يوسف ٨

از الکتاب
کپی متن آیه
إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ‌ وَ أَخُوهُ‌ أَحَبُ‌ إِلَى‌ أَبِينَا مِنَّا وَ نَحْنُ‌ عُصْبَةٌ إِنَ‌ أَبَانَا لَفِي‌ ضَلاَلٍ‌ مُبِينٍ‌

ترجمه

هنگامی که (برادران) گفتند: «یوسف و برادرش [= بنیامین‌] نزد پدر، از ما محبوبترند؛ در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم! مسلّماً پدر ما، در گمراهی آشکاری است!

آن‌گاه كه گفتند: يوسف و برادرش نزد پدرمان با آن كه ما جمعى نيرومند هستيم محبوب‌ترند. قطعا پدر ما در گمراهى آشكارى است
هنگامى كه [برادران او] گفتند: «يوسف و برادرش نزد پدرمان از ما -كه جمعى نيرومند هستيم- دوست‌داشتنى‌ترند. قطعاً پدر ما در گمراهى آشكارى است.»
(پس حکایت را بر امت بگو) هنگامی که برادران یوسف گفتند ما با آنکه چندین برادر نیرومندیم پدر چنان دلبسته یوسف و برادر اوست که آنها را تنها بیش از همه ما برادران دوست می‌دارد، همانا ضلالت پدرمان (در حب یوسف) نیک پدیدار است.
[یاد کن] هنگامی را که برادران گفتند: با اینکه ما گروهی نیرومندیم، یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوب ترند، و قطعاً پدرمان در اشتباه روشن و آشکاری است.
آنگاه كه گفتند: يوسف و برادرش نزد پدرمان محبوب‌تر از ما هستند، حال آنكه ما خود گروهى نيرومنديم. پدرمان در گمراهى آشكارى است.
چنین بود که گفتند یوسف و برادرش [برادر ابوینی او] از ما نزد پدرمان محبوب‌ترند و ما برای خود جوانان برومندی هستیم، بی‌گمان پدرمان در گمراهی آشکار است‌
آنگاه كه گفتند: يوسف و برادرش- بنيامين، برادر هم‌مادر يوسف- نزد پدرمان از ما كه گروهى نيرومنديم محبوب‌ترند همانا پدر ما [در اين مهرورزى‌] در گمراهى آشكار است.
هنگامی که (برادران پدری یوسف) گفتند: یوسف و برادرش (بنیامین که از یک مادرند) در پیش پدرمان از ما محبوبترند، در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم (و از آن دو برای پدر سودمندتر می‌باشیم). مسلّماً پدرمان در اشتباه روشنی است.
چون (برادران او) گفتند: «همواره یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما - که جمعی نیرومندیم -دوست‌داشتنی‌ترند. بی‌امان پدرمان غرق در (ژرفای) گمراهی آشکارگری است.»
هنگامی که گفتند هر آینه یوسف و برادرش محبوبترند بسوی پدر ما از ما حالی که مائیم گروهی نیرومند همانا پدر ما است در گمراهی آشکار

When they said, “Joseph and his brother are dearer to our father than we are, although we are a whole group. Our father is obviously in the wrong.
ترتیل:
ترجمه:
يوسف ٧ آیه ٨ يوسف ٩
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عُصْبَةٌ»: گروه متّحد و نیرومند. «ضَلالٍ»: خطای در اندیشه و عدم رعایت مساوات در محبّت.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «8»

آنگاه كه (برادران او) گفتند: همانا يوسف و برادرش (بنيامين) نزد پدرمان از ما كه گروهى نيرومند هستيم محبوب‌ترند. همانا پدرمان (در اين علاقه به آن دو) در گمراهى روشنى است.

نکته ها

«عُصْبَةٌ» به گروه متحد و قوى مى‌گويند زيرا با وحدت و همبستگى همچون «اعصاب» يك بدن، از همديگر حمايت مى‌كنند.

