التوبة ١٠٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و گروهی دیگر، به فرمان خدا واگذار شده‌اند (و کارشان با خداست)؛ یا آنها را مجازات می‌کند، و یا توبه آنان را می‌پذیرد (، هر طور که شایسته باشند)؛ و خداوند دانا و حکیم است!

و عدّه‌اى ديگر كارشان به مشيت خدا واگذار شده است كه يا عذابشان مى‌كند يا توبه‌شان را مى‌پذيرد، و خدا داناى حكيم است
و عدّه‌اى ديگر [كارشان‌] موقوف به فرمان خداست: يا آنان را عذاب مى‌كند و يا توبه آنها را مى‌پذيرد، و خدا داناى سنجيده‌كار است.
و برخی دیگر (از گناهکاران) آنهایی هستند که کارشان بر مشیّت خدا موقوف است یا آنان را عذاب کنید و یا از گناهشان درگذرد، و خدا دانا و حکیم است.
و گروهی دیگر کارشان موقوف به مشیّت خداست، یا آنان را عذاب می کند یا توبه آنان را می پذیرد؛ و خدا دانا و حکیم است.
و گروهى ديگر به مشيت خداوند واگذاشته شده‌اند، كه يا عذابشان مى‌كند يا توبه‌شان را مى‌پذيرد. و خدا دانا و حكيم است.
و دیگرانی هستند که واگذاشته به امر الهی‌اند، یا عذابشان می‌کند یا از آنان در می‌گذرد، و خداوند دانای فرزانه است‌
و گروهى ديگر واپس داشتگانند براى فرمان خدا، يا عذابشان كند و يا [به بخشايش خويش‌] بر آنان بازگردد و توبه‌شان را بپذيرد، و خدا دانا و درستكار است.
و گروه دیگری (از متخلّفان از جهاد) هستند که به فرمان خدا واگذار گردیده‌اند (و مردم باید در انتظار بمانند تا ببینند که دستور خدا درباره‌ی این دسته که بدون عذر از جهاد بازپس مانده‌اند چه باشد) یا خدا ایشان را به گناه خود می‌گیرد و یا بر آنان می‌بخشاید. خداوند آگاه (از احوال و نیّات آنان بوده و) حکیم است (و برابر حکمت خود، بندگان را ثواب یا عقاب می‌دهد).
و عدّه‌ای دیگر امیدیافتگان برای فرمان خدایند: یا آنان را عذاب می‌نماید و یا به آنان برگشت می‌کند. و خدا بس دانایی حکیم است.
که به امید خدایند یا عذابشان کند و یا توبه‌شان پذیرد و خدا است دانای حکیم‌


التوبة ١٠٥ آیه ١٠٦ التوبة ١٠٧
سوره : سوره التوبة
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«آخَرُونَ»: دسته دیگری که غیر از دسته مذکور در آیه می‌باشند که بدون عذر از جهاد واپس کشیدند و بعدها پشیمان گشتند و عذرتراشی هم ننمودند و به فرمان پیغمبر از همنشینی و گفتگوی با اصحاب و حتّی نزدیکی با زنان خود محروم شدند، تا فرمان خدا در آیه در رسید و ایشان را بخشید. «مُرْجَوْنَ»: به تأخیر انداخته‌شدگان. واگذارشدگان. جمع (مُرْجی) است که اسم مفعول است و از مصدر (إرجاء). اصل آن (رجو) یا (رجا) می‌باشد (نگا: اعراف / و احزاب / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گوید: مجاهد و قتادة گویند: این آیه درباره هلال بن امیة و فرارة بن ربعى و کعب بن مالک از طوایف اوس و خزرج نازل شده، کعب بن مالک مرد راستگوئى بود که مورد سرزنش قرار نگرفت و تخلف او از جنگ به خاطر مستعد نبودن بوده لذا پیامبر از او چشم پوشید و او را به دروغ متهم ننمود ولى به او فرمود، صبر کن تا خداوند درباره تو قضاوت کند و دو مرد دیگر نیز مانند او راست مى گفتند ولى پیامبر مردم را از سخن گفتن با آن‌ها نهى فرمود.

بعد از آن که مکر و حیله منافقین و سایر متخلفین از جنگ تبوک که در حدود هشتاد و ادنى بودند، آشکارى گردید. این سه نفر پنجاه شب دور ماندند به قسمى که زن و فرزندشان هم از آن‌ها دورى کرده بودند زیرا فرمان پیامبر را اطاعت نکردند.

