البقرة ٨٨

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ قَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ‌ بَلْ‌ لَعَنَهُمُ‌ اللَّهُ‌ بِکُفْرِهِمْ‌ فَقَلِيلاً مَا يُؤْمِنُونَ‌

ترجمه

و (آنها از روی استهزا) گفتند: دلهای ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چیزی نمی‌فهمیم. آری، همین طور است!) خداوند آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همین دلیل، چیزی درک نمی‌کنند؛) و کمتر ایمان می‌آورند.

و گفتند: دل‌هاى ما در نيام است. [اين طور نيست‌] بلكه خدا به سبب كفرشان لعن [و طرد] شان كرده، پس خيلى كم ايمان مى‌آورند
و گفتند: «دلهاى ما در غلاف است.» [نه، چنين نيست‌] بلكه خدا به سزاى كفرشان، لعنتشان كرده است. پس آنان كه ايمان مى‌آورند چه اندك‌شماره‌اند.
و (آن گروه به پیغمبران) گفتند: دلهای ما در حجاب (غفلت) است (چیزی از سخنان شما در نمی‌یابد). (چنین نیست که گفتند) بلکه خدا بر آنها لعن فرمود، زیرا کافر شدند و میانشان اهل ایمان کم بود.
و گفتند: دل های ما در غلاف و پوشش است [به این علتْ کلام تو را نمی فهمیم، ولی چنین نیست که می گویند] بلکه خدا به سبب کفرشان آنان را از رحمتش دور کرده [در نتیجه از پذیرفتن اسلام خودداری می کنند] پس اندکی ایمان می آورند.
گفتند: دلهاى ما در حجاب است. نه، خدا آنان را به سبب كفرى كه مى ورزند مطرود ساخته و چه اندك ايمان مى‌آورند.
و گفتند دلهای ما در پوشش است، [چنین نیست‌] بلکه خداوند به کیفر کفرشان ایشان را لعنت کرده است، از این روی اندکی ایمان می‌آورند
و گفتند: دلهاى ما در پوشش است- سخنانت به دلهاى ما نرسد و آنها را نمى‌فهميم- [چنين نيست‌] بلكه خدا آنان را به سبب كفرشان لعنت كرده- از رحمت و هدايت خود دور ساخته-، پس اندكى ايمان مى‌آورند.
و (موضع آنان در برابر پیغمبر خاتم محمّد امین نیز چنین است و از روی ریشخند) گفتند: دلهای ما سرپوشیده و در غلاف است (و گفته‌ی نو دعوت تو بدان راه ندارد! چنین نیست) بلکه خداوند آنان را به خاطر کفرشان نفرین نموده (و از رحمت خویش به دور داشته است) و کمتر ایمان می‌آورند.
و گفتند: «دل‌های ما را پوششی (فراگرفته) است.» (چنان نیست بلکه آنان به خوبی می‌فهمند؛) بلکه خدا به سزای کفرشان لعنتشان کرده است‌. پس چه اندک ایمان می‌آورند.
و گفتند دلهای ما نهان در پرده است بلکه لعنت کرد خدا ایشان را به کفرشان پس به کمی ایمان آرند

And they said, “Our hearts are sealed.” Rather, Allah has cursed them for their ingratitude. They have little faith.
ترتیل:
ترجمه:
البقرة ٨٧ آیه ٨٨ البقرة ٨٩
سوره : سوره البقرة
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«غُلْفٌ»: جمع أَغْلَف، بسته و پوشیده. در پرده (نگا: فصّلت / . «لَعَنَهُمْ»: ایشان را نفرین کرد. بر آنان خشم گرفت و از رحمت خویش به دورشان داشت. «قَلِیلاً مَّا یُؤْمِنُونَ»: اندکی ایمان می‌آورند (نگا: بقره / ). ایمان ناچیز و ضعیفی دارند. قَلِیلاً منصوب است چون صفت مصدر محذوفی است: یُؤْمِنُونَ إیمَاناً قَلِیلاً. و یا حال است برای ضمیر (و) در فعل (یُؤْمِنُونَ). حرف (مَا) زائد است و برای تأکید معنی قِلّت آمده است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«88» وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا ما يُؤْمِنُونَ‌

وآنها (به پيامبران) گفتند: دلهاى ما در غلاف است (و ما از گفته‌هاى شما چيزى نمى‌فهميم.) چنين نيست، بلكه خداوند به سبب كفرشان از رحمت خود دور ساخته (و به همين دليل چيزى درك نمى‌كنند)، پس اندكى ايمان مى‌آورند.

