تفسیر:نمونه جلد۲۱ بخش۱۲

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۲۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۳۵

آيه ۷ - ۱۰

آيه و ترجمه

وَيْلٌ لِّكلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ(۷) يَسمَعُ ءَايَتِ اللَّهِ تُتْلى عَلَيْهِ ثمَّ يُصِرُّ مُستَكْبراً كَأَن لَّمْ يَسمَعْهَا فَبَشرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(۸) وَ إِذَا عَلِمَ مِنْ ءَايَتِنَا شيْئاً اتخَذَهَا هُزُواً أُولَئك لهَُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(۹) مِّن وَرَائهِمْ جَهَنَّمُ وَ لا يُغْنى عَنهُم مَّا كَسبُوا شيْئاً وَ لا مَا اتخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ وَ لهَُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(۱۰) ترجمه : ۷ - واى بر هر دروغگوى گنهكار! ۸ - كه پيوسته آيات الهى را مى شنود كه بر او تلاوت مى شود اما از روى تكبر اصرار بر مخالفت دارد گوئى اصلا آنرا نشنيده است ، چنين كسى را به عذاب دردناك بشارت ده ! ۹ - و هر گاه از بعضى آيات ما آگاه شود آنرا به باد استهزاء مى گيرد، براى آنها عذاب خوار كننده اى است . ۱۰ - و پشت سر آنها دوزخ است ، و هرگز آنچه را به دست آورده اند آنها را از عذاب

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۳۶

الهى رهائى نمى بخشد، و نه اوليائى كه غير از خدا براى خود برگزيدند، و عذاب دردناكى براى آنهاست . تفسير: واى بر دروغگوى گنهكار! آيات گذشته نشان مى داد كه گروهى هستند كه سخنان الهى با انواع دلائل توحيدى و مواعظ و اندرزها را مى شنوند ولى در آنها اثر نمى كند. آيات مورد بحث از اين گروه و عواقب اعمال آنها به طور مشروح سخن مى گويد. نخست مى فرمايد: واى بر هر دروغگوى گنهكار! (ويل لكل افاك اثيم ) «افاك » صيغه مبالغه است ، و به معنى كسى است كه بسيار دروغ مى گويد، و گاه به كسى كه دروغ بزرگ مى گويد هر چند زياد هم نباشد گفته شده . «اثيم » از ماده «اثم » به معنى مجرم و گنهكار است ، و آن نيز معنى مبالغه را مى دهد. از اين آيه به خوبى روشن مى شود كه موضعگيرى خصمانه در برابر آيات الهى كار كسانى است كه سر تا پا آلوده گناه و كذب و دروغند، نه پاك نهادان راستگو. سپس به چگونگى موضعگيريهاى آنها اشاره كرده ، مى افزايد: «پيوسته آيات الهى را كه بر او تلاوت مى شود مى شنود اما بر اثر تكبر همواره اصرار بر مخالفت دارد گوئى اصلا آن را نشنيده » (يسمع آيات الله تتلى عليه ثم يصر مستكبرا كان لم يسمعها).

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۳۷

و به اين ترتيب آلودگى به گناه و دروغ ، و همچنين كبر و خودبينى سبب مى شود كه اينهمه آيات را نشنيده گيرد و خود را به كرگوشى زند، همانگونه كه در آيه ۷ سوره لقمان نيز آمده است : و اذا تتلى عليه آياتنا ولى مستكبرا كان لم يسمعها كان فى اذنيه وقرا: «هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مى شود مستكبرانه روى برمى گرداند، گوئى آن را نشنيده ، گوئى اصلا گوشهايش سنگين است ». و در پايان آيه آنها را شديدا به كيفر سختى تهديد كرده ، مى گويد: «چنين كسى را به عذاب دردناك بشارت ده »! (فبشره بعذاب اليم ). همانگونه كه او دل پيامبر و مؤ منان را بدرد آورده ما نيز او را به عذاب دردناكى مبتلا مى سازيم ، چرا كه عذاب قيامت تجسمى است از اعمال امروز انسانها! گر چه بعضى از مفسران شاءن نزولى براى اين آيه و آيه بعد ذكر كرده و آن را اشاره به «ابوجهل » و يا «نظر بن حارث » مى دانند كه داستانها و افسانه هائى از عجم جمع آورى كرده بودند تا مردم را سرگرم سازند، و از آئين حق بازدارند، ولى پيداست كه نه تنها مخصوص آنها نيست بلكه اختصاص به مشركان عرب نيز ندارد، همه مجرمان دروغگوى مستكبر را در هر عصر و زمان شامل مى شود همانها كه آيات الهى و پيام پيامبران و سخنان پيشوايان بزرگ را نشنيده مى گيرند، چرا كه با شهوات و خواسته هاى انحرافى آنها هماهنگ نيست ، و افكار شيطانى آنها را تاءييد نمى كند، و با عادات غلط و تقليدهاى كوركورانه آنها موافق نيست ، آرى همه اينها را نيز به عذاب دردناك بشارت ده . با اينكه «عذاب » تناسبى با «بشارت » ندارد اين تعبير به عنوان سخريه و تحقير اين گروه ذكر شده است .