کعب خیمه اى بنا کرد و به تنهائى می‌زیست و نازل شدن قبول توبه آن‌ها در شب به آن‌ها رسید. صبح آن روز مسلمین به آن‌ها بشارت دادند آنان خوشحال گردیدند.

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «106»

و گروه ديگرى هستند كه كارشان به خواست الهى واگذار شده است يا عذابشان مى‌كند و يا (به خاطر توبه و پشيمانى)، به آنان لطف مى‌كند و خداوند دانا و حكيم است.

نکته ها

«مُرْجَوْنَ» از «ارجاء»، به معناى تأخير وتوقّف است، تأخيرى همراه با رجاء واميد.

خداوند در اين آيات سه گروه را ياد كرده است:

الف: منافقان مرموزى كه در مدينه هستند و شناخته نشده‌اند. (آيه 101)

ب: منحرفانى كه به گناه خود اعتراف كردند و اميد توبه دارند. (آيه 102)

ج: منحرفانى كه اصرار بر گناه ندارند وتوبه نكرده‌اند، تكليف آنان با خداوند است. (آيه‌ى مورد بحث)

جلد 3 - صفحه 501

طبق روايات، «1» آيه ناظر به قاتلان حضرت حمزه يا جعفر طيّار است كه پشيمان شده و اسلام آوردند، ولى ايمان در قلبشان رسوخ نكرده تا قطعاً بهشتى باشند، يا مربوط به كسانى است كه در جنگ تبوك شركت نكردند و فقط پشيمان شدند و به زبان اعتراف نكردند.

پیام ها

1- دست خدا در عفو يا مجازاتِ گنهكاران، باز است. «إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ»

2- در تربيت خطاكاران مختلف، بايد برخوردهاى مختلفى داشت. گروهى را بايد بين بيم واميد قرار داد. «إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ»

3- قهر يا لطف الهى، بر اساس علم و حكمت است، نه انتقام‌جويى! «عَلِيمٌ حَكِيمٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (106)

ج5، ص 200

شأن نزول‌ «1»- متخلفان از جهاد، غير منافقين ده نفر بودند: هفت نفر آنها مذكور شد، و سه نفر ديگر كعب بن مالك و هلال بن اميه و مرارة بن ربيع خود را به ستون نبسته، لكن خدمت حضرت به گناه معترف شدند. حضرت فرمود: از نزد من برويد تا ببينم حق تعالى در باره شما چه حكم فرمايد. پس مؤمنين را منع نمود از مكالمه و مجالست ايشان؛ حق تعالى در باره آنها نازل فرمود.

وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‌: و جماعت ديگر از متخلفان تأخيرشدگان و بازداشتگانند كه موقوف است كار آنها به فرمان الهى كه در باره ايشان نازل شود. إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ‌: يا عذاب فرمايد آنها را اگر اصرار كنند بر آن. وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ‌: و يا قبول توبه فرمايد بر ايشان اگر ندامت و پشيمانى ورزند.

تبصره- اين مطلب مبرهن گرديده كه ذات الهى عالم باشد به آنچه بازگشت امر بندگان است به آن، لكن در اين آيه مخاطبه فرموده بندگان را به آنچه در نزد آنها است. به عبارت اخرى ترديد از جانب عباد است نه خداى تعالى، و معنى آنكه: امر آنها در نزد شما بين خوف و رجا باشد، و هر دو امر هم منوط به اراده حق سبحانه و تعالى است. وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ‌: و خداوند سبحان دانا است به احوال ايشان، حكم كننده با رجاى آنان.

مروى است كه‌ «2» پنجاه شبانه روز مؤمنين با آنها مجالست و مكالمه ننمودند، زنان آنها نزد پيغمبر آمده كه ما از خانه ايشان بيرون رويم؟ فرمود: نه، و لكن تمكين مضاجعت منمائيد. ايشان مضطرب در صحرا خيمه‌زده، مشغول تضرع و زارى از ترس الهى، تا بعد از مدت مذكوره چون به نيت خالص توبه و منقاد شدند، حق تعالى تقصير آنها را عفو، و آيه شريفه‌ «وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا ...».

