البقرة ٩٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

بگو: «اگر آن (چنان که مدعی هستید) سرای دیگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‌گویید!»

بگو: اگر سراى آخرت در پيشگاه خدا تنها به شما اختصاص دارد نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مى‌گوييد
بگو: «اگر در نزد خدا، سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد، نه ديگر مردم، پس اگر راست مى‌گوييد آرزوى مرگ كنيد.»
بگو: اگر سرای آخرت را (با آن همه نعمت) خدا به شما اختصاص داده دون سایر مردم، بایستی همیشه به مرگ آرزومند باشید اگر راست می‌گویید.
بگو: اگر [آن گونه که می پندارید] سرای آخرت [با همه نعمت هایش] نزد خدا ویژه شماست نه مردم دیگر، پس چنانچه راستگویید مرگ را آرزو کنید.
بگو: اگر راست مى‌گوييد كه سراى آخرت نزد خدا ويژه شماست نه مردم ديگر، پس آرزوى مرگ كنيد.
بگو اگر راست می‌گویید که به حکم الهی سرای آخرت از میان همه مردم ویژه شماست، آرزوی مرگ کنید
بگو: اگر سراى واپسين به نزد خداوند ويژه شماست نه ديگر مردمان، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راستگوييد.
بگو اگر (چنانچه گمان می‌برید) خداوند، جهان دیگر را از میان همه‌ی مردم تنها به شما اختصاص داده است، پس (عملاً با جهاد در راه خدا) آرزوی مرگ کنید اگر راستگوئید.
بگو: «اگر نزد خدا، سرای آخرت یکسره برای شما اختصاص داشته است (و) نه دیگر مردم، پس اگر (از) راستان بوده‌اید، آرزوی مرگ کنید.»
بگو اگر برای شما است خانه آخرت نزد خدا مختص شما جز مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر هستید راستگویان‌


البقرة ٩٣ آیه ٩٤ البقرة ٩٥
سوره : سوره البقرة
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الدَّارُ»: خانه. سرا. «الْدَّارُ الآخِرَةِ»: سرای دیگر. «خَالِصَةً»: مخصوص. خاصّ. حال است برای (الدّار) که اسم (کانَتْ) است و خبر آن (لَکُمْ). «مِن دُونِ»: بدون. واژه‌ای است که برای اختصاص و قطع شرکت دیگران به کار می‌رود (نگا: بقره / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


«94» قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌

بگو: اگر سراى آخرت در نزد خداوند مخصوص شماست، نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد، اگر راست مى‌گوييد.

نکته ها

بنى‌اسرائيل، ادّعاهاى دروغين و خيال پردازى‌هاى فراوانى داشتند، از جمله:

  • ما فرزندان و محبوبان خدا هستيم. «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ» «2»
  • كسى وارد بهشت نمى‌شود مگر آنكه يهودى باشد. «لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً» «3»
  • آتش دوزخ، جز چند روزى به ما اصابت نمى‌كند. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً» «4»

اين آيه، همه‌ى اين بافته‌هاى خيالى وموهومات فكرى آنها را ردّ كرده و مى‌فرمايد: اگر اين ادّعاهاى شما درست باشد و به اين حرف‌ها ايمان داشته باشيد، ديگر نبايد از مرگ بترسيد واز آن فرار كنيد، بلكه بايد آرزوى مرگ كنيد تا به بهشت وارد شود!

اولياى خدا، نه تنها از مرگ نمى‌ترسند، بلكه اشتياق به مرگ نيز دارند. همان گونه كه امام على عليه السلام مى‌فرمايد: «واللَّه لابن ابى‌طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امّه» «5» به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب به مرگ، از علاقه طفل شيرخوار به سينه مادرش بيشتر است.

آرى، بايد بگونه‌اى زندگى كنيم كه هر لحظه آماده مرگ باشيم. «6»


«1». چنانكه گفته‌اند: «حب الشئ يعمى و يصم» دوستدارى چيزى، انسان را كور وكر مى‌كند. يعنى انسان ديگر حاضر نيست عيب‌هاى آنرا ببيند ويا بشنود.