نکته ها

ظاهراً اين جواب استهزا آميز، شعار همه مشركان و سركشان، در برابر پيامبران بوده است.

چنانكه در جواب حضرت شعيب مى‌گفتند: «يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ» «1» ما حرف تو را نمى‌فهميم. و يا در برابر آيات قرآن مى‌گفتند: «قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ» «2» دلهاى ما در پرده و پوشش است.


«1». هود، 91.

«2». فصّلت، 5.

جلد 1 - صفحه 157

پیام ها

1- مقدّمات بدبختى، بدست خود انسان است. اگر گروهى مورد لعنت وقهر الهى قرار مى‌گيرند، به خاطر كفر ولجاجت خودشان است. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً ما يُؤْمِنُونَ (88)

چون حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يهودان را به دين اسلام دعوت فرمود امتناع نمودند، وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ‌: و گفتند دل‌هاى ما غلاف است، يعنى حجاب، قلوب ما را فرا گرفته از اين جهت آنچه بر ما مى‌خوانى و مى‌آورى ما نمى‌فهميم و دركت نمى‌كنيم. حق تعالى رد قول‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 197

آنها فرمود: بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ‌: نه چنان است كه مى‌گويند، بلكه قلوب آنان مخلوق است بر فطرت ايمان و تمكين از قبول حق، لكن حق تعالى دور فرموده و رانده است ايشان را از رحمت و لطف و توفيق خود، و مخذول نموده ايشان را به سبب كفر و انكار آنان با وجود آيات دالّه بر وجوب ايمان و ظهور معجزات بر حقانيت رسول حضرت سبحان؛ لذا به سوء اختيار خود را از ايمان محروم ساختند. فَقَلِيلًا ما يُؤْمِنُونَ‌: پس كم هستند آنان كه ايمان مى‌آورند، يا كم است آنچه را كه ايمان مى‌آورند، يعنى از بيشتر آن اعراض نمودند.

تبصره: بدان كه آيه شريفه دال است بر آنكه كفر، فعل بنده است به اشاراتى:

اولا- اگر چنانچه كفر فعل خدا مى‌بود، اسناد به ايشان ندادى.

ثانيا- آنكه مستحق لعن نشدندى.

ثالثا- اگر نعوذ باللّه خدا بندگان را كافر گرداند و در آخرت هم به سبب كفر آنها را معذب سازد، نهايت ظلم خواهد بود و حال آنكه در شأن قيامت فرموده: لا ظُلْمَ الْيَوْمَ‌: روز قيامت كه پاداش و جزاى اعمال بندگان داده شود به هيچ فردى ظلم نخواهد شد و هر يك مطابق عمل خود از ايمان و كفر و خير و شر جزا خواهند يافت، پس محققا كفر، فعل بنده است كه مستحق عذاب شوند.

رابعا- آيات قرآنى بعضى مصدق بعض ديگرند؛ بنابراين آيه شريفه:

وَ لا يَرْضى‌ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ: صريح است بر آنكه خداى تعالى راضى نيست و نخواسته است كفر را براى بندگان، لكن چون بنده بسوء اختيار خود موجبات كفر را فراهم گرداند، خدا جلوگيرى از او نفرمايد، زيرا در اين صورت ايمان، اجبارى، و نقض غرض الهى، و منافات با تكليف مى‌باشد، و لذا منع از كفر ننمايد تا ايمان و كفر بالاختيار باشد.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 198


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً ما يُؤْمِنُونَ (88)

ترجمه‌

و گفتند دلهاى ما در پرده است بلكه لعنت كرده است ايشانرا خدا براى كفرشان پس اندكى ايمان مياورند..

