يوسف ١٠٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و بیشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشی، ایمان نمی‌آورند!

و بيشتر مردم، هر چند كه تو اصرار داشته باشى، مؤمن نخواهند شد
و بيشتر مردم -هر چند آرزومند باشى- ايمان‌آورنده نيستند.
و تو هر چند جهد و ترغیب در ایمان مردم کنی باز اکثر آنان ایمان نخواهند آورد (دل پاکت را زیاد رنجه مدار).
بیشتر مردم هر چند رغبت شدید [به ایمان آوردنشان] داشته باشی، ایمان نمی آورند.
هر چند تو به ايمانشان حريص باشى، بيشتر مردم ايمان نمى‌آورند.
و بیشترینه مردم، ولو تو سخت بکوشی و بخواهی، مؤمن نمی‌شوند
و بيشتر مردم مؤمن نخواهند شد هر چند [بر ايمان آوردنشان‌] بسى آرزو برى.
بیشتر مردم (به سبب تصمیم بر کفر و پیروی از هوا و هوس، به تو) ایمان نمی‌آورند، هرچند که تلاش کنی (و در راهنمائی ایشان بسیار خویشتن را زحمت دهی).
و بیشتر مردمان - هر چند (برای ایمان آوردنشان) حرص ورزی - (از) ایمان‌آورندگان نیستند.
و نیستند بیشتر مردم و هر چند آرزومند باشی باورکنندگان‌


يوسف ١٠٢ آیه ١٠٣ يوسف ١٠٤
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ لَوْ حَرَصْتَ»: هرچند که بر آن شوق و علاقه و تلاش و کوشش داشته باشی (نگا: نساء / . «وَ مَآ أَکْثَرُ النَّاسِ ... بِمُؤْمِنِینَ»: (نگا: قصص / ، سبأ / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ «103»

(اى پيامبر!) بيشتر مردم ايمان بياور نيستند، هر چند (سخت بكوشى و) حرص و آرزو داشته باشى.

نکته ها

«حرص» به معناى علاقه شديد به چيزى وتلاش براى دستيابى به آن است.

پیام ها

1- بارها اكثريّت مردم از نظر اعتقادات دينى، مورد انتقاد قرآن قرار گرفته‌اند.

وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ‌ ... بِمُؤْمِنِينَ‌

2- پيامبران نسبت به هدايت ديگران، سوز و درد و اشتياق دارند. «حَرَصْتَ»

3- هر حرصى مذموم نيست. (پيامبر براى ايمان آوردن مردم، حرص مى‌ورزيد) «حَرَصْتَ»*

4- كج فهمى و ايمان نياوردن اكثريّت مردم نبايد مانع تبليغ دين و بيان حقيقت گردد. ما أَكْثَرُ النَّاسِ‌ ... بِمُؤْمِنِينَ*

5- ايمان نياوردن اكثريّت مردم، به خاطر كوتاهى پيامبران نيست، بلكه نتيجه‌ى اختيار وآزادى خود انسان‌ها است كه نخواسته‌اند ايمان بياورند. «ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 296

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ (103)

جلد 6 - صفحه 305

وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ‌: و نيستند بيشتر مردمان ايمان آورنده و تصديق كننده، و اگرچه حريص باشى تو بر ايمان و تصديق ايشان و كوشش كنى در دعوت و تبليغ و ارشاد آنان، زيرا حرص داعى فايده ندهد و بى‌نياز نكند. حاصل آنكه اى پيغمبر محترم اين جديت در دعوت و جهد در تبليغ و اظهار معجزات را براى آن مى‌كنى تا مردم ايمان آرند، از شدت حرص بر ايمان ايشان، و لكن احوال ايشان و آنچه نهانى و درونه دلهاى ايشان و عاقبت كار آنان است من تو را خبر دهم تا خاطر شريف تو در بند نباشد و قلبت آزرده نگردد؛ بدان كه بيشترشان ايمان نيارند اگرچه تو حريصى بر ايمان ايشان.

