ق ٢٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

همان کسی که معبود دیگری با خدا قرار داده، (آری) او را در عذاب شدید بیفکنید!

|آن كه با خداوند، خداى ديگرى نهاد، پس در عذاب شديدش بيفكنيد
كه با خداوند، خدايى ديگر قرار داد. [اى دو فرشته،] او را در عذاب شديد فرو افكنيد.
همان کافر مشرک که با خدای یکتا خدای دیگری جعل کرد، پس او را در عذاب سخت جهنم درافکنید.
که با خدا معبودی دیگر قرار داد، پس او را در عذاب سخت اندازید،
آن كه با خداى يكتا خداى ديگرى قرار داد. پس به عذاب سختش بيفكنيد.
کسی که در جنب خداوند به خدایی دیگر قائل است، پس او را در [جایگاه‌] عذاب سهمگین بیندازید
آن كه با خداى يكتا خدايى ديگر گرفت، پس او را در عذاب سخت بيفكنيد.
آن کسی که با خدا، معبود دیگری را برگزیده است. پس او را به عذاب سخت (دوزخ) بیندازید.
«کسی که با خدا، خدایی دیگر قرار داده. پس (ای دو فرشته!) او را در عذاب شدید فرو افکنید.»
که قرار داد با خدا خدائی دیگر را پس بیفکنیدش در شکنجه سخت‌


ق ٢٥ آیه ٢٦ ق ٢٧
سوره : سوره ق
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَلْقِیَا»: تکرار این واژه برای تأکید مطلب است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ «26»

جلد 9 - صفحه 220

آنكه با خداوند يكتا، معبود ديگرى قرارداد، پس او را در عذاب سخت بيفكنيد.

نکته ها

در قيامت، مراحل طبيعى يك دادگاه طى مى‌شود تا حكم صادر شود: ابتدا حضور شاهد «سائِقٌ وَ شَهِيدٌ»، پس از آن، محاكمه و تفهيم جرم، «كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ» و سپس صدور حكم.

«أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ»

«عَتِيدٌ» اشاره به نظم و ضبط دقيق فرشتگان دارد و «عَتِيدٌ» به معناى لجوج و عنود است، «مَنَّاعٍ» از «منع» به معناى بخيل، شدت بخل و منع را بيان مى‌كند و «مُرِيبٍ» به كسى گويند كه ديگران را به شك مى‌اندازد، آن هم شكى همراه با بدبينى.

واژه‌ «كَفَّارٍ» بيانگر اوج و عمق كفر در وجود يك انسان است كه طبيعتاً از عناد و لجاجتى سخت حكايت دارد. كفرى كه او را از هر چيزى باز مى‌دارد، به ستم و تجاوز مى‌كشاند و در ديگران نيز نسبت به حقّانيّت راه خدا ترديد ايجاد مى‌كند. طبيعى است كه پايان كار چنين فردى، دوزخ و عذاب سخت است.

مردم در برابر كار خير، چند گروه هستند:

گروهى كارشان خير است و در كار خير سبقت مى‌گيرند. «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ» «1»

گروهى سرچشمه خير هستند و ديگران را به آن دعوت مى‌كنند. «يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ» «2»

امّا گروهى به شدت مانع خير هستند. «مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ»

ميان جرم انسان و كيفر الهى، تناسب وجود دارد. كسى‌كه مرتكب كفر و عناد و منع خير و تجاوز، شبهه‌افكنى و شرك شود، بايد عذابش شديد باشد. «فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ»

امام باقر و امام صادق عليهما السلام فرمودند: مراد از «قَرِينُهُ» فرشته‌اى است كه شاهد بر اوست. «3»

دو فرشته‌ى مأمور پرتاب مجرمان به جهنّم، يا رقيب و عتيد هستند و يا سائق و شهيد.

پیام ها

1- هر يك از انسان‌ها در قيامت حاضر شده و همچون دادگاه دنيوى، همراه با فرشته‌اى مراقب است كه او را تحت نظر دارد. «وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ»


«1». بقره، 148.

«2». آل‌عمران، 104.

«3». تفسير نمونه.