تفسير

گفتند دلهاى ما پر است از علم و خير گويا ظروف در بسته آندو است با اين حال نشناختيم فضل ترا كه ذكر شده باشد در هيچ يك از كتب آسمانى و جارى باشد بر لسان هيچ يك از انبياء خدا پس رد فرمود خداوند آنها را كه نيست چنين بلكه خداوند دور كرده است آنها را از خير پس ايمان ميآورند ايمان كمى يعنى ايمان ميآورند ببعض آنچه خدا فرستاده و كافر ميشوند ببعض ديگر، حقير عرض مى‌كنم و بنابر اين ايمانا كه موصوف قليلا است در آيه شريفه محذوف است، و در مجمع احتمال داده است كه قليلا حال باشد از فاعل يا منصوب بنزع خافض باشد و بنظر حقير ممكن نيست زيرا ممكن نيست كمى از ملعونان و كفار مؤمن باشند و منصوب بنزع خافض سماعى است قياس نميشود و در هر حال كلمه ما زائده و مفيد تاكيد است و اگر خوانده شود غلف (بتخفيف) يعنى گفتند دلهاى ما در پرده است پس نميفهمد كلام ترا چنانچه در جاى ديگر قرآن هم اين معنى دوم ذكر شده است و هر دو قرائت حق است و هر دو حرف را زده‌اند حقير عرض ميكنم ظاهرا امام (ع) اولا غلف بضمتين‌


جلد 1 صفحه 138

قرائت فرموده و بعد تجويز قرائت بسكون لام را نموده و اينهم دليلى است بر آنكه اختلاف قرائت مانع از تمسك بقرآن نيست چنانچه در صدر كتاب اشاره شد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلف‌ٌ بَل‌ لَعَنَهُم‌ُ اللّه‌ُ بِكُفرِهِم‌ فَقَلِيلاً ما يُؤمِنُون‌َ (88)

(و يهود گفتند دل‌هاي‌ ‌ما ‌در‌ غلاف‌ ‌است‌ و نمي‌فهميم‌ آنچه‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مي‌گويد بلكه‌ ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ بواسطه‌ كفرشان‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌خود‌ دور نموده‌ ‌پس‌ كمي‌ ‌از‌ آنان‌ ايمان‌ مي‌آورند).

غلف‌ جمع‌ اغلف‌ ‌است‌ و اغلف‌ بمعني‌ پوشيده‌ و مستور ميباشد و شمشيري‌ ‌که‌ ‌در‌ نيام‌ و غلاف‌ ‌باشد‌ ‌آن‌ ‌را‌ اغلف‌ گويند و مرادشان‌ اينست‌ ‌که‌ درهاي‌ قلب‌هاي‌ ‌ما بسته‌ ‌شده‌ و دلهاي‌ ‌ما ‌در‌ غلاف‌ و پوشش‌ ‌است‌ و آيات‌ قرآن‌ و مواعظ و نصايح‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌را‌ نمي‌فهميم‌ بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ تأثيري‌ ‌در‌ ‌ما ندارد چنانچه‌ نظير ‌اينکه‌ كلام‌ ‌را‌ ‌از‌ مشركين‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ديگري‌ نقل‌ مي‌فرمايد وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي‌ أَكِنَّةٍ مِمّا تَدعُونا إِلَيه‌ِ وَ فِي‌ آذانِنا وَقرٌ وَ مِن‌ بَينِنا وَ بَينِك‌َ حِجاب‌ٌ«1» و ‌اينکه‌ كلام‌ ‌را‌ ‌اگر‌ چه‌ ‌از‌ روي‌ سخريه‌ و استهزاء ميگفتند و باصطلاح‌ طعنه‌ ميزدند ولي‌ ‌در‌ حقيقت‌ همين‌ طور بودند و كلام‌ حق‌ ‌در‌ آنان‌ مؤثر واقع‌ نميشد و چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ديگر مي‌فرمايد:

خَتَم‌َ اللّه‌ُ عَلي‌ قُلُوبِهِم‌ وَ عَلي‌ سَمعِهِم‌ وَ عَلي‌ أَبصارِهِم‌ غِشاوَةٌ«2»


1‌-‌ سوره‌ فصلت‌ ‌آيه‌ 4

2‌-‌ سوره‌ بقره‌ ‌آيه‌ 6

جلد 2 - صفحه 96

و نيز ميفرمايد صُم‌ٌّ بُكم‌ٌ عُمي‌ٌ فَهُم‌ لا يَرجِعُون‌َ«1» و بعضي‌ گفتند اغلف‌ بمعني‌ ‌غير‌ مختون‌ ‌است‌ و مراد اينست‌ ‌که‌ مقتضاي‌ طبيعت‌ و سرشت‌ و ذات‌ ‌آنها‌ عدم‌ ايمان‌ بآيات‌ قرآن‌ و كلمات‌ پيغمبر ‌است‌ و بعضي‌ گفتند مرادشان‌ اينست‌ ‌که‌ دلهاي‌ ‌ما غلاف‌ و وعاء علم‌ ‌است‌ و احتياج‌ بدعوت‌ نداريم‌ ولي‌ ظاهر همان‌ معني‌ اول‌ ‌است‌، و خداوند ‌در‌ مقام‌ رد كلام‌ ‌آنها‌ مي‌فرمايد:

بَل‌ لَعَنَهُم‌ُ اللّه‌ُ بِكُفرِهِم‌ ‌اينکه‌ تأثير نكردن‌ حرف‌ حق‌ ‌در‌ اينان‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ خداوند بواسطه‌ كفرشان‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌خود‌ دورشان‌ نموده‌ ‌است‌.

و لعن‌ بمعني‌ جدايي‌ و دوري‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌است‌ چنانچه‌ صلوات‌ بمعني‌ پيوستن‌ و نزديك‌ شدن‌ برحمت‌ ‌است‌ و ‌در‌ بيان‌ مقصود ‌از‌ صلوات‌ گفتيم‌ ‌که‌ صلوات‌ داراي‌ معني‌ جامعي‌ ‌است‌ ‌که‌ اراده‌ خير ‌باشد‌ و ‌در‌ مقابل‌ لعن‌، ‌که‌ اراده‌ شرّ ‌است‌.

و لعن‌ مؤمن‌ جايز نيست‌ و اخبار بسيار ‌در‌ مذمت‌ ‌آن‌ وارد ‌شده‌ ولي‌ لعن‌ كافر و منافق‌ و معاند جايز و ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ موارد نظير لعن‌ اعداء دين‌ و دشمنان‌ ائمه‌ طاهرين‌ ‌از‌ مصاديق‌ تبرّي‌ ‌است‌ چنانچه‌ صلوات‌ و سلام‌ ‌بر‌ ائمه‌ طاهرين‌ ‌از‌ مصاديق‌ تولي‌ ‌است‌ و ‌در‌ سفينه‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ كرده‌ ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ هفت‌ طايفه‌ ‌را‌ لعنت‌ فرمود «

2» المغير لكتاب‌ اللّه‌ و المكذب‌ بقدر اللّه‌ و المبدل‌ سنة ‌رسول‌ اللّه‌ و المستحل‌ ‌من‌ عترتي‌ ‌ما حرم‌ اللّه‌ عز و جل‌ و المتسلط ‌في‌ سلطانه‌ ليعز ‌من‌ اذل‌ اللّه‌ و يذل‌ ‌من‌ اعز اللّه‌ و المستحل‌ لحرم‌ اللّه‌ و المتكبر ‌علي‌ عبادة اللّه‌ عزّ و جل‌»«

و نيز دارد ‌که‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ابا سفيان‌ ‌را‌ ‌در‌ هفت‌ موطن‌ لعن‌ فرمود