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۳۸

سپس مى افزايد: «و هرگاه اين مستكبر لجوج چيزى از آيات ما را بداند و از آن آگاه شود آن را به باد استهزا مى گيرد» (و اذا علم من آياتنا شيئا اتخذها هزوا). در حقيقت اين جاهلان خودخواه داراى دو حالتند: حالت اول اينكه غالبا آيات الهى را مى شنوند و ناديده مى گيرند و با بى اعتنائى مى گذرند گوئى اصلا نشنيده اند، حالت دوم اينكه اگر بشنوند و بخواهند به آن اعتنا كنند و عكس العملى نشان دهند كارى جز استهزا و مسخره كردن ندارند، و همه آنها در اين دو برنامه مشتركند، گاه آن و گاه اين (بنابراين هيچگونه تضادى در ميان اين آيه و آيه قبل وجود ندارد) جالب اينكه نخست مى گويد: «اگر چيزى از آيات ما را بداند». ولى بعدا نمى گويد آنچه را دانسته استهزا مى كند بلكه مى گويد همه آيات ما را (چه آنها را كه دانسته و چه آنها را كه ندانسته ) به استهزا و سخريه مى گيرد!. و اين نهايت جهل و بيخبرى است كه انسان چيزى را انكار يا مسخره كند كه اصلا نفهميده است ، و اين بهترين دليل لجاج و عناد آنها است . و در پايان آيه مجازات اين گروه را چنين بيان مى كند: «براى آنها عذاب خوار كننده اى است » (اولئك لهم عذاب مهين ). چرا چنين نباشد در حالى كه آنها مى خواستند با استهزاء آيات الهى مقام و شخصيتى براى خود كسب كنند، اما خداوند به كيفر اين كار آنها را پست و موهون و بى مقدار مى كند، و آنها را به طرزى خوار كننده و خفت آور در عذاب قيامت گرفتار مى سازد، آنها را به صورت بر زمين مى كشند و با غل و زنجير، همراه با ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب ، به دوزخ مى برند.

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۳۹

و از اينجا روشن مى شود كه چرا در آيه گذشته عذاب به «اليم » توصيف شده و در اينجا به «مهين » و در آيه آينده به «عظيم » در حقيقت هر يك متناسب است با كيفيت گناه آنها! آيه بعد اين «عذاب مهين » را چنين شرح مى دهد: پشت سر آنها دوزخ است (من ورائهم جهنم ). تعبير به پشت سر، با اينكه دوزخ جلو آنها قرار دارد، و در آينده به آن مى رسند، ممكن است از اين نظر باشد كه آنها اقبال به دنيا كرده ، و آخرت و عذاب الهى را ناديده گرفته و پشت سر انداخته اند، و اين تعبير معمول است كه انسان به هر چيزى بى اعتنائى كند مى گويند: آن را پشت سر انداخته ، قرآن مجيد مى گويد: ان هؤ لاء يحبون العاجلة و يذرون ورائهم يوما ثقيلا: «آنها زندگى عاجل دنيا را دوست مى دارند و آن روز سنگين قيامت را پشت سر مى اندازند» (دهر ۲۷) جمعى از مفسران نيز گفته اند كلمه «وراء» از ماده «موارات ». هر چيزى است كه از انسان پوشيده باشد، هم به پشت سر گفته مى شود و هم به پيش رو آنجا كه دور باشد و پنهان ، و به اين ترتيب كلمه «وراء» مفهوم جامعى دارد كه به دو مصداق متضاد اطلاق مى شود. اين تفسير نيز بعيد به نظر نمى رسد كه بگوئيم : تعبير به «وراء» اشاره به مساءله علت و معلول است ، فى المثل مى گوئيم : اگر فلان غذاى ناباب را بخورى پشت سر آن بيمارى است ، يعنى خوردن غذا علت آن بيمارى مى باشد، در اينجا نيز اعمال آنها عامل و سبب عذاب مهين دوزخ است .

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۴۰

و به هر حال در دنبال آيه مى افزايد: اگر آنها گمان مى كنند اموال سرشار، و بتها و خدايان ساختگى شان ، گرهى از كار آنها مى گشايد سخت در اشتباهند، چرا كه «هرگز آنچه را به دست آوردند آنها را از عذاب الهى نجات نمى بخشد و نه اوليائى را كه براى خود ساختند و برگزيدند» (و لايغنى عنهم ما كسبوا شيئا و لا ما اتخذوا من دون الله اولياء). و چون هيچ راه فرار و نجاتى نيست بايد در آتش قهر و غضب الهى بمانند «و براى آنها عذاب عظيمى است » (و لهم عذاب عظيم ). آنها آيات الهى را كوچك شمردند خداوند عذاب آنها را بزرگ مى كند، آنها بزرگى فروختند خدا نيز عذاب عظيم به آنها مى دهد!. اين عذاب از هر نظر عظمت دارد هم جاودانى است هم شديد است هم تواءم با تحقير مى باشد، و هم تا اعماق استخوان و جان گنهكاران نفوذ مى كند، آرى گناه عظيم در برابر خداوند عظيم كيفرش عذاب عظيم است .