جلد 9 - صفحه 221

2- در قيامت، نه توان فرار و نه توان انكار است. «مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ»

3- وظيفه و مسئوليّت هر فرشته‌اى، معيّن است. «سائِقٌ وَ شَهِيدٌ»

4- غفلت انسان، عميق و فراگير است. «فِي غَفْلَةٍ» (تنوين نشانه اهميّت و (سياق) «فِي» نشانه احاطه و فراگير بودن آن است)

5- دنيا و جلوه‌هاى آن، به روى انسان پرده غفلت مى‌اندازد. غَفْلَةٍ ... غِطاءَكَ‌

6- انسان با اعمال خويش، براى خود پرده‌هاى غفلت بوجود مى‌آورد. «غِطاءَكَ»

7- دنيا، دار غفلت و آخرت، سراى هوشيارى است. كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ ... فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ

8- پرده‌هايى كه انسان با رفتار خود براى خويش به وجود مى‌آورد، حجاب حق‌بينى او مى‌شود و روزى كه پرده‌ها كنار رود، ديد او واقعى مى‌شود.

غِطاءَكَ‌ ... فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ

9- انسان غافل، در دنيا سطحى‌نگر است و ديد عميق ندارد ولى روز قيامت چشمش باز و تيزبين مى‌شود. فِي غَفْلَةٍ ... الْيَوْمَ حَدِيدٌ

10- فرمانِ انداختن به دوزخ، بيانگر حقارت و ذلت دوزخيان است. «أَلْقِيا»

11- ملاك در قيامت، عملكرد انسان است، از هر جنس و نژاد و قبيله‌اى كه باشد.

«كُلَّ كَفَّارٍ»

12- آنچه سبب دوزخى شدن است، كفر و انكار لجوجانه است نه جاهلانه.

«كَفَّارٍ عَنِيدٍ»

13- كفر و شرك، سرچشمه ارتكاب مفاسد است. كَفَّارٍ ... مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ‌

14- احكام دادگاه الهى به قدرى محكم و حكيمانه است كه تجديد نظر ندارد.

أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ... فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ

15- دوزخ، داراى دركات و طبقات مختلفى از عذاب است. أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ‌ ... فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 222

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ «26»

الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ‌: آن كسى كه قرار داده و شريك ساخته با خداى به حق، إِلهاً آخَرَ: خداى ديگر از اصنام و اوثان، فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ:

پس بياندازيد او را در عذابى كه سخت است. مراد دو ملك از خزنه جهنم‌اند.


«1» شواهد التنزيل، ج 2 ص 190.

جلد 12 - صفحه 232

تبصره: طبرسى رحمه اللّه فرمايد: اين آيه تأكيد آيه سابقه است كأنّه فرمايد بجا آوريد شما دو نفر آنچه امر فرمودم شما را، پس بدرستى كه شأن چنين است كه سزاوار آتشند «1».

گذشته از اين بزرگان فرموده‌اند: شرك در ولايت، شرك در نبوت، و شرك در نبوت، شرك در توحيد است.

سيد رضى رحمه اللّه در كتاب مناقب الفاخره از ابن مسعود روايتى از حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل نموده و در آخرش فرمايد: القيا فى جهنم كل كفار عنيد فالكفار من جحد نبوتى و العنيد من عاند عليا و اهل بيته‌ «2».

تفسير برهان- صاحب اربعين در حديث چهاردهم به اسناد خود از محمد بن زيان بسامره در جمادى الاخر سنه 92 به اسناد خود از حمانى از شريك گويد: نزد سليمان اعمش به عيادت رفتم در مرض موت او، ناگاه ابو حنيفه با دو نفر وارد شد و به اعمش گفتند: تو به آخرت نزديك شدى، بايد استغفار كنى از گناهان و از اكاذيب و اقاويل باطله بازگردى، تو در حق على بن ابى طالب «عليه السّلام» توغّل كردى و در محبت بسيار افراط نمودى و احاديث زياد از پيغمبر «صلى اللّه عليه و آله» در شأن او نقل و مردم را بدين واسطه در هلاكت ابدى انداختى و تو را سكوت احسن و اولى بود، و بايد از اينها توبه كنى كه اصلاح امر آخرت تو در اين است. چون اعمش اين كلام از ابو حنيفه و اصحاب او شنيد گفت: مرا بنشانيد، او را نشانيده تكيه نمود گفت:

يا ابا حنيفة حدثنى ابو المتوكل الناجى عن ابى سعيد خدرى فقال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله: اذا كان يوم القيمة يقول اللّه سبحانه و تعالى لى و لعلىّ القيا فى النّار من ابغضكما و ادخلا فى الجنّة من احبّكما. فيمضى علىّ على شفير جهنّم فيقول هذا لك و هذا لى، و هو قوله تعالى: القيا فى جهنّم كلّ كفّار


«1» مجمع البيان (1403 ق- قم) ج 5 ص 147.