1‌-‌ سوره‌ البقرة ‌آيه‌ 17

2‌-‌ دويم‌ سفيه‌ ص‌ 512

جلد 2 - صفحه 97

و ‌در‌ مرض‌ موتش‌ يزيد ‌را‌ لعن‌ فرمود«1» و حضرت‌ مجتبي‌ بعمرو ‌بن‌ عاص‌ فرمود هفتاد بيت‌ ‌در‌ هجو پيغمبر گفتي‌ و پيغمبر فرمود «

2» اللهم‌ العن‌ عمرو ‌بن‌ عاص‌ بكل‌ بيت‌ الف‌ لعنة»«

و ‌غير‌ اينها ‌از‌ اخبار ديگر.

فَقَلِيلًا ما يُؤمِنُون‌َ ‌يعني‌ ‌از‌ اينجهت‌ بسيار كم‌ ‌از‌ يهود ايمان‌ ميآورند مانند ‌عبد‌ اللّه‌ سلام‌ و اصحابش‌ ‌بر‌ خلاف‌ ساير كفار ‌که‌ فوج‌ فوج‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ميشدند يَدخُلُون‌َ فِي‌ دِين‌ِ اللّه‌ِ أَفواجاً«3» بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ نصب‌ قليلا ‌بر‌ حال‌ ‌است‌ و ‌ما ‌ يا ‌ زائد ‌است‌ و ‌ يا ‌ مصدرية و مراد ‌از‌ قلّت‌ ايمانشان‌ قلّت‌ مؤمنين‌ آنهاست‌ و اما اينكه‌ بعضي‌ ‌از‌ مفسرين‌ گفته‌اند ‌که‌ مراد ‌از‌ قلت‌ ايمان‌ ‌آنها‌ ايمان‌ بخدا و صفات‌ اوست‌ بدون‌ ايمان‌ ‌به‌ پيغمبر و قرآن‌ و ساير اعتقادات‌ اسلامي‌، درست‌ نيست‌ زيرا چنانچه‌ گذشت‌ ايمان‌ مركب‌ ارتباطي‌ ‌است‌ و بانكار يكي‌ ‌از‌ اجزاء ‌آن‌ اصلا ايماني‌ نيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

(آیه 88)- این آیه می‌گوید: «آنها در برابر دعوت انبیاء- یا دعوت تو- از روی استهزاء گفتند: دلهای ما در غلاف است» و ما از این سخنان چیزی درک نمی‌کنیم (وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ).

آری! همین طور است، «خداوند آنها را به خاطر کفرشان لعنت کرده و از رحمت خویش دور ساخته است (به همین دلیل چیزی درک نمی‌کنند) و کمتر ایمان می‌آورند» (بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ).

آیه فوق بیانگر این واقعیّت است که انسان بر اثر پیروی از هوسهای سرکش آن چنان از درگاه خدا رانده می‌شود و بر قلب او پرده‌ها می‌افتد که حقیقت کمتر به آن راه می‌یابد.

دلهای بی‌خبر و مستور!

یهود در مدینه در برابر تبلیغات رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله ایستادگی به خرج می‌دادند، و از پذیرفتن دعوت او امتناع می‌ورزیدند، هر زمانی بهانه‌ای برای شانه خالی کردن از زیر بار دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می‌تراشیدند که در آیه فوق به یکی از سخنان آنها اشاره شده است.

ج1، ص97

آنها می‌گفتند دلهای ما در حجاب و غلاف است و آنچه بر ما می‌خوانی ما نمی‌فهمیم! مسلّما آنها این گفته را از روی استهزاء و سخریه می‌گفتند، اما قرآن می‌فرماید: مطلب همان است که آنها می‌گویند، زیرا به واسطه کفر و نفاق دلهای آنها در حجابهایی از ظلمت و گناه و کفر قرار گرفته و خداوند آنها را از رحمت خود دور داشته است، و به همین دلیل بسیار کم ایمان می‌آورند.

