الجاثية ٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و هرگاه از بعضی آیات ما آگاه شود، آن را به باد استهزا می‌گیرد؛ برای آنان عذاب خوارکننده‌ای است!

و چون به چيزى از آيات ما آگاه شود آن را به ريشخند مى‌گيرد. اينان عذابى خفت‌بار برايشان خواهد بود
و چون از نشانه‌هاى ما چيزى بداند، آن را به ريشخند مى‌گيرد. آنان عذابى خفت‌آور خواهند داشت.
و چون از آیات ما چیزی بداند آن را به مسخره می‌گیرد، چنین مردم کافر را (در دنیا و آخرت) عذاب ذلّت و خواری مهیّاست.
و هنگامی که به چیزی از آیات ما آگاه می شود، آن را به مسخره گیرد؛ اینانند که برای آنان عذاب خوارکننده ای خواهد بود.
چون چيزى از آيات ما را فراگيرد، به مسخره‌اش مى‌گيرد. اينان در خور عذابى خواركننده‌اند.
و چون از چیزی از آیات ما آگاه شود، آن را به ریشخند می‌گیرد، اینانند که برایشان عذاب خوارکننده است‌
و چون چيزى از آيات ما بداند به ريشخندش مى‌گيرد، اينانند كه عذابى خوار كننده دارند.
هنگامی که چیزی از آیات ما را فرا می‌گیرد، آن را به تمسخر می‌گیرد و مایه‌ی استهزاء می‌گرداند! این چنین کسانی عذاب بزرگ و خوارکننده‌ای دارند.
و هنگامی که از نشانه‌های ما چیزی بداند، آنها را به ریشخند گیرد. آنان برایشان عذابی خفت‌بار است.
و گاهی که داند از آیتهای ما چیزی را برگیردش به ریشخند برای ایشان است عذابی خوارکننده‌


الجاثية ٨ آیه ٩ الجاثية ١٠
سوره : سوره الجاثية
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِتَّخَذَهَا هُزُواً»: آیات الهی را به تمسخر می‌گیرد و با بی‌اعتنائی از کنار آنها می‌گذرد. آیات الهی را مایه استهزاء دیگران و بازیچه قرار دادن ایشان می‌سازد. «هُزُواً»: (نگا: بقره / و مائده / و ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آياتِنا شَيْئاً اتَّخَذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ «9»

و هرگاه از آيات ما چيزى فهمد آن را به مسخره مى‌گيرد، آنانند كه برايشان عذاب خفّت‌بارى است.

نکته ها

«أَفَّاكٍ» از «افك» به معناى كسى است كه بسيار دروغ مى‌گويد. «أَثِيمٍ» از «اثم» به كسى گفته مى‌شود كه بسيار گناهكار است.

«وَيْلٌ» كه نفرينى است به معناى «هلاك باد»، 27 بار در قرآن آمده است.

اين واژه در موارد مختلف و متعددى در قرآن بكار رفته است؛

هم در مورد خائنان فرهنگى بكار رفته است، آنان كه با دست خود مطالبى مى‌نويسند و به خداوند نسبت مى‌دهند، «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» «1»


«1». بقره، 79.

جلد 8 - صفحه 517

هم در مورد ظالمان اقتصادى همچون كم فروشان، «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ» «1»

هم در مورد منحرفان اعتقادى مثل كافران، «وَيْلٌ لِلْكافِرِينَ» «2» و مشركان. «وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ» «3»

و هم در مورد كسانى كه اولياى الهى و حقايق را مسخره مى‌كنند. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» «4»

كيفر الهى با جرم مناسب است، كيفر كسى كه سخن پيامبر را مى‌شنود ولى گويا نشنيده و با اين عمل دل پيامبر را به درد مى‌آورد عذاب اليم است و كيفر كسى كه با مسخره توهين مى‌كند، عذاب مهين است.

واژه بشارت در مورد خبر خوش به كار مى‌رود، امّا خداوند در اين آيات، وعده‌ى عذاب را براى كافران، بشارت خوانده است. گويا بهترين خبر براى معاندان، خبر عذاب است.

