الأنعام ٩١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی، نفرستاده است!» بگو: «چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟! کتابی که برای مردم، نور و هدایت بود؛ 0امّا شما) آن را بصورت پراکنده قرارمی‌دهید؛ قسمتی را آشکار، و قسمت زیادی را پنهان می‌دارید؛ و مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید!» بگو: «خدا!» سپس آنها را در گفتگوهای لجاجت‌آمیزشان رها کن، تا بازی کنند!

و خدا را چنان كه سزاوار منزلت اوست نشناختند، آن‌گاه كه گفتند: خدا بر هيچ بشرى چيزى نازل نكرده است. بگو: چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده نازل كرد؟ كه براى مردم نور و هدايتى بود، اما شما آن را به صورت پراكنده در كاغذها قرار داده، [قسمتى را] آشكار و بس
و آنگاه كه [يهوديان‌] گفتند: «خدا چيزى بر بشرى نازل نكرده»، بزرگى خدا را چنانكه بايد نشناختند. بگو: «چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده است نازل كرده؟ [همان كتابى كه‌] براى مردم روشنايى و رهنمود است، [و] آن را به صورت طومارها درمى‌آوريد. [آنچه را] از آن [مى‌خواهيد] آشكار و بسيارى را پنهان مى‌كنيد، در صورتى كه چيزى كه نه شما مى‌دانستيد و نه پدرانتان، [به وسيله آن‌] به شما آموخته شد.» بگو: «خدا [همه را فرستاده‌]»؛ آنگاه بگذار تا در ژرفاى [باطل‌] خود به بازى [سرگرم‌] شوند.
و آنها خدا را آن گونه که باید، نشناختند که گفتند: خدا بر هیچ کس از بشر کتابی نفرستاده. بگو: کتاب توراتی را که موسی آورد و در آن نور (علم) و هدایت خلق بود چه کسی بر او فرستاد که شما آیات آن را در اوراق نگاشته، بعضی را آشکار می‌نمایید و بسیاری را پنهان می‌دارید و آنچه را شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما آموختند؟ بگو: خداست (که رسول و کتاب فرستد)، سپس آنها را بگذار تا به بازیچه خود فرو روند.
[یهودیان بر ضد پیامبر اسلام به سفسطه گری پرداختند چون] آنان خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، چرا که گفتند: خدا بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده. بگو: کتابی را که موسی آورده چه کسی نازل کرده؟ کتابی که برای مردمْ نور [و روشنگر حقایق] و [سرتاسر] هدایت است، شما آن را در طومارهای پراکنده قرار می دهید، بخشی از آن را [که دلخواه شماست برای مردم] آشکار می کنید و بسیاری از آن را [که گواه نبوّت پیامبر اسلام است] پنهان می دارید و حال آنکه حقایقی که نه شما می دانستید و نه پدرانتان [به وسیله تورات] به شما آموخته شد. بگو: خدا، سپس آنان را رها کن تا در باطل گویی و خرافاتشان بازی کنند.
وقتى كه مى‌گويند كه خدا بر هيچ انسانى چيزى نازل نكرده است، خدا را آنچنان كه درخور اوست نشناخته‌اند. بگو: كتابى را كه موسى براى روشنايى و هدايت مردم آورد، چه كسى بر او نازل كرده بود؟ آن را بر كاغذها نوشتيد، پاره‌اى از آن را آشكار مى‌سازيد ولى بيشترين را پنهان مى‌داريد. به شما چيزها آموختند كه از اين پيش نه شما مى‌دانستيد و نه پدرانتان مى‌دانستند. بگو: آن اللّه است. آنگاه رهايشان ساز تا همچنان به انكار خويش دلخوش باشند.