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۴۱

آيه ۱۱ - ۱۵

آيه و ترجمه

هَذَا هُدًى وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِئَايَتِ رَبهِمْ لهَُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ(۱۱)

  • اللَّهُ الَّذِى سخَّرَ لَكمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِى الْفُلْك فِيهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلَّكمْ تَشكُرُونَ(۱۲)

وَ سخَّرَ لَكم مَّا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ جَمِيعاً مِّنْهُ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(۱۳) قُل لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِى قَوْمَا بِمَا كانُوا يَكْسِبُونَ(۱۴) مَنْ عَمِلَ صلِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيهَا ثمَّ إِلى رَبِّكمْ تُرْجَعُونَ(۱۵) ترجمه : ۱۱ - اين (قرآن ) مايه هدايت است ، و كسانى كه به آيات پروردگارشان كافر شدند عذابى سخت و دردناك دارند.

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۴۲

۱۲ - خداوند همان كسى است كه دريا را مسخر شما كرد تا كشتيها به فرمانش در آن حركت كنند و بتوانيد از فضل او بهره گيريد، و شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد. ۱۳ - او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخته ، در اين نشانه هاى مهمى است براى كسانى كه اهل فكرند. ۱۴ - به مؤ منان بگو: كسانى را كه اميد به ايام الله (روز رستاخيز) ندارند مورد عفو قرار دهد تا خداوند در آن روز هر قومى را به اعمالى كه انجام مى دادند جزا دهد. ۱۵ - كسى كه عمل صالحى بجا آورد براى خود بجا آورده است و كسى كه كار بد مى كند به زيان خود او است ، سپس همه شما به سوى پروردگارتان بازمى گرديد. تفسير: همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار! به دنبال بحثهائى كه درباره عظمت آيات الهى در آيه هاى گذشته آمد آيات مورد بحث نيز همين معنى را تعقيب كرده مى گويد: «اين قرآن مجيد مايه هدايت است » (هذا هدى ). حق را از باطل جدا مى سازد، صحنه زندگى انسان را روشن مى كند، و دست رهروان راه حق را گرفته به سرمنزل مقصود مى رساند «اما براى كسانى كه آيات پروردگارشان را انكار كردند عذابى است سخت و دردناك » (و الذين كفروا بايات ربهم لهم عذاب من رجز اليم ). «رجز» (بر وزن حرص ) چنانكه «راغب » در «مفردات » گفته در اصل به معنى اضطراب و لرزش و بى نظمى است ، مخصوصا هنگامى كه شتر بيمار مى شود به گونه اى كه از فرط ناتوانى گامهاى خود را نزديك و نامنظم برمى دارد عرب به اين حالت «رجز» مى گويد. به بيمارى طاعون و بلاهاى سخت ، و يا برف و تگرگ شديد، و وسوسه هاى شياطين و مانند آن نيز اين كلمه اطلاق مى شود، چرا كه همه آنها باعث اضطراب

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۴۳

و تزلزل و بى نظمى است و اگر به اشعار جنگى «رجز» (بر وزن غرض ) مى گويند به خاطر مقطعهاى كوتاه و نزديك به هم مى باشد (يا به خاطر تزلزل و اضطرابى كه بر پيكر دشمن مى افكند). سپس رشته سخن را به بحث توحيد كه در آيات نخستين اين سوره مطرح شده مى كشاند، درسهاى مؤ ثرى از توحيد خداشناسى به مشركان مى دهد. گاه در عواطف آنها چنگ زده و مى گويد: خداوند همان كسى است كه دريا را براى شما مسخر كرد تا كشتيها به فرمانش در آن حركت كنند، و بتوانيد از فضل او بهره گيريد، شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد (الله الذى سخر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بامره و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون ). چه كسى در ماده اصلى كشتيها اين خاصيت را آفريده كه در آب فرو نمى رود؟ و چه كسى آب را بستر نرمى براى حركت آنها قرار داده كه به راحتى در آن پيش مى رود؟ و چه كسى به نيروى باد فرمان داده كه به صورت منظم بر صفحه اقيانوسها بوزد، و كشتيها را به حركت درآورد؟ يا اينكه نيروى بخار را جانشين باد سازد و اين مركبهاى عظيم را با سرعت زياد به جريان اندازد). مى دانيم بزرگترين و مهمترين وسيله نقليه انسان در گذشته و امروز كشتيهاى كوچك و بزرگ و غولپيكر بوده است كه در طول سال ميليونها انسان و بيش از آن اموال تجارتى را از دورترين نقاط جهان به مناطق مختلف مى برد، و گاه به اندازه يك شهر كوچك وسعت ، و ساكنان دارد، و وسائل و اموال در آن است !. راستى اگر اين نيروهاى سه گانه نبودند، چگونه انسان مى توانست با مركبهاى ساده معمولى مشكلات حمل و نقل خود را حل كند؟ هر چند مركبهاى ساده نيز از نعمتهاى او است و در جاى خود كارساز.

