گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۸: خط ۹۸:
<span id='link316'><span>
<span id='link316'><span>


==جواب به تهمت ديگرى كه مشركان بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله وسلم مى زدند و اورا شاعر و كلام وحى را شعر مى خواندند ==
==پاسخ به تهمت ديگر مشركان که پيامبر«ص» را، شاعر مى خواندند ==
«'''وَ الشعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُنَ...يَفْعَلُونَ'''»:
«'''وَ الشعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُنَ...يَفْعَلُونَ'''»:


اين آيه پاسخ از تهمتى است كه مشركين به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) مى زدند و او را شاعر مى خواندند و اين جواب از تهمت دوم ايشانست و اولى آن ، اين بود كه مى گفتند او شيطانى دارد كه قرآن را به وى وحى مى كند.
اين آيه، پاسخ از تهمتى است كه مشركان به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» مى زدند و او را شاعر مى خواندند، و اين جواب از تهمت دوم ايشان است. و اولى آن، اين بود كه مى گفتند: «او، شيطانى دارد كه قرآن را به وى وحى مى كند».


و اين دو تهمت از تهمتهايى بود كه در مكه و قبل از هجرت همواره آنها را تكرار مى كردند و به اين وسيله مردم را از دعوت حقه او دور مى كردند و همين خود مؤ يدى است براى اينكه بگوييم : اين آيات در مكه نازل شده ، بر خلاف كسانى كه گفته اند: در مدينه نازل شده است .
و اين دو تهمت، از تهمت هايى بود كه در مكه و قبل از هجرت، همواره آن ها را تكرار مى كردند و به اين وسيله مردم را از دعوت حقه او دور مى كردند و همين، خود مؤيدى است براى اين كه بگوييم: اين آيات در مكه نازل شده، بر خلاف كسانى كه گفته اند: در مدينه نازل شده است.


علاوه بر اين ، اين آيات مشتمل است بر آيه اى كه سوره با آن ختم مى شود و آن آيه «'''و سيعلم الذين ظلموا اىّ منقلب ينقلبون '''» است و معنا ندارد سوره اى كه از قديمترين سوره هاى مكى است همچنان ناتمام بماند و سالها بگذرد، بعد در مدينه تكميل شود. و اما اينكه در آيات مورد بحث ، شعراى با ايمان را از مذمت شعرا مستثنا دانسته ، هيچ دلالتى ندارد بر اينكه اين شعراى با ايمان ، مؤمنين بعد از هجرت اند.
علاوه بر اين، اين آيات مشتمل است بر آيه اى كه سوره با آن ختم مى شود و آن، آيه «وَ سَيَعلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُون» است، و معنا ندارد سوره اى كه از قديم ترين سوره هاى مكى است، همچنان ناتمام بماند و سال ها بگذرد، بعد در مدينه تكميل شود.  


به هر حال كلمه «'''غاؤ ون '''» جمع اسم فاعل است و مفرد آن غاوى و مصدرش غى است و غى معنايى دارد كه خلاف معناى رشد است و رشد به معناى اصابه به واقع است و رشيد كسى را گويند كه اهتمام نمى ورزد مگر به آنچه كه حق و واقع باشد و در نتيجه غوى كسى است كه راه باطل را برود و از راه حق منحرف باشد و اين غوايت از مختصات صناعت شعر است ، كه اساسش بر تخيل و تصوير غير حق و غير واقع است به صورت حق و واقع .
و اما اين كه در آيات مورد بحث، شعراى با ايمان را از مذمت شعرا مستثنا دانسته، هيچ دلالتى ندارد بر اين كه اين شعراى با ايمان، مؤمنان بعد از هجرت اند.
 
به هر حال، كلمۀ «غَاوُون»، جمع اسم فاعل است و مفرد آن «غاوى»، و مصدرش «غىّ» است و «غىّ» معنايى دارد كه خلاف معناى رشد است، و «رشد» به معناى اصابه به واقع است و «رشيد»، كسى را گويند كه اهتمام نمى ورزد، مگر به آنچه كه حق و واقع باشد. و در نتيجه، «غوى»، كسى است كه راه باطل را برود و از راه حق منحرف باشد. و اين غوايت، از مختصات صناعت شعر است، كه اساسش بر تخيل و تصوير غيرحق و غيرواقع است، به صورت حق و واقع.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۷۰ </center>
و به همين جهت كسى به شعر و شاعرى اهتمام مى ورزد كه غوى باشد و با تزيينات خيالى و تصويرهاى موهومى سرخوش بوده و از اينكه از حق به غير حق منحرف شوند و از رشد به سوى غوايت برگردند خوشحال شوند و از اين شعراء هم كسانى خوششان مى آيد و ايشان را پيروى مى كنند كه خود نيز غاوى و گمراه باشند و جمله «'''و الشعراء يتبعهم الغاوون '''» همين معنا را مى رساند.
و به همين جهت، كسى به شعر و شاعرى اهتمام مى ورزد كه «غوى» باشد و با تزيينات خيالى و تصويرهاى موهومى، سرخوش بوده و از اين كه از حق به غيرحق منحرف شوند و از رشد به سوى غوايت برگردند، خوشحال شوند و از اين شعراء هم كسانى خوششان مى آيد و ايشان را پيروى مى كنند، كه خود نيز، غاوى و گمراه باشند. و جملۀ «وَ الشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الغَاوُون» همين معنا را مى رساند.
 
