محمد ٣

از الکتاب
کپی متن آیه
ذٰلِکَ‌ بِأَنَ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ‌ وَ أَنَ‌ الَّذِينَ‌ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَ‌ مِنْ‌ رَبِّهِمْ‌ کَذٰلِکَ‌ يَضْرِبُ‌ اللَّهُ‌ لِلنَّاسِ‌ أَمْثَالَهُمْ‌

ترجمه

این بخاطر آن است که کافران از باطل پیروی کردند، و مؤمنان از حقّی که از سوی پروردگارشان بود تبعیّت نمودند؛ این‌گونه خداوند برای مردم مثَلهای (زندگی) آنان را بیان می‌کند!

اين بدان سبب است كه آنها كه كافر شدند، از باطل پيروى كردند، و كسانى كه ايمان آوردند از حق كه از جانب پروردگارشان است پيروى نمودند. بدين‌سان خداوند براى مردم وصف حالشان را بيان مى‌كند
اين بدان سبب است كه آنان كه كفر ورزيدند، از باطل پيروى كردند، و كسانى كه ايمان آوردند از همان حق -كه از جانب پروردگارشان است- پيروى كردند. اين گونه خدا براى [بيدارى‌] مردم مثالهايشان را مى‌زند.
این (تباهی حال کافران و اصلاح مؤمنان) بدان سبب است که کافران پیرو (آراء و عقاید اهل) باطل گردیدند و اهل ایمان پیرو (قرآن) حق که از جانب خدایشان نازل گردید شدند. این گونه صریح خدا مثال حال مردم را بیان می‌کند.
این به سبب آن است که کافران از باطل پیروی کردند، و مؤمنان از حق که از سوی پروردگار آنان است، پیروی نمودند. این گونه خدا برای مردم اوصافشان را بیان می کند.
و اين بدان سبب است كه كافران از باطل پيروى كردند و آنان كه ايمان آوردند از حقى كه از جانب پروردگارشان آمده بود، پيروى كردند. خدا براى مردم اينچنين مثَل مى‌زند.
این از آن است که کافران از باطل پیروی کرده‌اند، و[لی‌] مؤمنان از حق پیروی کرده‌اند که از جانب پروردگارشان است، بدین‌سان خداوند برای مردم مثلهایشان را می‌زند
اين از آن روست كه كسانى كه كافر شدند باطل را پيروى كردند و كسانى كه ايمان آوردند حق را كه از پروردگارشان است پيروى كردند. بدين سان خداوند براى مردم حالهاشان را بيان مى‌كند.
این بدان خاطر است که کافران از باطل پیروی می‌کنند و مؤمنان از حقی پیروی می‌کنند که از سوی پروردگارشان آمده است. اینگونه خدا برای مردم مثالهای (حسنات یا سیّئات) ایشان را بیان می‌دارد.
این بدین سبب است که آنان که کفر ورزیدند، بی‌گمان از باطل پیروی کردند. و کسانی که ایمان آوردند از (تمامی) حق - که از جانب پروردگارشان است - به‌راستی پیروی کردند. این‌گونه خدا برای (بیداری) مردمان مثال‌هایشان را می‌زند.
این بدانست که آنان که کفر ورزیدند پیروی کردند باطل را و آنان که ایمان آوردند پیروی کردند حقّ را از پروردگارشان بدینسان زند خدا برای مردم مثَلهای ایشان را

That is because those who disbelieve follow falsehoods, while those who believe follow the truth from their Lord. Allah thus cites for the people their examples.
ترتیل:
ترجمه:
محمد ٢ آیه ٣ محمد ٤
سوره : سوره محمد
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«ذلِکَ»: اشاره به ابطال اعمال کافران، و عفو سیئات و اصلاح حال مؤمنان است. «أَمْثَالَهُمْ»: ضرب‌المثلهای احوال و اوصاف دو گروه کافر و مؤمن. چرا که برای همگان روشن است که کافر دائماً از حق گریزان و به دنبال باطل روان است. و مؤمن همیشه از حق پیروی می‌کند و متمسک بدان است. سرانجام آن، زیان و نقمت، و سرانجام این، سود و نعمت است.


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ «3»

اين (دو گونه سرانجام) به خاطر آن است كه كسانى كه كفر ورزيدند، از باطل پيروى كردند و كسانى كه ايمان آوردند، از همان حقى كه از طرف پروردگارشان (نازل شده) است پيروى نمودند. اين گونه خداوند براى (بيدارى) مردم، مثال حالشان را بيان مى‌كند.