«2». مائده، 18.

«3». بقره، 111.

«4». بقره، 80.

«5». نهج‌البلاغه، خطبه 5.

«6». مرگ، همانند سفر است. راننده در صورتى از سفر مى‌ترسد كه يا راه را نمى‌شناسد، يا بنزين ندارد يا تخلّف نموده است، يا جنس قاچاق حمل مى‌كند و يا در مقصد، محل سكونت ندارد. در حالى كه مؤمن واقعى، راه را مى‌داند؛ «إِلَيْهِ الْمَصِيرُ»* سوخت بين راه دارد؛ «عَمِلَ صالِحاً»* تخلّفاتش را با توبه جبران كرده است، جنس قاچاق يعنى عمل خلاف ندارد و محل سكونتش را نيز مى‌داند؛ «جَنَّةُ الْمَأْوى‌» و لذا نمى‌ترسد.

جلد 1 - صفحه 163

پیام ها

1- در برابر خيالات و موهومات، با صراحت برخورد كنيد. «قُلْ»

2- دامنه‌ى انحصار ونژادپرستى، تا قيامت كشيده مى‌شود! «إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً ...»

3- وجدان، بهترين قاضى است. «إِنْ كانَتْ ... فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»

4- آمادگى براى مرگ، نشانه‌ى ايمان واقعى و صادقانه است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (94)

تفسير اثنا عشرى    ج‌1    204    

ما يهود كسى ديگر داخل بهشت نگردد، حق تعالى رد قول آنها را مى‌فرمايد:

قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ: بگو اى پيغمبر در جواب آنها اگر به زعم خود اهل سعادت هستيد و باشد سراى ديگرى، يعنى بهشت براى شما، عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ‌: نزد خداى تعالى خاصه شما است غير مردمان مسلمانان ديگر، فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌: پس آرزو كنيد مرگ را اگر شما راستگو هستيد در اينكه بهشت مخصوص شما باشد، زيرا هر كه متيقن باشد كه از اهل بهشت است لابد مشتاق مرگ خواهد بود و هميشه آرزو دارد بزودى از اين دار محنت خلاص شده به سراى آخرت انتقال يابد كه محل راحت و آسايش حقيقى است بدون هيچ كدورت و نقصى.

چنانكه مروى است كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام غلاله در سر داشت، امام حسن عليه السّلام گفت: اى پدر بزرگوار اين زىّ اهل حرب نيست، فرمود: اى فرزند هيچ باك ندارد پدر تو كه بر مرگ وارد شود يا مرگ به او رسد «1». و فرمايش فزت و ربّ الكعبة كه وقت ضربت خوردن‌


«1» منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 237.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 205

فرمود، نيز به جهت تيقن آن حضرت بود به وصول بهشت. و عمار ياسر در جنگ صفين مى‌گفت: اكنون مى‌رسم به دوست خود كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد. بنابراين هر كه جازم به رسيدن بهشت است، البته تمناى آن كند و تهيه زاد آن نمايد به كوشش در عبادات و منتظر باشد كه زودتر از نقمت دنيا به نعمت عقبى ارتحال يابد، خصوصا وقتى كه متيقّن باشد كه بهشت خاصه او خواهد بود و غيرى در آن شريك نيست.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (94)

ترجمه‌

بگو اگر باشد از براى شما سراى آخرت نزد خدا خالص غير از مردم پس آرزو كنيد مرگ را اگر هستيد راستگويان..

تفسير

بگو اى محمد باين يهود كه بهشت را مختص بخودشان ميدانند و ميگويند آن جاى تو و اهل بيت تو نيست و ما گرفتار شما شديم و خدا ما را در معرض امتحان قرار داده است و ما اولياء اللّه و بندگان خاص با خير خدا هستيم و مستجاب الدعوه ايم كه دعاى ما رد نميشود اگر راست ميگوئيد بهشت مخصوص بشما است و جاى من و اهل بيت من و اهل ايمان از امت من نيست بخواهيد از خدا مرگ را براى دروغگو از خودتان و كسانيكه با شما مخالفت دارند با آنكه من و على (ع) ميگوئيم ما مستجاب الدعوه و اولياء خدائيم و بگوئيد خدا يا مرگ ده دروغگو را چه از ما باشد چه بر ما تا راست‌گويان آسوده شوند و حجت خدا بر خلق بكمال وضوح برسد با آنكه واضح‌


