الشمس ٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است،

پس [تشخيص‌] فجور و تقوى را به وى الهام كرد
سپس پليدكارى و پرهيزگارى‌اش را به آن الهام كرد،
و به او شر و خیر او را الهام کرد.
پس بزه کاری و پرهیزکاری اش را به او الهام کرد.
سپس بديها و پرهيزگاريهايش را به او الهام كرده -
آنگاه نافرمانی و پرهیزگاری‌اش را در آن الهام کرد
پس بدكارى و پرهيزگارى‌اش را به وى الهام كرد.
سپس بدو گناه و تقوا را الهام کرده است (و چاه و راه و حسن و قبح را توسّط عقل و وحی به او نشان داده است).
پس پلیدکاری و پرهیزگاریش را به او الهام کرد.
پس سروشش فرستاد گنهکاریش و پرهیزش‌


الشمس ٧ آیه ٨ الشمس ٩
سوره : سوره الشمس
نزول : ١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَلْهَمَ»: الهام کرده است. نشان داده است. فهمانده است. «فُجُورَ»: گرایش به گناه و معصیت و کناره‌گیری از حق و حقیقت (نگا: معجم‌الفاظ القرآن الکریم). مراد راه شرّ و طریق معصیت است. مصدر ثلاثی مجرّدی است همچون جُلوس و قُعود. «تَقْوی»: پرهیز. مراد راه خیر و طریق حق است (نگا: بلد / ).


تفسیر

نکات آیه

۱ - خداوند عصیانگرى و پرهیزگارى نفس انسان و عوامل پیدایش آن صفات را به او شناسانده است. (فألهمها فجورها و تقویها) «فجور» به معناى روان شدن در معصیت ها و زناکارى است. فعل «فَجَرَ»; یعنى، فاسق شد; دروغ گفت; تکذیب کرد و نافرمانى و مخالفت کرد (قاموس). «فَجْر»، به معناى ایجاد شکاف وسیع و «فُجُور» دریدن پرده دین دارى است. (مفردات)

۲ - روح انسان، دریافت کننده الهام از جانب خداوند (فألهمها) «إلهام»; یعنى، القا کردن به قلب و ذهن و عقل. این واژه تنها در مواردى به کار مى رود که از جانب خداوند و عالم بالا باشد. اصل این کلمه، از «التهام» (بلعیدن) است. (مفردات راغب)

۳ - تعادل قوا در ساختار روح انسان، آماده سازنده آن براى آگاهى فطرى به پلیدى ها و شناخت راه گریز از آنها است. (و ما سوّیها. فألهمها فجورها و تقویها) حرف «فاء» در «فألهمها» آن را بر تسویه (در آیه قبل) تفریع کرده است، تا بیانگر این باشد که خداوند، در ابتدا روح انسان را از قدرت هاى هماهنگ برخوردار کرده; آن گاه بدى ها و راه محفوظ ماندن از آنها را به او الهام مى کند. «تقوى» اسم مصدر است. فعل «اتّقیت»; یعنى، برحذر ماندم و خود را دور نگه داشتم (قاموس). بنابراین «تقواها»; یعنى، دور ماندن روح از فجور.

۴ - شناخت پلیدى ها، ضرورى تر از آشنایى با راه هاى پرهیزگارى است. (فألهمها فجورها و تقویها)

۵ - شناخت پلیدى ها، زمینه آشنایى با راه هاى گریز از آنها است. (فألهمها فجورها و تقویها) تقدیم «فجورها»، بیانگر نکته یاد شده است.

موضوعات مرتبط

  • انسان: آثار اعتدال اعضاى انسان ۳
  • پلیدى: آثار شناخت پلیدى ۵; اهمیت شناخت پلیدى ۴; شناخت پلیدى ۳; شناخت راههاى نجات از پلیدى ۳
  • تقوا: تبیین تقوا ۱; تبیین عوامل تقوا ۱; زمینه تقوا ۵; شناخت تقوا ۴
  • خدا: افعال خدا ۱; تعالیم خدا ۱
  • روح: الهام به روح ۲; عوامل مؤثر در روح ۳; فضیلت روح ۲; نقش روح ۲
  • عصیان: تبیین عصیان ۱; تبیین عوامل عصیان ۱

منابع