آل عمران ١٧٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۷ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»

همان كسانى كه وقتى مردم به آنها گفتند: مشركين در برابر شما گرد آمده‌اند، پس از آنان بترسيد، [به جاى ترس‌] بر ايمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس است و نيكو حمايتگرى است
همان كسانى كه [برخى از] مردم به ايشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند؛ پس، از آن بترسيد.» و[لى اين سخن‌] بر ايمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است.»
آن مؤمنانی که چون مردم (منافق) به آنها گفتند: لشکری بسیار بر علیه شما مؤمنان فراهم شده، از آنان در اندیشه و بر حذر باشید، (این تبلیغات) بر ایمانشان بیفزود و گفتند: تنها خدا ما را کفایت کند و او نیکو وکیل و کارسازی است.
همان کسانی که مردمِ [منافق و عوامل نفوذی دشمن] به آنان گفتند: لشکری انبوه از مردم [مکه] برای جنگ با شما گرد آمده اند، از آنان بترسید. ولی [این تهدید] بر ایمانشان افزود، و گفتند: خدا ما را بس است، و او نیکو وکیل و [نیکو کارگزاری] است.
كسانى كه مردم گفتندشان كه مردم براى جنگ با شما گرد آمده‌اند، از آنها بترسيد، و اين سخن بر ايمانشان بيفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نيكو ياورى است.
همان کسانی که چون بعضی به ایشان گفتند که مردمان [مشرکان مکه‌] در برابر شما گرد آمده‌اند از آنان بترسید [به جای ترس و بددلی، این کار] بر ایمانشان افزود و گفتند خداوند ما را بس و چه نیکوکار ساز است‌
آنان كه مردمان ايشان را گفتند كه [سپاهى از] مردم- كافران مكه- براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند پس از آنها بترسيد، اما [اين سخن‌] بر ايمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و نيكو كارگزار و پشتيبانى است.
آن کسانی که مردمان بدیشان گفتند: مردمان (قریش برای تاختن بر شما دست به دست هم داده‌اند و) بر ضدّ شما گرد یکدیگر فراهم آمده‌اند، پس از ایشان بترسید؛ ولی (چنین تهدید و بیمی به هراسشان نینداخت؛ بلکه برعکس) بر ایمان ایشان افزود و گفتند: خدا ما را بس و او بهترین حامی و سرپرست است.
(همان) کسانی که مردمی به ایشان گفتند: «مردمان برای (جنگ با) شما (نیرو) گرد آورده‌اند، پس از آنان بترسید.» پس (این سخن) بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و چه کارگزار نیکی است.»
آنان که گفتند بدیشان مردم که مردم بسیج کردند برای شما پس بترسیدشان پس بیفزود آنان را ایمان و گفتند بس است ما را خدا و چه خوب کارگزاری است‌


آل عمران ١٧٢ آیه ١٧٣ آل عمران ١٧٤
سوره : سوره آل عمران
نزول : ٣ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«حَسْبُنَا»: ما را بس است. برای ما کافی است. «وَکِیلُ»: حامی و سرپرست. فَعیل به معنی مَفْعول است، یعنی وکیل به معنی موکول می‌باشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

احمد بن ابراهيم مقرى از شعيب بن محمد و او از مكى بن عبدان و او از ابوازهر و او از روح و او از ابويونس قشيرى، از عمرو بن دينار روايتى براى ما نقل كرد و گفت: رسول الله صلی الله علیه و آله بعد از جنگ احد كه مشركان به طرف مكه روان شدند، دستور داد، عده اى مجهز شوند و بسوى مشركان بروند، شصت مرد جنگى آماده حركت شدند و به جستجوى مشركان پرداختند.

ابوسفيان قافله اى از خزاعة را ديد، به آنان گفت: اگر محمد صلی الله علیه و آله را ملاقات كرديد كه در جستجوى من است، به او خبر دهيد كه من لشكرى عظيم فراهم آورده ام و قصد دارم كه به طرف آنان بيايم. هنگامى كه پيامبر خدا قافله را ديد، از ابوسفيان جويا شد، آنان گفتند: ما ابوسفيان را ديديم كه با لشكرى زياد به سوى شما مى آيد ولى لشكر تو اندك است و ما صلاح نمى بينيم كه با او مقابله نمائى. پيغمبر صلی الله علیه و آله از گفته آنان بيمى به خود راه نداد و از طلب ابوسفيان بازنايستاد. اما ابوسفيان به مكه بازگشت.