نازل شد. مؤمنين به سرعت نزد ايشان، و بشارت قبول توبه را رسانيدند. كعب بن مالك گويد: بعد از اين بشارت به مسجد رفتم، روى مبارك حضرت را ديدم از شدت سرور مانند قمر منير شده. فرمود: بشارت باد به خير. گفتم: از جانب تو


«1» مجمع ج 3 ص 69.

«2» مجمع ج 3 ص 69.

ج5، ص 201

يا خداى تعالى؟ فرمود: حق تعالى، پس من به شكرانه اين نعمت ثلث مال خود را تصدق كردم.

تنبيه- آيه شريفه دليل است بر صحت مذهب ما در جواز عفو از عصاة (گناهكاران) زيرا حق سبحانه بيان فرموده كه امر ايشان با خدا است اگر خواهد عذاب كند و اگر خواهد عفو فرمايد، پس قلم عفو بر خط جرايم اعمال ايشان كشد، چنانچه نسبت به متخلفين عفو فرمود. و ايضا دليل است بر آنكه قبول توبه تفضل است از خدا، زيرا اگر واجب بودى، آن را معلق به مشيت ننمودى؛ و عاصى معاقب است در صورتى كه يكى از دو امر براى او حاصل نشود: يكى شفاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله. و دوم- عفو الهى، زيرا عفو اميدوار و متوقع باشد خصوصا با وعده سبحانى مثل قوله‌ «وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ» «1» «وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»* «2» «إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى‌ ظُلْمِهِمْ» «3» و خلف وعده از جواد مطلق مستحسن نيست. و ايضا ذات احديت خود را مدح فرموده به غفران، و مسلما تخلف نخواهد داشت.

شأن نزول- مفسرين نقل نموده‌اند كه بنو عمر بن عوف مسجد قبا را بنا كرده، پيغمبر را دعوت، تا يك روز نماز جماعت را بگذارند. بنو غنم بن عوف كه بنى اعمام آنها و منافق بودند، حسد برده، در مقابل مسجد قبا، مسجدى بنا نموده.

گفتند: ما در مسجد خود نماز گزاريم و به جماعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله نرويم. بدين قصد دوازده يا پانزده نفر مسجد را بنا كرده، و ابو عامر راهب پدر حنظله را امام قرار دهند، و او از اشراف قبيله خزرج و در علم تورات مهارت و هميشه اوصاف پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را براى اهل مدينه مى‌خواند. بعد از هجرت رسول به مدينه، مردم شائق حضرت، و از ابو عامر كناره نمودند، عرق حسد در حركت، به نفى حضرت مشغول شد، گفت: چه دين است كه احداث‌


«1» سوره شورى آيه 25.

«2» سوره شورى آيه 30.

«3» سوره رعد آيه 6.

ج5، ص 202

كرده‌اى؟ فرمود: دين ابراهيم خليل عليه السّلام. گفت: [نه‌] چنين است.

گفت: بلكه آمده‌ام به آن با حالت بيضاء و نقاء. گفت: خدا دروغ گوى ما را بميراند به غربت و واماندگى. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله آمين گفت. ابو عامر قسم خورد كه با هر قومى جنگ كنى، من با آنها باشم. بعد از بدر از مدينه فرار و به كفار مكه ملحق، و در احد حاضر، و اول كسى بود كه تير به لشكر اسلام انداخت و حضرت او را فاسق لقب داد و در حرب حنين نيز حاضر و از آنجا فرار به نزد هرقل پادشاه روم رفت و مى‌خواست تهيه لشكر و به جنگ مسلمانان آيد و دستور ساختن مسجد را به منافقان او داد. حضرت چون عازم تبوك شد بانيان مسجد به خدعه گفتند: ما براى ضعفا و بيچارگان، مسجد ساخته‌ايم، و درخواست نماز را در آن مسجد نمودند كه بواسطه نماز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله امر آنها مستحكم شود.

حضرت فرمود: ما متوجه جنگ هستيم، بعد از مراجعت، نماز در مسجد شما گزاريم. در برگشتن همين استدعا نمودند، جبرئيل نازل و آيه شريفه را آورد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‌ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (105) وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (106)

ترجمه‌

و بگو عمل كنيد پس زود باشد كه به بيند خدا عمل شما را و پيغمبرش و مؤمنان و زود باشد كه بازگردانيده شويد بسوى داناى نهان و آشكار پس آگاه كند شما را بآنچه بوديد كه بجا مى‌آورديد

و ديگران بازداشتگانند براى فرمان خدا يا عذاب مى‌كند آنان را و يا مى‌پذيرد توبه ايشان را و خدا داناى درست كار است.