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۴۴

جالب اينكه در آيه ۳۲ سوره ابراهيم مى فرمايد: و سخر لكم الفلك لتجرى فى البحر بامره : «كشتيها را مسخر شما كرد تا به فرمانش در دريا حركت كند». اما در اينجا مى گويد: «دريا را مسخر شما كرد تا كشتيها در آن به حركت درآيند» زيرا در آنجا بيشتر نظر روى تسخير درياها است ، لذا به دنبال آن و سخر لكم الانهار (نهرها را مسخر شما ساخت ) مى گويد، اما در اينجا نظر به تسخير كشتيهاست ، و به هر حال هر دو به فرمان خدا مسخر انسانند و در خدمت او. هدف از اين تسخير آن است كه «ابتغاء فضل الهى » كنيد كه معمولا اين تعبير در مورد تجارت و فعاليتهاى اقتصادى مى آيد، و البته نقل و انتقال مسافرين و جا به جا شدن آنها نيز در آن نهفته است . و هدف از اين بهره گيرى از فضل الهى تحريك حس شكرگزارى انسانها است ، تا عواطف آنها براى شكر منعم بسيج شود، و به دنبال آن در مسير معرفة الله قرار گيرند. واژه «فلك » (كشتى ) چنانكه قبلا هم گفته ايم هم به معنى مفرد و هم جمع استعمال مى شود. شرح بيشتر درباره تسخير درياها، و كشتيها، و منافع و بركات آنها را ذيل آيه ۱۴ سوره نحل (جلد ۱۱ صفحه ۱۷۹ به بعد) مطالعه فرمائيد. بعد از بيان نعمت كشتيها كه تماس نزديكى با زندگى روزمره انسانها دارد به مساءله تسخير ساير موجودات به طور كلى پرداخته ، مى گويد: آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است همه را از ناحيه خودش مسخر شما ساخت (و سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعا منه ).

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۴۵

آنقدر به شما شخصيت و ارزش و عظمت داد كه تمام موجودات عالم هستى را مسخر و در مسير منافع شما قرار داد، آفتاب و ماه ، باد و باران ، كوهها و درهها، جنگلها و صحراها، درختان و حيوانات ، معادن و منابع زير زمينى ، و خلاصه همه اين موجودات را به خدمت شما دعوت كرد، و همه را سرگشته و فرمانبردار شما ساخت ، تا از مواهب او بهره گيريد و به غفلت نخوريد. قابل توجه اينكه مى فرمايد: جميعا منه : «همه اينها با تمام ويژگيها و اختلافاتى كه دارند از سوى اويند و به فرمان او در خدمت شما». با توجه به اينكه همه مواهب از ناحيه او است و خالق و مدبر و پروردگار همه ذات پاك او مى باشد پس چرا انسان به سراغ غير او رود؟ و سر بر آستان مخلوقات ضعيف بگذارد؟ و از معرفت منعم حقيقى غافل بماند؟ لذا در پايان آيه مى افزايد: «در اين نشانه هاى مهمى است براى كسانى كه تفكر و انديشه مى كنند» (ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون ). در آيه قبل از عواطف انسانها استفاده مى شد، و در اينجا از عقول و انديشه هاى آنها، چه خداى مهربانى كه با هر زبان ممكن با بندگانش سخن مى گويد، گاه با زبان دل ، و گاه با زبان فكر، و هدف در همه اينها يك چيز بيش نيست ، و آن بيدارى انسانهاى غافل و به حركت درآوردن آنها در سير الى الله است . درباره تسخير موجودات مختلف جهان بحث مشروحى ذيل آيات ۳۱ تا ۳۳ سوره ابراهيم (جلد ۱۰ صفحه ۳۴۹ به بعد) آورده ايم .