«2» غاية المرام سيد هاشم بحرانى، باب 101 ص 390- 389 روايت اول بنقل از مناقب الفاخرة فى العترة الطاهرة انتهاى روايت و شيعته نيز دارد. مرحوم طبرسى نورى نيز اين روايت را بنقل از ابن مسعود در كفاية الموحدين 3/ 153 آورده است.

جلد 12 - صفحه 233

عنيد.

يعنى: اى ابو حنيفه، بدان و آگاه باش، ابو متوكل ناجى مرا خبر داد از ابو سعيد خدرى كه گفت: من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم فرمود: چون روز قيامت شود خطاب رب الارباب رسد كه يا محمد يا على شما را امر فرمايم بياندازيد در آتش هر كه شما را دشمن دارد و داخل بهشت كنيد هر كه شما را دوست مى‌دارد، پس على عليه السّلام به كنار جهنم آيد فرمايد بگير اين را كه از توست و واگذار اين را كه از من است، و هو قوله تعالى‌ «أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ ...» ابو حنيفه به اصحاب خود گفت: برخيزيد كه از او خبرى از اين عظيم‌تر به گوش شما نرسد «1». (جاحد را انصاف بايد)


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ «21» لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ «22» وَ قالَ قَرِينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتِيدٌ «23» أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ «24» مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ «25»

الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ «26» قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ «27» قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ «28» ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ «29» يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (30)

ترجمه‌

و آيد هر شخصى با آنكه با او راننده‌اى و گواهى است‌

بتحقيق بودى در بيخبرى و غفلت از اين پس برداشتيم از تو پوشش و حجاب تو را پس ديده تو امروز تيز است‌

و گويد همنشين او اينست آنچه نزد من آماده و مهيّا است‌

بيفكنيد در دوزخ هر بسيار ناسپاس دشمنى كننده را

بسيار منع كننده مر امر خير متجاوز شك آورنده را

آنكه قرارداد با خدا معبود ديگرى پس بيافكنيد او را در عذاب سخت‌

گويد همنشين او پروردگارا طاغى و سركش نساختم او را ولى بود در گمراهى دور از حق و حقيقتى‌

گفت مخاصمه ننمائيد نزد من و بتحقيق پيش فرستادم بسوى شما وعيد را

تبديل كرده نميشود قول در نزد من و نيستم من هيچ ستم كننده بر بندگان‌

روزى كه ميگوئيم بدوزخ آيا پر شدى و ميگويد آيا هيچ زيادتى‌


جلد 5 صفحه 55

وجود دارد.

تفسير

خداوند متعال بمناسبت آيات سابقه متعرّض احوال روز قيامت شده كه هر كس با دو ملك كه يكى كشاننده او است بمحشر و ديگرى شاهد بر اعمال او است در دنيا چنانچه در نهج البلاغه است به پيشگاه الهى حاضر و باو گفته ميشود تو از اوضاع امروز غفلت داشتى و سرگرم بدنيا بودى پس ما پرده غفلت و غرور را از ديده بصيرت تو برداشتيم و امروز چشم ظاهر و باطن تو تند و تيز شده تمام حقائقى را كه انبياء و اوليا در دنيا خبر دادند مى‌بينى و يقين پيدا ميكنى كه حق و صدق بوده و همان ملكى كه شاهد اعمال او است چنانچه در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده عرضه ميدارد اين نوشته اعمال او است كه نزد من حاضر و آماده است يا شيطانى كه در دنيا با او بوده و او را اغوا ميكرده چنانچه از فرمايش قمّى ره و آيات بعد استفاده ميشود ميگويد اين شخص همان است كه زير دست من در دنيا اغوا شد براى بدجنسى خودش مهيّا شده براى ورود در جهنّم و خدا به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام ميفرمايد اختيار با شما دو نفر است هر بنده ناشكر كه قدر نعمت ولايت شما را ندانسته و با شما عناد ورزيده و حقوق واجبه خود را باهلش ادا ننموده و ظلم و ستم و تعدّى و تجاوز بشما و شيعيان كرده و شكّاك در دين حق بوده و براى خدا شريك قرار داده بيندازيدش در عذاب سخت جهنّم به بيانيكه قمّى ره فرموده و امام سجّاد عليه السّلام از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود من و تو روز قيامت در يمين عرشيم پس خدا مى‌گويد برخيزيد و هر كسى دشمن دارد و تكذيب نموده شما را در آتش بيندازيد و در مجمع و امالى علاوه بر اينمعنى از عامّه نقل نموده كه خدا بآن دو ميفرمايد و هر كس دوست دارد شما را داخل در بهشت كنيد و اين مراد است از قول خداوند ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد و قمّى ره فرموده اين معناى قول صادق عليه السّلام على قسيم الجنّه و النّار است ولى بعضى از مفسرين گفته‌اند خطاب در ألقيا متوجّه بهمان دو ملك سائق و شهيد است و بعضى گفته‌اند بمالك دوزخ است و وجوهى براى جواز خطاب واحد بلفظ تثنيه ذكر نموده‌اند كه بهتر از همه جريان عادت عرب است‌