تفسير

خداوند به پيغمبر اكرم امر فرمود كه بگو هر كارى ميخواهيد بكنيد بعد از صدور عمل در خارج مى‌بيند آنرا خدا و پيغمبر و ولىّ او در هر عصرى كه ايشان‌


جلد 2 صفحه 619

مؤمنان كاملند خواه عمل خير باشد خواه شرّ چنانچه در كافى و عيّاشى از امام باقر (ع) نقل نموده كه پس از ذكر اين آيه فرمود او و اللّه على بن ابى طالب است و از حضرت صادق بطرق متعدده نقل شده كه پرسيدند از اين آيه فرمود مراد از مؤمنان ائمه اطهارند و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه فرمود مراد مائيم و در مجمع فرموده كه اصحاب ما روايت نموده‌اند كه اعمال امّت در هر دوشنبه و پنجشنبه بر پيغمبر (ص) عرضه داشته ميشود و همچنين بر ائمه اطهار پس مطّلع ميشوند بر آنها و مراد از مؤمنان ايشانند و اينكه فرموده است بعد از اين خداوند مى‌بيند با آنكه او عالم باشياء است قبل از وجود آنها براى آنست كه مراد علم بوجود اشياء است بعد از علم بعدمشان و علم بوجود آنها بعد از اين همان علم بوجود آنها است چون موجود شوند و تجديد حالى بر او روى نميدهد و بنظر حقير خداوند دو علم دارد يكى ذاتى كه از آن گاهى بقضا تعبير ميشود و ديگر خارجى كه بعضى آنرا قدر ميخوانند و آن علمى كه قابل تغيير نيست علم اول است ولى علم دوّم عين متغيرات است كه در خارج موجود و در پيشگاه الهى بدون تغيّر حاضر است و اينجا مراد علم دوم است لذا از آن تعبير برؤيت شده كه مناسب با موجودات خارجيه است بلا تشبيه مانند كسيكه ريسمان الوانى در دست دارد و مورچه در آن ريسمان سير ميكند كه آن مور بهر رنگى ميرسد متغير ميبيند و صاحب ريسمان همه را بيك رنگ الوان بدون تغيير مشاهده مينمايد خلاصه آنكه مراد آنستكه بعد از اين در مرئى و علم خدا و پيغمبر و امام موجود ميشود عمل آنها چنانچه عياشى از امام صادق (ع) در اين آيه نقل نموده است كه خداوند شاهد است در زمين خود و اعمال عرضه ميشود بر پيغمبر (ص) و در چند روايت ديگر به اين معنى تصريح شده نهايت آنكه در بعضى هر روز صبح و در بعضى هر شب و روز و در بعضى بعد از مرگ و در بعضى پيغمبر (ص) و در بعضى امير المؤمنين (ع) و در بعضى امام ذكر شده است و آنكه ايشان از اعمال خوب شاد و از اعمال بد ملول ميشوند پس نبايد ما موجب ملالت آن ذوات مقدّسه را فراهم نمائيم اگر در اظهار دوستى صادقيم و ظاهرا امر براى تهديد است يعنى بكنيد تا بجزاى كردارتان برسيد وقتى كه رجوع داده شديد بحكم خداوندى كه دانا است باعمال پنهان و آشكار شما بعد از مرگ و در قيامت كبرى چون مراد از آگاه كردن مجازات است و آيه دوم عطف است بر و آخرون اعترفوا بذنوبهم در آيات سابقه و مراد كسانى هستند كه تاخير افتاده است حكم آنها و موقوف‌