و خداوند را چنانکه سزاوار ارج اوست، ارج نگذاشتند چرا که گفتند خداوند هیچ چیز بر هیچ بشری نازل نکرده است، بگو کتابی را که موسی آورد و روشنگر و رهنمودی برای مردم بود و آن را بر کاغذها نوشته بودید و [بعضی را] آشکار و بسیاری از آن را پنهان می‌دارید چه کسی نازل کرده است؟ و آنچه شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما در آموخته‌اند، بگو خدا [آن را نازل کرده است‌]، سپس آنان را در کند و کاوشان رها کن که بازی کنند
خداى را چنانكه سزاوار اوست نشناختند و ارج ننهادند آنگاه كه گفتند: خدا بر هيچ آدمى هيچ چيز نفرستاد. بگو: چه كسى آن كتاب را كه موسى آورد و براى مردم روشنايى و رهنمونى بود فرستاد؟ كه شما آن را [به صورت پراكنده‌] در كاغذها كرده- نوشته- [بخشى از] آن را آشكار مى‌كنيد و بسيارى را- كه وصف محمد
کافران، خدا (و رحمت و حکمت او) را چنان که باید نشناخته‌اند، وقتی که می‌گویند: خداوند هیچ چیزی بر هیچ کسی فرو نفرستاده است (و انسانی را به پیغمبری برنگزیده است! ای پیغمبر! به مشرکان و یهودیانی که با آنان هم‌رأی و هم‌صدا می‌گردند،) بگو: چه کسی کتابی را نازل کرده است که موسی آن را برای مردم آورده است و نوری (رخشا) و هدایتی (راهنما) بوده است؟ (شما ای یهودیان!) آن را در کاغذهای (پراکنده و صفحات جداگانه) می نویسید و آن قسمت را (که به مصلحت شما است و با آرزوهایتان می‌خواند) نشان می‌دهید، و بسیاری از آن را (که شما را وادار به تصدیق قرآن و ایمان به نبوّت محمّد می‌دارد) پنهان می‌کنید. و به شما (ای یهودیان! توسّط این قرآن، از آئین یزدان و هدایت خدای منّان) چیزهائی آموخته شده است که شما و پدران شما از آن باخبر نبوده‌اید. (در پاسخِ پیشین ایشان) بگو: خدا (این قرآن را نازل کرده است) و بگذار در باطل (و یاوه‌سرائی) خود (فرو روند و) به بازیچه پردازند.
و چون (یهودیان) گفتند: «خدا چیزی (وحیانی) بر بشری نازل نکرده‌»، قدر (الوهیت و ربوبیت) خدا را چنان‌که شایسته‌ی اوست نشناختند. بگو: «چه کسی آن کتابی را که موسی با آن (سوی شما) آمد نازل کرد‌؛ حال آنکه برای مردمان نور و رهنمودی است (و) شما آن را به صورت کاغذهایی (بی‌محتوا) نهاده و آشکار می‌کنید و بسیاری (از آن) را (هم) پنهان می‌دارید، در صورتی که چیزی که نه شما می‌دانستید و نه پدر‌‌انتان، به شما به خوبی آموخته شد؟» بگو: «خدا (و بس).» سپس آنها را (به حالشان) واگذار تا در فرورفتگی‌ای فراگیر (باطل) بازی کنند.
و ارج ننهادند خدا را شایان ارجمندیش هنگامی که گف‌تند نفرستاده است خدا بر بشری چیزی را بگو که فرستاده است کتابی را که بیاورد موسی روشنائی و هدایتی برای مردم که می‌گردانیدش کاغذهائی که آنها را آشکار کنید و نهان کنید بسیاری را و آموخته شدید آنچه را نمی‌دانستید نه شما و نه پدران شما بگو خدا سپس بگذارشان در فرورفتگی (سرگرمی) خویش بازی کنند