جلد 1 صفحه 144

است و حضرت ختمى مرتبت بعد از تلاوت اين آيه براى يهود فرمود هيچيك از شما تكلم نمى‌كند باين كلام مگر آنكه هنوز آب دهان خود را فرو نبرده ميميرد و چون آنها ميدانستند كه دروغ گويند جرئت نكردند دعا كنند فيض ره فرموده مشهور آنستكه مراد آرزو كردن آنها است مرگ را براى خودشان چونكه آنها مدعى بودند كه مائيم اولياء اللّه و أحباؤه و ميگفتند داخل بهشت نميشود مگر كسيكه يهودى باشد و در تورية نوشته است كه اولياء خدا آرزوى مرگ ميكنند و از مردن باك ندارند و راه اين مطلب آنستكه كسيكه يقين داشته باشد اهل بهشت است مشتاق ميشود بوصول آن و خلاص از دنيا و زحماتش چنانچه امير المؤمنين (ع) فرموده است باك ندارم كه من بمرگ برسم يا مرگ بمن و عمار در صفين فرموده الان ملاقات ميكنم دوستان خود محمد (ص) و اتباعش را و در خصال است كه از امير المؤمنين پرسيدند چرا طالب ملاقات پروردگار شدى فرمود چون ديدم موفق داشت مرا بدين ملائكه و انبياء و رسلش دانستم خداوندى كه چنين كرامتى بمن عطا فرموده فراموش نميكند مرا و طالب شدم ملاقات او را، بنظر حقير فرق است بين اشتياق و باك نداشتن از مرگ و بين آرزو و طلب مرگ آنچه را ايشان در مقام تأييد مشهور بيان فرموده‌اند مثبت معنى اول است و در اثبات معنى دوم چيزى نقل نفرمودند جز عبارت تورية كه لفظ آرزو داشت آنهم ظاهرا مراد اشتياق است و مبين بباك نداشتن از مرگ شده بود و در ادعيه ماثوره طلب زيادتى عمر بسيار است و طلب مرگ مرجوح است چون دنيا مزرعه آخرت است زارع مشتاق بزرع هست ولى طالب خرابى مزرعه نيست از امير المؤمنين (ع) نقل شده است كه فرمود من يكروز دنيا را نميدهم هزار روز آخرت را بگيرم شايد حكمتش آن باشد كه با يكروز دنيا ممكن است نعيم هزار روز آخرت را هزار برابر كرد علماء بطول عمر انبياء و اولياء تمسك مى‌كنند براى اثبات فضل آنها و اين اگرچه علت تامه نيست ولى مقتضى هست و فرق بين طلب و اراده در علم اصول معنون است كه گاهى شوق مؤكد هست ولى طلب نيست و گاه بعكس است تمنى طلب لازم دارد و ظاهر آيه آنستكه يهود مأمور بطلب مرگ شدند نه مأمور باشتياق بآن چون معلوم است خداوند در مقام محاجه با آنها است و حجت تمام نميشود مگر ببيان امام (ع) و الا اگر مراد بيان مشهور باشد ممكن است آنها معارضه بمثل نمايند و بگويند شما هم كه بهشت را مخصوص بخودتان‌


جلد 1 صفحه 145

ميدانيد پس آرزوى مرگ كنيد و اگر اهل ايمان بگويند ما آرزو نميكنيم براى تكميل درجات جواب گويند ما هم بهمين لحاظ طالب نيستيم علاوه بر آنكه يقين ببهشت هم آسان نيست حتى براى اولياء چون احتمال بدا در حق آنها هم جاريست و تضرعات ائمه اطهار در ادعيه شايد محمول بر اين باشد در هر حال مؤمن بايد بين خوف و رجاء باشد و از خداوند در هر حال حسن عاقبت را طلب نمايد و از اينجا معلوم ميشود كه باب علم قرآن خانواده عصمت و طهارتند نه غير آنها.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ إِن‌ كانَت‌ لَكُم‌ُ الدّارُ الآخِرَةُ عِندَ اللّه‌ِ خالِصَةً مِن‌ دُون‌ِ النّاس‌ِ فَتَمَنَّوُا المَوت‌َ إِن‌ كُنتُم‌ صادِقِين‌َ (94)