وجه تنظيم: چون حق تعالى مقدم داشت آيات بينات و معجزات قاهرات را كه اگر تفكر كنند در آن هر آينه حق را شناسند و طريق آن را دريابند و از مهالك دنيوى و اخروى رهائى جويند، در اين آيه شريفه بيان فرمايد كه بيشتر ايمان نياورند لكن نه به سبب قصور الطاف ما در ارشاد و هدايت و نه به جهت تقصير تو در تبليغ و دعوت، بلكه به علت ازدياد آنها در جهالت و اصرار در مخالفت و تأمل ننمودن در دلائل حقانيت و مقصور كردن فكر خود را در ماديت و صرف نظر از مقام روحانيت و ترقيات انسانيت، لا جرم عاقبت كار آنها كفر و ضلالت حاصل آمد، پس مقصر و مؤاخذ خودشان هستند كه به سوء اختيار ايمان را ترك كردند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ (103) وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (104) وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ (105) وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (106) أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (107)

ترجمه‌

و نباشند بيشتر مردم اگر چه زياد شايق و ساعى باشى گروندگان‌

و نميخواهى از ايشان بر آن هيچ مزدى نيست آن مگر پندى از براى جهانيان‌

و بسا از نشانه قدرت در آسمانها و زمين كه ميگذرند بر آنها و ايشان از آنهايند روى گردانندگان‌

و نميگروند بيشترشان بخدا مگر آنكه آنانند شرك آورندگان‌

آيا پس ايمن شدند از آنكه بيايد آنها را فرو گيرنده‌اى از عذاب خدا يا بيايد آنها را قيامت ناگهان و آنها ندانند..

تفسير

خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود از عدم تأثير دعوت در قلوب قاسيه معاندان و منافقان و بيخردان ميفرمايد كه بيشتر مردم هر قدر سعى و كوشش نمائى و مبالغه در بيان آيات و ارائه معجزات براى آنها كنى ايمان نميآورند چون اسير شهوت و غرق در درياى جهالت و غفلت و لجاجتند تو از آنها بر تبليغ رسالت و بيان احكام و مصالح آنها مزد كه نميخواهى مزد تو با خدا است خواهد داد و نيست‌


جلد 3 صفحه 181

آنچه تو تبليغ مينمائى كه قرآن است مگر موعظه و نصيحت و پند براى اهل عالم خواه بپرهيزند خواه نپرهيزند تو وظيفه خود را انجام دادى چه بسيار از آيات و دلائل واضحات بر يگانگى خدا و علم و قدرت و حكمت او در آسمانها و زمين است كه شبانه روز از نظر آنها ميگذرد و ايشان مشاهده مينمايند آنها را و تفكّر و تدبّر نميكنند در آنها و روى ميگردانند از آنها و اين دليل است بر آنكه قصور و تقصير از طرف تو نيست از خودشان است لذا اگر ايمان هم بياورند بخدا بيشترشان شريك قرار ميدهند با خدا شيطان را در اطاعت اگر بگويد عبادت كنيد بتها را و بخوانيدشان خدا تا بوسيله آنها تقرّب بخدا پيدا كنيد سجده ميكنند در مقابل بت با آنكه ميدانند و ميگويند خدا خالق و رازق ما است و اگر بگويد عزير يا مسيح پسر خدا است و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا نيست يا على بن أبي طالب و يازده فرزندش اولياء خدا و اوصياء پيغمبر نيستند مى‌پذيرند و قائل بخلافت و امامت ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد پليد ميشوند و يا اسماء الهى را كه مخصوص بذات احديّت است بغير خدا اطلاق مينمايند يا در عبادت ريا ميكنند و غير خدا را با او در نيّت شريك ميسازند يا فقط براى رضاى خلق و خود نمائى بجا مى‌آورند يا ميگويند اگر فلانى نبود من ميمردم يا چنين و چنان ميشدم و سبب ظاهرى را علّت حقيقى مى‌پندارند و براى خدا در قدرت و سلطنت شريك قرار ميدهند خوبست بگويند اگر خدا نميخواست من بدست فلانى نجات نمى‌يافتم و ميمردم و امثال اينها كه همه اطاعت و عبادت شيطان و شرك بخدا است نهايت آنكه بعضى جلى و بعضى خفى و بعضى اخفى است و با ايمان بخدا هم منافات ندارد چون در عين حال قائلند بآنكه خداوند حى قادر توانائى وجود دارد ولى شيطان نميگذارد بلوازم علمشان عمل نمايند و سخن بگويند و اين معنى وجه جمع بين روايات و اقوال در مراد از شرك در اين آيه است اگر چه از بعضى اخبار ظاهر ميشود كه مخصوص بشرك در طاعت است و شامل شرك در عبادت نميشود و بالغ بحدّ كفر نيست و در آيه اخيره ملامت فرموده اهل شرك و عصيان را بر ايمنى آنها از عذاب محيطى كه بپوشاند و فراگيرد آنها را يا آنكه ناگهان قيامت كبرى كه روز محشر است قيام نمايد يا قيامت صغرى كه روز مرگ است برسد و آنها متوجّه نباشند تا براى بيچارگى خودشان‌