پس اللّه تعالى اين آيه را نازل كرد: «الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ...» تا «فَلا تَخافُوهُمْ وَخافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ...» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹ (يعنى: پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد اگر از گروندگان هستيد).

ابواسحق ثعالبى از ابوصالح شعيب بن محمد و او از ابوحاتم تميمى و او از احمد بن ازهر و او از روح بن عبادة و او از سعيد، از قتادة خبرى براى ما روايت كرد و گفت سعيد گويد: پس از جنگ احد و بعد از قتل و جراحتى كه به مسلمانان وارد آمد و بعد از آن كه ابوسفيان و ياران مشرك او به مكه بازگشتند، پيامبر صلی الله علیه و آله به اصحاب خود گفت: آگاه باشيد اى مردان جنگجو، كمر براى انجام فرمان خدا محكم دربنديد و به طلب دشمنان دين بشتابيد و بر آنان دست يابيد و آن خائنان را گوشمالى دهيد.

پس آن جنگجويان با كوشش فراوان، كه خدا بهتر مى داند، به طرف مأموريت خود روان شدند تا به «ذى الخليفة» رسيدند، هر كس كه به آنان مى رسيد، مى‌گفت: ابوسفيان با لشكرى عظيم مى خواهد بر شما بتازد. آنان مى گفتند: «حسبنا اللّه و نعم الوكيل» پس خداوند در شأن آنان. اين آيه را نازل كرد «الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ...» تا «...وَاللَّهُ ذُوفَضْلٍ عَظِيمٍ».[۳]

قول خداوند: «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَالْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳» (يعنى: هرگز خداوند مؤمنان را وانگذارد بر آن چه شما منافقان بر آن هستيد، تا آن كه ناپاك از پاك تميز داده شود...).

سدى گويد: رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: امت مرا در صورت هاى خود، بر من نشان دادند همانطورى كه بر آدم عرضه كردند، من مى دانم چه كسى به من ايمان مى آورد و چه كسى كافر مى شود. اين خبر را به منافقان رساندند.

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«173» الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‌

مؤمنان كسانى هستند كه (چون) مردم (منافق) به ايشان گفتند: بى شك مردم (كافر مكّه) بر ضد شما گرد آمده (و بسيج شده) اند، پس از آنان بترسيد، (آنها به جاى ترس) بر ايمانشان بيافزود و گفتند: خداوند ما را كفايت مى‌كند و او چه خوب نگهبان و ياورى است.

نکته ها

عوامل تبليغاتى دشمن و برخى از مردمان ساده انديش و ترسو، به رزمندگان و مجاهدان تلقين و نصيحت مى‌كنند كه دشمن قوى است و كسى نمى‌تواند حريف آنان بشود، پس بهتر است درگير جنگ نشويد. امّا مسلمانان واقعى، بدون هيچ ترس و هراسى، با آرامش خاطر و با توكّل به خداوند، به آنان پاسخ مى‌گويند.

امام صادق عليه السلام فرمودند: «تعجّب مى‌كنم از كسى كه مى‌ترسد و به گفته‌ى خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ» پناه نمى‌برد». «1»

پیام ها

1- در برابر تبليغاتِ و جنگ روانى دشمن نهراسيد. «فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً»

2- در جبهه‌ها، مواظب افراد نفوذى دشمن باشيد. «فَاخْشَوْهُمْ»

3- قوى‌ترين اهرم در برابر تهديدات دشمن، ايمان و توكّل به خداست. «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»

4- مؤمن وقتى در گرداب بلا قرار مى‌گيرد، توكّل و اتصال خود را با خدا بيشتر مى‌كند. «فَزادَهُمْ إِيماناً»


«1». من‌لايحضره‌الفقيه، ج 4، ص 392.

