محمد ٢٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۴۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
فَکَيْفَ‌ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ‌ الْمَلاَئِکَةُ يَضْرِبُونَ‌ وُجُوهَهُمْ‌ وَ أَدْبَارَهُمْ‌

ترجمه

حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان می‌زنند و جانشان را می‌گیرند؟!

|پس چگونه‌اند هنگامى كه فرشتگان جانشان را مى‌گيرند در حالى كه بر صورت‌ها و پشت‌هايشان مى‌كوبند
پس چگونه [تاب مى‌آورند] وقتى كه فرشتگان [عذاب‌]، جانشان را مى‌ستانند و بر چهره و پشت آنان تازيانه مى‌نوازند؟
پس با چه حال سختی اینان رو به رو شوند هنگامی که فرشتگان (عذاب) جانشان بگیرند و بر روی و پشت آنها (تازیانه قهر) زنند؟!
پس حال و وضعشان زمانی که فرشتگان جانشان را می گیرند در حالی که بر صورت و پشتشان [تازیانه عذاب] می زنند، چگونه خواهد بود؟!
چگونه‌اند آنگاه كه فرشتگان آنها را مى‌ميرانند و بر صورت و پشتهايشان مى‌زنند؟
پس چگونه باشد حالشان آنگاه که فرشتگان جانشان را بگیرند و چهره‌ها و پشتهایشان را فرو کوبند؟
پس چون‌اند [آن منافقان‌] آنگاه كه فرشتگان جانشان را مى‌گيرند بر رويها و پشتهاشان مى‌زنند؟!
حال آنان چگونه خواهد بود بدان هنگام که فرشتگان مأمور قبض ارواح به سراغشان می‌آیند و چهره‌ها و پشتها (و سایر اندامهای) ایشان را به زیر ضربات خود می‌گیرند؟!
پس چگونه است هنگامی که فرشتگان (عذاب) جانشان را می‌ستانند، حال آنکه بر چهره‌ها و پشت‌هاشان می‌زنند؟
پس چگونه است گاهی که بیابندشان فرشتگان زنند رویهای ایشان و پشتهای ایشان را

How about when the angels take them at death, beating their faces and their backs?
ترتیل:
ترجمه:
محمد ٢٦ آیه ٢٧ محمد ٢٨
سوره : سوره محمد
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تَوَفَّتْهُمْ»: ایشان را دریابند و قبض روح کنند. ایشان را از جهان برمی‌گیرند (نگا: نساء / ، انعام / ، اعراف / ، نحل / و ). «یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ»: (نگا: انفال / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ «27»

پس (حال آنان) چگونه خواهد بود، آنگاه كه فرشتگان جانشان را بازگيرند، در حالى كه به صورت و پشت آنان مى‌كوبند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ «27»

فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ: پس چگونه نباشد حال ايشان و چه حيله دارند زمانى را كه متوفى سازند ايشان را ملائكه و قبض روح آنها كنند، يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ‌: مى‌زنند رويهاى ايشان را مقامع آتش به جهت روى گردانيدن از حق، وَ أَدْبارَهُمْ‌: بر پشتهاى ايشان به سبب پشت كردن از حق.

ابن عباس نقل نموده: هيچكس بر معصيتى نميرد مگر كه ملائكه مقامع را بر روى و پشت ايشان زنند «1».

ابو سعيد خدرى از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله روايت نموده در وصف عمود آهنين: و لو وضعوا مقمع من حديد فى الارض ثمّ اجتمع عليه الثّقلان ما اقلوه من الارض، كه: اگر بگذارند عمود آهنين را در زمين، پس جمع شوند جن و انس بر آن تكان ندهند آن را از زمين‌ «2».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ «26» فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ «27» ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ «28» أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ «29» وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ (30)

ترجمه‌

اين بسبب آنست كه آنها گفتند بآنانكه ناخوش داشتند آنچه را فرو فرستاد خدا بزودى فرمان بريم شما را در بعضى از امور و خدا ميداند راز پنهان نمودن آنها را

پس چگونه باشد وقتى كه بميرانندشان ملائكه با آنكه ميزنند رويهاشان و پشتهاشان را

اين بسبب آنست كه آنها پيروى كردند آنچه را كه بخشم آورد خدا را و ناخوش داشتند خوشنوديش را پس باطل كرد او كارهاشانرا

آيا پنداشتند آنانكه در دلهاشان مرض است كه هرگز بيرون نخواهد آورد خدا كينه‌هاشانرا

و اگر ميخواستيم هر آينه نشان داده بوديم بتو آنها را پس هر آينه شناخته بودى آنها را بعلامات مخصوصشان و هر آينه ميشناسى البته آنها را از طرز گفتار و خدا ميداند كارهاى شما را.