پیام ها

1- سخن حقّ را بايد به گوش همه رساند حتّى گنهكاران. أَفَّاكٍ أَثِيمٍ‌ ... تُتْلى‌ عَلَيْهِ‌

2- اول تبليغ، بعد تهديد. قرآن به كسى «هلاك باد» مى‌گويد كه اول آيات خود را به گوش او رسانده است. يَسْمَعُ آياتِ اللَّهِ‌ ... كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها ... بِعَذابٍ أَلِيمٍ‌

3- بدتر از بى‌اعتنايى به حقّ، اصرار بر آن و روحيّه استكبار است. «يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً»

4- علامت تكبّر، بى‌اعتنايى به سخن حقّ است. «مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها»

5- ريشه‌ى عيب جويى و تمسخر در بسيارى از موارد، نداشتن اطلاعات جامع و كافى است. «وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آياتِنا شَيْئاً اتَّخَذَها هُزُواً» آرى، اگر شناخت‌ها عميق و گسترده شد، مسخره‌ها محو مى‌شود.

6- چون در مسخره اهانت است، كيفر مسخره‌كنندگان نيز عذاب خوار كننده‌است. هُزُواً ... عَذابٌ مُهِينٌ‌


«1». مطففين، 1.

«2». ابراهيم، 2.

«3». فصّلت، 6.

«4». هُمزه، 1.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 518

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آياتِنا شَيْئاً اتَّخَذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ «9»

وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آياتِنا: و هرگاه بداند از آيتهاى كتاب ما، شَيْئاً: چيزى را

جلد 12 - صفحه 43

بعد از استماع آن، يعنى چون برسد به او آيات ما و بداند كه قرآن است، اتَّخَذَها هُزُواً: فراگيرد آن را سخريه و به آن استهزاء نمايد؛ و به نوعى با جهله زمان خود بازگويد كه از حق و صواب منحرف، با آنكه هيچ چيز در او نيابد كه مناسبتى با هزل و سخريه داشته باشد، و اين نيست مگر طبع رذل خود و ابا و امتناع از قبول حق. أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ‌: آن گروه مستهزئان مر ايشان راست عذاب خوار كننده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آياتِهِ يُؤْمِنُونَ «6» وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ «7» يَسْمَعُ آياتِ اللَّهِ تُتْلى‌ عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِيمٍ «8» وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آياتِنا شَيْئاً اتَّخَذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ «9» مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ لا يُغْنِي عَنْهُمْ ما كَسَبُوا شَيْئاً وَ لا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ «10»

ترجمه‌

اين آيتهاى خدا است ميخوانيم آنها را بر تو براستى و درستى پس بكدام سخن بعد از خدا و آيتهايش ميگروند

و اى بر هر دروغگوى گنه كارى‌

ميشنود آيتهاى خدا را كه خوانده ميشود بر او پس اصرار ميكند بر گناه بحال تكبّر و نخوت گوئيا نشنيده است آنرا پس بشارت ده او را بعذابى دردناك‌

و چون بداند از آيتهاى ما چيزى را ميگيرد آنرا باستهزاء آن گروه براى آنها عذابى است خوار كننده‌

از پى دنياشان جهنّم است و كفايت نميكند از آنها آنچه كسب كردند چيزيرا و نه آنچه گرفتند غير از خدا دوستانى و براى آنها عذابى است بزرگ.