جلد 1 - صفحه 654

5- هم حركت وتلاش لازم است، هم ايمان وتوكّل. «اسْتَجابُوا ... حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ (173)

و نيز در وصف محسنين و متقين فرمايد:

الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ‌: اهل ايمان حقيقى آنانند كه وقتى از جهت ترس گويند مر ايشان را مردمان منافق، إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ‌: بدرستى كه مردمان جمع شده و متفق الكلمه گشته براى قتل و استيصال شما، فَاخْشَوْهُمْ‌:

پس بترسيد ايشان را كه شما را طاقت مقاتله نيست، فَزادَهُمْ إِيماناً: پس زياد گردانيد مؤمنان را اين سخن به تصديق و يقينى در كار خود، به جهت كثرت تأمل و تبصر حجج، و بدين سبب از سخن آنان نترسيد و نهايت قوت و اطمينان به پروردگار پيدا نموده، وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ‌: و گفتند بر وجه صدق و كمال اعتقاد، كافى است ما را خدا در نصرت و كفايت امور، وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‌: و نيكو كارگزارى است حضرت پروردگار نزد مفسرين اين آيه و آيه بعد در «بدر» صغرى نازل شد. ابو سفيان، نعيم بن مسعود را به مدينه فرستاد كه لشگر اسلام را بترساند تا عازم سفر نشوند. نعيم آمد، هر چند آنها را از كثرت لشگر و اسلحه بترسانيد، مسلمانان ابدا اعتنائى نكردند. حضرت با هزار و پانصد نفر به بدر رفته، هشت روز ماندند. كفار از شدت خوف بيرون نيامدند، حق تعالى آيه‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 304

شريفه نازل فرمود.

تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به آنكه مؤمنين بايد در معتقدات خود چنان ثابت و راسخ باشند كه به تزلزلات و تخويفات منافقين و معاندين، متزلزل نشوند، با كمال قوت قلب و اتكال به توجهات و عنايات سبحانى امتثال فرمان داشته، ترسان و هراسان نبوده باشند.

حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: انّ المؤمن اشدّ من زبر الحديد انّ زبر الحديد اذا دخل النّار تغيّر و انّ المؤمن ثمّ نشر ثمّ قتل لم يتغيّر قلبه. «1» يعنى:

بدرستى كه مؤمن سخت‌تر است از پاره آهن، به جهت آنكه پاره آهن وقتى داخل آتش شود، تغيير نمايد. و بدرستى كه مؤمن اگر كشته شود، بعد زنده شود، پس كشته شود، متغير نگردد قلب او.

تبصره: آيه شريفه‌ فَزادَتْهُمْ إِيماناً، دلالت دارد بر آنكه ايمان، قابل زياده و نقصان باشد. علامه مجلسى رضوان اللّه عليه در «مرآت العقول» شرح مفصلى عنوان نموده است. از جمله: فخر رازى گفته: اگر ايمان عبارت از تصديق باشد، قابل زياده و نقصان نيست، زيرا تصديق، در واقع، يكى باشد؛ و اگر آن را اعمال خارجيه دانيم، البته در كميت و كيفيّت تفاوت دارد. قائلين به زياده و نقصان، استدلال نموده‌اند به عقل و نقل: اما عقل- آنكه: اگر تفاوتى نباشد، لازم آيد تساوى ايمان افراد امت با ايمان انبياء و ائمه عليهم السّلام؛ و لازم باطل است قطعا. اما نقل- نصوص قرآنى مانند آيه مذكوره؛ و حق آنست كه ايمان، قابل زياده و نقصان است، خواه اعمال اجزاء باشد يا شرايط و آثار، زيرا تصديق قلبى به هر دو تفسير البته زيادتى يابد، و هر چه زائد شود آثار او بر اعضاء و جوارح، زيادتى و كمى آن دلالت دارد بر مراتب ايمان از حيث زياده و نقصان؛ و هر چه تقويت يابد ايمان قلبى، حاصل شود مرتبه اعلى كه مقتضى است زيادى عمل را.


«1» بحار الانوار، جلد 67، صفحه 303

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 305


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ (173)

ترجمه‌

آنانكه گفتند مر ايشان را مردمان همانا مردم بتحقيق جمع شدند براى شما پس بترسيد از ايشان پس زياد كرد ايمان آنها را و گفتند كافى است ما را خدا و خوب كارگذارى است..

تفسير

در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه اين آيه نازل شد در غزوه بدر صغرى و شرح آن آنستكه ابو سفيان بعد از جنگ احد به پيغمبر خطاب نمود كه موعد ما سال ديگر موسم بدر صغرى است و آن محل آبى بود از بنى كنانه كه سالى هشت روز بازار در آنجا تشكيل ميشد و مردم از اطراف براى تجارت آنجا ميآمدند پيغمبر (ص) هم قبول فرمود چون موعد مقرر رسيد ابو سفيان از مكه حركت كرد تا به موضع مجنه كه يكى از نواحى ظهران بود رسيد پس خداوند او را مرعوب فرمود و عازم رجوع شد و با نعيم بن مسعود كه از زيارت خانه كعبه مراجعت و عازم‌


