السّمَاء

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

«سَمَاء» در لغت، به معناى طرف بالا است، و این مفهوم جامعى است که مصداق هاى مختلفى دارد; لذا مى بینیم در قرآن در موارد گوناگونى به کار رفته است: 1 ـ گاهى به «جهت بالا» در قسمت مجاور زمین 2 ـ گاه به منطقه اى دورتر از سطح زمین (محل ابرها) 3 ـ گاه به «قشر متراکم هواى اطراف زمین» 4 ـ و گاهى به معناى «کرات بالا» آمده است.

و طبق تعبیر اول در سوره «سجده»، «سماء» به معناى مقام قرب خدا است، و طبق تعبیر دوم «سماء» به معناى همین آسمان است (دقت کنید).

ریشه کلمه

قاموس قرآن

اين كلمه صد و بيست بار و جمع آن سموات صدو نود بار در كلام اللّه مجيد آمده است (المعجم المفهرس) و اصل آن از سمو به معنى رفعت و بلندى است. راغب گويد: سماء هر چيز، بالاى آن است طبرسى فرموده: سماء كعروف است و هر آنچه بالاى تو باشد و بر تو سايه افكند سماء است و سماء بيت، سقف آن است. به باران نيز سماء گويند. جوهرى نيز چنين گفته است. قول ديگران نيز نظير و يا عين آن است. در اينجا لازم است چند مطلب بررسى شود: 1- لفظ سماء به قول صحاح مذكّر و مؤنث هر دو مى‏آيد. به عقيده قاموس و اقرب و مفردات مؤنث است و گاهى مذكّر هم مى‏آيد. طبرسى ذيل آيه 29 بقره نسبت آن را به قول داده و در ذيل آيه 18 مزمّل فرموده: لفظ سماء مذكّر است جايز است مذكّر و مؤنث باشد هر كه مذكّر گفته سقف اراده است. مخفى نماند در تمام آيات قرآن افعال و ضماير سماء مؤنث آمده مثل [تكوير:11]، [شمس:5]، [معارج:8]. مگر در آيه [مزّمل:18]. كه مذكّر به كار رفته به قرينه آنكه صفتش «منفطر» مذكّر آمده است. بنابراين، قرآن مجيد قول راغب و قاموس و اقرب را تصديق مى‏كند كه گفته‏اند: مؤنث است گاهى مذكّر هم آيد. 2- بعضى‏ها از جمله راغب به استناد آيه [بقره:29]. كه ضمير سماء جمع آمده، گفته‏اند: سماء مفرد و جمع هر دو به كار مى‏رود. و بعضى گفته‏اند: اسم جنس است. ولى به قرينه [فصّلت:11-12]. چنانكه در «ارض» گذشت سماء در آن حال دخان و گاز غليظ بود و به تدريج رقيق شده و مبدل به هفت آسمان گرديده است على هذا سماء مفرد است و جمع آمدن ضمير به اعتبار ما بعد است كه سبع سموات بوده باشد. 3- سماء در آيه [نوح:11] و نيز در آيه 6 سوره انعام و 52 سوره هود به معنى باران لغت و تفسير تصريح كرده‏اند كه به لاران سماء گفته مى‏شود. راغب مى‏گويد باران سماء ناميده شده چون از سماء مى‏آيد. به علت اينكه از باران است و يا به علت ارتفاعش از زمين . 4- در قرآن هر جا كه سموات سبع آمده مراد ظاهراً طبقات هفتگانه هوا است. نا گفته نماند: دانشمندان طبقات هوا را به پنج قسمت تقسيم كرده، حدود و مشخّصات آن را معيّن نموده‏اند بدين شرح: تروپوسفر: ارتفاع اين طبقه در استوا 16 كيلومتر و در قطبين 10 كيلومتر و در قطبين 10 كيلومتر است. در همين قسمت است كه ابرها تشكيل مى‏شوند و وضع هواى زمين تعيين مى‏گردد. هفتاد و پنج در صد گازهاى سازنده جوّ در همين منطقه مى‏باشد و رعد و برق و برف و تگرگ. غيره در آن قرار دارند. ستراتسفر: اين طبقه از بالاى تروپوسفر شروع شده تا بلندى 32 كيلومترى سطح زمين ادامه دارد در آن تند بادهاى مداوم مى‏وزد. دو شط عظيم هوائى در آن كران تا كران جهان را مى‏نوردند نام آن دو «جريانهاى جتى» است يكى از مغرب به سوى مشرق بين قطب شمال و خط استوا، ديگرى از شرق به غرب بين قطب جنوب و استوا وضع اين دو جريان و نيز سرعتشان روزانه تغيير مى‏كند. گاهى به صورت سهمگين