النحل ٩٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ (و همه را به اجبار وادار به ایمان می‌کرد؛ امّا ایمان اجباری فایده‌ای ندارد!) ولی خدا هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و لایق بداند) هدایت می‌کند! (به گروهی توفیق هدایت داده، و از گروهی سلب می‌کند!) و یقیناً شما از آنچه انجام می‌دادید، بازپرسی خواهید شد!

|و اگر خدا مى‌خواست، همه شما را يك امت قرار مى‌داد، ولى هر كه را بخواهد گمراه مى‌كند و هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند، و حتما از آنچه انجام مى‌داديد سؤال خواهيد شد
و اگر خدا مى‌خواست قطعاً شما را امتى واحد قرار مى‌داد، ولى هر كه را بخواهد بيراه و هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند و از آنچه انجام مى‌داديد حتماً سؤال خواهيد شد.
و اگر خدا می‌خواست (به مشیّت ازلی) همه بشر را یک امت قرار می‌داد (و هیچ‌گونه اختلافات نژاد و زبان و ملیت در بشر نمی‌گذاشت) و لیکن (این اختلافات برای امتحان است و پس از امتحان) هر که را بخواهد به گمراهی وا می‌گذارد و هر که را بخواهد هدایت می‌کند، و البته آنچه می‌کرده‌اید از همه سؤال خواهید شد.
اگر خدا می خواست شما را [بر محور هدایت] یک امت قرار می داد [اماهدایت اجباری فاقد ارزش است]، ولی هر کس را بخواهد [به کیفر لجاجت وتکبّرش] گمراه می کند و هر کس را بخواهد هدایت می نماید؛ و مسلماً ازآنچه همواره انجام می دادید، بازپرسی خواهیدشد.
اگر خدا مى‌خواست، همه شما را يك امت كرده بود، ولى هر كه را بخواهد گمراه مى‌سازد و هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند و از هر كارى كه مى‌كنيد بازخواست مى‌شويد.
و اگر خداوند می‌خواست شما را امت یگانه‌ای قرار می‌داد، ولی هر که را بخواهد بیراه می‌گذارد، و هر که را بخواهد به راه می‌آورد، و از چون و چند آنچه می‌کردید، از شما خواهند پرسید
و اگر خدا مى‌خواست شما را يك امّةت كرده بود- همه را جَبراً بر ايمان جمع مى‌كرد تا ميان شما هيچ اختلافى نباشد ولى اين جبر و اكراه خلاف مشيّت و سنّت الهى است- و ليكن هر كه را خواهد گمراه كند و هر كه را خواهد راه نمايد و هر آينه از كارهايى كه مى‌كرديد پرسيده و بازخواست خواهيد شد.
اگر خدا می‌خواست شما را ملّت واحدی می‌کرد (و در جنس و رنگ و استعداد و ایمان فرقی نمی‌داشتید و همچون فرشتگان راهی را به اجبار در پیش می‌گرفتید و از خود اختیاری نمی‌داشتید. امّا خدا خواست که شما را متفاوت بیافریند و آزاد بگذارد تا با اختیار خود کارهای نیک یا بد بکنید و مستوجب بهشت یا دوزخ بشوید). لیکن (بدانید که در هر حال از حیطه‌ی قدرت خدا خارج نیستید، و) هر که را بخواهد گمراه می‌نماید و هر که را بخواهد هدایت عطاء می‌فرماید، (امّا برابر قوانین و سنن الهی، لذا این هدایت و اضلال، هرگز سلب مسؤولیّت از شما نمی‌کند) و به طور قطع در برابر کارهائی که می‌کنید (مسؤولید و) از شما بازخواست می‌شود.
و اگر خدا بخواهد بی‌چون شما را امتی یگانه می‌کند. ولی هر که را بخواهد بیراه می‌کند و هر که را بخواهد به راه می‌آورد. و به راستی از آنچه انجام می‌داده‌اید بی‌گمان پرسیده خواهید شد.
و اگر می‌خواست خدا هر آینه می‌گردانید شما را یک ملت و لیکن گمراه کند هر که را خواهد و رهبری کند هرکه را خواهد و هر آینه پرسیده شوید البته از آنچه بودید می‌کردید