جلد 1 صفحه 535

مدينه بود ملاقات نمود و او را وعده و نويد داد كه برود و اصحاب پيغمبر را تخويف كند كه آنها در موعد مقرر حاضر نشوند تا از اينجهت كه قريش از حضور در ميعاد تخلف نموده‌اند و هنى بر آنها وارد نشود و گفت امسال خشكسال است بايد سالى جنگ كنيم كه دواب ما بچرند و ما از شير آنها بهره ببريم پس نعيم وارد مدينه شد ديد اصحاب پيغمبر مجهز شده‌اند از براى ميعاد با ابو سفيان بآنها گفت مبادا حركت كنيد مردم اجتماع نمودند در موسم براى شما و اللّه احدى از شما از آن مهلكه رهائى پيدا نمى كند و چون اصحاب اين خبر را شنيدند در بيرون آمدن از مدينه اظهار كراهت نمودند پس پيغمبر فرمود قسم بخدائيكه جان من در دست اوست هر آينه بيرون ميروم اگر چه تنها باشم اما ترسو در خانه بنشيند و اما شجاع مهياى جنگ باشد حسبنا اللّه و نعم الوكيل پس پيغمبر (ص) با اصحاب از مدينه بيرون آمدند تا به موسم رسيدند و اقامت نمودند و منتظر ابو سفيان شدند و بازار تشكيل شد و امتعه خود را دو برابر قيمت وقت فروختند و سالما و غانما به مدينه مراجعت نمودند و چون ابو سفيان از مجنه به مكه مراجعت نمود اهل مكه آنها را لشگر سويق ناميدند مى- گفتند شما رفتيد قاووت بخوريد حقير عرض ميكنم گويا معمول اين بوده كه حبوبات را برشته نموده ميكوبيدند و قاووت ساخته در مسافرت همراه مى‌بردند خواسته‌اند آنها را استهزاء كنند كه شما از اين سفر بهره جز خوردن قاووت نداشتيد در هر حال مراد از ناس اول نعيم بن مسعود اشجعى است چنانچه در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده و چون در معنى جمع استعمال شده اگرچه موردش مفرد است ضرر ندارد و مراد از ناس دوم ابو سفيان و اتباع او است و مراد از زيادى ايمان قوت آن بتصميم بر متابعت پيغمبر (ص) و اتكال بخداوند متعال است چون ايمان بعزم خير و عمل صالح تكميل ميشود.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِين‌َ قال‌َ لَهُم‌ُ النّاس‌ُ إِن‌َّ النّاس‌َ قَد جَمَعُوا لَكُم‌ فَاخشَوهُم‌ فَزادَهُم‌ إِيماناً وَ قالُوا حَسبُنَا اللّه‌ُ وَ نِعم‌َ الوَكِيل‌ُ (173)

‌آن‌ كساني‌ ‌که‌ خبر دادند بآنها جماعتي‌ ‌از‌ مردم‌ ‌که‌ دشمنان‌ ‌شما‌ ‌از‌ طبقات‌ كفار اجتماع‌ و آمادگي‌ دارند ‌براي‌ مقاتله‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بترسيد اينها ايمانشان‌ كاملتر شد و گفتند ‌ما ‌را‌ كفايت‌ ميكند خداوند و خوب‌ وكيلي‌ ‌است‌ ‌ما اعتمادمان‌ باوست‌ و ‌از‌ كثرت‌ جمعيت‌ دشمن‌ وحشت‌ نداريم‌.

مراد ‌از‌ ناس‌ اول‌ ‌در‌ الَّذِين‌َ قال‌َ لَهُم‌ُ النّاس‌ُ جمعي‌ ‌از‌ منافقين‌ هستند ‌که‌ مؤمنين‌ ‌را‌ تخويف‌ ميكردند ‌ يا ‌ قافله‌اي‌ ‌که‌ ‌از‌ مكه‌ بدسيسه‌ ابي‌ سفيان‌ آمده‌ بودند ‌بعد‌ ‌از‌ وقعه‌ احد ‌که‌ تحديد كنند مسلمين‌ ‌را‌ ‌که‌ مهيّاي‌ جنگ‌ ‌با‌ ‌آنها‌ نشوند و ‌ يا ‌ نعيم‌ ‌بن‌ مسعود اشجعست‌، چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ باقر و صادق‌ عليهما ‌السلام‌ ‌است‌ و ‌ يا ‌ منافقين‌ ‌که‌ ‌در‌ ميان‌ مسلمين‌ بودند، و ممكن‌ ‌است‌ همه‌ ‌آنها‌ باشند و تفسير بخصوص‌ نعيم‌ ‌بن‌ مسعود ‌از‌ باب‌ بيان‌ مصداق‌ ‌باشد‌.