در آمده با سرعتى برابر 800 كيلومتر در ساعات حركت مى‏كنند. وجود اين جريانها در جنگ دوم جهانى به واسطه خلبانان آمريكا كشف گرديد. در ارتفاع 20 كيلومترى آن درجه حرارت تا 62 درجه زير صفر پائين مى‏آيد. اوزونسفر: اين طبقه مقدارى ار طبقه دوم را نيز گرفته و آن را از ارتفاع 20 كيلومترى تا ارتفاع 50 كيلومترى تعيين كرده‏اند. در اين طبقه نوعى اكسيژن وجود دارد كه ان را اوزون مى‏نامند و اين طبقه نسبتاً گرم‏تر و درجه حرارت آن تا حدود صفر مى‏رسد و علت اين امر آن است كه اوزون اشعه بالاى بنفش خورشيد را جذب مى‏كند. يونوسفر: ناحيه‏اى است عجيب و اسرارآميز از نظر رقت هوا مانند خلاء است از ارتفاع 50 كيلومترى شروع مى‏شود و تا 300 كيلومترى كم و بيش اطلاعى در دست هست و شايد تا 800 كيلومتر بالا رود. در اين منطقه هيچ ذير وحى قادر نيست از اشعه كيهانى و رگبار شهابها مصون بماند مگر با وسائلى كه سفائن ماه پيمانى دارند. اين طبقات است كه امواح راديوئى را به زمين بار مى‏گرداند و مانع عبور آنها به بالا است. در ارتفاع 80 كيلومترى درجه حرارت 68 درجه زير صفر و در ارتفاع 177 كيلومترى به 287 درجه بالاى صفر مى‏رسد!!!. اگزوسفر: در اين طبقه جوّ تدريجاً از بين رفته و در ژرفناى خلاء مستحيل مى‏شود. بشر درباره آن. جز تطلاعات نا چيز ندارد (قمرهاى مصنوعى ص 10-14 ترجمه محمود مصاحب). درباره ضخامت هوا گفته‏اند كه: تا حدود هزار كيلومتر ارتفاع، آثار آن شناخته شده است. قرآن مجيد آن را هفت طبقه كرده است مى‏شود گفت: مراد قرآن همين پنج طبقه است كه هفت شمرده و مى‏شود گفت: هنوز طبقات ديگرى كشف نشده است. در قرآن كريم مجموعاً هشت بار «سَبْعَ سَموات» آمده است دقت در آنها نشان مى‏دهد كه همه از يك طبقه گاز غليظ آفريده شده. مراد از همه طبقات جوّ زمين است و اينك آيات: 1- [نوح:15-16]، [ملك:3]. از اين دو آيه سه مطلب بدست مى‏آيد: آسمانها هفت اند. آنها طبقه طبقه توى هم اند. ماه در ميان آنها نور است. بايد دانست آسمانها و اجرام و كهكشانهاى سماوى بى شمار است. ناچار بايد بگوئيم: مراد از اين هفت آسمان، آسمانهاى بخصوصى است. از طرف ديگر نور ماه چندان امتداد مهم ندارد و يقيناً به اجرام دور و كهكشان‏هاى بى شمار نمى‏رسد چنانكه ما با چشم عادى ماه مريخ و ماههاى مشترى و غيره را نمى‏بينيم. نور ماه ما نيز به آنهانمى رسد و حداكثر مى‏توان گفت كه نور ماه در منظومه شمسى قابل رؤيت است و خارج از منظومه قابل رؤيت نيست. مثلا در شعراى يمانى كه پانصد هزار برابر فاصله خورشيد از زمين دور است و در ستارگانى كه 4500 سال نورى مثلا از زمين فاصله دارند چطور ممكن است نور ماه ديده شود. پس اينكه فرموده: «جَعَلَ الْقَمَرَ فيهِنَّ نُوراً» كدام هفت آسمان است كه ماه در ميان آنها نور است و نورش در آنها مرئى است. پس حتماً اين هفتگانه غير از آسمانهاى ديگر است. نور ماه در طبقات هوا مرئى است و قهراً مراد از آنها همين طبقات است. اگر غرض از «فيهِنَّ» آن باشد كه ماه خارج از هفت آسمان است و نورش به آنهامى رسد پس ماه در ميان آنها نيست و اگر منظور ان باشد كه ماه در ميان آنها قرار گرفته در اين صورت مرز هفت آسمان از جايگاه ماه كه در فاصله سيصد و هشتاد و چهار هزار كيلومترى زمين قرار گرفته، نيز گذشته است. از طرف آسمان سيارات آن فعلاً تا به 9 رسيده و شايد بعضى‏ها هم در آينده كشف شود از طرف ديگر در حدود هزار و ششصد سيّاره و دنباله دار و سنگهاى آسمانهاى در منظومه شمسى قرار گرفته و به دور خورشيد