تفسير

خداوند متعال جهت ارتداد اشخاص مذكوره در آيات سابقه را گوشزد فرموده كه اين براى آنستكه بكسانيكه از احكام اسلام كراهت داشتند مانند يهود محرمانه ميگفتند چيزى نميگذرد كه اين اساس برچيده و پيغمبر اسلام مغلوب ميشود و ما با شما در بعضى از امور لازمه موافقت خواهيم نمود ولى خداوند از اسرار آنها آگاه است يا از گفتگوى سرّى آنان باخبر است چون اسرار بصيغه جمع نيز قرائت شده و با اسرار كه مصدر است تفاوت مهمّى در معناى مراد ندارد و لذا


جلد 5 صفحه 13

مصادر معمولا جمع بسته نميشود و مستفاد از روايات متعدده معتبره از ائمه اطهار عليهم السلام آنستكه اين آيات در شأن خلفاء جور و اتباع آنها از بنى اميّه و غيرها نازل شده كه با هم تبانى داشتند نگذارند بعد از پيغمبر (ص) امر خلافت در امير المؤمنين (ع) و اولاد طاهرين او مستقرّ گردد و بايشان خمس واجب خودشان را ادا نكنند و اين گفتگو را با يكديگر مينمودند و خداوند سرّ آنها را فاش فرمود و منافات با عموم معنى كه قبلا ذكر شد ندارد و در آيات سابقه اشاره به اين معنى شد كه مراد از شيطان كيست و بنابراين مراد از ما نزّل اللّه ولايت امير المؤمنين (ع) و مراد از بعض الامر ترك آن و اداء خمس است لذا خداوند ميفرمايد پس چگونه است حال آنها و چه ميكنند وقتى كه ملائكه قبض روح آنها را نمايند در حاليكه ميزنند برويهاى آنها و پشتهاشان كه از حقّ اعراض نموده و بباطل معطوف شده و اين براى آنستكه متابعت نمودند امريرا كه موجب غضب خدا شده و كراهت داشتند خوشنودى خدا را كه در پيروى از حقّ و حقيقت است و در روايات موجب سخط بدوستى دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام و رضوان بولايت آنحضرت تفسير شده است و هيچ عمل خيرى بدون ولايت ائمه اطهار مقبول درگاه كردگار نيست پس فائده‌ئى براى صاحبش ندارد و باطل است آيا چنين تصوّر باطلى نمودند كسانيكه بمرض قلبى نفاق و حسد و عناد مبتلا هستند كه خداوند ظاهر نميفرمايد كينه‌هاى ديرينه آنها را و اگر بخواهيم ما ارائه ميدهيم بتو اى پيغمبر اشخاص آنانرا پس ميشناسى آنها را بعلامات مخصوص بهر يك از آنها ولى صلاح نيست و اكنون خودت از اشارات و كنايات و كيفيّت گفتار آنها مسلّما خواهى شناخت آنانرا و خدا عالم بتمام جزئيات امور است و از تمام اعمال بندگان آشكار باشد يا نهان با خبر است و در برابر پاداش خير و شرّ خواهد داد در مجمع از ابو سعيد خدرى نقل نموده كه لحن القول دشمنى آنها با امير المؤمنين عليه السّلام است ما در زمان پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم منافقين را بدشمنى آنها با حضرت امير عليه السّلام ميشناختيم و اينمعنى را از جابر بن عبد اللّه انصارى نيز نقل نموده و از عبادة بن صامت روايت فرموده كه ما اولاد خودمان را معمولا آزمايش مينموديم بمحبت على بن ابى طالب عليه السّلام و چون ميديديم يكى از آنها آنحضرت را دوست ندارد


جلد 5 صفحه 14

ميدانستيم از طريق رشد و صلاح بوجود نيامده و نيز نقل نموده كه بعد از اين آيه تمام منافقين شناخته شدند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَكَيف‌َ إِذا تَوَفَّتهُم‌ُ المَلائِكَةُ يَضرِبُون‌َ وُجُوهَهُم‌ وَ أَدبارَهُم‌ «27»

‌پس‌ چگونه‌ ‌است‌ زماني‌ ‌که‌ ملائكه‌ ‌که‌ قبض‌ روح‌ مي‌كنند بشدت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بگيرند و ‌با‌ تازيانه آتش‌ ‌بر‌ روي‌ ‌آنها‌ و پشت‌ ‌آنها‌ بزنند.