جلد 5 صفحه 56

بر آن و پر بودن دواوين شعراء از آن و بنابراين مقصود افكندن هر كافر معاند مانع الزّكوة متعدّى شاكّ مشرك است در جهنّم و در هر حال تكرار خطاب براى تأكيد استحقاق چنين كسى است و در اين حال قرين سابق الذّكر يا غير آن در هر حال شيطان يا انسانيكه با او در دنيا بوده و ظاهرا موجب گمراهى او شده عرضه ميدارد پروردگارا من تمام مؤثر در طغيان و سركشى او نبودم اين خودش ذاتا خراب و مايل بفسق و فجور و تمرّد و عصيان بود لذا گوش بفرمايش پيغمبر و امام و نوّاب او نداد و گوش بحرف من داد و اين بعد از آنستكه او مدّعى شده اين مرا اغوا نموده است لذا خدا ميفرمايد بيش از اين مجادله و خصومت با يكديگر نكنيد من قبلا اتمام حجّت بر شما نموده و وعده عذاب دادم فرمان من تخلّف‌پذير نيست و قول من دو تا نميشود قسم خوردم كفّار و دشمنان آل اطهار را بجهنّم ببرم و خواهم برد و من بهيچ وجه و هيچ مقدار بر بندگان ظلم نميكنم و نيستم من بر هيچ كسى ستم كننده هر كه را بجهنّم ببرم براى استحقاق او است كه بعمل خودش تحصيل كرده و بنابراين مبالغه در نفى است نه در منفى يعنى بسيار من ظلم كننده نيستم و محتمل است مراد مبالغه در منفى باشد كه ظاهر از كلام باعتبار وضع صيغه براى مبالغه است باين تقريب كه چون بندگان خدا زيادند و اگر خدا العياذ باللّه ستمكار باشد بر بندگان بايد زياد ستم كرده باشد و خدا زياد ستمكار نيست پس بر بندگان ظلم نميكند و در هر حال معلوم است كه مراد اين نيست كه خدا بسيار ظلم نميكند تا منافات نداشته باشد با ظلم كم آنچه ذكر شد مستفاد از كلمات مفسرين است در اطراف اين جمله ولى بنظر حقير بهتر آنستكه گفته شود اين صيغه چنانچه براى مبالغه است براى بيان شغل و نسبت هم ميباشد مانند بقّال و عطار و نجّار و اينجا در اين معنى استعمال شده و مراد آنستكه خدا نسبتى بظلم بر بندگان ندارد و ستمكار در حقّ آنها نيست اين اوضاع و احوال روزى است كه خدا جهنّم را از جنّ و انس فوج فوج پر ميكند و آن با اشتعال و التهابى كه براى فرو بردن كفّار در درون خود دارد مانند آنستكه در جواب خدا كه ميفرمايد آيا پر شدى ميگويد آيا زياده بر اين كافر و فاجرى هست كه من آن را در جوف خود هضم نمايم‌


جلد 5 صفحه 57

و قمّى ره نقل فرموده كه خدا وعده داده بجهنّم كه آنرا پر كند و خواهد كرد پس سؤال ميفرمايد از آن كه آيا پر شدى و او ميگويد آيا جاى زيادتى باقى ماند يعنى من ديگر جا ندارم پس بهشت ميگويد پروردگارا بجهنّم وعده فرمودى كه آنرا پر كنى و كردى و بمن وعده فرمودى كه مرا پر كنى و نكردى پس خدا خلق ميفرمايد در آنروز خلقى را و بهشت را از آنها پر ميكند پس ميفرمايد امام صادق عليه السّلام فرمود خوشا بحال آنها كه همّ و غمّ دنيا را نديدند و داخل بهشت شدند و البتّه اين سؤال و جوابها مشتمل بر مصالح و حكمى است از قبيل بروز صدق مواعيد حق و تخويف فجّار و كفّار و جلوه قهر قهّار و قدرت خداوند بر گويا نمودن اجسام جاى ترديد و اشكال نيست و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِي‌ جَعَل‌َ مَع‌َ اللّه‌ِ إِلهاً آخَرَ فَأَلقِياه‌ُ فِي‌ العَذاب‌ِ الشَّدِيدِ «26»

جلد 16 - صفحه 250

‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ قرار داده‌ ‌با‌ خداي‌ متعال‌ اله‌ ديگري‌ ‌پس‌ بيندازيد ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ عذاب‌ سخت‌ شديد.