مى‏چرخند. وآنگهى اين عفت آسمان طبقه بقه‏اند. لازمه اين آن است كه توى هم بوده و بالاى يكديگر بوده باشند و گرنه «طباقاً» جور در نمى‏آيد. 2- [فصّلت:9-12]. اين آيات صريح اند در اينكه زمين در دو دوران خلق شده چنانكه مشروحاً در «ارض» گذشت و سپس آسمان كه گاز فشرده و دود غليظى بود (و به احتمال نزديك به يقين. يا حتماً از زمين برخاسته بود) به دتور خداوند رقيق شده و به هفت آسمان محيط بر زمين مبدل شده است «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَمواتٌ» و از جمله «وَ اَوْحى فى كُلِّ سَماءٍ اَمْرَها» فهميده مى‏شود كه هر يك از اين طبقات خاصيّت به خصوصى و اثر معين دارد. 3- همين طور است آيه [بقره:29]. و آيات 44 اسراء و 86 مؤمنون و 12 طلاق، كه همه درباره طبقات جوّ زمين اند. 4- مراد از آسمان گاهى عالم بالا و فضاست مثل [بقره:22]. يعنى از آسمان و طرف بالا آب نازل كرد. و نحو [بقره:144] و ايضاً [ابراهيم:24]. خمچنين است آيات [حجر:16]، [فرقان:61]، [بروج:1]. غرض از همه اينها چنانكه گفته شد طرف بالا و فضاست. 5- گاهى مراد از سماء اجرام و موجودات علوى و ستارگان و غيره است مثل [ذاريات:47]، [بقره:164]، [طه:4]، [شورى:29]. السموات در همه آنها جمع معرف به الف و لام و ظهورش در استغراق است و چون متعلق خلقت اند پس مراد موجودات علوى اند نه فضاهاى خالى پيدا شود. 6- در سه جا از قرآن كريم آمده «السماء الدنيا» بايد ديد مراد از آسمان نزديك چيست؟ نخست هر سه را نقل سپس درباره آنها توضيح مى‏دهيم. 1- [صافات:5-7]. 2- [فصّلت:12]. 3- [ملك:3و5] فرق آيه اول با دوم و سوم آن است كه در اول كواكب ذكر شده و «السموات» مطلق آمده ولى در دوم و سوم مصابيح و سموات سبع گفته شده و نيز در آيه سوم مصلبيح را رجوم شياطين نام كرده است. توضيح اين سه آيه در «رجوم» گذشت و گفتيم كه مراد از كواكب ظاهراً سيارات منظومه شمسى و از «السَّمائَ الدُّنيا» فضا و آسمان منظومه شمسى كه نزديكترين آسمانهاى جهان به زمين است. و منظور از مصابيح تيرهاى شهاب اند كه زيور و زينت پائين‏ترين طبقات هفتگانه جوّ زمين اند پس «السماء الدنيا» در آيه اول غير از «السماء الدنيا» در آيه دوم و سوم است. شاهد قوى آنكه در دو آيه تخير ابتدا سبع سموات آمده سپس »السماء الدنيا» پرواضح است كه نظر بر نزديكترين آسمان از آن هفتگانه است. 7- در بعضى از آيات هست كه زمين پيش از آسمانها آفريده شد و در بعضى بالعكس مثل [فصّلت:9-12]، [بقره:29]. در اينجا خلقت و تشكيل زمين پيش از آسمانهاست ولى در آيات [نازعات:27-32]. ملاحظه مى‏شود كه دحو و گشتردن يا چرخانيدن زمين پس از بناى آسمان است. از اين رو مى‏توان گفت: مراد از «السَّماءُ بَناها» آسمان منظومه شمسى است كه شامل خورشيد و تمام سيارات آن است نه آسمانهاى هفتگانه محيط بر زمين و قطعى است كه زمين پس از تشكيل فضاى منظومه شمسى به اين صورت در آمده است فضائى را در نظر بياوريد كه خورشيد با بيشتر از هزار و ششصد سياره و دنباله دار و سنگهاى بزرگ در آن جاى گرفته‏اند، اين آسمان كه سيارات و خورشيد آن را مشخص مى‏كنند پيش از زمين است و زمين نسبت به آن مثل نخود كوچكى است نسبت به گنبدى بزرگ. در كتاب آغاز و انجام جهان ص 37 با استفاده از كلمات آيه روشن نموده كه منظور از آسمان در اينجا آسمان منظومه شمسى است. احتمال ديگر آن است مراد از آسمان كهكشان ما باشد كه منظومه شمسى قسمت كوچكى از آن است. در «ارض» نيز مطلبى راجع به آن گذشت. 8- در هفت محل از قرآن