إِن‌َّ النّاس‌َ قَد جَمَعُوا لَكُم‌ مراد ‌از‌ ناس‌ دوم‌ مشركين‌ ‌که‌ ابي‌ سفيان‌ و اتباعش‌ باشند و ساير كفار مثل‌ مشركين‌ طائف‌ و يهود و ساير اعداء اسلام‌ و حال‌ آنكه‌ ‌اينکه‌ خبر كذب‌ محض‌ بوده‌ و همچه‌ اجتماعي‌ نبوده‌ و فقط ‌براي‌ تخويف‌ مؤمنين‌ بوده‌ فَاخشَوهُم‌ ‌يعني‌ ‌از‌ همچه‌ اجتماعي‌ بترسيد فَزادَهُم‌ إِيماناً لكن‌ ‌اينکه‌ خبر دروغ‌ وحشت‌ انگيز هيچگونه‌ تأثيري‌ ‌در‌ قلوب‌ مؤمنين‌ واقعي‌ ‌که‌ مصداق‌ احسنوا و اتقوا بودند نكرد بلكه‌ ايمان‌ و قوّت‌ قلب‌ ‌آنها‌ بيشتر شد، ‌ يا ‌ بواسطه‌ اخبار ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ خبر كذب‌ ‌است‌ و مشركين‌ ‌از‌ ترس‌ انتشار دادند و ‌ يا ‌ بواسطه‌ وعده‌ فتح‌ و فيروزي‌ ‌که‌ باينها داده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ و ‌ يا ‌ بواسطه‌ اعتماد بخداوند عالم‌

جلد 4 - صفحه 432

و توكل‌ باو و اطمينان‌ ‌که‌ گفتند: وَ قالُوا حَسبُنَا اللّه‌ُ وَ نِعم‌َ الوَكِيل‌ُ ‌از‌ باب‌ وعده‌ الهي‌ ‌در‌ سوره‌ طلاق‌ ‌آيه‌ 3 و 4 وَ مَن‌ يَتَّق‌ِ اللّه‌َ يَجعَل‌ لَه‌ُ مَخرَجاً وَ يَرزُقه‌ُ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَحتَسِب‌ُ وَ مَن‌ يَتَوَكَّل‌ عَلَي‌ اللّه‌ِ فَهُوَ حَسبُه‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ بالِغ‌ُ أَمرِه‌ِ قَد جَعَل‌َ اللّه‌ُ لِكُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدراً.

لذا ‌بعد‌ ‌از‌ وقعه‌ احد حسب‌ الامر ‌رسول‌ طبق‌ خبري‌ ‌که‌ ابي‌ جارود ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ كرده‌ و خلاصه‌ مضمون‌ حديث‌ اينكه‌ ‌در‌ وقعه‌ احد ابو سفيان‌ بپيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ خبر داد ‌که‌ وعده‌ ‌ما ‌در‌ سال‌ آينده‌ ‌در‌ بدر صغري‌ و حضرت‌ ‌هم‌ قبول‌ فرمود چون‌ موسم‌ حج‌ شد ابو سفيان‌ عده‌اي‌ مهيا كرد و ‌از‌ مكه‌ خارج‌ شدند و ‌تا‌ سويق‌ آمدند و خداوند يك‌ رعبي‌ ‌از‌ مسلمين‌ ‌در‌ قلوب‌ ‌آنها‌ انداخت‌ و برگشتند بمكه‌، و حضرت‌ ‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌با‌ اصحاب‌ آمدند ‌تا‌ سويق‌ و آنجا منافع‌ زيادي‌ ‌از‌ تجارت‌ بردند و سالمين‌ و غانمين‌ مراجعت‌ بمدينه‌ كردند، و لذا خداوند ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 173)- در این آیه یکی از نشانه‌های زنده پایمردی و استقامت آنها را به این صورت بیان می‌کند «اینها همان کسانی بودند که جمعی از مردم (اشاره به کاروان عبد القیس و به روایتی اشاره به نعیم بن مسعود است که آورنده این خبر بودند) به آنها گفتند: لشکر دشمن اجتماع کرده و آماده حمله‌اند، از آنها بترسید اما آنها نترسیدند، بلکه بعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است» (الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ).