(بگو ‌اگر‌ سراي‌ آخرت‌ ‌که‌ ‌در‌ جوار خداست‌ ‌براي‌ ‌شما‌ اختصاص‌ داده‌ ‌شده‌ بدون‌ ساير مردم‌، ‌پس‌ آرزوي‌ مرگ‌ كنيد ‌اگر‌ راست‌ مي‌گوييد چند سؤال‌ ممكن‌ ‌است‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ پيش‌ آيد.)

«اول‌» مراد ‌از‌ دار آخرت‌ بهشت‌ و نيل‌ بسعادت‌ ابدي‌ و درك‌ فيوضات‌ و نعم‌ الهي‌ ‌است‌ و ‌هر‌ متدين‌ بديني‌ اعم‌ّ ‌از‌ اينكه‌ دين‌ ‌او‌ بحسب‌ واقع‌ حق‌ ‌ يا ‌ باطل‌ ‌باشد‌ مدعي‌ حقانيت‌ دين‌ ‌خود‌ بوده‌ و ‌خود‌ ‌را‌ سعادتمند ميداند و اديان‌ ديگر ‌را‌ باطل‌ ميشمارد و ‌اينکه‌ اختصاص‌ بيهود ندارد، نصاري‌ و فرق‌ مسلمين‌ و ساير اديان‌ نيز همين‌ دعوي‌ ‌را‌ دارند ‌پس‌ چرا ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ يهود مورد خطاب‌ و عتاب‌ قرار گرفته‌اند!

جواب‌: اولا گفتار يهود ‌با‌ ساير اديان‌ فرق‌ دارد، اديان‌ ديگر ملاك‌ سعادت‌ ‌را‌ متدين‌ بودن‌ بدين‌ حق‌ ميدانند و فرقي‌ ‌بين‌ سياه‌ و سفيد و عرب‌ و عجم‌ و اسرائيلي‌

جلد 2 - صفحه 110

و غيره‌ نميگذارند ولي‌ يهود سعادت‌ ‌را‌ اختصاص‌ ببني‌ اسرائيل‌ دانسته‌ و ساير طوايف‌ عالم‌ ‌را‌ محروم‌ مي‌پندارند و ‌از‌ اينجهت‌ ‌غير‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ بدين‌ ‌خود‌ دعوت‌ نمي‌كنند و ‌اينکه‌ سيره‌ ‌از‌ زمان‌ حضرت‌ موسي‌ ‌الي‌ زماننا ‌هذا‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ ساري‌ و جاري‌ بوده‌ چنانچه‌ ‌در‌ قرآن‌ مي‌فرمايد:

لَن‌ يَدخُل‌َ الجَنَّةَ إِلّا مَن‌ كان‌َ هُوداً«1» و نَحن‌ُ أَبناءُ اللّه‌ِ وَ أَحِبّاؤُه‌ُ«2» و ثانيا اينان‌ مدعي‌ هستند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ كسي‌ ‌بر‌ خلاف‌ دين‌ رفتار كند چند روزي‌ بيش‌ معذب‌ نخواهد ‌بود‌ چنان‌ ‌که‌ ‌از‌ قول‌ ‌آنها‌ ميفرمايد:

وَ قالُوا لَن‌ تَمَسَّنَا النّارُ إِلّا أَيّاماً مَعدُودَةً«3» (دوم‌): جملة جزائية فَتَمَنَّوُا المَوت‌َ ‌که‌ فرع‌ جمله‌ شرطيه‌ قرار داده‌ ‌شده‌ اعتراض‌ بجميع‌ ارباب‌ اديان‌ ‌است‌ زيرا آرزو و تمناي‌ مرگ‌ نمودن‌ مذموم‌ و كاشف‌ ‌از‌ شكايت‌ و نارضايتي‌ ‌است‌ و دعاء بطول‌ عمر ممدوح‌ و مطلوب‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ گاهي‌ ‌از‌ ائمه‌ اطهار و معصومين‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ قبيل‌ كلمات‌ اظهار ‌شده‌ ‌از‌ جهت‌ عظمت‌ مصيبت‌ بوده‌ مانند كلام‌ حضرت‌ زهراء «ع‌» «