نکات آیه

۱ - دل و قلب یهودیان عصر بعثت، ناتوان از درک معارف اسلام بود. (و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بکفر هم فقلیلا) «غلف» جمع اغلف است و «اغلف» به چیزى گفته مى شود که داراى پوشش باشد. بنابراین «قلوبنا غلف»; یعنى، قلبهاى ما داراى پوشش و حجاب است. منظور یهودیان را به دو گونه مى توان تفسیر کرد: ۱- قلب ما حجاب دارد و لذا توان درک معارف اسلام را ندارد پس اى پیامبر! چه انتظار دارى که پیامهاى تو را پذیرا باشیم پیش از آنکه آنها را دریابیم. ۲- قلب ما حجاب دارد و به گونه اى نیست که هر سخنى را بپذیرد; بلکه فقط آنچه که حقیقت دارد در مى یابد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

۲ - یهودیان عصر بعثت، بر ناتوانى خویش از درک معارف اسلام معترف بودند. (و قالوا قلوبنا غلف) کلمه «قالوا» دلالت بر اعتراف دارد.

۳ - یهودیان، ناتوانى خویش را از پذیرش اسلام، برخاسته از فطرت و خلقت خویش پنداشته، خود را معذور مى دانستند. (و قالوا قلوبنا غلف) جمله «لعنهم اللّه بکفرهم» (خدا یهودیان را بسزاى کفرشان لعنتشان کرده است) با جمله تفریع شده بر آن (فقلیلا ما یؤمنون; و لذا کمتر ایمان مى آورند) به خوبى مى رساند که: ادعاى یهود مبنى بر ناتوانى از درک معارف اسلام ادعاى صحیحى است. بنابراین کلمه «بل» رد معناى مطابقى «قلوبنا غلف» نیست; بلکه نفى معنایى است که مى توان گفت مقصود اصلى یهودیان بوده و آن معذور بودن به خاطر درک نکردن است.

۴ - خداوند، یهودیان حق ناپذیر را از رحمت خویش محروم و به لعنت، گرفتارشان کرد. (بل لعنهم اللّه بکفرهم)

۵ - کفر ورزى یهود، موجب محروم شدن آنان از رحمت الهى است. (لعنهم اللّه بکفر هم) «باء» در «بکفر» سببیه است.

۶ - قرار گرفتن حجاب بر قلب و اندیشه یهودیان ریشه در فطرت و خلقت آنان ندارد بلکه کفرورزى و دور شدنشان از رحمت الهى موجب آن شده است. (قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بکفرهم ) چنانچه گذشت «بل» نفى معنایى است که از «قلوبنا غلف» استفاده مى شود و آن معذور بودن یهود به خاطر نفهمیدن است. کلمه «بل» معذور بودن یهود را نفى مى کند و جمله «لعنهم اللّه ...» بیان مى دارد حجابِ قلب یهود از کفرورزى آنان به وجود آمده نه اینکه فطرتاً این گونه باشند و این چنین نفهمیدنى - که خود آدمى زمینه ساز آن باشد - نمى تواند عذرى قابل قبول تلقى شود.

۷ - یهودیان کافر، على رغم ناتوانى از ایمان آوردن بر اثر محجوب بودن قلبهایشان، معذور نیستند. (قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بکفر هم)

۸ - مأیوس کردن پیامبر(ص)، انگیزه یهودیان در اظهار ناتوانى خویش از درک معارف اسلام (قالوا قلوبنا غلف) انسانها معمولا به قصور خویش در فهم و درک باور ندارند. بنابراین اعتراف یهودیان به درک نکردن و نفهمیدن، مى تواند به منظور مأیوس کردن پیامبر(ص) باشد تا از اصرار بر دعوت ایشان به اسلام منصرف شود.

۹ - یهود، تنها به اندکى از معارف الهى ایمان دارند. (فقلیلا ما یؤمنون) برداشت فوق مبتنى بر این است که «قلیلا» صفت براى مفعول مطلق محذوف باشد; یعنى، «ایماناً قلیلا». حرف «ما» تأکید این قلّت مى باشد. قابل ذکر است که ایمان قلیل یا به معناى ضعف ایمان است و یا به معناى ایمان داشتن به بخش اندکى از دین و باور نداشتن به اکثریت آن.