نکته ها

مقايسه و تفكيك ميان سرانجام كافران و مؤمنان، يكى از شيوه‌هاى تربيتى قرآن است كه در اين چند آيه مكرّر بيان شده است.

در اين آيه، ايمان و كفر بر اساس حق و باطل از يكديگر جدا شده‌اند كه بيانگر منطق قرآن در برخورد با مخالفان است.

پیام ها

1- سرنوشت و عاقبت خوب يا بد انسان، تابع افكار و اعمال اوست. «أَضَلَ‌

جلد 9 - صفحه 63

أَعْمالَهُمْ‌ ... أَصْلَحَ بالَهُمْ‌- ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ ...»

2- باطل‌گرايى، زمينه گرايش به كفر است. «الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ»

3- هر راهى كه در مقابل حقّ قرار گيرد، باطل و بى اساس است و ميان حق و باطل، راه سومى وجود ندارد. اتَّبَعُوا الْباطِلَ‌ ... اتَّبَعُوا الْحَقَ‌

4- باطل، از ناحيه انسان است و به خدا نسبتى ندارد ولى حق از سوى خداوند است و حقايق آسمانى پوچ نيستند. «الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ»

5- مصداق بارز و روشن حقّ، قرآن است. «اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ» (در آيه قبل خوانديم: «بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»)

6- استفاده از مثال و بيان عوامل سعادت و شقاوت انسان در قالب تمثيل، از اصول تربيتى قرآن است. ذلِكَ بِأَنَ‌ ... كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ «3»

چون آيات قرآنى عبرت به عموم لفظ است بنابراين شامل است تمام كسانى كه ولايت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را دارا باشند.


«1» تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 301، انتشارات كتابفروشى علّامه قم.

جلد 12 - صفحه 103

ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا: آن ابطال اعمال كفار و گذشت از گناهان مؤمنان به سبب آنست كه آنانكه كافر شدند، اتَّبَعُوا الْباطِلَ‌: پيروى كردند باطل را كه گمراهى و راه شيطان است، وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا: و بدرستى كه آنانكه ايمان آوردند، اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ‌: پيروى كردند حق را يعنى قرآن يا اسلام را كه از جانب پروردگارشان است، كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ‌: همچنين يعنى بر همين طريق بيان مى‌نمايد و روشن مى‌سازد خداى تعالى، لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ‌:

از براى مردمان احوال ايشان را از كفر و ايمان، يا حق تعالى بيان فرمايد احوال اين دو دسته براى مردمان تا حق را از باطل و كفر را از ايمان و خوب را از بد تميز دهند و به اين هر دو گروه عبرت گرفته تابع حق و هدايت شوند و از باطل و ضلالت محترز شوند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ «1» وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ «2» ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ «3» فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4»

سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ «5» وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ «6»

ترجمه‌

آنانكه كافر شدند و باز داشتند از راه خدا باطل نمايد كارهاى آنها را

و آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته و ايمان آوردند بآنچه فرو فرستاده شد بر محمد (ص) و آن حق است از پروردگارشان بگذراند از آنها گناهانشان را او بصلاح آورد حال ايشانرا

اين براى آنست كه آنانكه كافر شدند پيروى كردند باطل را و آنانكه ايمان آوردند پيروى كردند حقّ را از پروردگارشان اينچنين ميزند خدا براى مردمان مثلهاى آنانرا

پس چون ملاقات كرديد آنانرا كه كافر شدند پس بزنيد زدنى گردنها را تا وقتى كه بسيار كشتيد آنها را پس محكم كنيد بند را پس يا منّت نهيد منّت نهادنى بعد از آن و يا فدا گيريد فدا گرفتنى تا بنهد كارزار آلاتش را امر از اينقرار است و اگر ميخواست خدا هر آينه انتقام كشيده بود از آنها ولى تا بيازمايد بعضى از شما را به بعضى و آنانكه كشته شدند در راه خدا پس هرگز باطل نميكند

كارهاى آنانرا زود باشد كه هدايتشان كند و اصلاح نمايد

حال آنانرا و درآوردشان ببهشت كه تعريف كرد آنرا براى ايشان.

