الأنبياء ٤٠
کپی متن آیه |
---|
بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَ لاَ هُمْ يُنْظَرُونَ |
ترجمه
الأنبياء ٣٩ | آیه ٤٠ | الأنبياء ٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَغْتَةً»: ناگهانی و سرزده. فُجْأَة. مصدر است و حال و یا مفعول مطلق بشمار است. «فَتَبْهَتُهُمْ»: پس ایشان را به دهشت و حیرت میاندازد. «لاهُمْ یُنظَرُونَ»: ایشان مهلت داده نمیشوند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۴ - ۴۷ سوره انبياء
- پاسخ خداى تعالى به امید مشركان به مرگ پيامبر«ص»، با بيان عموميت مرگ
- معانى و موارد استعمال «نفس»، در لغت و در آيات قرآن كريم
- معنا و موارد استعمال كلمۀ «مَوت»
- اشكالاتى به كلام فخر رازى، در تفسیر آيه «کُلُّ نَفسٍ ذَائِقَةُ المَوت»
- تهديد كافران استهزاء كننده، به آتشى كه ناگهانى مى آيد و...
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّها وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ «40»
بلكه (اين آتش) ناگهان به سراغشان خواهد آمد و آنانرا بهتزده خواهد كرد. پس (ديگر) نه قدرت دفع آن را دارند و نه به آنان مهلتى داده خواهد شد.
پیام ها
1- فكر كه مختل شد، توانايى نيز مختل مىشود. (بهت زدگى فكرى، قدرت را مىگيرد.) «فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطِيعُونَ»
2- مهلت دادن به كفّار، سنّت الهى در دنياست، نه آخرت. «وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّها وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (40)
بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً: بلكه مىآيد ايشان را قيامت ناگهانى و فجئة فَتَبْهَتُهُمْ:
پس مبهوت كند و متحير سازد ايشان را. فَلا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّها: پس توانائى ندارند بر دفع آن. وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ: و نه ايشان مهلت داده نشوند براى توبه يا معذرت، و تأخير انداخته نشود به وقت ديگر، بلكه به محض رسيدن وقت قيامت، هر آينه برپا گردد و زمان مكافات و مجازات اعمال پيش آيد.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است بندگان را به آنكه قيامت ناگهانى هويدا و عرصه مجازات آشكارا گردد، و هيچكس توانائى رد آن را ندارد و پشيمانى و معذرت سودى نكند، زيرا علاج واقعه پيش از وقوع بايد كرد. و البته شخص را تدبر و تفكر بر آن دارد كه از غضب و سخط سبحانى انديشه نمايد و ترس الهى او را بر آن دارد كه از تجاسر و هتاكى خود نسبت به فرامين كبريائى معذرت خواهد به توبه و تدارك در دنيا، تا حسرت و ندامت عقبى را نيابد.
جلد 8 - صفحه 392
در جامع السعاده- ليث بن سليم گويد: شنيدم مردى از انصار را كه مىگفت: در بين آنكه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به سايه درختى در روز بسيار گرمى بودند، ناگاه مردى آمد لباس خود را بيرون آورد، پس شروع كرد به غلطيدن در ريگستان، گاهى پشت خود را داغ ميكرد و زمانى شكم خود را و مىگفت: اى نفس، بچش، پس آنچه نزد خدا است از عذاب بزرگتر است از آنچه من بجا آوردم به تو. و حضرت نظر مىفرمود به او، بعد لباس را پوشيد پيش آمد. حضرت اشاره به دست مبارك، و او را طلبيد فرمود: اى بنده خدا، ديدم كارى كردى كه هيچكس نكرده، چه چيز تو را بر آن واداشت؟ آن مرد گفت:
ترس خدا مرا بر آن واداشت و گفتم اى نفس بچش حرارت را كه عذاب الهى اعظم از آن باشد. حضرت فرمود: هر آينه ترسيدى پروردگار را آن طورى كه سزاوار ترس است و خدا مباهات فرمايد به تو بر اهل آسمانها. بعد فرمود به اصحاب: نزد رفيق خود آئيد تا براى شما دعا نمايد، پس پيش آمدند و براى آنها دعا نمود «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كافِرُونَ (36) خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آياتِي فَلا تَسْتَعْجِلُونِ (37) وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (38) لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لا يَكُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (39) بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّها وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (40)
ترجمه
- و چون بينند تو را آنانكه كافر شدند نميگيرند تو را جز باستهزاء ميگويند آيا اين است آنكه ياد ميكند ببدى خدايان شما را و آنها بياد خدا آنان كافرانند
آفريده شد انسان از شتاب زود باشد بنمايم بشما آيتهاى خود را پس شتاب مكنيد
بمن و ميگويند كى باشد اين وعده اگر باشيد راستگويان
اگر بدانند آنانكه كافر شدند وقتى را كه باز ندارند از رويهاشان آتش را و نه از پشتهاشان و نه آنها يارى كرده شوند
بلكه بيايد آنها را ناگهان پس مبهوت كند آنها را پس نتوانند بر گردانيدن آنرا و نه آنها مهلت داده شوند.