مجيد آمده كه اسمانها و زمين در شش روز آفريده شدند مثل [اعراف:54]. ايضاً آيات سوره‏هاى يونس:3- هود:7- فرقان:59- سجده:4- ق:38- حديد:4. ظاهر السموات نشان مى‏دهد كه منظور همه آسمانهاست ولى در سوره فصلت آيه 9 تا 12 اين شش روز تشريح شده است و روشن مى‏شود كه مراد آسمانهاى هفتگانه زمين است و از آن چنين بر مى‏آيد كه زمين و آسمان كه به صورت گاز غليظ بود در دو روز (دوران) آفريده شد و در عرض چهار روز در زمين تقدير اقوات گرديد و گاز غليظ به صورت آسمانهاى هفتگانه در آمد مشروح اين سخن را در «ارض» مطالعه كنيد. پيداست كه غرض از روز 24 ساعت نيست بلكه منظور دوران است كه شايد ميليونها سال طول كشيده باشد. 9- در بسيارى از آيات مراد از «السماء» طبقات هفتگانه جوّ است كه مفرد و مطلق آمده مثل [معارج:8]، [حاقة:16]، [قمر:11]. ولى در بعضى غرض مطلق عالم فوق است نظير [حديد:21]، [ذاریات:23]، [زخرف:84]. در موقع خواندن و تفسير بايد توجه كرد كه مراد كدام است. * [انبياء:32]. معناى آيه در «سقف» گذشت. * [ذاريات:47]. رجوع شود به «ايد». * [طلاق:12]. اگر مراد از مثل عدد باشد آسمان و هفت زمين آفريده در اينصورت چون مراد از هفت آسمان طبقات جوّ است زمين نيز مانند آنها هفت طبقه است و ما در روى طبقه هفتم آن قرار گرفته‏ايم. اين مطلب نزديك به يقين است زيرا كه در گذشته خوانده‏ايم هفت آسمان طبقه طبقه‏اند و زمين نيز مثل آنها است و جمله «مِنَ الْاَرْضِ» نشان مى‏دهد كه اين هفت طبقه در خود زمين است . و آنچه گفته‏اند: مراد هفت اقليم يا هفت زمين جدا از هم است بسيار بعيد مى‏باشد. حسين بن خالد از حضرت رضا عليه السلام روايتى در اين باره نقل كرده كه در مجمع البيان نقل كرده كه در مجمع البيان ذيل آيه 7 ذاريات و آيه 12 سوره طلاق و در تفسير صافى در سوره ذاريات و در الميزان نيز ذيل آيه 12 سوره طلاق از تفسير قمى نقل شده است طالبين به اين تفاسير رجوع كنند واللّه اعلم . موجودات زنده در اسمان آيات متعددى داريم كه از وجود موجود زنده در آسمانها خبر مى‏دهند. بعضى از آيات آنها را به لفظ دابّة (جنبنده) آورده و بعضى بلفظى كه دلالت بر اولوالعقل بودن آنها دارند. مثل [نحل:49]. آيه صريح است در اينكه در آسمانها مثل زمين جنبندگانى هست و خدا را سجده مى‏كنند و مثل [شورى:29] و ضمير «فيهما» به آسمانها و زمين راجع است و با قاطعيّت تمام روشن مى‏شود كه در آسمانها چنبندگانى آفريده و پراكنده شده‏اند و از جمله «عَلى جَمْعِهِمْ اِذا يَشاءُ قَديرٌ» بدست مى‏آيد كه روزى ميان اهل زمين و آنهاارتباط برقرار خواهد شد. اگر منظور از جمع، رسيدن آنها به يكديگر باشد. آيات ديگر از قرار ذيل اند [رحمن:29]، [رعد:15]، [اسراء:55]. كلمه «من» در اين آيات دلالت بر افراد عاقل و ذى شعور دارد و به خوبى روشن مى‏كند كه در آسمانها مانند انسان موجودات زنده و عاقل زندگى كرده و به خداى خود خضوع مى‏كنند و حوائج خويش از او مى‏خواهند بعيد است كه بگوئيم مراد از آنها ملائكه هستند كه ملائكه را خداوند مستقلاً در آيات بيان فرموده است. روايات در اين زمينه بسيار است و روايات در اين زمينه بسيار است و مى‏شود براى ديدن آنها به هيئت و اسلام هبة الدين شهرستانى رجوع كرد. وانگهى بعيد به نظر مى‏رسد كه خدا اين همه آسمانها را بيافريند و موجود زنده فقط در زمين فقط در زمين باشد كاوشهاى علمى در اين باره جريان دارد و به زودى به اين حقيقت پى خواهند برد.

کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...