تفسير

كسانيكه منكر اصول دين اسلام باشند و سعى كنند كه مردم را از قبول آن باز دارند مانند مشركين مكّه از قبيل ابو جهل و ابو لهب و ابو سفيان و امثال آنها و كسانيكه بعد از رحلت پيغمبر (ص) مرتدّ شدند و غصب نمودند حقّ امير المؤمنين‌


جلد 5 صفحه 3

و ائمه معصومين عليهم السلام را و باز داشتند مسلمانان را از پيروى ايشان اعمال خيريه آنها از قبيل عتق و صدقه و ضيافت و اعانت فقراء و ضعفاء و جهاد در راه خدا باطل خواهد بود چون ايمان و اخلاص شرط قبول كلّيه اعمال خيريّه است و آنها فاقد شرطند و اين اعمال را براى رضاى خدا بجا نياورده‌اند بلكه براى نيل باغراض فاسده خودشان مرتكب شده‌اند و باين تقريب جمعى از مفسّرين نسبت بكفّار صدر اسلام و قمّى ره نسبت بمرتدين از اصحاب بعد از پيغمبر (ص) شأن نزول آيه را بيان فرموده‌اند و بعكس اين كسانيكه اقرار نمودند باصول دين اسلام و بجا آوردند اعمال خيريه را و معتقد شدند جزما بآنچه بر پيغمبر اسلام از جانب خداوند نازل شده كه اهمّ از همه ولايت امير المؤمنين و ائمه معصومين است و حقّ محض و محض حقّ است و ثابت ماندند بر اين عقيده تا آخر عمر مانند سلمان و أبو ذر و مقداد و عمّار و نقض ننمودند پيمان با خدا و پيغمبر (ص) را مسلّما خداوند گناهان گذشته ايشانرا آمرزيده و امور دنيا و آخرت آنان را اصلاح فرموده و خواهد فرمود و بايد خاطر جمع باشند كه هيچ گونه ناراحتى و تشويش حالى براى ايشان نخواهد روى داد و اين براى آنستكه كفّار پيروى از شيطان و دشمنان پيغمبر (ص) و آل اطهار او نمودند و در پى باطل و هواى نفس رفتند و از خير دنيا و آخرت باز ماندند و اهل ايمان متابعت از حقّ و حقيقت كردند و بدستور الهى و تبعيّت از خاندان عصمت و طهارت باقى ماندند و بمقصد و مقصود رسيدند خداوند باين خوبى و واضحى مثل ميزند براى مردمان كافر و مؤمن به پيرو باطل و پيرو حق در بى‌ثمر بودن اعمالشان و با ثمر بودن آن و قمّى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه در سوره محمد (ص) يك آيه راجع بما و يك آيه راجع بدشمنان ما است و در روايات ديگرى از اينمعنى تأييد شده است و آيات را بتقريبى كه با ملاحظه ظاهر ذكر شد تفسير فرموده‌اند و معلوم است كسانيكه وجودشان براى خودشان نفعى ندارد و براى ديگران مضرّ است بايد كشته شوند و گردنشانرا مسلمانان با شمشير بزنند تا وقتى كه شدّت و غلظت بر آنها بقتل و جرح پايان يابد و آتش جنگ فرو نشيند و آلات و ادوات آن از كار باز ماند پس بايد بقاياى آنان محكم در بند اسارت در آيند و امام (ع) يا منّت نهد بر آنها و آزادشان كند يا


جلد 5 صفحه 4

عوض بگيرد و از بند خلاصشان فرمايد يا آنانرا در قيد بندگى و رقيّت در آورد و بر آنحال باقى گذارد چنانچه از روايت كافى و تهذيب كه از امام صادق (ع) نقل شده استفاده ميشود كه اين حال اسيران بعد از جنگ است و اما اسيران در حين جنگ بايد بگردن زدن يا قطع يك دست و يك پا بر خلاف يكديگر و باقى گذاردن به اين كشته شوند و بنابراين حتّى تضع الحرب اوزارها بيان منتهاى قتل و جرح آنها است كه مستفاد از حتّى اذا أثخنتموهم است چون اصل اثخان بمعناى شدّت و غلظت است و در كثرت قتل و جرح استعمال ميشود و اينجا ظاهرا مراد غلبه بر دشمن است كه منتهى بخاتمه پيدا كردن جنگ و باقى نماندن جز مسلم يا مسالم ميگردد و بعد از آن ديگر قتل و جرح روا نيست و اگر خدا بخواهد بدون وسائل ظاهرى از كفّار انتقام ميكشد و بعذاب دنيوى نابود و مستأصل و ذليلشان ميفرمايد ولى ميخواهد آزمايش فرمايد اهل ايمانرا باقدام بر جهاد و نيل بثواب و كفّار را بتعجيل در عقوبت براى انصراف از كفر بمشاهده شوكت اسلام و كسانيكه در راه خدا بفيض شهادت برسند يا جهاد نمايند با كفّار چون قاتلوا نيز قرائت شده زحمات آنها هدر نميرود بلكه اجر ايشان بى‌پايان است چون هدايت ميكند خدا آنانرا بوسائل آمرزش و ميرساند بمطلوبشان و اصلاح ميكند كارشانرا و ايشانرا داخل در بهشت موعود كه خودش براى اهل ايمان ذخيره و معرّفى فرموده خواهد فرمود و اصلاح كار در آخرت بنظر اين حقير بآنستكه خداوند از حقّ اللّه بگذرد و ائمه اطهار حقّ النّاس را از ثوابهاى بى‌پايان خودشان عوض دهند و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ذلِك‌َ بِأَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الباطِل‌َ وَ أَن‌َّ الَّذِين‌َ آمَنُوا اتَّبَعُوا الحَق‌َّ مِن‌ رَبِّهِم‌ كَذلِك‌َ يَضرِب‌ُ اللّه‌ُ لِلنّاس‌ِ أَمثالَهُم‌ «3»