جلد 4 صفحه 633

تفسير

علائم و امارات و دلائلى كه در آيات سابقه ذكر شد دلائل توحيد خدا است كه بقصد اعجاز در قالب الفاظ الهى در آمده و آياتى از قرآن كريم شده كه خداوند آنها را بر پيغمبر خود تلاوت ميفرمايد براستى و درستى و حقّ و حقيقت و ميفرمايد اگر كفّار و مشركين مكّه باين آيات قانع و مطمئن نشوند پس بكدام حديث و خبر و سخن بعد از آيات خدا و سخن او ايمان ميآورند و بنابر اين يا قبل از لفظ جلاله بايد حديث تقدير نمود يا بايد گفت مراد آيات اللّه است و تقديم لفظ جلاله براى مبالغه و تعظيم است چنانچه ميگويند خوشم آمد از فلانى و كرمش يعنى از كرم فلانى در مقام مبالغه و تعظيم و فرموده واى بحال هر بسيار دروغگو يا دروغ بزرگ گو و بسيار گناهكارى كه ميشنود آيات قرآن را كه براى او تلاوت ميشود و با وجود اين اصرار بدروغگوئى و معصيت خدا دارد از روى تكبّر و تفرعن مانند آنكه نشنيده باشد او آن آياترا پس مژده ده چنين شخصى را بعذاب اليم جهنّم كه خدمتش خواهد رسيد و ويل گاهى بچاه يا واديى در جهنم كه عذابش شديدتر است تفسير ميشود و چون علم پيدا كند آن شخص افّاك اثيم از راه شنيدن به آيه‌اى از آيات قرآن استهزاء و سخريّه نمايد بآن مانند ابو جهل كه شجره زقّوم و اوصاف آن در كلام الهى را مسخره كرد و نضر بن حارث كه قصص قرآن را بافسانه رستم و اسفنديار تشبيه مينمود و البتّه عذاب اين قبيل اشخاص در اين عالم مقرون بخوارى و مذلّت است و در پس پرده غيب اين جهان براى آنان جهنّم است چون وراء بر متوارى و غائب از نظر در هر جانب كه باشد اطلاق ميشود و دفع نميكند از آنها آنچه جمع و كسب نمودند از اموال و اولاد و آنچه گرفتند آنها جز خدا از ياران و اعوان و انصار چيزى از عذاب خدا را در دنيا چنانچه در فتوحات اسلامى از جنگ بدر و غيره مشهود شد و در آخرت براى آنها عذابى بزرگتر از عذاب دنيا است و محتمل است چنانچه مفسّرين فرموده‌اند مراد از آنچه گرفتند غير از خدا اولياء بتها باشد كه قائل بشفاعت آنها بودند و بنابر اين ظاهرا عذاب مخصوص بآخرت باشد و تؤمنون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است.


جلد 4 صفحه 634

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَسمَع‌ُ آيات‌ِ اللّه‌ِ تُتلي‌ عَلَيه‌ِ ثُم‌َّ يُصِرُّ مُستَكبِراً كَأَن‌ لَم‌ يَسمَعها فَبَشِّره‌ُ بِعَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ «8» وَ إِذا عَلِم‌َ مِن‌ آياتِنا شَيئاً اتَّخَذَها هُزُواً أُولئِك‌َ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ «9»

ميشنود آيات‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌او‌ تلاوت‌ ميشود ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ثابت‌ و باقي‌ و مقيم‌ ميشود ‌بر‌ كفر و ضلالت‌ ‌خود‌ ‌از‌ روي‌ بزرگي‌ ‌که‌ بخود بسته‌ ‌است‌ ‌است‌ و ‌خود‌ ‌را‌ ‌با‌ عظمت‌ ميداند مثل‌ اينكه‌ اصلا نشنيده‌ ‌آن‌ آيات‌ ‌را‌ ‌پس‌ بشارت‌ ده‌ باو بعذاب‌ دردناك‌ و زماني‌ ‌که‌ علم‌ پيدا كند بچيزي‌ ‌از‌ آيات‌ ‌ما ‌آنها‌ ‌را‌ ميگيرد باستهزاء و جسارت‌ و بي‌اعتنايي‌ اينها ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌است‌ عذاب‌ خوار كننده‌اي‌.

يَسمَع‌ُ آيات‌ِ اللّه‌ِ تُتلي‌ عَلَيه‌ِ بگوش‌ سر ميشنود و لكن‌ گوش‌ قلب‌ كر ‌است‌.

صُم‌ٌّ بُكم‌ٌ عُمي‌ٌ فَهُم‌ لا يَرجِعُون‌َ بقره‌، آيه 17. فَهُم‌ لا يَعقِلُون‌َ بقره‌، آيه 166.