النحل ٩٢ آیه ٩٣ النحل ٩٤
سوره : سوره النحل
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أُمَّةً وَاحِدَةً»: ملّت واحده و یکتا در روش و منش و کنش همه یکسان همچون فرشتگان مؤمن و باایمان می‌شدید (نگا: یونس / ). «یُضِلُّ مَنْ ...»: (نگا: أنعام / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «93»

و اگر خداوند خواسته بود (همه شما را به طور اكراه و اجبار) يك امّت (مؤمن و) متحد قرار داده بود، (تا ميان شما هيچ اختلافى نباشد، ولى اين اجبار و اكراه خلاف سنّت و برنامه اوست و لذا) هر كه را بخواهد گمراه مى‌كند (و به حال خودش وامى‌گذارد) و هر كه را بخواهد (و استحقاق هدايت دارد) هدايت مى‌كند و قطعاً شما از آنچه انجام مى‌داديد بازخواست خواهيد شد.

نکته ها

خداوند همه‌ى مردم را به طور فطرى هدايت مى‌فرمايد، ليكن مردم بر اساس اختيار و آزادى كه دارند دو گروه مى‌شوند؛ گروهى بر خلاف عقل و فطرت راه خلاف را انتخاب مى‌كنند و توبه نمى‌كنند، خداوند نيز آنان را به حال خود رها و گمراه مى‌كند، ولى گروهى همان راه فطرت و اطاعت را انتخاب مى‌كنند، وخداوند آنان را كمك و هدايت مى‌كند.

بنابراين مراد از هدايت و گمراه كردن خداوند مرحله‌ى بعد از انتخاب انسان است. مثلًا هدف معلّم در روز اول تدريس آموزش دادن به همه شاگردان است، ليكن گروهى كه براى فهميدن تلاش مى‌كنند معلّم وقت خصوصى نيز به آنان مى‌دهد، ولى شاگرد بازى‌گوش را به حال خود رها مى‌كند. راستى اگر هدايت و گمراه شدن انسان اختيارى نبود، در پايان آيه خداوند نمى‌فرمود: شما بازخواست مى‌شويد! پس سؤال خداوند نشانه‌ى آزادى ماست. زيرا

جلد 4 - صفحه 575

انسان مجبور مورد بازخواست قرار نمى‌گيرد.

پیام ها

1- دست خداوند در اجبار مردم باز است، ليكن سنّت و برنامه او آزاد گذاشتن مردم است. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ»

2- انسان در انتخاب عقيده و راه آزاد است. «لَتُسْئَلُنَّ»

3- سؤال و جواب در قيامت را جدّى بگيريم. «وَ لَتُسْئَلُنَّ»

4- سؤال و بازخواست از همه‌ى كارهاى انسان است. «عَمَّا كُنْتُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (93)

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ‌: و اگر خواستى خدا بر وجه جبر و قهر و قسر، يعنى حكمت الهى تقاضا نمودى. لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً: هرآينه گردانيدى شما را يك گروه متفق بر اسلام به طورى كه هيچ اختلاف ننمودى، و اين مخالف حكمت و نقض غرض، و منافى با تكليف، و صدور آن از ذات حكيم على الاطلاق محال است. وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ: و لكن فرو مى‌گذارد در ضلالت و خذلان هر كه را مى‌خواهد، يعنى كسانى كه با وجود ظهور آيات باهره و معجزات قاهره، به جهت فرط عناد، نظر در آن ننموده، ايمان را قبول نكنند، به سوء اختيار كفر ورزيدند، حق تعالى ايشان را واگذارد به حال خود، و نظر لطف را از ايشان باز گيرد. وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ: و راه نمايد به توفيق الطاف هر كه را خواهد، يعنى كسانى كه بر طريق استرشاد تأمل و تفكر در آيات الهيه كنند،

جلد 7 - صفحه 274

حق تعالى ايشان را توفيق هدايت كرامت فرمايد، و مثل اين است آيه‌ (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌). «1» آنگاه بر سبيل تهديد فرمايد: وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌: و هرآينه البته البته سؤال كرده خواهيد شد در محشر از آنچه بوديد كه عمل كرديد. مراد سؤال تبكيت و مجازات است.

تبصره: اين مطلب مبرهن شده كه صدور قبيح و عبث و لغو و ظلم از ذات احديت محال است، پس هرگاه حق تعالى بندگان را گمراه نمايد، هرآينه لازم آيد: اولا: صدور قبيح؛ يعنى گمراهى. ثانيا: لغو و عبث بودن ارسال رسل و انزال كتب. ثالثا: تحقق ظلم نسبت به خداى تعالى به سبب تعذيب كفار در آخرت. بنابراين مراد از آيه خذلان و واگذاشتن يا گمراهى از طريق بهشت باشد. رابعا: فرمايش‌ (وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) نيز اين مطلب را برهانى گرداند.