تفسير
- كفّار و مشركين مكّه وقتى پيغمبر اكرم را ملاقات مينمودند بر سبيل توهين و استهزاء با يكديگر ميگفتند اين همان است كه خدايان شما را ببدى ياد ميكند و ميگويد آنها جمادند و نميتوانند ضرر و منفعتى بشما برسانند لذا خداوند اينمعنى را به پيغمبر خود خبر داده و فرموده آنها منكر خداوند بخشنده و اوصاف زيبنده اويند و براى مزيد نسبت كفر در تحقير و توهين و تأكيد آن لفظ هم مكرّر
جلد 3 صفحه 553
شده اگر خدا را باوصاف جمال و جلال شناخته بودند بتها را شريك او قرار نميدادند و انتظار تقديس و تعظيم آنها را از تو نداشتند و چه قدر عجله دارند مانند آنكه انسان از عجله خلق شده باشد با آنكه بزودى علائم صدق تو و وعده حق بفتوحات اسلام بر آنها ظاهر خواهد شد باهل ايمان ميگويند پس كى و چه زمان وعده عذاب ما ميرسد اگر شما راست ميگوئيد پس بعجله انتظار صدور امرى از من نداشته باشند اگر بدانند روز قيامت چگونه آتش بآنها احاطه ميكند كه نميتوانند آنرا از جلو رو و پشت سرشان دور كنند و كسى يارى از آنها نميكند عجله در آن نمينمايند اين جواب شرط است كه در آيه حذف شده ولى وعده عذاب آنان ناگهان و بىخبر بر آنها وارد ميشود پس مبهوت و متحيّر ميكند آنها را و نميتوانند آنرا از خود دفع نمايند و مهلت داده نميشوند كه توبه و عذر خواهى نمايند و كسى اعتنائى بحال آنها ندارد چنانچه در جنگ بدر و فتح مكّه بظهور پيوست و بنابراين ضمير در تأتيهم راجع بآيات است عجل و عجله و تعجيل شتابزدگى و پيش انداختن امرى است كه هنوز وقت مناسب و لايق آن نرسيده و مذموم است مگر در كار خير براى احتمال فوت آن در نهج البلاغه فرموده دورى كن از عجله در امور پيش از اوان آنها و از تأخير انداختن امور در وقت امكان آنها و قمّى ره نقل فرموده كه چون خداوند جارى فرمود روح را در آدم عليه السّلام از دو پايش پس رسيد بدو سر زانوى او خواست بايستد نتوانست پس خداوند فرمود خلق الانسان من عجل و قريب به اين معنى را در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و بنابراين گفتهاند مراد از انسان آدم عليه السّلام است و بنظر حقير روايت دلالت بر اينمعنى ندارد بلى دلالت دارد بر آنكه عجله امر طبيعى انسان است بطوريكه مناسب است در مقام مبالغه گفته شود آدمى از عجله خلق شده مانند آنكه در مقام مدح از كسى ميگويند فلانى از خير خلق شده يا در مقام قدح ميگويند از شرّ خلق شده خداوند هم در آنحال در باره آدم عليه السّلام فرمود چنانچه در اين آيه بمناسبت حال كفّار فرموده نه آنكه خداوند در اينجا بيان حال آدم عليه السّلام را فرموده و مراد از انسان آدم عليه السّلام است چنانكه گفتهاند با آنكه واضح است كه نيست و اقوال مترتّبه بر آن خلاف ظاهر و سياق آيه شريفه است.
جلد 3 صفحه 554
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَل تَأتِيهِم بَغتَةً فَتَبهَتُهُم فَلا يَستَطِيعُونَ رَدَّها وَ لا هُم يُنظَرُونَ (40)
بلكه ميآيد آنها را آن وعده و عذاب و آيات الهيّه بنا هنگام پس مبهوت و متحيّر ميكند آنها را، پس ديگر استطاعت و قدرت ندارند که دفع آنها را از خود كنند و مهلت هم بآنها داده نميشود.
(بَل تَأتِيهِم بَغتَةً): اگر مراد از وعده که گفتند: «مَتي هذَا الوَعدُ» قيامت و ساعت باشد بغته که تعبير به آن ميكنيم که گفتند أن، ظرف زمان است آنها را ميآيد که فرمود: «وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا كَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ» نحل آيه 79. «وَ ما أَمرُنا إِلّا واحِدَةٌ كَلَمحٍ بِالبَصَرِ» القمر آيه 50. و اگر مراد اجل مرگ باشد آن هم ميفرمايد:
«وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَستَأخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُونَ» اعراف آيه 32 و يونس آيه 49 و نحل آيه 63. و مراد از ساعت ساعت اصطلاحي نيست بلكه مراد قطعهاي از زمان است، و چون نكره در سياق نفي افاده عموم ميكند نفي جميع قطعات زمان را ميكند حتي يك ثانيه و مفادا با آن يكي ميشود.