اللهم‌ عجل‌ وفاتي‌ سريعا

» و ‌ يا ‌ كلام‌ حضرت‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ «

ارحني‌ فقد افنيت‌ ‌کل‌ خليلي‌

» و ‌ يا ‌ كلام‌ حضرت‌ ابا ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ «

‌علي‌ الدنيا بعدك‌ العفا

» علاوه‌ ‌بر‌ اينكه‌ نوع‌ مردم‌ تمنا و آرزوي‌ مرگ‌ نمي‌كنند و اختصاص‌ ‌به‌ يهود ندارد.

جواب‌: تمنا و آرزوي‌ مرگ‌ نداشتن‌ نوع‌ مردم‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ جهت‌ اينست‌ ‌که‌ اعتقاد بمعاد ندارند مانند طبيعيها و دهريها و ‌ يا ‌ بواسطه‌ كثرت‌ معاصي‌ و عدم‌ قبولي‌ اعمال‌ ‌از‌ سوء عاقبت‌ و عذاب‌ ميترسند و ميخواهند بواسطه‌ عبادت‌ ‌ يا ‌ توبه‌ ‌ يا ‌ وسائل‌ ديگر تدارك‌ معاصي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بكنند ولي‌ يهود ‌که‌ مدعي‌ هستند قطعا اهل‌ سعادتند


1‌-‌ سوره‌ بقره‌ ‌آيه‌ 105

2‌-‌ سوره‌ مائده‌ ‌آيه‌ 214

3‌-‌ سوره‌ بقره‌ ‌آيه‌ 74

جلد 2 - صفحه 111

و دار آخرت‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ اختصاص‌ دارد و بمردن‌ ‌از‌ نكبت‌ دنيا خلاص‌ مي‌شوند بايد تمناي‌ موت‌ كنند ‌اگر‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ادعا صادق‌ ميباشند.

علاوه‌ ‌بر‌ اينكه‌ يهود بواسطه‌ شدت‌ توغل‌ ‌در‌ ماديات‌ و حرص‌ ‌بر‌ حيات‌ و جمع‌ مال‌ اصلا خيال‌ مرگ‌ ‌در‌ مخيله‌ ‌آنها‌ خطور نميكند و هيچگاه‌ بفكر مرگ‌ و تدارك‌ ‌براي‌ ‌آن‌ نيستند مانند بسياري‌ ‌از‌ ابناء زمان‌ ‌ما ولي‌ اينان‌ چنين‌ خصيصه ‌براي‌ ‌خود‌ مدعي‌ نيستند ‌بر‌ خلاف‌ يهود ‌که‌ دار آخرت‌ ‌را‌ خصيصه‌ ‌خود‌ مي‌دانند و باين‌ وصف‌ بفكر ‌آن‌ نيستند.

(سوم‌) ‌در‌ سوره‌ جمعه‌ ميفرمايد قُل‌ يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ هادُوا إِن‌ زَعَمتُم‌ أَنَّكُم‌ أَولِياءُ لِلّه‌ِ مِن‌ دُون‌ِ النّاس‌ِ فَتَمَنَّوُا المَوت‌َ إِن‌ كُنتُم‌ صادِقِين‌َ آيا مفاد ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مانند همين‌ ‌آيه‌ مورد بحث‌ ‌است‌ و ‌ يا ‌ متفاوت‌ ‌است‌.

