اند چون از پوست خر مرده بود لذا امر به خلع شد

ايشان، بلكه از ما اهل بيت مى‌باشد. راوى گويد: من با سلمان و هشت نفر ديگر، چهل ذرع كنديم، ناگاه سنگى عظيم و سخت پديد آمد كه آهن بر آن كارگر نبود. واقعه را خدمت

6- خروج قصيل براى او به درخواست قوم. 7- قد و قامت او به قولى هشتاد يا صد ذرع بوده. حضرت فرمودند: فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ‌: پس واگذاريد ناقة

وَ غَيْرِ ذَلِكَ فَابْتَاعُوهُ وَ صَارُوا بِهِ إِلَى‏ مَكَّةَ فَوَافَقَ ذَرْعُ ذَلِكَ اَلْخَشَبِ‏ اَلْبِنَاءَ مَا خَلاَ اَلْحِجْرَ فَلَمَّا بَنَوْهَا كَسَوْهَا

قسمتى از آن برابر قبله نباشد. و مستحبّ است ميان نمازگزار و قبر از هر طرف ده ذرع فاصله باشد. و امّا در ميان راه‏هاى اصلى نماز گزاردن جايز نيست، و نيز در شاهراه

قال هذا يوم عصيب ) سيى ء از ماده ساء به معنى بدحال شدن و ناراحت گشتن است . ذرع را بعضى به معنى قلب و بعضى به معنى خلق گرفته اند بنابراين ضاق بهم ذرعا يعنى

زنجيرش كنيد! ۳۱ - سپس او را در دوزخ بيفكنيد! ۳۲ - بعد او را به زنجيرى كه هفتاد ذرع است ببنديد! ۳۳ - چرا كه او هرگز به خداوند بزرگ ايمان نمى آورد. ۳۴ - و هرگز

فانه منى و من عصانى فانك غفور رحيم . ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى ذرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلوه فاجعل افئده من الناس تهوى اليهم و ارزقهم

درآوريد او را در آتش بزرگ. بعد از آن، در زنجيرى كه گزِ (/ درازى) آن هفتادگز (/ ذرع) است، او را داخل كنيد و در آن درآوريد؛ يعنى آن را بر بدن او بپيچيد تا هيچ