جلد 2 صفحه 620

است امر آنها و تعيين تكليفشان كه آيا از اشقيا هستند يا سعدا بآنكه خداوند عذاب كند آنها را يا بپذيرد توبه آنانرا و البته هر معامله كه خدا با آنها نمايد بر طبق علم و حكمت است چون ارجاء بمعنى تأخير است و بعضى مرجؤن بهمزه قرائت نموده‌اند و ترديد در علم متكلم نيست خدا ميداند با آنها چه معامله خواهد فرمود بلكه در علم مخاطب است ما نميدانيم و حاصل معنى آنستكه اختيار آنها با خدا است اگر بخواهد عذاب ميكند و اگر بخواهد عفو ميفرمايد و از اينجا معلوم ميشود كه قبول توبه بر خدا واجب نيست بلكه بر سبيل تفضّل است و در كافى و عياشى از امام باقر (ع) و قمى ره از امام صادق (ع) نقل نموده در اين آيه كه اينها قومى بودند مشرك كه كشتند امثال حمزه و جعفر و نظائر آندو از اهل ايمان را پس داخل در اسلام شدند و اقرار بتوحيد كردند و ترك نمودند شرك را ولى معرفت قلبى پيدا نكردند تا از اهل ايمان باشند و واجب باشد براى آنها بهشت و منكر هم نبودند تا كافر باشند پس واجب باشد بر آنان آتش لذا آنها باين حالند كه كارشان با خدا است ميخواهد عذاب ميكند آنانرا ميخواهد عفو ميفرمايد و بعضى‌شان نزول ديگرى ذكر كرده‌اند كه با وجود روايت مذكوره معتبره اعراض از نقلش بنظر حقير اولى است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ آخَرُون‌َ مُرجَون‌َ لِأَمرِ اللّه‌ِ إِمّا يُعَذِّبُهُم‌ وَ إِمّا يَتُوب‌ُ عَلَيهِم‌ وَ اللّه‌ُ عَلِيم‌ٌ حَكِيم‌ٌ (106)

و يك‌ جماعت‌ ديگر هستند ‌که‌ كار اينها تأخير ميافتد ‌تا‌ امريّه‌ الهيه‌ صادر شود ‌ يا ‌ ‌آنها‌ ‌را‌ عذاب‌ ميكند ‌ يا ‌ توبه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ قبول‌ ميفرمايد و ‌خدا‌ داناست‌ و حكيم‌ ‌است‌ ‌در‌ بعض‌ اخبار ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ مورد كسانيست‌ ‌که‌ مثل‌ حمزه‌ و ساير مجاهدين‌ مسلمين‌ ‌را‌ كشتند سپس‌ داخل‌ اسلام‌ شدند ولي‌ ايمان‌ كامل‌ نداشتند و ‌در‌

جلد 8 - صفحه 310

بعض‌ اخبار كساني‌ هستند ‌که‌ نه‌ اقرار بفضائل‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ كردند و نه‌ انكار، لكن‌ مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ نوع‌ اخبار بيان‌ مصاديق‌ ‌است‌ منافات‌ ‌با‌ عموم‌ و اطلاق‌ ‌آيه‌ ندارد لذا مي‌گوييم‌ اولا مراد ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ العياذ ‌بر‌ ‌خدا‌ معلوم‌ نباشد ‌که‌ اينها ‌را‌ عذاب‌ ميكند ‌ يا ‌ قبول‌ توبه‌ ميكند بلكه‌ مراد اينست‌ ‌که‌ يك‌ دسته‌ ‌از‌ ضعفاء اهل‌ ايمان‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ عصر ‌ما بسيار هستند بلكه‌ ‌در‌ همه‌ اعصار بودند ‌که‌ مرتكب‌ بسياري‌ ‌از‌ معاصي‌ و آلوده‌ بكبائر مثل‌ ترك‌ صلوة و صوم‌ و حج‌ و نحو اينها شدند ‌اگر‌ ‌اينکه‌ معاصي‌ بجايي‌ رسيد ‌که‌ باعث‌ زوال‌ ايمان‌ ‌آنها‌ شد هنگام‌ رفتن‌ ‌از‌ دنيا مورد عذاب‌ ميشوند و ‌اگر‌ ايمان‌ محفوظ ماند و هنگام‌ رفتن‌ موفق‌ بتوبه‌ شوند خداوند قبول‌ ميفرمايد ‌ما نميدانيم‌ كار ‌آنها‌ بكجا ميكشد نميتوانيم‌ معامله‌ كفر ‌با‌ ‌آنها‌ كنيم‌ و نه‌ اطمينان‌ بسلامتي‌ ‌آنها‌ پيدا كنيم‌ ‌تا‌ خاتمه‌ كار ‌آنها‌ بكجا بكشد لذا ميفرمايد وَ آخَرُون‌َ مُرجَون‌َ لِأَمرِ اللّه‌ِ اينها كارشان‌ عقب‌ ميافتد ‌تا‌ امر الهي‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ صادر شود إِمّا يُعَذِّبُهُم‌ ‌اگر‌ بي‌ايمان‌ ‌از‌ دنيا رفتند چنانچه‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ معاصي‌ داريم‌ ‌که‌ باعث‌ زوال‌ ايمان‌ ميشود مثل‌ ترك‌ صلوة و تضييع‌ ‌آن‌ و ترك‌ زكاة و حج‌ و تضييع‌ ‌آن‌ و اعراض‌ ‌از‌ علماء و ‌غير‌ اينها.