الأنعام ٩٠ آیه ٩١ الأنعام ٩٢
سوره : سوره الأنعام
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا قَدَرُوا اللهَ»: چنان که باید منزلت و عظمت خدا را نشناخته‌اند. به گونه لازم به قدر و شأن خدا پی نبرده‌اند. «نُوراً وَ هُدیً»: مُنوِّر و هادی. پرتوانداز و راهنما. حال (الْکِتَابَ) یا ضمیر (ه) در (جَآءَ بِهِ) است. «قَرَاطِیسَ»: جمع قِرْطاس، کاغذ پاره، صفحاتی که در آن کتابت و نگارش انجام گیرد، اعم از کاغذ و غیره. «عُلِّمْتُم مَّا ...»: آنچه توسّط قرآن به شما یاد داده شده است (نگا: مائده / و نمل / ). «قُلِ اللهُ»: واژه مبارک (اللهُ) فاعل فعل مقدّر یا مبتدای خبر محذوفی است. یعنی: أَنزَلَهُ اللهُ. أَللهُ أَنزَلَهُ. «ذَرْ»: ترک کن. رها کن. بگذار. از ماده (وذر). «خَوْض»: فرو رفتن در باطل مراد است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

محل نزول اختلافی است، طبق نقل ابی بن کعب و عکرمه و قتاده مکی است؛ و از ابن عباس دو روایت نقل شده که یکی این سه آیه را مکی می‌داند و دیگری مدنی.[۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: درباره نزول آیه چنین روایت شده كه پیامبر به یكى از علماى یهود كه چاق و فربه بود و به او مالك بن الصیف یا فنحاص مى گفتند،[۳] فرمود: آیا در تورات نیست كه می‌گوید خداوند با اشخاص فربه و چاق دشمن است؟ آن مرد در خشم شد و گفت: خداوند بر بشر هیچ چیزى نفرستاده است سپس یهودیان از گفتار آن یهودى تنفر جستند و به وى لعنت فرستادند و این آیة نازل گردید. چنانكه عكرمه و قتاده گویند.[۴]

محمد بن كعب القرظى گوید: درباره جماعتى از یهود نازل شده و مانند آن را نیز از ابن عباس روایت كرده اند، مجاهد گوید: درباره مشركین قریش نازل شده و مانند آن را نیز از ابن عباس هم روایت و نقل نموده اند و البته روایت اخیر درباره شأن و نزول به سیاق آیة شبیه تر است.[۵]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


تفسير نور(10جلدى)    ج‌2    508     سوره الأنعام، آيه 91 ..... ص : 508

أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‌ءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى‌ نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ «91»

خداوند را آنگونه كه شايسته‌ى اوست نشناختند، چرا كه گفتند: خداوند بر هيچ بشرى، چيزى نازل نكرده است. بگو: كتابى را كه موسى آورد و نور و هدايت براى مردم بود، چه كسى نازل كرد؟ كتابى كه آن را ورق ورق كرده (و به دلخواه خود) بخشى را آشكار و بسيارى را پنهان مى‌سازيد، و آنچه را شما و پدرانتان نمى‌دانستيد، (از طريق همان كتاب آسمانى تورات،) به شما آموخته شد. (اى پيامبر!) بگو: خدا (بود كه آنها را نازل كرد)، سپس رهايشان كن تا در ياوه‌گويى‌هاى خود غوطه‌ور باشند.

نکته ها

گروهى از يهود با اين‌كه به نزول وحى بر حضرت موسى عقيده داشتند، امّا از سر لجاجت مى‌گفتند: خداوند بر هيچ پيامبرى كتابى نازل نكرده است.

اين آيه مى‌فرمايد: حرف شما با عقيده شما تناقض دارد. اگر خداوند بر هيچكس وحى نمى‌فرستد، پس تورات را كه به آن عقيده داريد چه كسى نازل كرده است؟

پیام ها

1- فرستادن پيامبران و كتب آسمانى، لطفى از سوى خدا به بندگان است. كسانى كه آنان را انكار مى‌كنند، در واقع منكر لطف، رحمت و حكمت الهى‌اند. ما قَدَرُوا اللَّهَ‌ ...