جلد 3 صفحه 182

چاره‌اى نمايند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما أَكثَرُ النّاس‌ِ وَ لَو حَرَصت‌َ بِمُؤمِنِين‌َ (103)

و نيستند اكثر مردمان‌ و ‌لو‌ اينكه‌ ‌هر‌ چه‌ تو اصرار و ابلاغ‌ كني‌ بايمان‌ آورندگان‌ ‌از‌ صدر اول‌ دنيا ‌الي‌ زماننا بلكه‌ ‌تا‌ زمان‌ ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ عجل‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فرجه‌ اكثريت‌ ‌با‌ اهل‌ باطل‌ بوده‌ و هست‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد موارد زياد دارد أَكثَرُهُم‌ لا يَعقِلُون‌َ أَكثَرَهُم‌ لا يَشكُرُون‌َ أَكثَرَهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ أَكثَرُهُم‌

جلد 11 - صفحه 285

لا يُؤمِنُون‌َ ‌در‌ باب‌ توحيد اكثريت‌ ‌با‌ مشركين‌ ‌است‌. ‌در‌ باب‌ نبوت‌ اكثريت‌ ‌با‌ كفار ‌است‌، ‌در‌ باب‌ امامت‌ اكثريت‌ ‌با‌ مخالفين‌ ‌است‌ ‌در‌ باب‌ عدالت‌ اكثريت‌ ‌با‌ فسّاق‌ ‌است‌ ‌در‌ باب‌ اطاعت‌ اكثريت‌ ‌با‌ عصات‌ ‌است‌ لذا ميفرمايد وَ ما أَكثَرُ النّاس‌ِ ماء نافيه‌ ‌است‌ بطور كلي‌ نفي‌ ميفرمايد وَ لَو حَرَصت‌َ حرص‌ اصرار ‌بر‌ امري‌ ‌است‌ مثلا بسياري‌ حرص‌ ‌براي‌ جمع‌ مال‌ و جاه‌ و تحصيل‌ زخارف‌ دنيوي‌ ميزنند و مراد ‌در‌ اينجا حرص‌ ‌بر‌ دعوت‌ و تبليغ‌ و مواعظ و نصايح‌ و ارشاد و هدايت‌ ‌است‌ و ‌آيه‌ دلالت‌ ندارد ‌بر‌ اينكه‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ حريص‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ امور بوده‌ زيرا بكلمه‌ ‌لو‌ ‌که‌ امتناعيه‌ ‌است‌ بيان‌ فرموده‌ ‌که‌ ‌بر‌ فرض‌ محال‌ ‌اگر‌ ‌شما‌ حريص‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ امر باشي‌ ‌مع‌ ‌ذلک‌ اكثر ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ ‌ما يكونوا بِمُؤمِنِين‌َ نظير ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ خطاب‌ بحضرت‌ نوح‌ ‌که‌ فرمود أَنَّه‌ُ لَن‌ يُؤمِن‌َ مِن‌ قَومِك‌َ إِلّا مَن‌ قَد آمَن‌َ فَلا تَبتَئِس‌ بِما كانُوا يَفعَلُون‌َ هود ‌آيه‌ 38.