جلد 16 - صفحه 186

فكيف‌ چه‌ ميكنند ‌اينکه‌ منافقين‌ و كارهين‌ ‌بما‌ انزل‌ اللّه‌ ‌را‌ إِذا تَوَفَّتهُم‌ُ المَلائِكَةُ ملائكه غلاظ و شداد ‌در‌ موقع‌ قبض‌ روح‌ ‌آنها‌ بشدت‌ قبض‌ كنند ‌که‌ معني‌ توفي‌ ‌است‌.

يَضرِبُون‌َ وُجُوهَهُم‌ وَ أَدبارَهُم‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: وَ لَو تَري‌ إِذِ الظّالِمُون‌َ فِي‌ غَمَرات‌ِ المَوت‌ِ وَ المَلائِكَةُ باسِطُوا أَيدِيهِم‌ أَخرِجُوا أَنفُسَكُم‌ُ اليَوم‌َ تُجزَون‌َ عَذاب‌َ الهُون‌ِ بِما كُنتُم‌ تَقُولُون‌َ عَلَي‌ اللّه‌ِ غَيرَ الحَق‌ِّ وَ كُنتُم‌ عَن‌ آياتِه‌ِ تَستَكبِرُون‌َ انعام‌ ‌آيه‌ 93.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 27)- این آیه در حقیقت توضیحی است برای این تهدید سر بسته می‌فرماید: «پس حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان مرگ روحشان را قبض می‌کنند در حالی که بر صورت و پشت آنها می‌زنند» (فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ).

به صورت آنها می‌کوبند، برای این که رو به سوی دشمنان خدا رفته‌اند، و بر پشت آنها می‌زنند به خاطر این که به آیات الهی و پیامبرش پشت کردند.

نکات آیه

۱- سست ایمان هاى همدل با کافران، داراى وضعیتى بس دشوار به هنگام جان کندن (فکیف إذا توفّتهم الملئکة)

۲- مرگ، خط پایانى بر توطئه ها و هواپرستى عناصر سست ایمان منافق (قالوا للذین کرهوا ... فکیف إذا توفّتهم الملئکة) از ارتباط دو آیه، مطلب بالا قابل برداشت است; یعنى، سست ایمان هاى منافق، گرچه در دنیا به هر کارى دست مى زنند; اما با مرگ - که به تمامى توطئه هاشان پایان خواهد داد - چه خواهند کرد.

۳- کیفر سخت منافقان به هنگام مرگ، براساس علم الهى به نهان کارى هاى خائنانه آنان (و اللّه یعلم إسرارهم . فکیف إذا توفّتهم الملئکة) از ارتباط عبارت «فکیف إذا...» - که بیانگر کیفر سخت منافقان است - با ذیل آیه قبل (واللّه یعلم إسرارهم) استفاده مى شود که علم و آگاهى خداوند، پشتوانه کیفر منافقان به هنگام مرگ شان، خواهد بود.

۴- توجه به عمر محدود دنیا و گرفتارى هاى لحظه مرگ، بازدارنده انسان از گناه و انحراف (فکیف إذا توفّتهم الملئکة) تعبیر «فکیف...» در مقام بازداشتن منافقان و منحرفان از بى ایمانى و نفاق است بدین منظور اولاً مرگ را به رخ آنان کشیده تا بدانند زندگى دنیا دیرى نمى پاید. ثانیاً کیفر و عقاب را به یاد آنان آورده تا بدانند حق ستیزى، فرجامى سخت و دشوار دارد.

۵- ملاحظه فرجام امور، داراى نقشى مؤثر در بررسى و ارزش گذارى آن (فکیف إذا توفّتهم الملئکة) یادآورى فرجام سخت نفاق و همدلى با دشمن، در حقیقت هشدارى است به منافقان که در ارزش گذارى زندگى کفرآلود خویش، فرجام امر را از یاد نبرند; زیرا که با آن فرجام، این گونه زندگى جز خسارت حاصلى ندارد.

۶- مرگ، دریافت کامل روح انسان بهوسیله فرشتگان است; نه فنا و نابودى آن. (فکیف إذا توفّتهم الملئکة) واژه «توفّتهم»، به معناى دریافت کامل است و این نشان مى دهد که روح، مانند جسم، متلاشى و مضمحل نخواهد شد.