دو نفر از پسران حضرت يعقوب، (يوسف و بنيامين) از يك مادر و بقيه از مادرى ديگر بودند. علاقه پدر به يوسف، به دليل خردسال بودن يا به دليل كمالاتى كه داشت، موجب حسادت برادران شده بود. آنها علاوه بر حسادت با گفتن: «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» نشان دادند كه دچار غرور و تكبّر شده و در اثر اين غرور و حسد، پدر را متّهم به اشتباه و انحراف در مهر ورزى به فرزندان مى‌كنند.

افرادى در جامعه، به جاى آنكه خود را بالا ببرند، بزرگان را پايين مى‌آورند. چون خود محبوب نيستند، محبوب‌ها را مى‌شكنند.

جلد 4 - صفحه 161

فرق است ميان تبعيض و تفاوت. تبعيض؛ برترى دادن بدون دليل است. ولى تفاوت؛ برترى بر اساس لياقت است. مثلًا نمره‌هاى يك معلّم، تفاوت دارد، ولى اين تفاوت حكيمانه است، نه ظالمانه.

علاقه‌ى حضرت يعقوب به يوسف، حكيمانه بود نه ظالمانه، ولى برادران يوسف، اين علاقه را بى‌دليل پنداشتند و گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»

گاهى علاقه زياد، سبب دردسر مى‌شود؛ يعقوب، يوسف را خيلى دوست داشت و همين امر موجب حسادت برادران و افكندن يوسف در چاه شد. چنانكه علاقه زليخا به يوسف، به زندانى شدن يوسف انجاميد.

لذا زندان‌بان كه شيفته اخلاق يوسف شده بود، وقتى به او گفت: من تو را دوست دارم.

يوسف گفت: مى‌ترسم اين دوستى نيز بلائى بدنبال داشته باشد. «1»

پیام ها

1- حسادت موجب مى‌گردد افراد بزرگسال سن و شخصيّت خود را فراموش كرده و با كودكان كينه توزى كنند. (با توجّه به اينكه يوسف كوچك‌تر بود، بزرگترها به او حسادت ورزيدند) لَيُوسُفُ‌ ... أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا*

2- اگر فرزندان احساس تبعيض كنند، آتش حسادت در ميان آنان شعله‌ور مى‌شود. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا»

3- عشق وعلاقه به محبوب شدن، در نهاد هر انسانى وجود دارد. انسان‌ها از كم‌توجّهى وبى‌مهرى به خود، رنج مى‌برند. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا»

4- حضرت يعقوب به همه فرزندان محبّت داشت. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا» (برادران مى‌گفتند: يوسف محبوب‌تر است، يعنى ما نيز محبوب هستيم)*

5- زور وقدرت، محبّت نمى‌آورد. (برادران قدرت داشتند، ولى محبوب نبودند) لَيُوسُفُ‌ ... أَحَبُ‌ ... وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ


«1». تفسير الستّين الجامع.

جلد 4 - صفحه 162

6- با هم بودن موجب احساس نيرومندى و قدرت مى‌شود. «نَحْنُ عُصْبَةٌ»*

7- گروه‌گرايى، اگر بدون رهبرى صحيح و خداپسندانه باشد، عوامل سقوط را سريعتر فراهم مى‌كند. ( «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» نشان انسجام است، ولى انسجامى رها وبدون رهبرى صحيح)*

8- انسان براى ارتكاب خطا و گناه، اوّل خود را توجيه و كار خود را تئوريزه مى‌كند. (برادران هم خود را متّحد و قوى مى‌دانند، «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» و هم پدر را منحرف، «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ» و با اين دليل، حسادت خود را توجيه مى‌كنند.)*

9- جوانان نوعاً خود را عقل كل دانسته و به نظرات پدران كمتر اهميّت مى‌دهند.

«نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»*

10- احساس قدرت و نيرومندى، عقل را كور مى‌كند. «نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»*

11- معيارهاى نادرست، نتايج نادرست به دنبال دارد. (اگر معيار فقط قدرت و تعداد شد، نتيجه‌اش نسبت انحراف به اقلّيت مى‌شود.) «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»*

12- خودخواهان عوامل ناكامى را به جاى آن كه در خود جستجو كنند به ديگران نسبت مى‌دهند. «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (به جاى آنكه بگويند ما حسوديم، گفتند: پدر ما منحرف است)*

13- حسادت، مرز نبوّت وابوّت (پيامبرى وپدرى) را نيز مى‌شكند و فرزندان به پيامبرى كه پدرشان است، نسبت انحراف و بى‌عدالتى مى‌دهند. «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»

14- غفلت انسان ممكن است به جايى برسد كه در عين انحراف و خطاكارى خود ديگران را خطاكار قلمداد كند. (برادران يوسف به جاى آنكه خود را حسود و توطئه‌گر بدانند، پدر را منحرف دانستند) «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»*

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 163

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «8»

إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ‌: ياد بياور زمانى را كه گفتند برادران با يكديگر:

هرآينه يوسف و برادرش بنيامين، أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا: دوست‌ترند به نزد پدر ما از ما. تخصيص بنيامين به ذكر به جهت اختصاص او است به اخوّت از طرفين. وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ: و حال آنكه ما جوانان توانا و مردان كارزاريم و ايشان خردسال و بى‌كفايت، پس بايستى ما را دوست‌تر دارد. و چون عاجز و ضعيف را بر ده مرد


«1» بحار الانوار، جلد 12، صفحه 219.

«2» بحار ج 18 ص 325 و 376.

جلد 6 - صفحه 176

قوى اختيار نموده، إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ‌: بدرستى كه پدر ما در دورى است آشكارا، يعنى رأى او در اين كار خطا واقع شده به جهت تفضيل مفضول يا ترك تعديل در محبت.

دفع شبهه: برادران حضرت يوسف نظر خود را مقصور در ظاهر نموده، به مشاهده حال، خود را برتر دانستند؛ غافل از آنكه محبت خدائى منشأش توانائى و بزرگسالى نيست، بلكه دائر مدار ديندارى و رضاى سبحانى است، گرچه صاحبش در نظر به غايت پستى و ناتوانى و خردسالى باشد. بنابراين تفضيل بين اولاد در عطا و محبت و اكرام، وقتى براى امر دينى و فضيلت واقعى باشد، هرآينه دليل نقلى و عقلى حاكم بر رجحانش خواهد بود، لذا در ازدياد محبت يعقوب عليه السّلام به يوسف عليه السّلام نسبت به ساير برادرانش اشكالى نيست.

خلاصه نشستند رأى دادند كه حيله نمائيم و او را از پدر دور تا به جهت فقدان او ما را دوست دارد، يكى از آنها گفت:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لَقَدْ كانَ فِي يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آياتٌ لِلسَّائِلِينَ «7» إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «8» اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ «9» قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ «10»

ترجمه‌

بتحقيق بوده است در قصّه يوسف و برادرانش نشانه‌هائى براى سؤال- كنندگان‌

هنگاميكه گفتند هر آينه يوسف و برادرش محبوب‌ترند نزد پدر ما از ما با آنكه مائيم جماعتى توانا همانا پدر ما در خطائى است آشكار

بكشيد يوسف را يا بيندازيد او را در زمينى تا خالص شود براى شما توجّه پدر شما و بشويد پس از آن گروهى شايستگان‌

گفت گوينده‌اى از ايشان نكشيد يوسف را و بيندازيد او را در قعر چاه كه بگيرند او را بعضى از كاروانان اگر باشيد كارى كنندگان.

