الذاريات ٤١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۴۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
وَ فِي‌ عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ‌ الرِّيحَ‌ الْعَقِيمَ‌

ترجمه

و (همچنین) در سرگذشت «عاد» (آیتی است) در آن هنگام که تندبادی بی‌باران بر آنها فرستادیم،

|و در [ماجراى‌] عاد [نيز عبرتى است‌] آن‌گاه كه بر سر آنها باد مهلك فرستاديم
و در [ماجراى‌] عاد [نيز]، چون بر [سر] آنها آن باد مُهلِك را فرستاديم.
و نیز در قوم عاد که بر هلاکشان تندباد خزان فرستادیم (عبرت خلق است).
و [نیز] در [سرگذشت قوم] عاد هنگامی که بر آنان باد هلاک کننده ای فرستادیم [عبرتی است.]
و نيز عبرتى است در قوم عاد آنگاه كه باد عقيم را بر آنها فرستاديم.
و در مورد عاد، آنگاه که بر آنان بادی سترون فرستادیم‌
و نيز در [داستان‌] عاد- قوم هود- آنگاه كه بر آنها باد نازا فرستاديم.
در سرگذشت قوم عاد نیز پند و عبرتی است. بدانگاه که تندباد بی‌خیر و برکتی (که مرگ و نابودی ایشان را به همراه داشت) به سوی ایشان وزان کردیم.
و در (ماجرای) عادیان (نیز) ، چون بر سر (و سامان)‌شان باد نازا را فرستادیم.
و در عاد هنگامی که فرستادیم بر ایشان باد را نازا

And in Aad. We unleashed against them the devastating wind.
ترتیل:
ترجمه:
الذاريات ٤٠ آیه ٤١ الذاريات ٤٢
سوره : سوره الذاريات
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الرِّیحَ الْعَقِیمَ»: باد نازا و بی‌باران. باد بیفایده و بی‌برکت. مراد بادی است که خیر و خوبی به همراه ندارد، و بلکه هلاک و نابودی با خود می‌آرد (نگا: احقاف / و ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ «41»

و در (سرگذشت) قوم عاد نيز آنگاه كه بر آنان باد نازا (ويرانگر) فرستاديم (عبرت و نشانه‌هايى است).

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ (41)

وَ فِي عادٍ: و نيز آيتى است مر عبرت گيرندگان را در گزارشات قوم عاد و عبرتى است براى اهل اعتبار، إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ‌: زمانى كه فرستاديم بر ايشان بعد از تكذيب حضرت هود عليه السّلام، الرِّيحَ الْعَقِيمَ‌: بادى كه آبستن كننده درخت و حامل ابر نباشد، يعنى بادى بى‌خير و نفع، بلكه آثار غضب و عذاب بود. و تسميه آن به عقيم اشاره است به آنكه آن باد ايشان را مستأصل ساخت و قطع نسل ايشان نمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ فِي مُوسى‌ إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (38) فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (39) فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ (40) وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ (41) ما تَذَرُ مِنْ شَيْ‌ءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ (42)

وَ فِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ (43) فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ (44) فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِيامٍ وَ ما كانُوا مُنْتَصِرِينَ (45) وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (46)

ترجمه‌

و نيز در قصّه موسى آيتى است هنگاميكه فرستاديم او را بسوى فرعون با حجّت و معجزه‌اى روشن‌

پس برگشت با اركان دولتش و گفت ساحر است‌


جلد 5 صفحه 68

يا ديوانه‌

پس گرفتيم او و لشگريانش را پس افكنديمشان در دريا با آنكه او بود سزاوار ملامت‌

و در قوم عاد وقتى كه فرستاديم بر آنها باد بى‌خير هلاك‌كننده را

وا نميگذارد چيزى را كه وزيد بر آن مگر آنكه ميگرداندش چون استخوان پوسيده‌

و در قوم ثمود وقتى كه گفته شد بآنها برخوردار و كامياب شويد تا مدتى معيّن‌

پس سركشى كردند از فرمان پروردگارشان پس گرفت آنها را صاعقه با آن كه نگاه مى‌كردند

پس قدرت نداشتند بر ايستادن و نبودند انتقام كشندگان‌

و هلاك كرديم قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند گروهى متمرّد و نافرمان.