بدين تقرير، اگر اراده كفر و معاصى از ذات واجب الوجود جايز بودى، هرآينه تهديد و وعيد بر آن جايز نبودى، لكن وعيد و تهديد جايز باشد به دليل وقوع آن؛ نتيجه دهد: پس اراده كفر و معاصى از واجب الوجود جايز نخواهد بود (تعالى اللّه عما يقول الظالمون علوا كبيرا).


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (91) وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى‌ مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (92) وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (93) وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (94)

ترجمه‌

و وفا كنيد بعهد خدا چون عهد كرديد و مشكنيد سوگندها را بعد از استوار كردن آنها و بتحقيق قرار داديد شما خدا را بر خودتان گواه همانا خدا ميداند آنچه را بجا مى‌آوريد

و مباشيد مانند آن زنى كه باز كرد رشته‌اش را بعد از استحكام كه تارهاى تاب باز شده باشند ميگيريد سوگند هاتان را بخيانت و مكر ميانتان براى آنكه ميباشند جماعتى، ايشان افزونتر از جماعتى جز اين نيست كه مى‌آزمايد شما را خدا بآن و هر آينه بيان ميكند البتّه براى شما روز قيامت آنچه را بوديد كه در آن اختلاف مينموديد

و اگر ميخواست خدا هر آينه قرار ميداد شما را جماعتى يگانه ولى گمراه ميكند هر كس را ميخواهد و هدايت ميكند هر كس را ميخواهد و هر آينه پرسيده ميشويد البتّه از آنچه بوديد كه ميكرديد

و مگيريد سوگندهاتان را بخيانت و مكر ميانتان تا بلغزد قدمى بعد از ثباتش و بچشيد بدى را براى آنكه باز داشتيد از راه خدا و از براى شما عذابى است بزرگ.

تفسير

- بعضى گفته‌اند نازل شده است در باره كسانيكه عهد نموده بودند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مكّه بر ايمان و اطاعت و براى كثرت و قوّت قريش و قلّت و ضعف مسلمانان مضطرب و پريشان شدند و خداوند آنها را باين آيات امر بوفاء عهد و نهى از نقض آن فرمود و ثابت قدم شدند و بعضى بعموم لفظ اكتفاء نموده گفته‌اند مراد وفاء بهر عهد و پيمان و ترك نقض كليّه ايمان است كه بنام خدا منعقد و موثّق ميشود و مؤكّد و واجب العمل ميگردد با وجود شرائطى كه براى آن دو در كتب فقهيّه ذكر شده است از قبيل صيغه و تأكيد بلفظ جلاله و عدم مرجوحيّت متعلّق و غيرها و از براى مخالفت هر يك از عهد و قسم كفّاره‌اى است كه در محلّ خود ذكر فرموده‌اند و در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه چون امر ولايت على بن أبي طالب عليه السّلام نازل شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمود مسلمانان را كه باو سلام كنند بلقب امير المؤمنين و بود از جمله تأكيدات خداوند در آنروز بر مردم آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن دو نفر فرمود بايستيد و سلام كنيد بر على عليه السّلام بأمارت‌