«'''ألَم تَرَ أنَّهُم فِى كُلّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَ إنَّهُم يَقُولُونَ مَا لَا يَفعَلُونَ'''» - كلمۀ «يَهِيمُون»، از «هام - يهيم - هيمانا» است. و اين واژه، به معناى آن است كه كسى، پيش روى خود را بگيرد و برود. و مراد از «هيمان كفار در هر وادى»، افسار گسيختگى آنان در سخن گفتن است.
 
مى خواهد بفرمايد: اين ها، بند و بارى در حرف زدن ندارند، حد و مرزى در آن نمى شناسند. چه بسا كه باطل و مذموم را مدح كنند، عينا همان طورى كه حق و محمود را بايد ستايش كرد، و بر عكس، چه بسا زيبا و جميل را آن چنان مذمت مى كنند كه يك امر قبيح و زشت بايد مذمت شود، و چه بسا مردم را به سوى باطل دعوت نموده و از حق بر مى گردانند. و اين روش، خود انحراف از راه فطرت انسانى است، كه اساسش بر رشد است و رشد هم، داعى به سوى حق است و نيز اين كه چيزهايى مى گويند كه خود عمل نمى كنند، عدول از راه فطرت است.


«'''الم تر انهم فى كل واد يهيمون و انهم يقولون ما لا يفعلون '''» - كلمه «'''يهيمون '''» از «'''هام - يهيم - هيمانا'''» است و اين واژه به معناى آنست كه كسى پيش روى خود را بگيرد و برود، و مراد از هيمان كفار در هر وادى ، افسار گسيختگى آنان در سخن گفتن است ، مى خواهد بفرمايد: اينها بند و بارى در حرف زدن ندارند، حد و مرزى در آن نمى شناسند، چه بسا كه باطل و مذموم را مدح كنند، عينا همانطورى كه حق و محمود را بايد ستايش كرد و بر عكس چه بسا زيبا و جميل را آنچنان مذمت مى كنند كه يك امر قبيح و زشت بايد مذمت شود و چه بسا مردم را به سوى باطل دعوت نموده و از حق بر مى گردانند و اين روش خود انحراف از راه فطرت انسانى است ، كه اساسش بر رشد است و رشد هم داعى به سوى حق است و نيز اينكه چيزهايى مى گويند كه خود عمل نمى كنند، عدول از راه فطرت است .
خلاصه: حجتى كه در اين آيات سه گانه اقامه شده، اين است كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» شاعر نيست. براى اين كه شاعر كسى است كه گمراهان، از او پيروى مى كنند. چون صناعت شعر، اساسش بر غوايت و خلاف رشد است، ليكن مى بينيد كه آن افرادى كه اين رسول را پيروى مى كنند، به منظور رشد و رسيدن به واقع و به طلب حق، پيروى مى كنند. چون مى بينند كه دعوت او و كلامى كه به نام قرآن نزد او است، مشتمل است بر دعوت بر حق و رشد، نه باطل و غىّ.


خلاصه حجتى كه در اين آيات سهگانه اقامه شده ، اين است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) شاعر نيست ، براى اينكه شاعر كسى است كه گمرهان او را پيروى مى كنند، چون صناعت شعر اساسش بر غوايت و خلاف رشد است ، ليكن مى بينيد كه آن افرادى كه اين رسول را پيروى مى كنند، به منظور رشد و رسيدن به واقع و به طلب حق پيروى مى كنند، چون مى بينند كه دعوت او و كلامى كه به نام قرآن نزد او است ، مشتمل است بر دعوت بر حق و رشد، نه باطل و غى .
«'''إِلّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً...'''»:


«'''إِلا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً...'''»:
اين استثناء، استثناى عده اى از شعرا است كه فرمود: پايه كارشان، غوايت و گمراهى است و آن عده، عبارتند از شعرايى كه ايمان دارند. چون ايمان و عمل صالح، آدمى را طبعا از ترك حق و پيروى باطل، جلوگيرى مى كند.  


اين استثناء، استثناى عده اى از شعرا است كه فرمود: پايه كارشان غوايت و گمراهى است و آن عده عبارتند از شعرايى كه ايمان دارند، چون ايمان و عمل صالح آدمى را طبعا از ترك حق و پيروى باطل ، جلوگيرى مى كند و اينكه فرموده : خدا را بسيار ذكر مى كنند، براى اينست كه ذكر كثير خدا، آدمى را همواره به ياد خدا مى اندازد و او را به سوى حق ، آن حقى كه مايه رضايت اوست مى برد و از باطل كه او دوست نمى دارد بندگان به آن مشغول باشند بر مى گرداند، در نتيجه چنين كسان دچار آن گمراهيها نمى شوند، كه آن دسته ديگر دچارش مى باشند.
و اين كه فرموده: «خدا را بسيار ذكر مى كنند»، براى اين است كه ذكر كثير خدا، آدمى را همواره به ياد خدا مى اندازد و او را به سوى حق، آن حقى كه مايه رضايت اوست، مى برد و از باطل كه او دوست نمى دارد بندگان به آن مشغول باشند، بر مى گرداند. در نتيجه، چنين كسان دچار آن گمراهی ها نمى شوند، كه آن دسته ديگر دچارش مى باشند.