جواب‌: ‌هر‌ چند مغزاي‌ ‌هر‌ دو ‌آيه‌ يكي‌ ‌است‌ ولي‌ متفرع‌ ‌بر‌ دو مدعايي‌ ‌است‌ ‌که‌ يهود دارند، يكي‌ اينكه‌ دار آخرت‌ و سعادت‌ و بهشت‌ خصيصه‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌است‌ ‌اگر‌ چه‌ معصيت‌ كار و مجرم‌ و ‌حتي‌ اهل‌ شرك‌ و كفر باشند، زيرا اينان‌ نيز چند روزي‌ بيش‌ مس‌ّ آتش‌ نميكنند چنانچه‌ مفاد ‌آيه‌ مورد بحث‌ ‌است‌ و ديگر آنكه‌ يهود اولياء ‌خدا‌ و دوستان‌ و پسران‌ ‌او‌ مي‌باشند چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ديگر ‌از‌ ‌آنها‌ نقل‌ ‌شده‌ نَحن‌ُ أَبناءُ اللّه‌ِ وَ أَحِبّاؤُه‌ُ و ‌در‌ تورات‌ رائج‌ موقعي‌ ‌که‌ نسب‌ ‌خود‌ ‌را‌ بآدم‌ ميرسانند ‌او‌ ‌را‌ ‌إبن‌ اللّه‌ مي‌گويند و ‌آيه‌ سوره‌ جمعه‌ تمناي‌ مرگ‌ ‌را‌ متفرع‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ مدعاي‌ آنان‌ نموده‌ چه‌ آنكه‌ دوست‌ مشتاق‌ و آرزومند ملاقات‌ دوست‌ ‌است‌ و بمرگ‌ بلقاي‌ ‌او‌ نائل‌ مي‌شود.

112

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 94)- گروه از خود راضی! از تاریخ زندگی یهود- علاوه بر آیات مختلف قرآن مجید- چنین بر می‌آید که آنها خود را یک نژاد برتر می‌دانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیّتند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده! و آتش جهنّم با آنها چندان کاری ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاصّ او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند! قرآن مجید در این آیه و دو آیه بعد به این پندارهای موهوم پاسخ دندانشکنی می‌دهد می‌گوید: «اگر (آنچنان که شما مدّعی هستید) سرای آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‌گویید» (قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).

ج1، ص101

یهود با گفتن این سخنها که بهشت مخصوص ما است می‌خواستند مسلمانان را نسبت به آیینشان دلسرد کنند. ولی قرآن پرده از روی دروغ و تزویر آنان بر می‌دارد، زیرا آنها به هیچ وجه حاضر به ترک زندگی دنیا نیستند و این خود دلیل محکمی بر کذب آنها است.

نکات آیه

۱ - یهود، سراى آخرت و نعمتهاى آن را ویژه خویش مى پندارند. (قل إن کانت لکم الدار الأخرة ... خالصة) تقدیم «لکم» بر «الدار الأخرة» مفید حصر و اختصاص است و «خالصة» - که حال براى «الدار» مى باشد - بر این انحصار و اختصاص تأکید مى کند; زیرا خالص بودن به معناى اختصاص داشتن است.

۲ - یهودیان، دیگر مردمان را از نعمتهاى آخرت بى نصیب مى پندارند. (إن کانت لکم الدار الأخرة ... خالصة من دون الناس)

۳ - قوم یهود، مردمى نژادگرا و خودبرتربین (إن کانت لکم الدار الأخرة ... خالصة من دون الناس)

۴ - یهودیان، اختصاص یافتن بهشت را به قوم یهود، حکم و تقدیرى الهى مى شمرند. (إن کانت لکم الدار الأخرة عند اللّه) «عند اللّه» متعلق به «کانت» است و مفادش این است که ثبوت آخرت براى یهود در نزد خداست; یعنى، او این معنا را پذیرفته، تحقق بخشیده و مقرر ساخته است.