جلد 3 صفحه 312

اهل ايمان و آن دو نفر گفتند آيا اين حكم از خدا است يا از پيغمبر او آنحضرت فرمود از خدا و پيغمبرش پس نازل شد و لا تنقضوا الايمان بعد توكيدها تا آخر آيه و مراد از انّ اللّه يعلم ما تفعلون فرمايش پيغمبر بآن دو و قول آن دو است كه آيا اين امر از خدا است يا از پيغمبر او و عيّاشى ره نيز قريب به اين معنى را نقل نموده و مراد از آن دو نفر معلوم است كه اوّلى و دوّمى است و ظاهرا مراد از فرمايش پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قول آن دو الزام آنحضرت بوفاء و اصرار آن دو در تخلّف است و باعتبار كشف سؤال آن دو از عمل خارجى و اراده غصب حقّ امير المؤمنين عليه السّلام بتفعلون تعبير شده است كه دلالت بر بروز فعل دارد نه قول و شامل ميشود هر نقض و حنث و تخلّف از عهد و قسم را اگر چه فردا كمل مذكور در روايت و مورد نزول آيه است و خداوند نهى فرموده مسلمانان را از آنكه در نقض عهد و قسم مانند زنى باشند كه بنقل قمّى ره از امام باقر عليه السّلام ريطه نام داشته از بنى تميم و احمق بوده موى را پى در پى مى‌بافته و باز ميكرده و باز مى‌بافته و خداوند بكار او مثل زده بعد از امر بوفاء و نهى از نقض عهد و انكاث جمع نكث بكسر بمعناى باز شده است و ملامت فرموده خداوند كسانيرا كه بغرض فاسد از قبيل مكر و خدعه و خيانت و غش در معامله قسم دروغ ميخورند تا مردم را فريب دهند چون دخل داخل نمودن چيزى است در باطن چيزى بر خلاف ظاهر آن گويا حنث در چنين قسمى مضمر شده با آنكه ظاهر آن وفاء است و معمول بوده كه عهد مى‌بستند و بر طبق آن قسم ميخوردند براى مزيد اطمينان طرف و بعد نقض مينمودند و نبايد نقض عهد و حنث قسم نمود براى آنكه خداوند مقدّر فرموده جمعى بر حسب عدد و ثروت فزونى داشته باشند بر جمعى مانند فزونى مشركين قريش بر مؤمنين صدر اسلام بلكه بايد توكّل بر خدا كرد و وفاء بعهد و قسم نمود چنانچه بدوا ذكر شد با آنكه اين فزونى امتحان الهى است از معاهدين كه آيا با كمى عدّه و عدّه سكون و آرامش و بردبارى و وفادارى خود را از دست نميدهند يا آنكه بواسطه ضعف ايمان و توكّل بخدا مرعوب ميشوند و خلف عهد و نقض قسم مينمايند و بنابراين ضمير در به راجع بفزونى مستفاد از اربى است و بعضى راجع بامر دانسته‌اند و خداوند آنها را بپاداش اعمالشان در روز قيامت ميرساند و واضح ميفرمايد براى‌


جلد 3 صفحه 313

آنها در آنروز حقّ را از باطل و ثمره وفاى بعهد را از نتيجه تخلّف از آن و مقصود از امتحان خدا مكرّر ذكر شده است كه اتمام حجّت و وضوح امر و ثبوت استحقاق بر خلق است و اگر بخواهد خداوند تمام مردم را ميتواند مسلمان و داراى يك دين قرار دهد ولى مصلحت در آنستكه بندگان باختيار خودشان داراى دين حقّ و عمل صالح شوند لذا كسانى را كه قابليّت هدايت و توفيق ندارند بحال خودشان واگذار ميفرمايد با آنكه عقل و اختيار بآنها عطاء فرموده و گمراه ميشوند و كسانيرا كه قابليّت دارند توفيق ميدهد و هدايت ميفرمايد و روز قيامت از هر دو دسته پرسش ميشود از اعمال بد و خوب آنها و بر طبق آن بپاداش ميرسند و خداوند پس از نهى ضمنى از خيانت و مكر در قسم بتقريب مذكور ثانيا براى مبالغه و تأكيد همان معنى را صريحا گوشزد و نتيجه آنرا بيان فرموده كه اگر يكنفر فرضا در دين اسلام متزلزل شود از كسانيكه ثابت قدم شدند بعهد و قسم چه رسد بهمه كافى است براى چشيدن جزاى بد دنيوى بسبب بازماندن خود و باز داشتن خلق را از دين حق و راه خدا و استحقاق عذاب عظيم آخرت چون اين سنّت سيّئه‌اى است كه از آنها يادگار خواهد ماند و گناه هر كس باين طريقه عمل نمايد بعهده آنها خواهد بود تا روز قيامت و تأكيدات صريحه و ضمنيّه اين آيه در نقض عهد و قسم از جهات متعدّده بر ارباب ذوق پوشيده نخواهد ماند و در مجمع و جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيات در باره ولايت على عليه السّلام و بيعت با او در وقتى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود سلام كنيد بر على عليه السّلام بأمارت اهل ايمان نازل شده است و نيز از آنحضرت نقل شده كه مراد از آنزن كه نقض نمود غزل خود را عايشه است كه نكث نمود ايمان خود را و چنانچه سابقا اشاره شد ظاهرا مراد بيان مصاديق كامله است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو شاءَ اللّه‌ُ لَجَعَلَكُم‌ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِن‌ يُضِل‌ُّ مَن‌ يَشاءُ وَ يَهدِي‌ مَن‌ يَشاءُ وَ لَتُسئَلُن‌َّ عَمّا كُنتُم‌ تَعمَلُون‌َ (93)