2- به شبهاتى كه القا مى‌شود، بايد پاسخ داد. قالُوا ... قُلْ‌

جلد 2 - صفحه 509

3- تورات اصلى، نور و هدايت بوده است. «نُوراً وَ هُدىً»

4- در تورات مطالبى بوده كه علماى يهود آنها را كتمان كرده‌اند. «تُخْفُونَ كَثِيراً»

5- مبلّغان دينى بايد بدون مصلحت‌انديشى بى‌مورد، معارف و حقايق مكتب را براى مردم بيان كنند. ما قَدَرُوا اللَّهَ‌ ... تُخْفُونَ كَثِيراً

6- بدون وحى، دست انسان از معارف بسيارى كوتاه است. عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا ...

7- وظيفه‌ى انبيا، ابلاغ است، نه اجبار. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ»

8- احتجاج بايد به قدر ضرورت باشد نه بيشتر. اين آيه كه خود نوعى احتجاج است مى‌فرمايد: اكنون كه نمى‌پذيرند آنان را رها كن. «ذَرْهُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‌ءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى‌ نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ (91)

شأن نزول- مالك بن الضيف كه سر حلقه احبار يهود بود خدمت رسول اكرم آمد. حضرت فرمود: قسم مى‌دهم تو را به آن خدائى كه تورات را بر موسى‌


«1» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجة، صفحه 179، حديث 10 (با اندكى تفاوت)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 328

نازل نمود، تو در تورات ديده‌اى «انّ اللّه يبغض العالم السّمين» مالك در غضب شد و گفت: خدا هيچ كتابى بر هيچ كسى نازل نگردانيده است، آيه شريفه نازل شد: «1» وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ‌: و تعظيم و تجليل ننمودند جهودان خداى تعالى را، چنانچه سزاوار تعظيم است و نشناختند او را، چنانچه حق شناختن او بود در افضال رحمت و نعمت بر بندگان، كه از جمله آن ارسال رسل و انزال كتب باشد إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‌ءٍ: چون گفتند نازل نفرموده است ذات الهى بر هيچ بشرى هيچ چيزى بر وجه وحى و احكام شرع، يعنى ارسال رسل و انزال كتب كه از عظايم رحمت و جلايل نعمت سبحانى است، از حق سلب نمودند. در كشف الاسرار- معنى‌ «ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ‌: ما عرفوه حقّ معرفته» باشد آرى، قدم را با حدوث چه نسبت، و خاك را با رب الارباب چه مناسبت: «ما للتّراب و ربّ الارباب» و حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:

ما عرفناك حقّ معرفتك و ما عبدناك حقّ عبادتك.

قول ديگر در شأن نزول‌ «2»- محمّد بن اسحق گفته: جمعى يهود خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند گفتند: كتابى از آسمان براى ما بياور چنانچه موسى عليه السّلام الواح را براى ما آورد. يكى از آنها گفت: خدا بر هيچ كسى وحى ننموده و كتابى هم نازل نكرده و تورات و انجيل از مخترعات موسى و عيسى است. حق تعالى بر ردّ قول ايشان آيه نازل فرمود:

قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى‌: بگو اى پيغمبر كيست آنكه نازل نمود آن كتابى را كه آمد به آن موسى‌ نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ‌: در حالتى كه نور دهنده بود در ظلمات كفر و جهل، و هدايت كننده مردمان را تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ‌:

مى‌گردانيد آن را صحيفه‌ها و طومارها و ورقهاى پراكنده‌ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِيراً: ظاهر مى‌نمائيد آنچه مى‌خواهيد و پنهان سازيد بسيارى از آن را مانند نعت حضرت ختمى مآب و آيات رجم و غير آن‌ وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ‌


«1» مجمع البيان ج 2 ص 333.