ثُم‌َّ يُصِرُّ مُستَكبِراً اصرار ثبات‌ و بقاء ‌بر‌ شي‌ء ‌است‌ مثل‌ اصرار ‌بر‌ معاصي‌، و ‌در‌ اينجا بقاء ‌بر‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ ‌است‌ ‌يعني‌ آيات‌ الهي‌ هيچ‌ تأثيري‌ ‌در‌ قلب‌ ‌او‌ نميكند و بخود نميآيد و توجه‌ نميكند، و استكبار بزرگي‌ بخود بستن‌ ‌است‌ و گفتيم‌:

سه‌ عنوان‌ داريم‌ كبر تكبّر استكبار، كبر ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌خود‌ يك‌ بزرگي‌ تصور ميكند ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ مال‌ و جاه‌ و مقام‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ حسب‌ و نسب‌ و عشيره‌ و قبيله‌ و اتباع‌ و انصار ‌در‌ خبر ‌است‌:

«‌لا‌ يدخل‌ الجنة ‌من‌ ‌کان‌ ‌في‌ قلبه‌ حبّة خردل‌ ‌من‌ الكبر»

و اما تكبر اظهار ‌اينکه‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌بر‌ ديگران‌ بالاخص‌ّ ‌بر‌ انبياء و اولياء الهي‌ ‌که‌ ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد فَادخُلُوا أَبواب‌َ جَهَنَّم‌َ خالِدِين‌َ فِيها فَلَبِئس‌َ مَثوَي‌ المُتَكَبِّرِين‌َ نحل‌، آيه 31. و امّا استكبار بدتر ‌از‌ تكبّر ‌است‌ و ‌او‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ چيزي‌ ‌که‌ موجب‌ تكبّر ‌او‌ شود ‌در‌ ‌او‌ نيست‌ نه‌ مال‌ و جاه‌ و مقامي‌ نه‌ حسب‌ و نسب‌ و عشيره‌ و قبيله‌اي‌ بلكه‌ بزرگي‌ ‌را‌ بخود ميبندد ‌که‌ ميفرمايد: إِنَّه‌ُ لا يُحِب‌ُّ المُستَكبِرِين‌َ نحل‌ آيه 25.

كَأَن‌ لَم‌ يَسمَعها بزبان‌ ‌ما ‌خود‌ ‌را‌ بگوش‌ كري‌ ميزند ‌که‌ ‌من‌ نشنيدم‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ مثل‌ كساني‌ ‌که‌ نشنيده‌ ‌است‌ محسوب‌ ميدارد ‌يعني‌ هيچ‌ اثري‌ ‌بر‌ ‌او‌ ندارد بواسطه سياهي‌ قلب‌ و قساوت‌ و هواي‌ نفس‌ و مضارّ ديگر.

جلد 16 - صفحه 110

فَبَشِّره‌ُ تعبير ‌به‌ بشارت‌ يك‌ نوع‌ سرزنش‌ و اهانت‌ ‌است‌.

بِعَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ عذاب‌هاي‌ الهي‌ تمام‌ مولم‌ ‌است‌، و اليم‌ ثبات‌ الم‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌الي‌ الابد ‌در‌ آلام‌ هست‌ و ديگر ‌از‌ صفات‌ افّاك‌ اثيم‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌:

وَ إِذا عَلِم‌َ مِن‌ آياتِنا شَيئاً و ‌لو‌ شيئي‌ مختصري‌ ‌باشد‌ ‌که‌ باو ارائه دادند و گوشزد كردند. اتَّخَذَها هُزُواً استهزاء ميكند جسارت‌ و توهين‌ مينمايد أُولئِك‌َ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ فرداي‌ قيامت‌ ‌هم‌ بآنها استهزاء ميكنند و اهانت‌ ‌که‌ ميفرمايد: اللّه‌ُ يَستَهزِئ‌ُ بِهِم‌ وَ يَمُدُّهُم‌ فِي‌ طُغيانِهِم‌ ... الاية بقره‌، آيه 14. و ميفرمايد فَاليَوم‌َ الَّذِين‌َ آمَنُوا مِن‌َ الكُفّارِ يَضحَكُون‌َ (‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌) هَل‌ ثُوِّب‌َ الكُفّارُ ما كانُوا يَفعَلُون‌َ مطففين‌، آيه 34 ‌الي‌ 36. و ديگر ‌از‌ عقوبات‌ افاك‌ اثيم‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- سپس می‌افزاید: «و هر گاه (این مستکبر لجوج) چیزی از آیات ما را بداند و از آن آگاه شود آن را به باد استهزا می‌گیرد» (وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیْئاً اتَّخَذَها هُزُواً).