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۴۶

سپس به ذكر يك دستور اخلاقى در برخورد با كفار مى پردازد تا بحثهاى منطقى سابق را به اين وسيله تكميل كند روى سخن را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كرده مى فرمايد: ((به مؤ منان بگو كسانى را كه اميد به ايام الله (روز رستاخيز) ندارند مورد عفو قرار دهند، و نسبت به آنها سخت نگيرند)) (قل للذين آمنوا يغفروا للذين لايرجون ايام الله ). ممكن است آنها بر اثر دور بودن از مبادى ايمان و تربيت الهى برخوردهاى خشن و نامطلوب ، و تعبيرات زشت و زننده اى داشته باشند، شما بايد با بزرگوارى و سعه صدر با اينگونه اشخاص برخورد كنيد، مبادا بر لجاجت خود بيفزايند، و فاصله آنها از حق بيشتر شود، اين حسن خلق و گذشت و سعه صدر هم از فشار آنها مى كاهد، و هم ممكن است عاملى براى جذب آنان به ايمان گردد. نظير اين دستور كرارا در آيات قرآن آمده است ، مانند: فاصفح عنهم و قل سلام فسوف يعلمون : «از آنها صرفنظر كن و بگو سلام بر شما، اما بزودى نتيجه كار خود را خواهند دانست »! (زخرف - ۸۹). اصولا در برخورد با افراد نادان ، سختگيرى و اصرار مجازات غالبا نتيجه مطلوبى ندارد، و بى اعتنائى و بزرگوارى در برابر آنها وسيله اى براى بيدار ساختن و عاملى براى هدايت است . البته اين يك قاعده كلى نيست زيرا انكار نمى توان كرد كه مواردى نيز پيش مى آيد كه چاره اى جز خشونت و مجازات نمى باشد، ولى اين در اقليت است . نكته ديگر اينكه همه روزها روزهاى خدا است ولى در عين حال «ايام الله » به ايام مخصوصى اطلاق شده است چرا كه نشانه اهميت و عظمت آن است . اين تعبير در دو مورد از قرآن مجيد آمده ، يكى در آيه مورد بحث ، و ديگر در آيه سوره ابراهيم كه در آنجا معنى وسيعتر و گسترده ترى دارد. در احاديث اسلامى «ايام الله » به روزهاى مختلفى تفسير شده است ، از جمله

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۴۷

در تفسير على بن ابراهيم آمده كه ايام الله سه روز است روز قيام مهدى (عليه السلام )، روز مرگ ، و روز رستاخيز. در حديث ديگرى از پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : ايام الله نعمائه ، و بلائه ببلائه سبحانه «ايام الله روزهاى نعمتهاى او، و آزمايشهاى او به وسيله بلاها است ». به هر حال اين تعبير نشانه اهميت روز قيامت است ، روز حاكميت آشكار خداوند بر همه كس و همه چيز، و روز عدل و داد بزرگ . ولى براى اينكه اينگونه افراد از اين بزرگوارى و عفو و گذشت سوء - استفاده نكنند در پايان آيه مى افزايد: اين به خاطر آن است كه خداوند در آن روز هر قومى را به اعمالى كه انجام مى دادند جزا دهد (ليجزى قوما بما كانوا يكسبون ). جمعى از مفسران اين جمله را تهديدى براى كفار و مجرمان دانسته اند در حالى كه بعضى ديگر آن را بشارتى نيز براى مؤ منان در برابر اين عفو و گذشت شمرده اند. ولى مانعى ندارد كه هم تهديد آن گروه باشد و هم بشارت به اين گروه ، چنانكه در آيه بعد نيز به همين معنى اشاره شده است . مى فرمايد: «كسى كه عمل صالحى بجا آورد به سود خود بجا آورده است ، و كسى كه كار بدى انجام دهد به زيان خود او است ، سپس همه شما به سوى پروردگارتان بازمى گرديد» و نتيجه اعمال خود را مى يابيد (من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعليها ثم الى ربكم ترجعون ). اين تعبير كه در آيات قرآن كرارا و با عبارات مختلف آمده است پاسخى

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۴۸

است به آنها كه مى گويند اطاعت و عصيان ما براى خدا چه سود و زيانى دارد؟ و اين چه اصرارى است كه در زمينه اطاعت و نهى از معصيت او مى شود؟! اين آيات مى گويد: همه اينها سود و زيانش متوجه خود شماست ، اين شما هستيد كه در پرتو اعمال صالح تكامل مى يابيد، و به آسمان قرب خدا پرواز مى كنيد، و اين شما هستيد كه بر اثر جرم و گناه سقوط كرده در پرتگاه غضب و بعد از رحمت او گرفتار لعنت ابدى مى شويد. تمام برنامه هاى تكليفى ، و ارسال رسل ، و انزال كتب ، نيز همه براى همين منظور است . لذا قرآن در يكجا مى گويد: و من يشكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان الله غنى حميد: «كسى كه شكرگزارى كند به نفع خودش شكر گزارده و كسى كه كفران كند خداوند غنى و حميد است » (لقمان - ۱۲). در جاى ديگر مى گويد: من اهتدى فلنفسه و من ضل فانما يضل عليها: «كسى كه هدايت يابد به نفع خود او است و كسى كه گمراه شود ضلالتش به زيان خود او است » (زمر - ۴۱) و در جاى ديگر مى خوانيم : و من تزكى فانما يتزكى لنفسه و الى الله المصير: «كسى كه پاكى گزيند به نفع خود او است ، و بازگشت همه به سوى خدا است » (فاطر - ۱۸). خلاصه ، اين گونه تعبيرات بيانگر اين واقعيت است كه دعوت داعيان الى الله در تمام ابعادش خدمت گسترده اى است به انسانها، نه خدمتى است به خدا كه از همه چيز بى نياز است ، و نه به پيامبرانش كه اجر آنها فقط بر خدا است ، توجه به اين واقعيت عامل مؤ ثرى براى حركت به سوى اطاعت و پرهيز از گناه است .