«2» مجمع البيان ج 2 ص 333.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 329

و دانسته شديد اى يهود تورات را. يا اى اهل اسلام قرآن را از لسان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله آنچه نمى‌دانستيد شما و نه پدران شما از امر و نهى و حلال و حرام‌ قُلِ اللَّهُ‌: بگو خداست نازل فرموده آنرا. و اين مثل آنست كه انسان وقتى اراده كند بيان و احتجاج را به آنچه مى‌داند كه خصم مقرّبه آن، و استطاعت دفع آن ندارد ذكر كند آن را، پس از آن جواب را دهد به آنچه مى‌داند كه خصم غير اين جوابى ندارد. ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ‌: پس واگذار ايشان را در اباطيل و خرافات خود در حالتى كه ملعبه و بازى مى‌كنند و بر تو غير از تبليغ و الزام حجت چيزى نيست. صورت آيه، امر، و مراد تهديد است، يعنى ايشان را به من واگذار كه سزاى آنها با من باشد و عنقريب عاقبت كار خود را بدانند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‌ءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى‌ نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ (91)

ترجمه‌

و نشناختند خدا را حق شناسائى او وقتى كه گفتند نفرستاده است خدا بر بشرى هيچ چيزيرا بگو چه كس فرستاد كتاب آنچنانيرا كه آورد آنرا موسى كه نور و هدايت بود براى مردم كه ميگردانيد آنرا اوراق متفرقه آشكار ميكنيد آنها را و مخفى مينمائيد بسيارى را و آموخته شديد آنچه را نمى‌دانستيد شما و نه پدرانتان بگو خدا پس واگذار آنها را در غوطه‌وريشان بجهالت بازى كنند.

تفسير

كسى حق معرفت را بحق پيدا نكرد و كسى حق تعظيم و توصيف او را ادا ننمود چه رسد به يهود كه از راه لجاج و عناد و فرط غضب گاهى منكر اصل رسالت و و كتاب ميشدند يا كفار قريش كه باين درد مبتلا بودند چنانچه قمّى ره نقل نموده كه آنها قريش و يهود بودند و از ابن عباس ره تعيين يهود و از مجاهد تعيين قريش نقل شده است در هر حال خداوند به نبىّ اكرم دستور فرمود كه بپرس از يهود براى اقرار آنها و گوشزد قريش كه كيست آنكه فرستاد تورية را بر حضرت موسى (ع) كه مانند نور ارائه ميداد حقائق را و موجب هدايت بود براى مردم و شما آنكتاب عزيز را اوراق و متفرق مينمائيد براى آنكه بدلخواه خود آنچه را بخواهيد اظهار كنيد و آنچه را كه در آن از اوصاف‌