با اين بيان روشن مى شود كه چرا جمله استثناء را مقيد به ايمان و عمل صالح كرده ، سپس جمله «'''و ذكروا اللّه كثيرا'''» را بر آن عطف نمود.
با اين بيان، روشن مى شود كه چرا جملۀ استثناء را به ايمان و عمل صالح مقید كرده، سپس جملۀ «وَ ذَكَرُوا اللّهَ كَثِيراً» را بر آن عطف نمود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۷۱ </center>
«'''و انتصروا من بعد ما ظلموا'''» - كلمه «'''انتصار'''» به معناى انتقام است ، بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از شعرايى كه بعد از مظلوميت انتقام مى گيرند، آن شعرايى مى باشند كه با اشعار خود، اشعارى را كه مشركين سروده اند و در آن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را هجو كرده يا در دين او طعن زده و از اسلام و مسلمين بدگويى كرده اند، پاسخ داده اند و رد كرده اند، و اين تفسير خوبى است كه مقام آيه آن را تاءييد مى كند.
«'''وَ انتَصَرُوا مِن بَعدِ مَا ظُلِمُوا'''» - كلمۀ «انتصار»، به معناى انتقام است. بعضى از مفسران گفته اند: مراد از شعرايى كه بعد از مظلوميت انتقام مى گيرند، آن شعرايى مى باشند كه با اشعار خود، اشعارى را كه مشركان سروده اند و در آن رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» را هجو كرده، يا در دين او طعن زده و از اسلام و مسلمين بدگويى كرده اند، پاسخ داده اند و رد كرده اند. و اين، تفسير خوبى است كه مقام آيه، آن را تأييد مى كند.


«'''و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون '''» - كلمه «'''منقلب '''» اسم مكان و يا مصدر ميمى از انقلاب است و معناى جمله اين است كه كسانى كه ستم كرده اند - بطورى كه از سياق بر مى آيد مراد مشركين هستند - به زودى خواهند فهميد كه به چه بازگشتگاهى بر مى گردند و آن بازگشتگاه همان آتش است و يا اين است كه به زودى خواهند فهميد كه به چه نحو برمى گردند.
«'''وَ سَيَعلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُون '''» - كلمۀ «مُنقَلَب»، اسم مكان و يا مصدر ميمى از انقلاب است و معناى جمله، اين است كه كسانى كه ستم كرده اند - به طورى كه از سياق بر مى آيد، مراد مشركان هستند - به زودى خواهند فهميد كه به چه بازگشتگاهى بر مى گردند و آن بازگشتگاه، همان آتش است. و يا اين است كه به زودى خواهند فهميد كه به چه نحو بر مى گردند.


در اين جمله مشركين را تهديد مى كند و در عين حال در اين جمله كه آخرين آيه سوره است به مضمون اول سوره بازگشت شده ، چون در اول سوره فرمود: «'''فقد كذبوا فسياتيهم انبوء ما كانوا به يستهزؤ ن '''»
در اين جمله، مشركان را تهديد مى كند و در عين حال در اين جمله، كه آخرين آيه سوره است، به مضمون اول سوره بازگشت شده. چون در اول سوره فرمود: «فَقَد كَذَّبُوا فَسَيأتِيهِم أنبَاؤُ مَا كَانُوا بِهِ يَستَهزِؤُن».
بحث روايتى
<span id='link317'><span>
<span id='link317'><span>
==روايات متعدد درباره آنچه كه پيامبر اكرم «ص» بعد از نزول آيه: «و انذر عشيرتك الاقربين» انجام داد==
==روايات متعدد درباره آنچه كه پيامبر اكرم «ص» بعد از نزول آيه: «و انذر عشيرتك الاقربين» انجام داد==
در كافى به سند خود از حجال از شخصى كه نامش را برده از يكى از دو امام باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده كه گفت : از كلام خداى تعالى پرسيدم كه مى فرمايد: «'''بلسان عربى مبين '''» فرمود: زبان عرب مى تواند مدلول ساير زبانها را روشن سازد، ولى ساير زبانها مداليل زبان عرب را روشن نمى كند.  
در كافى به سند خود از حجال از شخصى كه نامش را برده از يكى از دو امام باقر و صادق (عليهما السلام) روايت كرده كه گفت : از كلام خداى تعالى پرسيدم كه مى فرمايد: «'''بلسان عربى مبين '''» فرمود: زبان عرب مى تواند مدلول ساير زبانها را روشن سازد، ولى ساير زبانها مداليل زبان عرب را روشن نمى كند.  
۱۳٬۵۶۱

ویرایش