تفسير

در جوامع نقل نموده كه بعضى از يهود ببزرگان مشركين گفتند از محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤال كنيد كه چرا آل يعقوب از شام بمصر هجرت نمودند و قصّه يوسف چه بوده و آنها سؤال نمودند و حضرت جواب صحيح فرمود بدون آنكه شنيده يا در كتابى خوانده باشد بنابراين مراد از آيات براى سؤال كنندگان نشانه‌هاى قدرت و حكمت خداوند و دليل بر نبوّت پيغمبر خاتم است در اين قصّه كه از اين قرار است وقتى كه گفتند برادران پدرى حضرت يوسف كه يوسف و برادر ابوينى او بنيامين محبوب و عزيزترند نزد پدر ما از ما با آنكه ما مردان متعصّب توانا و اهل كار و كارزاريم و آن دو كودك ضعيف ناتوان و نبايد بر ما مزيّت داشته باشند و اين نيست مگر براى آنكه پدر ما از راه حقّ تخطّى نموده و در تشخيص مورد قابل محبّت خطا كرده و مفضول را بر فاضل مقدّم داشته و بايد براى اين امر چاره‌اى نمود و آن اين است كه يوسف را بكشيد يا ببريد او را و بيندازيد در زمينى دور از آبادى كه اميد باز گشت از آن نباشد و در نتيجه محبّت و توجّه و علاقه پدر شما مخصوص بشما شود و ديگرى شريك يا حائز قسمت عمده آن نباشد و پس از انجام امر توبه كنيد و مردم صالحى شويد و جهت محبّت فوق العاده حضرت يعقوب بحضرت يوسف و برادر ابوينى او گفته‌اند آن بوده‌


جلد 3 صفحه 125

كه مادر او و بنيامين راحيل زوجه دوم آنحضرت بيشتر مورد علاقه او بود و در ولادت بنيامين بمرض نفاس فوت كرده بود لذا آندو بيشتر مورد مرحمت و شفقت بودند براى صغر سن و نداشتن مادر و حضرت يوسف علاوه بر كمال حسن و جمال و جلال آثارى در طفوليّت براى مقامات عاليه او مشاهده ميشد كه از آن جمله خواب مذكور بود كه چون بسمع برادران رسيد يكباره عنان صبر و شكيبائى را از دست داده و كانون حسد در آنها مشتعل گرديد و متّفقا در مقام چاره جوئى بر آمدند يكى از آنها كه بعضى گفته‌اند يهودا ارشد آنها بوده و بعضى گفته‌اند روبيل اكبر آنها بوده و قمّى ره روايت نموده كه لاوى بوده در هر حال بالنّسبه مهربانتر بوده گفت نبايد او را كشت چون معصيت كبيره است بهتر آنستكه او را در چاهى كه سر راه قافله باشد بيندازيد تا كاروانان كه ناچار محتاج بآب ميشوند او را بيرون آورند و با خودشان باسيرى ببرند و از نظر پدر ما غائب شود و ما بمقصود خودمان نائل شويم بدون آنكه مرتكب جنايت بزرگى شده باشيم اگر چاره‌اى بايد كرد اين است سايرين هم قبول نمودند و كلمه غيابت مأخوذ از غيبت و مراد جائى است كه چيزى كه در آنجا است غائب از انظار شود و سبب اطلاع برادران بر خواب بعدا ذكر خواهد شد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِذ قالُوا لَيُوسُف‌ُ وَ أَخُوه‌ُ أَحَب‌ُّ إِلي‌ أَبِينا مِنّا وَ نَحن‌ُ عُصبَةٌ إِن‌َّ أَبانا لَفِي‌ ضَلال‌ٍ مُبِين‌ٍ «8»

زماني‌ ‌که‌ گفتند برادران‌ ‌هر‌ آينه‌ يوسف‌ و برادرش‌ ‌إبن‌ يامين‌ محبوب‌ترند نزد پدر ‌ما و حال‌ آنكه‌ ‌ما جوانان‌ رشيد كارزار شجاع‌ دلير هستيم‌ بدرستي‌ ‌که‌ پدر ‌ما ‌در‌ گمراهي‌ آشكار ‌است‌.

‌اينکه‌ كلام‌ ‌از‌ پسران‌ يعقوب‌ مشتمل‌ ‌بر‌ سه‌ صفت‌ خبيثه‌ و معصيت‌ كبيره‌ ‌است‌ بلكه‌ تالي‌ تلو كفر ‌است‌: اول‌‌-‌ حسد ‌که‌ گفتند إِذ قالُوا لَيُوسُف‌ُ وَ أَخُوه‌ُ أَحَب‌ُّ إِلي‌ أَبِينا مِنّا چون‌ يعقوب‌ ‌اينکه‌ دو پسر ‌را‌ ترجيح‌ ميداد و محبت‌ ميكرد بالاخص‌ يوسف‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌با‌ جمال‌ و وجاهت‌ فوق‌ العاده‌ و داراي‌ اخلاق‌ حميده‌ و صفات‌ حسنه‌ ‌بود‌ محسود ‌آنها‌ واقع‌ ميشد.