تفسير

خداوند متعال چنانچه در ديار قوم لوط آيتى براى عبرت مردم باقى گذارد در قصّه حضرت موسى با فرعون هم موجبات عبرت خلق را فراهم فرمود وقتى كه او را با عصا و يد بيضاء و ساير معجزات مبعوث بر فرعون و قوم او فرمود و او براى اعتماد بر عسكر و لشگر و مال و منال خود روى گرداند از ايمان به آنحضرت يا اعراض نمود از قبول ايمان باو و رو گرداند با اقوام و عساكرش و بنابر اين باء در بركنه براى سببيّت يا معيّت يا تعديه است ولى مشوّش شد و سخنى گفت كه بميزان عقل راست نيايد چون گفت اين شخص ساحر است يا ديوانه در صورتى كه اگر كسى ساحر باشد بايد دانا و زيرك باشد نه ديوانه و بيعقل و اگر ديوانه و بيعقل باشد ساحر نميشود و خدا بتفصيلى كه مكرّر ذكر شده او و لشگريانش را مأخوذ بگناهشان كرد و در دريا غرق فرمود با آنكه او ملامت ميكرد خود را بر مخالفت با حضرت موسى در وقتى كه عذاب منجز شده بود و پشيمانى سودى نداشت يا مستحق ملامت و توبيخ بود بر معاصى سابقه خود و نيز آيتى است در ملاحظه حال قوم عاد كه مخالفت با حضرت هود نمودند و خداوند آنها را بباديكه مانند شخص عقيم بى‌ثمر و فائده بود يا مواليدى براى ذى روحى باقى نگذارد مبتلا فرمود كه همه را هلاك كرد و بهر چه ميرسيد از انسان و حيوان و نبات آنرا خاكستر ميكرد و نيز آيتى است در قوم ثمود وقتى كه حضرت صالح بآنها وعده عذاب داد و فرمود برخوردار شويد از زندگانى دنيا تا سه روز و اين بعد از آن بود كه ناقه را عقر نموده بودند و بعدا هم پشيمان نشدند و توبه نكردند تا بصاعقه آسمانى كه در روز بر آنها


جلد 5 صفحه 69

نازل شد با آنكه آنرا مشاهده مينمودند گرفتار شدند و بهلاكت رسيدند و ديگر قدرت بر قيام و دادستانى و يارى نمودن با يكديگر در دفع عذاب را پيدا نكردند و پيش از اينها قوم نوح عليه السّلام را خداوند غرق و هلاك فرمود چون فاسق و فاجر و كافر بودند و شرح اين قصص مكرر ذكر شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ فِي‌ عادٍ إِذ أَرسَلنا عَلَيهِم‌ُ الرِّيح‌َ العَقِيم‌َ (41) ما تَذَرُ مِن‌ شَي‌ءٍ أَتَت‌ عَلَيه‌ِ إِلاّ جَعَلَته‌ُ كَالرَّمِيم‌ِ (42)

و ‌در‌ عاد زماني‌ ‌که‌ فرستاديم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بادي‌ ‌که‌ زايش‌ نداشت‌، و نگذشت‌ ‌از‌ ‌هر‌ شيئي‌ مگر اينكه‌ قرار داد ‌او‌ ‌را‌ مثل‌ خاكستر وَ فِي‌ عادٍ نيز عطف‌ ‌است‌ ‌يعني‌ آيت‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌براي‌ موقنين‌، و عاد قوم‌ هود بودند و بسيار طغيان‌ و سركشي‌ كردند و قوه‌ و قدرت‌ بكار زدند ‌که‌ ميفرمايد:

أَ لَم‌ تَرَ كَيف‌َ فَعَل‌َ رَبُّك‌َ بِعادٍ إِرَم‌َ ذات‌ِ العِمادِ الَّتِي‌ لَم‌ يُخلَق‌ مِثلُها فِي‌ البِلادِ فجر آيه 5 ‌تا‌ 7.