نکات آیه

۱- پاسخگویان به دعوت خدا و پیامبر (ص) پس از نبرد احد براى جهاد، کسانى بودند که از شایعه حمله دشمن نترسیدند و ایمانشان افزون گردید. (الّذین استجابوا للّه ... الّذین قال لهم النّاس ... فزادهم ایمانا)

۲- نفوذ عوامل دشمن در بین مسلمانان و ایجاد جنگ روانى براى تضعیف روحیه آنان، پس از جنگ احد (الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم) برخى برآنند که مراد از «النّاس» در «قال لهم النّاس»، منافقانى هستند که براى دشمنان دین جاسوسى مى کردند. برخى دیگر گفته اند منظور افرادى از دشمن هستند که در بین مسلمانان ایجاد رعب مى کردند.

۳- تجمع دوباره مشرکان علیه مسلمانان، پس از جنگ احد (انّ النّاس قد جمعوا لکم) وقوع این آیه پس از بیان جنگ احد و نیز برخى از شأن نزولها مؤیّد این نظر است که آیه مورد بحث درباره وقایع پس از احد مى باشد.

۴- وجود افرادى در میان مسلمانان که در صدد شایعه پراکنى و ترساندن آنها از مشرکان بودند. (الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم)

۵- ایمان، داراى درجات و مراتب و قابل افزایش (فزادهم ایماناً)

۶- مؤمنان واقعى، از زیادى دشمن و آمادگى آنها براى جنگ، هراسى به خود راه نمى دهند. (الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس ... فزادهم ایماناً)

۷- اجتماع دشمنان دین براى نبرد با مؤمنان پیرو خدا و رسول (ص)، موجب افزایش ایمان و اعتقاد آنان به حقّانیّت راهشان مى گردد. (الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم ... فزادهم ایماناً) مراد از ضمیر فاعلى در «زادهم»، اجتماع دشمنان است که از «انّ النّاس قد جمعوا لکم» استفاده مى شود. یعنى اجتماع مشرکان براى نبرد، باعث افزونى ایمان پیروان خدا و رسول شد.

۸- اظهار توکّل و اعتماد به خداوند، عکس العمل مؤمنان در برابر شایعه حمله دشمن، پس از نبرد احد (الّذین قال لهم النّاس ... و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل)

۹- توکّل و اعتماد به خداوند، موجب نهراسیدن از هجوم دشمن (فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل)

۱۰- لزوم توکّل به خداوند در مقابله با دشمنان مهاجم (و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل) بر شمردن صفات پسندیده مجاهدان حقیقى و تمجید آنان از سوى خداوند، براى ترغیب دیگر مؤمنان به داشتن و تحصیل چنین حالات و صفات است.

۱۱- فزونى ایمان به خداوند، ملازم توکّل بر اوست. (فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل)

۱۲- خداوند، وکیل و کفایت کننده مؤمنان مطیع، صابر، نیکوکار و تقواپیشه (الّذین استجابوا للّه ... للّذین احسنوا منهم و اتّقوا ... و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل)

۱۳- دستیابى به صفت توکّل و اعتماد کامل به کفایت خداوند، در گرو اطاعت از خدا و رسول، پیشه ساختن صبر و تقوا و نیکوکارى است. (الّذین استجابوا للّه ... للّذین احسنوا منهم و اتّقوا ... و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل) به نظر مى رسد صفات یاد شده در آیه قبل، رهنمودى باشد براى رسیدن آدمى به مقامى که خداوند را وکیل خود دانسته و به کفایت او مطمئن گردد.

۱۴- خداوند، کفایت کننده مؤمنان و بهترین وکیل براى آنان (حسبنا اللّه و نعم الوکیل)

۱۵- امیدوارى مؤمنان به نصرت الهى و پیروزى در غزوه حمراءالاسد (و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل) اکثر مفسران این آیه و آیات پیشین را درباره غزوه حمراءالاسد مى دانند. مشرکان فاتح نبرد احد در راه بازگشت به مکّه از اینکه کار مسلمانان را یکسره نکردند، پشیمان شدند و آهنگ هجوم به مدینه را داشتند. پیامبر (ص) پس از اطلاع، مسلمانان را براى دفاع تا حمراءالاسد حرکت داد. این غزوه به غزوه حمراءالاسد معروف شد.