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۴۹

آيه ۱۶ - ۲۰

آيه و ترجمه

وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا بَنى إِسرءِيلَ الْكِتَب وَ الحُْكمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْنَهُم مِّنَ الطيِّبَتِ وَ فَضلْنَهُمْ عَلى الْعَلَمِينَ(۱۶) وَ ءَاتَيْنَهُم بَيِّنَتٍ مِّنَ الاَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّك يَقْضى بَيْنهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ فِيمَا كانُوا فِيهِ يخْتَلِفُونَ(۱۷) ثُمَّ جَعَلْنَك عَلى شرِيعَةٍ مِّنَ الاَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ(۱۸) إِنهُمْ لَن يُغْنُوا عَنك مِنَ اللَّهِ شيْئاً وَ إِنَّ الظلِمِينَ بَعْضهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلىُّ الْمُتَّقِينَ(۱۹) هَذَا بَصئرُ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ(۲۰) ترجمه : ۱۶ - ما بنى اسرائيل را كتاب آسمانى و حكومت و نبوت بخشيديم ، و از روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم ، و آنها را بر جهانيان (و مردم عصر خويش ) برترى بخشيديم . ۱۷ - و دلائل روشنى از امر نبوت و شريعت در اختيار آنها قرار داديم ، آنها اختلاف نكردند

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۵۰

مگر بعد از علم و آگاهى ، و اين اختلاف به خاطر ستم و برترى جوئى بود، اما پروردگارت روز قيامت در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مى كند. ۱۸ - سپس تو را بر شريعت و آئين حقى قرار داديم از آن پيروى كن و از هوسهاى سركش كسانى كه آگاهى ندارند پيروى مكن ! ۱۹ - آنها هرگز نمى توانند تو را در برابر خداوند بى نياز كنند و از عذابش برهانند، و ظالمان يار و ياور يكديگرند، اما خداوند يار و ياور پرهيزگاران است ۲۰ - اين (قرآن و شريعت آسمانى ) وسائل بينائى و مايه هدايت و رحمت است براى مردمى كه به آن يقين دارند. تفسير: اينهمه موهبت به بنى اسرائيل داديم ولى ... در تعقيب بحثهائى كه در آيات گذشته پيرامون انواع نعمتهاى خداوند و شكرگزارى و عمل صالح آمده ، در اين آيات نمونه اى از زندگى بعضى اقوام پيشين را كه مشمول نعمتهاى خداوند شدند اما كفران كردند شرح مى دهد. مى فرمايد: ((ما به بنى اسرائيل كتاب آسمانى و حكومت و نبوت داديم ، و از روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم ، و آنانرا بر جهانيان (هم عصر خودبرترى بخشيديم (و لقد آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم و النبوة و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم على العالمين ). در اين آيه مجموعا پنج موهبت را كه خداوند به بنى اسرائيل عطا كرده ، بيان مى كند كه به ضميمه موهبت ديگرى كه در آيه بعد مى آيد مجموعا شش نعمت بزرگ است . نخست مساءله كتاب آسمانى يعنى تورات است ، كه مبين معارف دينى و حلال و حرام و طرق هدايت و سعادت بود. دوم مقام حكومت و قضاوت ، زيرا مى دانيم آنها ساليانى دراز حكومتى

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۵۱

نيرومند و گسترده اى داشتند، نه تنها داود و سليمان كه عده كثيرى از بنى اسرائيل در عصر خود، زمامدارانى نيرومند بودند. «حكم » در تعبيرات قرآن معمولا به معنى قضاوت و داورى است ، ولى از آنجا كه مقام قضاء، هميشه جزئى از برنامه حكومت است و قاضى بدون پشتوانه قدرت حكومت كارى از او ساخته نيست ، دلالت التزامى بر مساءله زمامدارى نيز دارد. در آيه ۴۴ مائده درباره تورات مى خوانيم : يحكم بها النبيون الذين اسلموا: «پيامبرانى كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، بوسيله تورات در ميان مردم داورى مى كردند». سومين نعمت الهى بر آنها مقام نبوت بود كه خداوند انبياى بسيارى را از آنها برگزيد. در روايتى آمده است : «عدد انبياى بنى اسرائيل بالغ بر هزار نفر مى شد». و در روايت ديگرى انبياى بنى اسرائيل چهار هزار نفر ذكر شده است . اينها همه از مواهب پروردگار بر آنها بود. در چهارمين مرحله سخن از مواهب مادى مى گويد، سخنى جامع و فراگير، مى فرمايد: «از انواع روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم » (و رزقناهم من الطيبات ). پنجمين و آخرين موهبت ، برترى و قدرت بلامنازع آنها بود چنانكه در پايان آيه مى افزايد: «و ما آنها را بر جهانيان برترى بخشيديم » (و فضلناهم على العالمين ). بدون شك منظور از «عالمين »، در اينجا مردم همان عصر است ، زيرا آيه