۷- بقاى روح انسان، پس از مرگ وى (فکیف إذا توفّتهم الملئکة) واژه «توفّى»، مى رساند که روح همچنان باقى است.

۸- ملائکه متعدد، دست اندرکار قبض روح انسان ها (إذا توفّتهم الملئکة)

۹- روح انسان ها، تمام حقیقت انسانیت آنان (فکیف إذا توفّتهم الملئکة) تعبیر «توفّتهم» و مفعول واقع شدن «هم»، مى رساند که شخصیت و هویت واقعى هر انسان، به روح او است; زیرا به هنگام مرگ جسم، فرومانده و در خاک مضمحل مى شود و تنها روح است که از بدن جدا مى گردد. در این جا ضمیر «هم» در حقیقت به ارواح بازگشته است.

۱۰- صورت و پشت منافقان همدل با کافران، آماج ضربات ملائکه به هنگام مرگ (فکیف إذا توفّتهم الملئکة یضربون وجوههم و أدبرهم)

۱۱- لحظه مرگ، لحظه آغاز عذاب منافقان و خیانتکاران به اسلام (فکیف إذا توفّتهم الملئکة یضربون وجوههم و أدبرهم)

۱۲- ضربات شکنجه بر صورت و پشت منافقان، به هنگام مرگ، نتیجه دورویى آنان با دین و مؤمنان * (إذا توفّتهم الملئکة یضربون وجوههم و أدبرهم) برداشت بالا بدان احتمال است که تصریح به «وجوههم» و «أدبارهم»، اشاره به این باشد که، چون منافق دو چهره دارد و در هر دو چهره نیز خائن است; لذا از دو سو عذاب مى شود.

۱۳- ضربات شکنجه بر صورت و پشت منافقان، بازتاب روى آورى به کافران و اعراض از اهل ایمان * (قالوا ... سنطیعکم ... یضربون وجوههم و أدبرهم) ضمیر «هم» احتمالاً به منافقانى بازمى گردد که در آیه قبل، روى آورى پنهانى آنان به کافران مطرح شده است. با توجه به این نکته، احتمال مى رود که وجود شکنجه براى آنان از دو سو، از آن جهت باشد که اولاً رو به کفر کرده و ثانیاً پشت به ایمان و مؤمنان کرده اند.

۱۴- همکارى و همدلى با دشمنان اسلام، حتى در برخى زمینه ها، موجب عذاب فراگیر به هنگام مرگ (قالوا ... سنطیعکم فى بعض الأمر ... فکیف إذا توفّتهم الملئکة یضربون وجوههم و أدبرهم)

موضوعات مرتبط

  • ارزشگذارى: عوامل مؤثر در ارزشگذارى ۵
  • انسان: حقیقت انسان ۹
  • خائنان: عذاب خائنان ۱۱; مرگ خائنان ۱۱
  • خدا: علم غیب خدا ۳
  • دشمنان: آثار همکارى با دشمنان ۱۴
  • ذکر: آثار ذکر فرجام امور ۵; آثار ذکر فناپذیرى دنیا ۴; آثار ذکر مرگ ۴
  • روح: بقاى روح ۷; قبض روح ۶; نقش روح ۹
  • سست ایمانان: سختى مرگ سست ایمانان ۱
  • عذاب: موجبات عذاب ۱۴
  • کافران: آثار همکارى با کافران ۱۳
  • کیفر: کیفر سخت ۳; مراتب کیفر ۳
  • گمراهى: موانع گمراهى ۴
  • گناه: موانع گناه ۴
  • مؤمنان: آثار اعراض از مؤمنان ۱۳
  • مرگ: حقیقت مرگ ۶; نقش مرگ ۲
  • ملائکه: تعدد ملائکه قبض روح ۸
  • منافقان: خیانت منافقان ۳، ۳; سختى مرگ منافقان ۱; شکنجه منافقان ۱۲، ۱۳; ضربه بر پشت منافقان ۱۰، ۱۲، ۱۳; ضربه بر صورت منافقان ۱۰، ۱۲، ۱۳; عذاب منافقان ۱۱; فرجام توطئه منافقان ۲; فرجام هواپرستى منافقان ۲; قانونمندى کیفر منافقان ۳; کیفر توطئه منافقان ۳; مرگ منافقان۲، ۳، ۱۰، ۱۱، ۱۲
  • نفاق: آثار نفاق ۱۲

منابع