او همه آیات ما را- چه آنها را که دانسته و چه آنها را که ندانسته- به استهزا و سخریه می‌گیرد! و این نهایت جهل و بی‌خبری است که انسان چیزی را انکار یا مسخره کند که اصلا نفهمیده است، و این بهترین دلیل لجاج و عناد آنهاست.

و در پایان آیه مجازات این گروه را چنین بیان می‌کند: «برای آنها عذاب خوار کننده‌ای است» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ).

نکات آیه

۱ - آگاهى اندک و سطحى کافران از قرآن، دستمایه آنان براى تمسخر آیات الهى (و إذا علم من ءایتنا شیًا اتّخذها هزوًا) کلمه «شیئاً»، اندک و ناچیز بودن اطلاعات کافران را افاده مى کند.

۲ - برخورد استهزا آمیز با آیات الهى، داراى ریشه در خصلت هاى استکبارى * (یصرّ مستکبرًا ... اتّخذها هزوًا) از ارتباط این آیه با آیه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود.

۳ - استکبار و خودبرتربینى در دنیا، درپى دارنده عذابى خفت بار و خوارکننده در آخرت (لهم عذاب مهین)

۴ - تناسب عذاب اخروى انسان، با عملکرد دنیوى او * (یصرّ مستکبرًا ... اتّخذها هزوًا أُولئک لهم عذاب مهین) «عذاب مهین» براى مستکبران استهزاگر به آیات الهى، پاسخ خداوند به عملکرد زشت آنان در تحقیر و استهزاى آیات او است. بنابراین احتمالاً مى توان نتیجه گرفت که نوعى همگونى، میان نوع عذاب و کیفیت عمل انسان وجود دارد.

۵ - دروغ پردازانِ گناه پیشه، داراى فرجامى خفّت بار و آکنده از ذلت (ویل لکلّ أفّاک أثیم ... أُولئک لهم عذاب مهین)

۶ - انکار و استهزا نسبت به آیات الهى، پس از علم به آنها، درپى دارنده کیفر اخروى (و إذا علم ... لهم عذاب مهین)

۷ - نقّادان و عیب جویان آیات الهى، داراى آگاهى هاى محدود و نگرش هاى جزیى و نارسا نسبت به آن (و إذا علم من ءایتنا شیًا اتّخذها هزوًا)

۸ - آگاهى اندک و غیرجامع نسبت به مفاهیم دینى، زمینه مواجهه منفى با آنها* (و إذا علم من ءایتنا شیًا اتّخذها هزوًا)

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: آثار استهزاى آیات خدا ۶; آثار تکذیب آیات خدا ۶; زمینه استهزاى آیات خدا ۱; محدوده علم استهزاگران آیات خدا ۷; منشأ استهزاى آیات خدا ۲
  • استکبار: آثار استکبار ۲، ۳
  • دروغگویان: فرجام دروغگویان ۵
  • دین: زمینه تکذیب دین ۸
  • عذاب: تناسب عذاب با عمل ۴; عذاب ذلت بار ۳; مراتب عذاب ۳; موجبات عذاب اخروى ۳
  • علم: آثار ضعف علمى ۸
  • فرجام: فرجام ذلت بار ۵
  • کافران: آثار سطحى نگرى کافران ۱; استهزاى کافران ۱
  • کیفر: موجبات کیفر اخروى ۶
  • گناهکاران: فرجام گناهکاران ۵

منابع