۱۰ - گرفتارى یهود به لعنت الهى، مایه ایمان نیاوردن آنان به بیشترین معارف الهى است. (لعنهم اللّه بکفر هم فقلیلا ما یؤمنون) فاء تفریع در «فقلیلا ما ...» گویاى آن است که: لعنت الهى موجب شده که یهودیان، زمینه ایمان کامل یا ایمان به تمامى معارف را از دست بدهند.

۱۱ - عده بسیار اندکى از یهودیان، معارف اسلام را باور کرده، به پیامبر(ص) ایمان مى آوردند.* (فقلیلا ما یؤمنون) برداشت فوق بر اساس این احتمال است که «قلیلا» حال براى فاعل «یؤمنون» باشد; یعنى: «فما یؤمنون منهم إلا نفر قلیل; پس ایمان نمى آورند از یهود مگر افرادى معدود». (اقتباس از مجمع البیان)

۱۲ - آدمى، مى تواند حتى در زمان گرفتاریش به لعنت خدا، خود رابه سوى ایمان گرایش داده و اهل ایمان گردد. (لعنهم اللّه بکفر هم فقلیلا ما یؤمنون) تفریع جمله «فقلیلا ما یؤمنون» بر «لعنهم اللّه بکفرهم» مى رساند که: کفر ورزى و دور شدن از رحمت خدا، بسیارى از زمینه هاى ایمان را از بین مى برد نه همه آنها را; یعنى، با وجود لعنت الهى انسان مى تواند خود را به سوى ایمان گرایش دهد.

۱۳ - دور شدن از رحمت خدا و گرفتار آمدن به لعنت او، مستلزم جبر به عدم ایمان نخواهد شد. (لعنهم اللّه بکفر هم فقلیلا ما یؤمنون)

۱۴ - یهودیان، مدعى دارا بودن قلب و اندیشه اى نفوذناپذیر در برابر افکار و عقاید نادرست (قالوا قلوبنا غلف) برداشت فوق بر این اساس است که مراد یهودیان از «حجاب داشتن قلبهایشان» متأثر نشدن از سخنان ناصحیح باشد; چنانچه هر غلافى مانع از آن است که چیز ناصوابى به آنچه در غلاف است در آید و بدان ضربه زند. گفتنى است که کلمه «بل» در این صورت نفى همین ادعاست.

موضوعات مرتبط

  • اسلام: عجز از فهم اسلام ۱، ۲
  • انسان: قدرت انسان ۱۲
  • ایمان: اختیار در ایمان ۱۳; ایمان به اسلام ۱۱; ایمان به محمّد(ص) ۱۱; متعلق ایمان ۱۱
  • خدا: آثار لعن خدا ۶، ۱۰، ۱۳; لعن خدا ۴
  • رحمت: محرومان از رحمت ۴، ۵; محرومیت از رحمت ۱۳
  • قلب: آثار حجاب قلب ۷; عوامل حجاب قلب ۶
  • کفر: آثار کفر ۵، ۶
  • لعن: ایمان مشمولان لعن ۱۲; مشمولان لعن ۴
  • یهود: آثار کفر یهود ۶; ادعاهاى یهود ۱۴; اظهار ضعف یهود ۸; اقرار یهود صدر اسلام ۲; ایمان اقلیت یهود ۱۱; ایمان یهود ۹; بینش یهود ۳; ختم قلب یهود ۶، ۷; ضعف فهم یهود ۱، ۲; عوامل محرومیت یهود ۴، ۵; عوامل معذوریت یهود ۳; فطرت یهود ۳; قلب یهود ۱۴; کفر یهود ۵; لعن بر یهود ۴، ۶، ۱۰; معذور نبودن یهود ۷; موانع اسلام یهود ۳; موانع ایمان یهود ۳، ۷، ۱۰; یهود حق ناپذیر ۴; یهود صدر اسلام ۱; یهود و اسلام ۲; یهود و محمّد(ص) ۸

منابع