إِذ أَرسَلنا عَلَيهِم‌ُ الرِّيح‌َ العَقِيم‌َ ‌که‌ هفت‌ شب‌ و هشت‌ روز باد ‌بر‌ ‌آنها‌ وزيد و باد عقيم‌ بادي‌ ‌بود‌ ‌که‌ زايش‌ نداشت‌، ابر و باران‌ و هواي‌ خنك‌ و سرد و سلامت‌ و تصفيه‌ هوا ‌در‌ ‌آن‌ نبود و پي‌ ‌در‌ پي‌ ميوزيد ‌که‌ ميفرمايد:

وَ أَمّا عادٌ فَأُهلِكُوا بِرِيح‌ٍ صَرصَرٍ عاتِيَةٍ سَخَّرَها عَلَيهِم‌ سَبع‌َ لَيال‌ٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّام‌ٍ حُسُوماً فَتَرَي‌ القَوم‌َ فِيها صَرعي‌ كَأَنَّهُم‌ أَعجازُ نَخل‌ٍ خاوِيَةٍ فَهَل‌ تَري‌ لَهُم‌ مِن‌ باقِيَةٍ الحاقه‌ ‌آيه‌ 6 و 7 و 8.

ما تَذَرُ مِن‌ شَي‌ءٍ أَتَت‌ عَلَيه‌ِ: ‌از‌ انسان‌ و حيوان‌ و عمارات‌ و اشجار و نباتات‌.

إِلّا جَعَلَته‌ُ كَالرَّمِيم‌ِ تمام‌ مثل‌ خاكستر شدند ريز ريز و ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ و ‌در‌ ‌هم‌ كوبيده‌ شدند ‌که‌ اثري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ باقي‌ نماند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 41)- سپس به سرنوشت اجمالی قوم «عاد» پرداخته، چنین می‌گوید:

«در سرگذشت قوم عاد نیز (آیتی است) در آن هنگام که تند بادی بی‌باران بر آنها فرستادیم» (وَ فِی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ).

عقیم بودن بادها زمانی است که ابرهای باران‌زا با خود حمل نکند، گیاهان را تلقیح ننماید، و فایده و برکتی نداشته باشد، و جز هلاکت و نابودی چیزی همراه نیاورد.

نکات آیه

۱ - سرگذشت کفرآلود قوم عاد و سرنوشت شوم آنان، عبرت آموز براى آدمیان (و فى عاد إذ أرسلنا علیهم) سیاق آیات شریفه در بیان سرنوشت عبرت آموز ملت هاى حق ستیز و نمایانگر نشانه هاى قدرت و قهر الهى است. بنابراین عبارت «و فى عاد» مانند «و فى موسى» عطف بر جمله «ترکنا فیها آیة» و به تقدیر «و فى عاد آیة» مى باشد.

۲ - کفر و حق ستیزى قوم عاد، منتهى به عذاب الهى با بادى ویرانگر (و فى عاد إذ أرسلنا علیهم الریح العقیم)

۳ - عوامل حیات آفرین طبیعت، مایه نابودى ملت ها در نتیجه کفر و گناه (أرسلنا علیهم الریح العقیم) تعبیر «الریح العقیم» (باد نازا) مى رساند که باد، آثار مختلفى دارد و اصولاً در نظام طبیعت، یکى از عوامل گسترش حیات به شمار مى آید. اما همین نیروى طبیعى به اراده الهى و در نتیجه کفر مردم، نه تنها زاینده حیات نخواهد بود; بلکه زداینده آن خواهد شد.

۴ - عوامل نظام طبیعت، در خدمت تحقق اراده خداوند (أرسلنا علیهم الریح العقیم) برداشت بالا، با توجه به این نکته است که خداوند براى مجازات قوم عاد، نیروى طبیعى باد را به کار گرفته است.

روایات و احادیث

۵ - «عن علىّ بن أبى طالب رضى اللّه عنه قال: «الریح العقیم» النکیاء;[۱] از امام على(ع) روایت شده که «الریح العقیم»، بادى است که از مسیر خود خارج شده باشد».

موضوعات مرتبط

  • امتها: عوامل انقراض امتها ۳
  • باد: مراد از باد عقیم ۵
  • خدا: مجارى اراده خدا ۴
  • عبرت: عوامل عبرت ۱
  • عذاب: عذاب با باد تند ۲
  • عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۳، ۴
  • قوم عاد: تاریخ قوم عاد ۲; حق ستیزى قوم عاد ۲; عبرت از فرجام قوم عاد ۱; عذاب قوم عاد ۲; فرجام قوم عاد ۲; کفر قوم عاد ۲
  • کفر: آثار کفر ۳
  • گناه: آثار گناه ۳

منابع

  1. الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۶۲۲.