و ‌اگر‌ مشيت‌ الهي‌ بمقتضي‌ حكم‌ و مصالح‌ تعلق‌ گرفته‌ ‌بود‌ قدرت‌ داشت‌ ‌بر‌ اينكه‌ و ‌لو‌ باجبار ‌شما‌ ‌را‌ قرار دهد ‌بر‌ يك‌ طريقه‌ ‌باشد‌ و لكن‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ بايد بنده‌ مختار ‌باشد‌ ‌اگر‌ طريقه‌ ضلالت‌ ‌را‌ اختيار كرد ‌او‌ ‌را‌ بضلالت‌ سوق‌ دهد و ‌اگر‌ هدايت‌ ‌را‌ پسنديد ‌او‌ ‌را‌ توفيق‌ و راه‌ نمايي‌ ميكند بهدايت‌ و ‌هر‌ آينه‌ البته‌ فرداي‌ قيامت‌ ‌از‌ ‌شما‌ سؤال‌ ميشود ‌از‌ آنچه‌ بوديد عمل‌ ميكرديد ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ نظير ‌آيه‌ شريفه‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد وَ لَو شاءَ اللّه‌ُ لَجَمَعَهُم‌ عَلَي‌ الهُدي‌ انعام‌ ‌آيه‌ 35.

(توضيح‌ كلام‌) اينكه‌ افعال‌ اختياريه‌ ‌عبد‌ نه‌ بنحو اجبار ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ بنده‌ ‌را‌ اجبار كند بفعل‌ و بنده‌ حكم‌ آلت‌ داشته‌ ‌باشد‌ و نه‌ بنحو تفويض‌ ‌که‌ بنده‌ مستقل‌ ‌باشد‌ بلكه‌ بنحو اختيار ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ بنده‌ اختيار كرد و مشيت‌ تعلق‌ گرفت‌ صادر ميشود زيرا اختيار بنده‌ ‌هم‌ بعنايت‌ الهي‌ ‌است‌

(‌لا‌ جبر و ‌لا‌ تفويض‌ بل‌ امر ‌بين‌ الامرين‌)

جلد 12 - صفحه 181

لذا ميفرمايد وَ لَو شاءَ اللّه‌ُ ‌لو‌ امتناعيه‌ ‌يعني‌ هرگز مشيت‌ الهي‌ تعلق‌ باجبار بنده‌ نميگيرد (لَجَعَلَكُم‌ أُمَّةً واحِدَةً) بجعل‌ تكويني‌ ‌که‌ تمام‌ ‌بر‌ يك‌ طريقه‌ و يك‌ دين‌ باشند زيرا بكلي‌ دستگاه‌ دين‌ برچيده‌ مي‌شود نه‌ احتياج‌ بارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و جعل‌ امام‌ و خليفه‌ و دستگاه‌ ثواب‌ و عقاب‌ داشتند و نه‌ استحقاق‌ ثواب‌ و عقاب‌ وَ لكِن‌ يُضِل‌ُّ مَن‌ يَشاءُ كساني‌ ‌که‌ اختيار كفر و شرك‌ و فسق‌ و فجور نمودند و ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ ‌خود‌ ‌را‌ انداخته‌اند و خذلان‌ الهي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ گرفته‌ وَ يَهدِي‌ مَن‌ يَشاءُ كساني‌ ‌که‌ اختيار ايمان‌ و تقوي‌ و اطاعت‌ امر الهي‌ نمودند و ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ تام‌ القابليه‌ شدند توفيق‌ و تاييد الهي‌ شامل‌ حال‌ ‌آنها‌ ‌شده‌ و ‌در‌ ‌هر‌ دو صورت‌ چون‌ باختيار بوده‌ وَ لَتُسئَلُن‌َّ عَمّا كُنتُم‌ تَعمَلُون‌َ فَمَن‌ يَعمَل‌ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَه‌ُ وَ مَن‌ يَعمَل‌ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‌ُ زلزال‌ ‌آيه‌ 7 و

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 93)- و از آنجا که بحث از آزمایش الهی و تأکید بر ایمان و انجام وظائف، غالبا این توهّم را ایجاد می‌کند که مگر برای خدا مشکل است که همه انسانها را اجبارا به قبول حق وادار سازد، لذا در این آیه به پاسخ این توهم پرداخته می‌گوید: «و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرار می‌داد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً).