وَ إِمّا يَتُوب‌ُ عَلَيهِم‌ ‌اگر‌ موفق‌ بتوبه‌ شدند و ايمان‌ ‌آنها‌ باقي‌ ماند وَ اللّه‌ُ عَلِيم‌ٌ ‌که‌ كدام‌ بي‌ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميروند و كدام‌ موفق‌ بتوبه‌ ميشوند حكيم‌ كار بيجا نميكند يكي‌ ‌را‌ بي‌جهت‌ عذاب‌ كند و يكي‌ ‌را‌ بي‌جهت‌ بپذيرد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 106)

شأن نزول:

جمعی از مفسران گفته‌اند که این آیه در باره سه نفر از متخلفان جنگ تبوک به نام «هلال بن امیه» و «مرارة بن ربیع» و «کعب بن مالک» نازل شده است- شرح پشیمانی و چگونگی توبه آنها در ذیل آیه 118 همین سوره به خواست خدا خواهد آمد.

تفسیر:

در این آیه اشاره به گروه دیگری از گنهکاران شده است که پایان کار آنها درست روشن نیست، نه چنانند که مستحق رحمت الهی باشند و نه چنانند که بتوان از آمرزش آنها بکلی مأیوس بود.

لذا قرآن در باره آنها می‌گوید: «گروه دیگری کارشان متوقف بر فرمان خداست یا آنها را مجازات می‌کند و یا توبه آنان را می‌پذیرد» (وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ).

ج2، ص252

و در پایان آیه اضافه می‌کند: خداوند بدون حساب با آنها رفتار نمی‌کند، بلکه با علم خویش و به مقتضای حکمتش با آنها رفتار خواهد نمود چرا که «خداوند دانا و حکیم است» (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).

نکات آیه

۱ - گروهى از متخلفان جنگ تبوک، داراى سرنوشتى مبهم از جهت پذیرش و عدم پذیرش توبه آنان از جانب خداوند (و ءاخرون ... إما یعذبهم و إما یتوب علیهم) در آیات گذشته از دو گروه از متخلفان جنگ یاد شده است. ۱ - گروهى خائن با گناهى غیر قابل بخشش ; ۲ - گروهى خطارکار و حقیقة نادم که خداوند به آنان وعده غفران داد و اکنون در این آیه سخن از گروه سوم است که به دلیل سنگینى گناه یا تأخیر و کوتاهى در اعتراف و ... سرنوشتى مبهم دارند.

۲ - کیفر گنهکاران یا بخشودن خطاى آنان، مبتنى بر مشیّت الهى (و ءاخرون مرجون لأمر اللّه إما یعذبهم و إما یتوب علیهم)

۳ - تعلق مشیّت خداوند به کیفر و یا بخشودن خطاکاران، بر اساس علم و حکمت گسترده او و داراى فلسفه اى عالمانه و حکیمانه است. (إما یعذبهم و إما یتوب علیهم و اللّه علیم حکیم)

۴ - برخى از توبه کنندگان نادم، نیازمند نوید غفران و گروهى دیگر نیازمند باقى ماندن در حال بیم و اضطراب (و ءاخرون مرجون لأمر اللّه) از اینکه خداوند به گروهى از توبه کنندگان نوید غفران داد و گروهى دیگر را با سرنوشتى مبهم، در اضطراب وانهاد، مطلب فوق را مى توان به دست آورد.

۵ - مبهم گذاردن سرنوشت اخروى برخى از خطاکاران، نشأت یافته از علم و حکمت الهى و داراى مصلحت است. (و ءاخرون مرجون لأمر اللّه ... و اللّه علیم حکیم)

۶ - اتخاذ عکس العملهاى مختلف در برابر خطاکاران گوناگون، مبتنى بر علم و حکمت الهى است. (و ممن حولکم ... سنعذبهم ... و ءاخرون مرجون ... و اللّه علیم حکیم) برداشت فوق بر این پایه است که ذکر «علیم حکیم» نظر به عالمانه شمردن برخوردهاى متفاوت خداوند در برابر خطاکاران مختلفى داشته باشد که در آیات قبل از آنان یاد شده است.