الَّذِي‌ جَعَل‌َ مَع‌َ اللّه‌ِ إِلهاً آخَرَ شامل‌ مي‌شود تمام‌ مشركين‌ ‌را‌ چه‌ شرك‌ ‌در‌ عبادت‌ ‌باشد‌ مثل‌ عبده‌ شمس‌ و قمر و كواكب‌ و انبياء و ائمه‌ (ع‌) و ملائكه‌ و جن‌ و انس‌ و اصنام‌ و اشجار و نار و گاو و گوساله‌ و بعضي‌ افراد انسان‌ مثل‌ باب‌ و بهاء و فرعون‌ و نمرود و شداد و ‌غير‌ اينها، و چه‌ شرك‌ ‌در‌ ذات‌ مثل‌ ‌إبن‌ كمّونه‌، و شرك‌ ‌در‌ صفات‌ مثل‌ اكثر عامه‌، و شرك‌ ‌در‌ افعال‌ مثل‌ مجوس‌ ‌که‌ قائل‌ بيزدان‌ و اهرمن‌ هستند، و مثل‌ حكما ‌که‌ قائل‌ بعقول‌ طوليّه‌ و عرضيّه‌ و مثل‌ غلات‌، و چه‌ شرك‌ ‌در‌ نظر مثل‌ اكثر مردم‌.

فَأَلقِياه‌ُ ‌آن‌ سائق‌ و شهيد ‌اينکه‌ مشرك‌ ‌را‌ فِي‌ العَذاب‌ِ الشَّدِيدِ همان‌ آتش‌ جهنم‌ ‌که‌ امير المؤمنين‌ توصيف‌ ميفرمايد ‌در‌ دعاي‌ كميل‌:

«و ‌هذا‌ مالا تقوم‌ ‌له‌ السموات‌ و الارض‌»

و ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد: كَلّا لَيُنبَذَن‌َّ فِي‌ الحُطَمَةِ وَ ما أَدراك‌َ مَا الحُطَمَةُ نارُ اللّه‌ِ المُوقَدَةُ الَّتِي‌ تَطَّلِع‌ُ عَلَي‌ الأَفئِدَةِ إِنَّها عَلَيهِم‌ مُؤصَدَةٌ فِي‌ عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ همزه‌، آيه 4 ‌الي‌ 9.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 26)- باز در ادامه اوصاف این گروه عنید می‌افزاید: «همان کسی که معبود دیگری با خدا قرار داده» و راه شرک و دو گانگی را پیش گرفته است (الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).

آری «او را در عذاب شدید بیفکنید» (فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدِیدِ).

نکات آیه

۱- مشرکان و عبادت کنندگان غیر خدا، محکوم به آتش دوزخ (ألقیا فى جهنّم ... الذى جعل مع اللّه إلهًا ءاخر)

۲- شرک، سرآمد پلیدى ها و بارزترین جرم دوزخیان * (ألقیا فى جهنّم ... الذى جعل مع اللّه إلهًا ءاخر) تعبیر «الذى جعل...» - در پى اوصاف متعدد دوزخیان - مى نماید که همه آن اوصاف، در شرک نهفته است و جدا آمدن «الذى جعل...»، مى تواند اشاره به اهمیت آن داشته باشد.

۳- مشرکان، محکوم به عذابى شدید (الذى جعل مع اللّه ... فى العذاب الشدید)

۴- جهنّم، دربردارنده شکنجه هاى سخت براى مشرکان (ألقیا فى جهنّم ... فألقیاه فى العذاب الشدید)

موضوعات مرتبط

  • پلیدى: منشأ پلیدى ۲
  • جهنم: ویژگیهاى جهنم ۴
  • جهنمیان :۱ شرک جهنمیان ۲ ۱
  • شرک: پلیدى شرک ۲
  • عذاب: عذاب شدید ۳; مراتب عذاب ۳; مراتب عذاب اخروى ۴
  • مشرکان: شدت عذاب مشرکان ۳; شکنجه اخروى مشرکان ۴; مشرکان در جهنم ۱

منابع