«امت واحده» از نظر ایمان و قبول حق، ولی بدیهی است این پذیرش حق نه گامی به سوی تکامل است نه دلیلی بر افتخار پذیرنده آن، لذا سنت خدا این است که همگان را آزاد بگذارد، تا با اختیار خود، راه حق را بپویند.

ولی این آزادی به آن معنی نیست که از ناحیه خدا، هیچ گونه کمکی به پویندگان این راه نمی‌شود، بلکه آنها که قدم در راه حق می‌گذارند توفیق خداوند شامل حالشان می‌شود، و آنها که در راه باطل گام می‌گذارند از این موهبت محروم می‌گردند و بر گمراهیشان افزوده می‌شود.

لذا بلافاصله می‌گوید: «لکن خدا هر کس را بخواهد گمراه می‌کند و هر کس را بخواهد هدایت» (وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).

اما این هدایت و اضلال الهی هرگز سلب مسؤولیت از شما نمی‌کند، زیرا گامهای نخستین آن، از خود شماست به همین دلیل اضافه می‌کند: «و شما بطور قطع در برابر اعمالی که انجام می‌دادید مسؤولید، و از شما بازپرسی می‌شود» (وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

نکات آیه

۱- از میان رفتن اختلافات عقیدتى و فکرى بشر و تبدیل امتها به امتى واحد، در مشیت الهى امرى ممکن است. (و لو شاء الله لجعلکم أُمّة وحدة) مقصود از «أُمّة واحدة» - به قرینه جمله «یضلّ من یشاء و یهدى...» - وحدت امت در عقیده و دین است; چنان که واژه «امت» از نظر لغت در گروهى که دین واحدى داشته باشند، استعمال شده است (مفردات راغب).

۲- خواست و مشیت خداوند، تخلف ناپذیر است. (و لو شاء الله لجعلکم أُمّة وحدة)

۳- یک دست نبودن همه انسانها در عقیده و رفتار و وجود تفاوت میان آنان، بر اساس خواست و تدبیر الهى است. (و لو شاء الله لجعلکم أُمّة وحدة)

۴- راهیابى گروهى به هدایت و نیز گمراهى گروهى دیگر، مبتنى بر مشیت الهى است. (یضلّ من یشاء و یهدى من یشاء)

۵- مشیت الهى، در قرار گرفتن انسانها در مسیر اختیار و مسؤولیت است نه جبر و ناگزیرى. (یضلّ من یشاء ... و لتسئلنّ عمّا کنتم تعملون) بیان مسؤولیت انسان (و لتسئلنّ ...) پس از طرح مشیت الهى، اشاره به این حقیقت دارد که مشیت خداوند مایه سلب مسؤولیت انسان نیست; بلکه مسؤولیت آفرین است.

۶- انسانها در قبال اعمال خویش، متعهد و مسؤولند. (و لتسئلنّ عمّا کنتم تعملون)

۷- انسانها، در قیامت در برابر اعمال خود بازپرسى مى شوند. (و لتسئلنّ عمّا کنتم تعملون)

۸- هدایت و گمراهى انسانها توسط خداوند، تابع خواست و انتخاب خود آنان است. (یضلّ من یشاء و یهدى من یشاء) برداشت فوق، بنابراین احتمال است که فاعل «یشاء»، ضمیرى باشد که به «من» برگردد و با فاعل «یضلّ» متحد نباشد.

موضوعات مرتبط

  • امتها: امت واحده ۱
  • انسان: اختیار انسان ۵، ۸; تفاوت انسان ها ۳; عقیده انسان ها ۳; عمل انسان ها ۳; مؤاخذه اخروی انسان ها; مسؤولیت انسان ۵، ۶
  • جبرواختیار ۸: بطلان جبر ۵
  • خدا: آثار تدبیر خدا ۳; آثار مشیت خدا ۱، ۳، ۴; حتمیت مشیت خدا ۲; مشیت خدا ۵
  • عقیده: امکان حلّ اختلاف عقیدتى ۱
  • عمل: مسؤول عمل ۶
  • گمراهى: منشأ گمراهى ۴، ۸
  • هدایت: منشأ هدایت ۴، ۸

منابع