۷ - توبه کنندگانى که صرفاً از خطاى خویش نادم باشند و عملاً در مقام جبران خطاها بر نیایند، داراى سرنوشتى مبهم از جهت عذاب و غفران (و ءاخرون ... إما یعذبهم و إما یتوب علیهم) خداوند در این آیات سه گروه را یاد کرده است: ۱ - «و من أهل المدینة ... » ; ۲ - «و آخرون اعترفوا بذنوبهم» ; ۳ - «و آخرون مرجون لأمر اللّه» که از مقایسه این سه گروه مى توان نتیجه گرفت که گروه سوم اصرار بر خطا ندارند و نادمند ; ولى همانند گروه دوم اعتراف به خطا نکرده و در مقام جبران برنیامده اند.

۸ - خدا، علیم (دانا) و حکیم (کاردان) است. (و اللّه علیم حکیم)

روایات و احادیث

۹ - عن ابى جعفر (ع) فى قول اللّه عز و جل: «و آخرون مرجون لامر اللّه» قال: قوم کانوا مشرکین فقتلوا مثل حمزة و جعفر و اشباههما من المؤمنین، ثم انهم دخلوا فى الاسلام فوحدوا اللّه و ترکوا الشرک و لم یعرفوا الایمان بقلوبهم فیکونوا من المؤمنین فتجب لهم الجنة و لم یکونوا على جحودهم فیکفروا فتجب لهم النار، فهم على تلک الحال اما یعذبهم و اما یتوب علیهم ;[۱] از امام باقر (ع) درباره سخن خداى عز و جل که مى فرماید: «و گروهى دیگر به امر خدا واگذار شده اند» روایت شده: آنان گروهى از مشرکانند که افرادى مثل حمزه و جعفر و امثال آن دو از مؤمنان را کشتند ; سپس داخل اسلام شدند ; پس خدا را به یگانگى خواندند و شرک را ترک کردند; ولى ایمان قلبى نداشتند تا از مؤمنان باشند و بهشت براى آنان لازم آید و بر انکار قبلى نبودند تا کافر محسوب شوند و آتش براى آنان لازم آید، پس آنان که در این حال بودند یا خداوند عذابشان مى کند یا آنها را مى آمرزد».

۱۰ - حمران گوید از امام صادق (ع) درباره مستضعفان سؤال کردم، فرمود: «هم لیسوا بالمؤمنین و لا بالکفار و هم المرجون لأمر اللّه ;[۲] آنان نه مؤمن هستند و نه کافر و آنانند واگذار شده به امر خدا».

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: حکیم ۸ ; علیم ۸
  • تائبان: آمرزش تائبان ۷ ; عذاب تائبان ۷ ; فرجام تائبان ۷ ; نیازهاى معنوى تائبان ۴
  • خدا: آثار حکمت خدا ۳، ۵، ۶ ; آثار علم خدا ۵ ; مشیّت خدا ۲ ; ویژگیهاى آمرزش خدا ۳ ; ویژگیهاى کیفرهاى خدا ۳ ; ویژگیهاى مشیّت خدا ۳
  • غزوه تبوک: فرجام متخلفان از غزوه تبوک ۱
  • گناهکاران: ابهام فرجام گناهکاران ۵ ; پاداش گناهکاران ۳ ; فرجام اخروى گناهکاران ۵ ; کیفر گناهکاران ۳ ; مصالح گناهکاران ۵ ; منشأ آمرزش گناهکاران ۲ ; منشأ کیفر گناهکاران ۲
  • مستضعفان: مراد از مستضعفان ۱۰
  • مشرکان: آمرزش مشرکان ۹ ; اسلام مشرکان صدر اسلام ۹ ; عذاب مشرکان ۹
  • نیازها: نیاز به آمرزش ۴

منابع

  1. کافى، ج ۲، ص ۴۰۷، ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۶۵- ، ح ۳۳۵.
  2. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۱۱۰، ح ۱۳۰ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۶۶، ح ۳۴۰.