دوم‌‌-‌ كبر ‌که‌ گفتند وَ نَحن‌ُ عُصبَةٌ ‌که‌ ‌ما دلاورانيم‌ و كارساز بيشتر نفع‌ ‌ما بپدرمان‌ ميرسد و ‌براي‌ قضاء حوائج‌ ‌او‌ و اصلاح‌ امور ‌او‌ آماده‌تريم‌ و يوسف‌ و برادرش‌ كوچك‌ هستند و توانايي‌ ندارند.

سوم‌‌-‌ نسبت‌ ضلالت‌ و گمراهي‌ بپيغمبر ‌خدا‌ دادند و گفتند إِن‌َّ أَبانا لَفِي‌ ضَلال‌ٍ مُبِين‌ٍ ‌که‌ العياذ باللّه‌ حماقت‌ ‌او‌ ‌را‌ گرفته‌ و باين‌ دو بچه‌ دل‌ خوش‌ كرده‌ و ‌بما‌ اعتنايي‌ نميكند و اهميّتي‌ نميدهد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 8)- یعقوب دوازده پسر داشت، که دو نفر از آنها «یوسف» و «بنیامین» از یک مادر بودند، یعقوب نسبت به این دو پسر مخصوصا یوسف محبت بیشتری نشان می‌داد، زیرا کوچکترین فرزندان او محسوب می‌شدند و طبعا نیاز به حمایت و محبت بیشتری داشتند، دیگر این که، طبق بعضی از روایات مادر آنها «راحیل» از دنیا رفته بود، و به این جهت نیز به محبت بیشتری محتاج بودند، از آن گذشته مخصوصا در یوسف، آثار نبوغ و فوق العادگی نمایان بود، مجموع این جهات سبب شد که یعقوب آشکارا نسبت به آنها ابراز علاقه بیشتری کند.

برادران حسود بدون توجه به این جهات از این موضوع سخت ناراحت شدند، بخصوص که شاید بر اثر جدایی مادرها، رقابتی نیز در میانشان طبعا وجود داشت، لذا دور هم نشستند «و گفتند: یوسف و برادرش نزد پدر از ما محبوبترند، با این که ما جمعیتی نیرومند و کارساز هستیم» و زندگی پدر را به خوبی اداره می‌کنیم، و به همین دلیل باید علاقه او به ما بیش از این فرزندان خردسال باشد که کاری از آنها ساخته نیست (إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلی أَبِینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ).

و به این ترتیب با قضاوت یک جانبه خود پدر را محکوم ساختند و گفتند:

«بطور قطع پدر ما در گمراهی آشکاری است»! (إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ).

البته منظور آنها گمراهی دینی و مذهبی نبود چرا که آیات آینده نشان می‌دهد آنها به بزرگی و نبوت پدر اعتقاد داشتند و تنها در زمینه طرز معاشرت به او ایراد می‌گرفتند.

ج2، ص400

نکات آیه

۱- از میان برادران یوسف ، بنیامین برادر پدرى و مادرى یوسف(ع) و سایرین ، برادران پدرى او بودند. (إذ قالوا لیوسف و أخوه) فرزندان یعقوب، بنیامین را برادر یوسف مى خواندند، با اینکه وى نیز فرزند یعقوب(ع) و با آنان برادر بود (لیوسف و أخوه). این تعبیر مى رساند که ارتباط اخوّت میان یوسف(ع) و بنیامین قوى تر از ارتباط اخوّت وى با دیگر فرزندان یعقوب مى باشد ; یعنى، بنیامین برادر پدر و مادرى یوسف(ع) و با سایر برادران، برادر پدرى بودند.