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۵۲

۱۱۰ آل عمران با صراحت مى گويد: كنتم خير امة اخرجت للناس : «شما مسلمانان بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها قدم به عرصه وجود گذاشتيد». و نيز مى دانيم پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )، برترين پيامبران است ، بنابراين امت او نيز، امت برترند، چنانكه در آيه ۸۹ سوره نحل آمده : و يوم نبعث فى كل امة شهيدا عليهم من انفسهم و جئنا بك شهيدا على هؤ لاء: «به خاطر بياور روزى را كه از هر امتى ، گواهى از خودشان بر آنها مبعوث مى كنيم ، و تو را گواه بر همه آنها قرار مى دهيم ». در آيه بعد به ششمين موهبت بزرگى كه خدا به اين قوم حق نشناس داد اشاره كرده مى گويد: «ما دلائل روشنى از امر نبوت و شريعت در اختيار آنها گذارديم » (و آتيناهم بينات من الامر). «بينات » ممكن است اشاره به معجزات روشنى باشد كه خداوند به موسى بن عمران (عليهماالسلام ) و ساير انبياى بنى اسرائيل بخشيد، و يا اشاره به دلائل و براهين منطقى آشكار و قوانين و احكام متقن . بعضى از مفسران احتمال داده اند كه اين تعبير اشاره به نشانه هاى روشنى است كه خداوند درباره پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در اختيار آنها گذارد كه با آن مى توانستند پيامبر خاتم را همچون فرزندان خود بشناسند الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابنائهم (بقره - ۱۴۶). ولى مانعى ندارد كه تمام اين معانى در آيه جمع باشد. به هر حال با وجود اين مواهب بزرگ و دلائل بين و روشن جائى براى اختلاف وجود نداشت ، ولى اين كفران كنندگان به زودى دست به اختلاف زدند، چنانكه قرآن در دنباله همين آيه مى گويد: «آنها اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد و سرچشمه اين اختلاف همان حب رياست

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۵۳

و برترى جوئى بود» (فما اختلفوا الا من بعد ما جائهم العلم بغيا بينهم ). آرى آنها پرچم طغيان برافراشتند، و هر گروهى به جان گروه ديگر افتاد، حتى عوامل وحدت و انسجام را وسيله اختلاف و تفرقه قرار دادند، و به دنبال آن قدرتشان به ضعف گرائيد، ستاره عظمتشان افول كرد، حكومت آنها متلاشى شد و در دنيا دربدر شدند. بعضى نيز گفته اند منظور اختلافى است كه آنها بعد از آگاهى كافى از صفات پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مورد او داشتند. قرآن در پايان آيه آنها را با اين عبارت هشدار مى دهد: «پروردگار تو روز قيامت در ميان آنها درباره آنچه اختلاف نمودند داورى مى كند» (ان ربك يقضى بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون ). و به اين ترتيب با كفران نعمت و ايجاد اختلاف هم عظمت و قدرت خود را در دنيا از دست دادند و هم مجازات آخرت را براى خود خريدند. بعد از بيان مواهبى كه خداوند به بنى اسرائيل داده بود و كفران كردند، سخن از موهبت عظيمى به ميان مى آورد كه به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مسلمين ارزانى داشت ، مى فرمايد سپس ما تو را بر شريعت و مسيرى به سوى آئين حق قرار داديم (ثم جعلناك على شريعة من الامر). «شريعت » به معنى راهى است كه براى رسيدن به آب در كنار نهرهائى كه سطح آب از ساحل نهر پائينتر است احداث مى كنند، سپس به هر راهى كه انسان را به مقصد و مقصودش مى رساند اطلاق شده است ، بكار گرفتن اين تعبير در مورد آئين حق به خاطر آن است كه انسان را به سرچشمه وحى و رضايت الهى و سعادت جاويدان كه همچون آب حيات است مى رساند، اين واژه يكبار در قرآن بكار رفته و تنها در مورد اسلام است .