و اگر مراد عذابهاي دنيوي مهلكه باشد که بر أمم سابقه نازل شد آن هم آني و بدون تأخير بغتة نازل ميشود مثل قوم نوح و عاد و ثمود و قوم لوط و شعيب و فرعونيان.
(فَتَبهَتُهُم): بهت حيران شدن و گيج شدن است.
(فَلا يَستَطِيعُونَ رَدَّها): اما در قيامت هر چه بگويند:
جلد 13 - صفحه 179
«رَبِّ ارجِعُونِ لَعَلِّي أَعمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكتُ كَلّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها» مؤمنون آيه 101. و همچنين حين الموت که آيه شريفه اشاره به آن دارد و هر چه بگويد: «لَو لا أَخَّرتَنِي إِلي أَجَلٍ قَرِيبٍ» ميفرمايد: «وَ لَن يُؤَخِّرَ اللّهُ نَفساً إِذا جاءَ أَجَلُها» منافقون آيه 10. و اگر عذابهاي دنيوي باشد هر چه بگويد: إِنِّي آمَنتُ ...
الايه» جواب ميشنود: «آلآنَ وَ قَد عَصَيتَ قَبلُ» يونس آيه 90.
(وَ لا هُم يُنظَرُونَ): مهلت داده نميشوند نفسها شمارهاش تمام شد روزي به آخر رسيد، مدت منقضي شد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 40)- و جالب این که این مجازات الهی و آتش سوزان «به صورت ناگهانی به سراغ آنها میآید آن چنانکه مبهوتشان میکند»! (بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ).
«پس (آن چنان غافلگیر و مقهورشان میسازد که) قدرت بر دفع آن را ندارند» (فَلا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّها).
حتی اگر تقاضای مهلت کنند و بر خلاف آنچه تا آن وقت عجله میکردند در خواست تأخیر نمایند «به آنها مهلت داده نمیشود» (وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ).
نکات آیه
۱- کافران، در روز رستاخیز به طور ناگهانى با آتش فراگیر روبه رو خواهند شد. (لایکفّون عن وجوههم النار ... بل تأتیهم بغتة ) «بغت» به معناى امر ناگهانى و به دور از محاسبه و پیش بینى است.
۲- بهت و حیرت کافران، به هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى (بل تأتیهم بغتة فتبهتهم )
۳- کافران دوزخى، از دفع و برگردانیدن عذاب الهى، کاملاً ناتوان اند. (فلایستطیعون ردّها )
۴- بهت زدگى کافران در برابر عذاب ناگهانى، بازدارنده آنان از هر گونه اقدام دفاعى است. (بل تأتیهم بغتة فتبهتهم فلایستطعیون ردّها )
۵- کافران، در طول عذاب اخروى، کمترین مهلت و آسایشى نخواهند داشت. (و لا هم ینظرون )
۶- کافران دوزخى، از هر گونه لطف و رحمت خداوند محروم اند. (و لا هم ینظرون ) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که «ینظرون» فعل مضارع مجهول از ثلاثى مجرد و از ماده «نظرة» باشد که به معناى رحمت است (لسان العرب).
۷- کافران، برخوردار از مهلت الهى در دنیا و نه در آخرت (و لا هم ینظرون ) تذکر خداوند به کافران نسبت به نداشتن مهلت در آخرت، اشعار به وجود مهلت براى آنان در دنیا دارد و در واقع آنان را تشویق به بهره گیرى از این مهلت دنیوى مى کند.
۸- خلود کافران در عذاب اخروى (و لا هم ینظرون ) برداشت یاد شده بر این اساس است که مراد از «لا هم ینظرون» نفى تعلق رحمت و عنایت خداوند به کافران باشد. لازمه چنین نفى مطلقى، رهایى نیافتن کافران از عذاب و جاودانگى آنان در آتش است.
۹- کفر، موجب دخول ناگهانى در آتش فراگیر و مستمر دوزخ (الذین کفروا ... وجوههم النار ... تأتیهم بغتة ... و لا هم ینظرون )
موضوعات مرتبط
- جهنمیان: محرومیت جهنمیان ۶
- جهنم: جاودانان در جهنم ۸; موجبات جهنم ۹; ناگهانى بودن جهنم ۱; نجات از جهنم ۳
- رحمت: محرومان از رحمت ۶
- عذاب: عجز از دفع عذاب ۴; عذاب ناگهانى ۴
- کافران: تحیر کافران ۲، ۴; جاودانگى عذاب اخروى کافران ۸; رد استمهال کافران ۵; عجز اخروى کافران ۳; عجز کافران ۴; عذاب اخروى کافران ۵; غافلگیرى اخروى کافران ۱; کافران در جهنم ۳ ; کافران در قیامت ۱; کافران هنگام عذاب ۲، ۵; محرومیت اخروى کافران ۶; مهلت دنیوى به کافران ۷
- کفر: آثار کفر ۹
- لطف خدا: محرومان از لطف خدا ۶
منابع