۲- یعقوب(ع) همه فرزندان خویش را گرامى مى داشت و به همه آنان محبت مى کرد. (إذ قالوا لیوسف و أخوه أحب إلى أبینا منّا) افعل تفضیل (أحبّ) گویاى برداشت فوق است.

۳- یوسف(ع) و بنیامین محبوب تر از دیگر فرزندان یعقوب در نزد آن حضرت (إذ قالوا لیوسف و أخوه أحب إلى أبینا) مراد از «أخوه» چنانچه مفسران گفته اند بنیامین است.

۴- یوسف(ع) محبوب تر از بنیامین در نزد یعقوب(ع) (إذ قالوا لیوسف و أخوه أحب إلى أبینا) برداشت فوق ، از تقدیم «یوسف» بر برادرش «بنیامین» استفاده شده است.

۵- شایستگیهاى معنوى یوسف(ع) و فضیلتهاى خدادادى وى ، عامل محبت فراوان یعقوب(ع) به او بود. (کذلک یجتبیک ربک ... لیوسف و أخوه أحب إلى أبینا منا) بیان مسأله محبت افزون تر یعقوب(ع) به یوسف(ع) ، پس از بیان ویژگیهاى یوسف (وکذلک یجتبیک ...) ، اشاره به ریشه محبت افزون تر یعقوب(ع) به یوسف(ع) دارد.

۶- همه فرزندان یعقوب محبت افزون تر او به یوسف(ع) و بنیامین را احساس مى کردند و بر آن رشک مى بردند. (إذ قالوا لیوسف و أخوه أحب إلى أبینا منا) ضمیر در «قالوا» به «إخوته» در آیه قبل برمى گردد ; یعنى ، همه آنان چنین گفتند و بر این نظر اتفاق داشتند.

۷- محبت و علاقه افزون تر یعقوب(ع) به دو فرزندش یوسف(ع) و بنیامین ، برانگیزنده حسادت دیگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤیاى یوسف(ع) (إذ قالوا لیوسف و أخوه أحب إلى أبینا منا) چنان چه یوسف(ع) رؤیاى خویش را براى برادرانش نقل کرده بود و آن باعث حسادت و توطئه علیه او شده بود ، سخن از بنیامین به میان نمى آوردند و تنها به ذکر یوسف(ع) اکتفا مى کردند.

۸- حسادت برادران یوسف به وى ، آنان را به جلسه اى براى تصمیم گیرى علیه او واداشت. (إذ قالوا لیوسف و أخوه أحب إلى أبینا منا)

۹- لطف و محبت افزون تر یعقوب(ع) به یوسف(ع) و بنیامین و شایسته نبودن آن دو براى آن لطف و محبت ، از سخنان و پیش درآمدهاى جلسه مشورتى برادران یوسف علیه وى (إذ قالوا لیوسف و أخوه أحب إلى أبینا منا و نحن عصبة إن أبانا لفى ضلل مبین)

۱۰- برادران یوسف ، گروهى نیرومند ، کارآمد و عهده دار رتق و فتق امور پدرشان یعقوب بودند. (و نحن عصبة إن أبانا لفى ضلل مبین) «عصبة» به جماعتى گفته مى شود که تعداد آنان از ده نفر افزون تر باشد و با یکدیگر پیوند داشته و هم دیگر را پشتیبانى کنند. لازمه این معنا نیرومند و کارآمد بودن آن گروه است. رابطه جمله «و نحن عصبة» با خطا پنداشتن محبت افزون تر یعقوب به یوسف و بنیامین، گویاى این است که: برادران یوسف، نیرو و توان خویش را در جهت منافع یعقوب(ع) به کار مى بردند و امور او را سامان مى دادند.