زيرا ‌در‌ ايمان‌ دو چيز شرط ‌است‌ يكي‌ دعوت‌ و ارشاد و هدايت‌ و اقامه‌ معجزه‌ و تبليغ‌ و موعظه‌ و نصيحت‌ و بشارت‌ و انذار و نحو اينها ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ تام‌ و تمام‌ ‌است‌ و چيزي‌ فرو گذار نشده‌.

ديگر قابليت‌ محل‌ ‌که‌ قلب‌ آمادگي‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌براي‌ قبول‌ و اما قلوبي‌ ‌که‌ كالحجارة ‌است‌ ‌او‌ اشد قسوه‌ و سياه‌ ‌شده‌ و غرق‌ هوي‌ و هوس‌ و عناد و عصيبت‌ ‌باشد‌ مثل‌ نمرود، شدّاد، فرعون‌، هامان‌، قارون‌ و ملياردها امثال‌ ‌آنها‌ ابدا تأثيري‌ ندارد نگاه‌ كنيد مثل‌ أبا بكر و عمر و ياران‌ ‌آنها‌ چه‌ اندازه‌ ‌از‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ سفارش‌ اهل‌ بيت‌ ‌عليهم‌ السّلام‌ بالاخص‌ حضرت‌ صديقه‌ طاهره‌ سلام‌ اللّه‌ عليها ‌را‌ شنيدند و ‌پس‌ ‌از‌ وفاتش‌ چه‌ كردند حضرت‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ چه‌ اندازه‌ ‌با‌ لشكر كربلا خودش‌ و اصحابش‌ موعظه‌ و نصيحت‌ كردند چه‌ تأثيري‌ بخشيد وَ لا يَزِيدُ الظّالِمِين‌َ إِلّا خَساراً اسري‌ ‌آيه‌ 84 وَ لا يَزِيدُ الكافِرِين‌َ كُفرُهُم‌ عِندَ رَبِّهِم‌ إِلّا مَقتاً

جلد 11 - صفحه 286

وَ لا يَزِيدُ الكافِرِين‌َ كُفرُهُم‌ إِلّا خَساراً فاطر ‌آيه‌ 37.

و ‌ما ‌در‌ ابناء نوع‌ امروزه‌ بعين‌ مشاهده‌ ميكنيم‌ ‌که‌ چه‌ اندازه‌ علماء اعلام‌ و وعاظ ذوي‌ العزّ و الاحترام‌ بالاي‌ منبرها ‌در‌ مساجد و مجالس‌ سوگواري‌ راجع‌ بحجاب‌ و ساز و آواز و موسيقي‌ و ساير وظائف‌ ديني‌ صحبت‌ ميكنند ‌که‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ كمتر منبري‌ ‌است‌ ‌که‌ اشاره‌ باين‌ امور نداشته‌ ‌باشد‌ و ‌مع‌ ‌ذلک‌ خردلي‌ ‌در‌ قلوب‌ سياه‌ ‌آنها‌ تأثير نميكند بلكه‌ كلماتي‌ ‌در‌ مقابل‌ ‌آنها‌ ميگويند ‌که‌ موجب‌ كفر و نجاست‌ ميشود (اعاذنا اللّه‌ ‌من‌ شرور آخر الزمان‌).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 103)- با این حال مردم با دیدن این همه نشانه‌های وحی و شنیدن این اندرزهای الهی می‌بایست ایمان بیاورند و از راه خطا بازگردند، ولی ای پیامبر «هر چند تو اصرار داشته باشی (بر این که آنها ایمان بیاورند) اکثرشان ایمان نمی‌آورند»! (وَ ما أَکْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ).

نکات آیه

۱- اکثر مردم به قرآن و وحى الهى ، ایمان نمى آورند. (و ما أکثر الناس ... بمؤمنین) متعلق «مؤمنین» به قرینه آیه قبل (نوحیه إلیک) و نیز آیه بعد (إن هو ...) قرآن و وحى الهى است.