فرق‌ ‌بين‌ مؤمن‌ و كافر ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ كفار متابعت‌ كردند باطل‌ ‌را‌ و مؤمنين‌ متابعت‌ كردند حق‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌از‌ جانب‌ پروردگارشان‌ آمده‌ ‌بود‌ همچنين‌ مثل‌ مي‌زند

جلد 16 - صفحه 166

خداوند ‌براي‌ ناس‌ مثل‌هاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ذلِك‌َ ‌اينکه‌ تفاوت‌ و اختلاف‌ ‌بين‌ ناس‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ بِأَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الباطِل‌َ باطل‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ و شيطان‌ و هواي‌ نفس‌ و كبر و عناد و تقليد آباء و حب‌ دنيا و ‌هر‌ چه‌ ‌بر‌ خلاف‌ دستور حق‌ ‌است‌.

وَ أَن‌َّ الَّذِين‌َ آمَنُوا اتَّبَعُوا الحَق‌َّ مِن‌ رَبِّهِم‌ آنچه‌ ‌از‌ جانب‌ خداست‌ تمام‌ حق‌ ‌است‌.

چه‌ ‌در‌ تكوينيات‌ ‌از‌ خلق‌ و رزق‌ و واردات‌ و چه‌ ‌در‌ تشريعيات‌ ‌از‌ عقايد حقه‌ و صفات‌ حميده‌ و اعمال‌ حسنه‌.

كَذلِك‌َ ‌اينکه‌ امتيازات‌ ضرب‌ المثل‌ ‌است‌ ‌براي‌ تنبه‌ يَضرِب‌ُ اللّه‌ُ لِلنّاس‌ِ مؤمن‌ و كافر أَمثالَهُم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- در این آیه نکته اصلی این پیروزی و آن شکست را در یک مقایسه فشرده و گویا بیان کرده، می‌فرماید: «این به خاطر آن است که کافران از باطل پیروی کردند، و مؤمنان از حقی که از سوی پروردگارشان بود پیروی کردند» (ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ).

«حق» یعنی واقعیتهای عینی که از همه بالاتر ذات پاک پروردگار است، و به دنبال آن حقائق مربوط به زندگی انسان، و قوانینی که حاکم بر رابطه او با خدا، و رابطه آنها با یکدیگر است.

«باطل» یعنی پندارها، خیالها، نیرنگها، افسانه‌های خرافی، کارهای بیهوده و بی‌هدف، و هر گونه انحراف از قوانین حاکم بر عالم هستی.

آری! مؤمنان پیروی از حق می‌کنند، به همان معنی که گفته شد و کفار از باطل، و همین دلیل بر پیروزی آنها و شکست اینهاست.

و در پایان آیه می‌افزاید: «این گونه خداوند برای مردم مثلهای زندگیشان را بیان می‌کند» (کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ).

یعنی همین گونه که خطوط زندگی مؤمنان و کفار، و اعتقادات و برنامه‌های عملی و نتائج کار آنها را در این آیات بیان فرموده، سرنوشت حیات و عاقبت کار آنها را مشخص می‌سازد.

نکات آیه

۱- ناکامى و پوجى اعمال کافران بازتاب طبیعى باطل گرایى آنان (الذین کفروا ... أضلّ أعملهم ... ذلک بأنّ الذین کفروا اتّبعواالبطل) «ذالک» اشاره به فرجام پوچ و اعمال بى ثمر کافران است (أضلّ أعمالهم).