۱۱- برادران یوسف ، به کثرت نیرو و نفرات خویش مغرور بودند. (و نحن عصبة)

۱۲- برادران یوسف به دلیل نیرومندى و کارآمد بودنشان ، خویش را به محبت پدرشان یعقوب سزاوارتر مى دیدند. (إذ قالوا لیوسف و أخوه أحب إلى أبینا منا و نحن عصبة)

۱۳- محبت فراوان یعقوب(ع) به یوسف(ع) و بنیامین ، خطا و لغزشى روشن از دیدگاه دیگر فرزندان او (إذ قالوا لیوسف و أخوه أحب ... إن أبانا لفى ضلل مبین)

۱۴- برادران یوسف کمتر از ده نفر نبودند. (و نحن عصبة)

روایات و احادیث

۱۵- «عن على بن الحسین(ع): ... فلما رأى یوسف الرؤیا و أصبح یقصّها على أبیه یعقوب، فاغتم یعقوب لما سمع من یوسف مع ما أوحى الله عزوجل إلیه أن استعد للبلاء... و خاف أن یکون ما أوحى الله عزوجل إلیه من الإستعداد للبلاء هو فى یوسف خاصّة فاشتدت رقته علیه من بین ولده فلما رأى إخوة یوسف ما یصنع یعقوب بیوسف و تکرمته إیّاه و إیثاره إیّاه علیهم إشتد ذلک علیهم ... و قالوا: إن یوسف و أخاه «أحب إلى أبینا منّا»... ;[۱] از امام سجاد(ع) روایت شده است: ... هنگامى که یوسف(ع) آن خواب را دید و بامداد براى یعقوب بازگو کرد، یعقوب به خاطر آنچه از یوسف شنید با آنچه خداى عزوجل به او وحى کرد که آماده بلا باش غمگین شد ... و ترسید که آن بلا بالخصوص در مورد یوسف باشد. از این رو مهربانى او از میان برادران به یوسف زیادتر شد ; چون برادران رفتار یعقوب را نسبت به یوسف دیدند که او را گرامى مى دارد و بر آنان ترجیح مى دهد، بر آنان گران آمد ... و گفتند: یوسف و برادرش نزد پدر ما از ما محبوب ترند».

موضوعات مرتبط

  • انگیزش: عوامل انگیزش ۷
  • برادران یوسف: برادران یوسف و بنیامین ۶، ۷; برادران یوسف و یوسف(ع) ۶، ۷; بینش برادران یوسف ۱۲، ۱۳; تعداد برادران یوسف ۱۴; تکبر برادران یوسف ۱۱; حسادت برادران یوسف ۸،۷،۶; زمینه توطئه برادران یوسف ۸; شوراى برادران یوسف ۹; صفات برادران یوسف ۱۰; قدرت برادران یوسف ۱۰، ۱۱، ۱۲; نقش برادران یوسف ۱۰
  • بنیامین: بنیامین و یوسف(ع) ۱
  • حسد: آثار حسد ۸; عوامل حسد ۶، ۷
  • خانواده: آثار تبعیض در خانواده ۶، ۷
  • عواطف: عواطف پدرى ۲، ۳; عواطف خانوادگى ۲
  • محبت: عوامل محبت ۵
  • یعقوب(ع): آثار محبت یعقوب(ع) به بنیامین ۷; آثار محبت یعقوب(ع) به یوسف(ع) ۷; اندوه یعقوب(ع) ۱۵; روش برخورد یعقوب(ع) ۲; محبت یعقوب(ع) به بنیامین ۳، ۴، ۶، ۹، ۱۳; محبت یعقوب(ع) به فرزندان ۲، ۳، ۱۲; محبت یعقوب(ع) به یوسف(ع) ۳، ۴، ۵، ۶، ۹، ۱۳، ۱۵; یعقوب(ع) و احترام فرزندان ۲; یعقوب(ع) و خطا ۱۳
  • یوسف(ع): آثار رؤیاى یوسف(ع) ۱۵; آثار فضایل یوسف(ع) ۵; استعدادهاى معنوى یوسف(ع) ۵; برادر ابوینى یوسف(ع) ۱; برادران پدرى یوسف(ع) ۱; زمینه توطئه علیه یوسف(ع) ۸; قصه یوسف(ع) ۸، ۱۵

منابع

  1. علل الشرایع، ص ۴۶، ح ۱، ب ۴۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۱۲، ح ۱۷.