۲- علاقه شدید پیامبر(ص) به ایمان آوردن مردم و تلاش وافر او بى تأثیر در اکثر آنان (و ما أکثر الناس و لو حرصت بمؤمنین) «حرص» به معناى علاقه شدید به چیزى و تلاش براى دستیابى به آن است.

۳- ایمان نیاوردن اکثر مردم ، ریشه در حق ناپذیرى آنان دارد ، نه قصورى از جانب پیامبر(ص) در تبلیغ و نه ناتمام بودن برهان بر حقانیّت قرآن (ذلک من أنباء الغیب ... و ما أکثر الناس و لو حرصت بمؤمنین) آیه قبل بیان داشت که حقانیّت قرآن و الهى بودن آن امرى روشن است و جمله «و لو حرصت» مى رساند که پیامبر(ص) در ابلاغ دین تلاشى پى گیر داشت. این دو حقیقت بیانگر آن است که حجت بر مردم تمام است و ایمان نیاوردن آنان، نشانه حق ناپذیرى ایشان است.

۴- خداوند با بیان مکر برادران یوسف علیه وى ، تسلّى دهنده پیامبر(ص) بر مخالفت مردمان با وى (إذ أجمعوا أمرهم و هم یمکرون. و ما أکثر الناس و لو حرصت بمؤمنین) برداشت فوق، مقتضاى ارتباط میان «ما أکثر الناس ...» با خصوص مکر برادران یوسف علیه وى (و هم یمکرون) است و به این نکته اشاره دارد که: اى پیامبر! آنان که فرزندان یعقوب پیامبر بودند با پدر و برادرشان آن گونه رفتار کردند، پس مبادا از ایمان نیاوردن مردم اندوهگین باشى و خود را مقصر پندارى چرا که عموم مردم حق ناپذیرند.

۵- غرور و خودپسندى مردمان ، از ریشه هاى ایمان نیاوردن آنان به پیامبر(ص) و قرآن * (و ما أکثر الناس و لو حرصت بمؤمنین) آیه مورد بحث مى تواند به عنوان یکى از نتایج نقل داستان یوسف و برادرانش مطرح باشد و در آن داستان بیان شد که یکى از علل برخورد برادران یوسف با وى غرور و خودبرتربینى آنان بود (و نحن عصبة) بنابراین «ما أکثر الناس» پس از نقل آن داستان اشاره به این معنا دارد که از علل ایمان نیاوردن مردم مکه به پیامبر(ص) غرور و خودبرتربینى ایشان بوده است.

۶- حسادت مردم مکه بر پیامبر(ص) از ریشه هاى ایمان نیاوردن ایشان به آن حضرت * (و ما أکثر الناس و لو حرصت بمؤمنین) برداشت فوق با توجه به توضیحى که در شماره قبل آورده شد معلوم مى شود.

موضوعات مرتبط

  • اکثریت: اتمام حجت بر اکثریت ۳; بى ایمانى اکثریت ۱
  • ایمان: بى ایمانى به قرآن ۱، ۵; بى ایمانى به محمد(ص) ۵; بى ایمانى به وحى ۱; منشأ بى ایمانى ۳، ۵، ۶
  • برادران یوسف: مکر برادران یوسف ۴
  • حسد: آثار حسد ۶
  • حق: آثار حق ناپذیرى ۳
  • دین: آسیب شناسى دین ۵، ۶
  • عُجب: آثار عُجب ۵
  • علایق: علاقه به ایمان انسانها ۲
  • قرآن: حقانیت قرآن ۳; فلسفه قصص قرآن ۴
  • کفر: منشأ کفر به محمد(ص) ۶
  • محمد(ص): بى تأثیرى تلاش محمد(ص) ۲; تلاش محمد(ص) ۳; حسد به محمد(ص) ۶; دلدارى به محمد(ص) ۴; علایق محمد(ص) ۲
  • مکه: حسادت اهل مکه ۶
  • یوسف(ع): فلسفه بیان قصه یوسف(ع) ۴; مکر به یوسف(ع) ۴

منابع