۵ - یهود، همه ادیان جز دین یهود را بى اعتبار و دیگر ملتها را در پیشگاه خدا فاقد قدر و منزلت مى شمرند. (إن کانت لکم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس)

۶ - یهودیان، مدعى اعتقاد به خدا، قیامت و نعمتهاى اخروى هستند. (إن کانت لکم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس فتمنوا الموت)

۷ - ادعاى یهودیان (یقین به بهشتى بودن) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است که تمناى مرگ کرده و از آن استقبال کنند. (قل إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت)

۸ - مرگ، مرحله و گذرى است براى حضور در سراى آخرت و بهره مند شدن از نعمتهاى آن. (إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت) از آن جا که خداوند در پاسخ ادعاى یهود - مبنى بر اختصاص داشتن سراى آخرت به ایشان - فرمود: «پس تمناى مرگ کنید» معلوم مى شود: انسان با مردن قدم به سراى آخرت مى گذارد; یعنى، آدمى پس از مردن تا برپایى قیامت نیز از نعمتهاى آخرت بهره مند و یا به عذابهاى آن گرفتار خواهد شد.

۹ - آنان که به بهشتى بودن خویش اطمینان دارند، از مرگ استقبال کرده و در تمناى آن هستند. (إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت)

۱۰ - سراى دنیا و نعمتهاى آن در قیاس با آخرت، ناچیز و بى مقدار است. (إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت) چنانچه نعمتهاى دنیا در برابر سراى آخرت ارزشى داشت، تمناى مرگ براى نیل به آن وجهى نداشت.

۱۱ - سراى آخرت و نعمتهاى آن بسى ارجمند و گرانقدر است. (إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت)

۱۲ - یهود، بر خلاف ادعایشان، به بهشتى بودن خویش اطمینان نداشتند. (فتمنوا الموت إن کنتم صدقین) جمله «إن کنتم صادقین» اشاره به دروغ گویى یهود دارد; یعنى، آنان خود مى دانند که ادعایشان واقعیت ندارد.

۱۳ - اهل بهشت دانستن فرد یا طایفه اى خاص بدون داشتن برهان، باورى است باطل. (فتمنوا الموت إن کنتم صدقین)

۱۴ - ادعاى بدون دلیل، شایسته پذیرش نیست. (فتمنوا الموت إن کنتم صدقین) خداوند، در پى ادعاى یهودیان با جمله «فتمنوا الموت» از آنان مطالبه دلیل مى کند و این درسى است به انسانها که ادعاهاى بدون دلیل مناسب را نپذیرند.

۱۵ - کردار آدمیان و خواسته هاى آنان، بیانگر اعتقاد و اندیشه آنان است. (فتمنوا الموت إن کنتم صدقین)

۱۶ - خداوند، آموزگار پیامبر(ص) در چگونه استدلال کردن و پاسخگویى به مخالفان (قل فلم تقتلون ... و لقد جاءکم موسى ... قل بئسما ... قل إن کانت)

موضوعات مرتبط

  • آخرت: ارزش آخرت ۱۰، ۱۱
  • آرزو: آرزوى مرگ ۹
  • ادعا: ادعاى بى برهان ۱۳، ۱۴; ملاکهاى قبول ادعا ۱۴
  • ارزشها: ۱۰، ۱۱
  • جهان بینى: جهان بینى و ایدئولوژى ۱۵
  • خدا: مقدرات خدا ۴
  • دنیا: بى ارزشى دنیا ۱۰; دنیا و آخرت ۱۰
  • رفتار: پایه هاى رفتار ۱۵
  • سعادت: آثار اطمینان به سعادت اخروى ۹; مدعیان سعادت اخروى ۱، ۷، ۹، ۱۳
  • عقیده: عقیده باطل ۱۳; مظاهر عقیده ۱۵
  • محمّد(ص): روش احتجاج محمّد(ص) ۱۶; معلم محمّد(ص) ۱۶
  • مرگ: آثار مرگ ۸; حقیقت مرگ ۸
  • نژادپرستان: ۳
  • نعمت: ارزش نعمت هاى اخروى ۱۱
  • یهود: ادعاهاى یهود ۶، ۷; ایمان یهود به خدا ۶; ایمان یهود به قیامت ۶; تکبر یهود ۳; دلایل صداقت یهود ۷; صفات یهود ۳; عقیده یهود ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۱۲; نژادپرستى یهود ۳; یهود و آرزوى مرگ ۷; یهود و ادیان ۵; یهود وبهشت ۴، ۷، ۱۲; یهود و ملتها ۵; یهود و نعمتهاى اخروى ۱، ۲، ۶

منابع