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۵۴

منظور از «الامر» در اينجا همان دين و آئين حق است كه در آيه گذشته نيز به آن اشاره شده بود آنجا كه فرمود: (بينات من الامر). و از آنجا كه اين مسير، مسير نجات و پيروزى است به دنبال آن به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد «از آن پيروى كن » (فاتبعها). و نيز از آنجا كه نقطه مقابل آن چيزى جز پيروى از هوا و هوس ‍ جاهلان نيست ، در آخر آيه مى افزايد: «و از هوا و هوسهاى كسانى كه آگاهى ندارند پيروى مكن » (و لا تتبع اهواء الذين لايعلمون ). در حقيقت دو راه بيش نيست ، «راه انبياء و وحى » و «راه هوا و هوسهاى جهال »، اگر كسى به اولى پشت كند در مسير دوم خواهد افتاد، و اگر كسى به آن روى آورد از خط انبياء جدا خواهد شد، و به اين ترتيب قرآن قلم بطلان بر هر برنامه هدايتى كه از سرچشمه وحى مدد نمى گيرد كشيده است . قابل توجه اينكه بعضى از مفسران گفته اند: رؤ ساى قريش نزد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمدند و عرض كردند.بيا و به آئين نياكانت بازگرد كه هم از تو افضل بودند و هم سالمندتر! در آن زمان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هنوز در مكه بود، آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت كه راه وصول به حق وحى آسمانى است كه بر تو نازل شده ، نه آنچه هوا و هوس اين جاهلان اقتضا مى كند. هميشه رهبران راستين به هنگامى كه آئين جديد و پاك و نوينى را عرضه مى كردند با اين وسوسه جاهلان روبرو بودند كه تو بهتر مى فهمى يا نياكان و بزرگان و پيشكسوتان قبل از تو؟ و اصرار داشتند آنها نيز همان روشهاى خرافى را ادامه دهند كه اگر اينگونه پيشنهادها عملى مى شد هرگز انسان گامى

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۵۵

به سوى تكامل برنمى داشت . آيه بعد در حقيقت علتى است براى نهى از تسليم شدن در برابر پيشنهاد مشركان مى گويد: «آنها هرگز نمى توانند تو را در برابر خداوند بى نياز كنند و از عذابش برهانند» (انهم لن يغنوا عنك من الله شيئا). هرگاه از آئين باطل آنها پيروى كنى و عذاب الهى دامان تو را بگيرد هرگز نمى توانند به كمك تو بشتابند، و يا اگر خداوند نعمتى را از تو سلب كند آنها قادر به جبران آن نخواهند بود، گرچه روى سخن در اين آيات به پيامبر است ولى منظور همه مؤ منان مى باشند. سپس مى افزايد: ظالمان يار و ياور و دوست و ولى يكديگرند (ان الظالمين بعضهم اولياء بعض ). همه از يك قماشند و در يك مسير و سر و ته يك كرباس ، و همگى ضعيف و ناتوانند. اما گمان نكن كه تو و افراد با ايمان كه اكنون در اقليت هستيد يار و ياورى نداريد خداوند ولى پرهيزگاران است (و الله ولى المتقين ). درست است آنها ظاهرا جمعيتى عظيم و قدرت و ثروت قابل ملاحظه اى دارند ولى در برابر قدرت بى انتهاى حق ذره ناچيزى بيش نيستند. در آخرين آيه مورد بحث به عنوان تاءكيد بر آنچه گذشت و دعوت به پيروى از اين آئين الهى مى گويد: «اين قرآن و شريعت وسيله بينائى و مايه هدايت و رحمت براى مردمى است كه اهل يقين هستند» (هذا بصائر للناس و هدى و رحمة لقوم يوقنون ). «بصائر» جمع «بصيرت » به معنى بينائى است ، هر چند اين واژه بيشتر

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۲۵۶

در مورد بينشهاى فكرى و عقلى استعمال مى شود، ولى گاه به تمام امورى كه مايه درك و فهم مطلب است اطلاق مى گردد. جالب اينكه مى گويد «اين قرآن و شريعت بينائيهائى است » يعنى عين بينائى است ، آنهم نه يك بينائى كه بينائيها، نه در يك بعد كه در همه ابعاد زندگى به انسان بينش صحيح مى دهد. نظير همين تعبير در آيات ديگر قرآن از جمله آيه ۱۰۴ سوره انعام آمده است قد جائكم بصائر من ربكم : «بينائيهائى از سوى پروردگارتان براى شما آمد». در اينجا سه موضوع در آيه مطرح شده : «بصائر»، «هدايت » و «رحمت » كه به ترتيب علت و معلول يكديگرند، آيات روشنگر و شريعت بينا كننده انسان را به سوى هدايت مى برد، و هدايت نيز مايه رحمت پروردگار است . جالب اينكه «بصائر» را براى عموم مردم ذكر مى كند، اما هدايت و رحمت را مخصوص كسانى كه اهل يقينند، و بايد چنين باشد زيرا آيات قرآن مخصوص قوم و گروهى نيست ، بلكه تمام انسانها كه در مفهوم «الناس » جمعند در آن شريكند، بى هيچگونه محدوديتى از نظر زمان و مكان ، ولى طبيعى است هدايت فرع بر يقين ، و رحمت الهى نيز مولود آن است ، و شامل حال همه نمى شود. به هر حال اينكه مى گويد: قرآن عين بصيرت و عين هدايت و رحمت است تعبير زيبائى است كه از عظمت و تاءثير و عمق اين كتاب آسمانى حكايت مى كند براى آنها كه رهرو راهند و جستجوگر حقند.