۱۶- فزونى نیروى دشمن بر نیروى مسلمانان در غزوه حمراءالاسد یا بدر صغرا* (و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل) از اینکه منافقان براى ارعاب مؤمنان کثرت دشمن را به رخ آنان کشیدند (انّ النّاس قد جمعوا لکم)، ولى مسلمانان در جواب به فراوانى نیرو اشاره نکردند و تنها اتکالِ به خداوند را گوشزد کردند، فزونى نیروى دشمن نسبت به نیروهاى ایمانى به دست مى آید. گفتنى است که آیات مورد بحث در نظر برخى مفسّران درباره غزوه حمراءالاسد و در نظر برخى دیگر درباره بدر صغراست.

۱۷- نهراسیدن از کثرت دشمن و توکّل بر خدا در رویارویى با آنان، از نشانه هاى مؤمنان پیرو خدا و رسول (ص) (الّذین استجابوا للّه و الرّسول ... و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل)

۱۸- لزوم همراهى تلاش با توکّلِ بر خداوند (الّذین استجابوا للّه ... و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوکیل)

۱۹- ترساندن مؤمنان از تجمع دشمن پس از جنگ احد، توسط نعیم بن مسعود (الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم)

موضوعات مرتبط

  • احسان: آثار احسان ۱۳
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۳، ۴، ۸، ۱۵، ۱۶، ۱۹
  • اسماء و صفات: وکیل ۱۲، ۱۴
  • اطاعت: آثار اطاعت ۱۳ ; اطاعت از خدا ۱، ۱۳ ; اطاعت از محمّد (ص) ۱، ۱۳
  • ایمان: ازدیاد ایمان ۱، ۵، ۱۱ ; ایمان به خدا ۱۱ ; زمینه ایمان ۷ ; مراتب ایمان ۵
  • ترس: از دشمنان ۱۹ ; ترس ناپسند ۱۷
  • تضعیف روحیه: عوامل تضعیف روحیه ۲
  • تقوا: آثار تقوا ۱۳
  • تقویت روحیه: عوامل تقویت روحیه ۹
  • تلاش: آداب تلاش ۱۸ ; اهمیّت تلاش ۱۸
  • توکّل: آثار توکّل ۹، ۱۱، ۱۷ ; اهمیّت توکّل ۱۰ ; توکّل بر خدا ۸، ۱۸ ; توکّل در جهاد ۱۷ ; زمینه توکّل ۱۳
  • جنگ: آمادگى نظامى ۱، ۶
  • جهاد:۱۷
  • خدا:۱، ۸، ۱۱، ۱۳، ۱۸ امداد خدا ۱، ۸، ۱۱، ۱۳، ۱۸ ۱۵
  • دشمنان:۷، ۱۹ روش برخورد با دشمنان ۷، ۱۹ ۱۰ ; شایعه دشمنان ۷، ۱۹ ۲، ۴، ۸
  • دین: دشمنان دین ۷، ۱۰
  • سختى: روش تسهیل سختى ۹، ۱۰
  • صبر: آثار صبر ۱۳
  • غزوه احد:۱، ۲، ۳، ۸، ۱۹
  • غزوه حمراءالاسد:۱۵، ۱۶
  • مجاهدان: صدر اسلام ۱
  • محمّد (ص):۱، ۱۳ پیروان محمّد (ص) ۱، ۱۳ ۱۷
  • مسلمانان: صدر اسلام ۲
  • مشرکان: سازماندهى مشرکان ۳
  • مؤمنان:۱۴ امیدوارى مؤمنان ۱۴ ۱۵ ; ترس مؤمنان ۱۴ ۱۹ ; توکّل مؤمنان ۱۴ ۸ ; صفات مؤمنان ۱۴ ۶، ۷، ۱۵، ۱۷ ; مؤمنان ۱۴ صابر ۱۲ ; مؤمنان ۱۴ متّقى ۱۲ ; مؤمنان ۱۴ محسن ۱۲
  • نعیم بن مسعود:۱۹ امام باقر و امام صادق (ع) درباره «النّاس» اوّل در آیه فوق فرمودند: انّه نعیم بن مسعود الاشجعى.(۱)

منابع

  1. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۲، ص ۶۹۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۴۶.
  3. سيوطى درباره اين آيه شأن نزولى ذكر نكرده است.