۲- نیک فرجامى و غفران لغزش هاى مؤمنان، نتیجه پیروى از حق و پیام پروردگارشان (و الذین ءامنوا ... ذلک بأنّ ... و أنّ الذین ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم)

۳- گم شدن اعمال کافران در سراب «کفر» و شکوفایى اعمال مؤمنان در وادى «ایمان»، داراى فلسفه اى معقول و برهانى (الذین کفروا ... أضلّ أعملهم . و الذین ءامنوا... و أصلح بالهم . ذلک بأنّ الذین کفروا اتّبعوا البطل و أنّ الذین ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم) «ذالک» در مقام بیان علّت و فلسفه مطلبى است که در آیات پیشین بیان شده است; یعنى، پوچى اعمال کافران و ثمربخشى اعمال مؤمنان، امرى برهانى است; زیرا کافر ره باطل پیموده و باطل فرجامى ندارد و مؤمن ره حق رفته و ثمربخشى عین حقانیت است.

۴- ملاک اصلى ارزش اعمال، پیروى از قرآن و تعالیم الهى است. (و ءامنوا بما نزّل على محمّد و هو الحقّ من ربّهم کفّر عنهم سیّئاتهم و أصلح بالهم ... و أنّ الذین ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم) تعبیر «الحقّ من ربّهم» هر چند مطلق است; ولى با توجه به آیه قبل - که تعبیر «الحقّ» در مورد قرآن و «و ما نزّل على محمّد» به کار رفته - مى رساند که مصداق بارز حق «قرآن» است.

۵- حقایق نازل شده از مقام ربوبیت الهى، مایه رشد و تعالى و مصونیت از پوچى است. (و أصلح بالهم . ذلک بأنّ ... اتّبعوا الحقّ من ربّهم) وصف «ربّ» در آیه شریفه، مشعر به علّیت است; یعنى، آنچه از سوى «ربّ» نازل شود، جز در جهت تکامل نخواهد بود.

۶- پیام هاى پروردگار (آیات قرآن)، سراسر حق و به دور از بطلان و پوچى (الذین کفروا اتّبعوا البطل و أنّ الذین ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم) از مقابله حق و باطل و این که «حقّ» مقید به «من ربّهم» شده; استفاده مى شود که «ما نزّل على محمّد» جز حق چیزى نیست و باطل به خداوند انتساب ندارد.

۷- نیاز همه انسان ها به پیام وحى و رهنمودهاى پرودگار، براى رسیدن به حق و صلاح (بأنّ الذین کفروا اتّبعوا البطل و أنّ الذین ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم) مقید شدن «الحقّ» به «من ربّهم» و مقابله «الحقّ من ربّهم» با «الباطل»، مى رساند که بشر بیش از دو راه در پیش ندارد: راه باطل و یا راه حق، راه حق تنها همان راهى است که منتسب به پروردگار و نازل شده از سوى او است از این رو انسان براى رسیدن به حق، ضرورتاً نیازمند رهنمود خداوند است.

۸- ترسیم فرجام کافران و مؤمنان، از سوى خداوند با بیانى روشن و برهانى (کذلک یضرب اللّه للناس أمثلهم) «کذلک» اشاره به فلسفه و بیانى است که خداوند در این آیه، براى پوچى اعمال کافران و ثمربخشى اعمال مؤمنان، بیان فرموده است.

۹- بیان هاى تمثیلى و توصیفى قرآن، براى توده هاى بشر و در جهت منافع آنان (کذلک یضرب اللّه للناس أمثلهم) لام در «للناس» بیانگر منفعت است.

موضوعات مرتبط

  • آمرزش: عوامل آمرزش ۲
  • اطاعت: ارزش اطاعت از قرآن ۴
  • انسان: تأمین منافع انسان ها ۹; نیازهاى معنوى انسان ۷
  • تکامل: عوامل تکامل ۵
  • حق: آثار پیروى از حق ۲; عوامل حق پذیرى ۷
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۵; تعالیم خدا ۸
  • صلاح: عوامل صلاح ۷
  • عمل: ملاک ارزش عمل ۴
  • فرجام: عوامل حسن فرجام ۲
  • قرآن: حقانیت قرآن ۶; روش بیانى قرآن ۹; فواید مثالهاى قرآن ۹
  • کافران: آثار عقیده باطل کافران ۱; تبیین فرجام کافران ۸; زمینه حبط عمل کافران ۱; عقلانیت حبط عمل کافران ۳; فلسفه حبط عمل کافران ۳
  • مؤمنان: آمرزش مؤمنان ۲; تبیین فرجام مؤمنان ۸; حسن فرجام مؤمنان ۲; حق پذیرى مؤمنان ۲
  • نیازها: نیاز به وحى ۷
  • وحى: نقش وحى ۵

منابع