جلد 2 صفحه 351

و علائم من و اشارت و بشارت بوجود من است مخفى داريد و شما و پدرانتان مانند كفار قريش بكلى از معارف بى‌بهره بوديد و ببركت آنكتاب به بعضى از معارف و احكام آشنا شديد و چون جوابش واضح است و آنها مبهوت ميشوند كه چه بگويند از جانب آنها خودت بگو خدا پس واگذار آنها را در درياى جهالت و ضلالت و حيرت غوطه‌ور شوند و چون كودكان ببازى چهار روزه دنياى دنى دلخوش باشند و در آخرت بعذاب اليم گرفتار شوند و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه خداوند توصيف نمى‌شود و چگونه توصيف شود با آنكه فرموده است در كتاب خود و ما قدروا اللّه حق قدره چون هر قدر توصيف شود بزرگتر از آنست و عياشى ره از آنحضرت نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود آنچه را مى‌خواستند كتمان مينمودند و آنچه را مى‌خواستند اظهار مى- كردند و قمى ره فرموده اخفا مينمودند اخبار پيغمبر (ص) را و خوض در تكذيب داشتند و در روايتى وارد شده است كه تورية را در اوراق متفرقه مينموشتند پس اظهار مينمودند آنچه را ميخواستند و اخفا ميكردند آنچه را مى‌خواستند و پر واضح است كه انكار اصل رسالت و كتاب براى عدم معرفت بشأن حق است و الا كسيكه باوصاف الهى آشنا شده باشد ميداند كه لطف و رحمتش مقتضى است كه خير و شر بندگان خود را بيان فرمايد و وظائف انفرادى و اجتماعى آنها را تعيين كند و اين ممكن نيست مگر بوسيله پيغمبر و كتاب و معجزه ظاهره ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما قَدَرُوا اللّه‌َ حَق‌َّ قَدرِه‌ِ إِذ قالُوا ما أَنزَل‌َ اللّه‌ُ عَلي‌ بَشَرٍ مِن‌ شَي‌ءٍ قُل‌ مَن‌ أَنزَل‌َ الكِتاب‌َ الَّذِي‌ جاءَ بِه‌ِ مُوسي‌ نُوراً وَ هُدي‌ً لِلنّاس‌ِ تَجعَلُونَه‌ُ قَراطِيس‌َ تُبدُونَها وَ تُخفُون‌َ كَثِيراً وَ عُلِّمتُم‌ ما لَم‌ تَعلَمُوا أَنتُم‌ وَ لا آباؤُكُم‌ قُل‌ِ اللّه‌ُ ثُم‌َّ ذَرهُم‌ فِي‌ خَوضِهِم‌ يَلعَبُون‌َ (91)

قادر نميدانند خداوند ‌را‌ آنچه‌ سزاوار قدرت‌ ‌او‌ ‌است‌ زيرا ميگويند نازل‌ نفرموده‌ ‌خدا‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌بر‌ بشر بگو كي‌ نازل‌ نمود كتاب‌ ‌را‌ ‌که‌ موسي‌ آورد بآن‌ كتاب‌ ‌که‌ روشن‌ و هدايت‌ كننده‌ ‌بود‌ ‌براي‌ بشر قرار داديد ‌آن‌ كتاب‌ ‌را‌ ‌در‌ كاغذها ظاهر نموديد ‌آنها‌ ‌را‌ و بسياري‌ ‌را‌ مخفي‌ كرديد و دانا شديد بآنچه‌ نه‌ ‌شما‌ عالم‌ بآن‌ بوديد و نه‌ پدران‌ ‌شما‌ بگو ‌آن‌ كس‌ اللّه‌ ‌است‌ ‌پس‌ واگذار ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ فروروند ‌در‌ لهويات‌ و بازي‌ كنند.

وَ ما قَدَرُوا اللّه‌َ حَق‌َّ قَدرِه‌ِ قدرت‌ ‌از‌ صفات‌ ذاتيه‌ عين‌ ذات‌ حق‌ ‌است‌ و ‌غير‌ متناهيست‌ چنانچه‌ وجود ‌غير‌ متناهيست‌ و بهر چيزي‌ تعلق‌ ميگيرد لكن‌ بسياري‌ ‌از‌ مردم‌ ‌که‌ جز محسوسات‌ و امور عاديه‌ و اقتضاي‌ طبيعيه‌ چيزي‌ درك‌ نكردند

جلد 7 - صفحه 135

و بكلي‌ معجزه‌ ‌را‌ منكر هستند مثل‌ بسياري‌ ‌که‌ وجود حضرت‌ بقية اللّه‌ ‌را‌ چون‌ ‌بر‌ خلاف‌ طبيعت‌ ‌است‌ و تكلم‌ مورچه‌ و هدهد و ناقه‌ صالح‌ و شق‌ القمر و ثعبان‌ شدن‌ عصاي‌ موسي‌ (ع‌) و احياء عيسي‌ (ع‌) و طهارت‌ حضرت‌ زهراء سلام‌ اللّه‌ عليها ‌از‌ آلودگي‌ بحيض‌ و نفاس‌ ‌حتي‌ تسبيح‌ جمادات‌ و ذكر حيوانات‌ و امثال‌ اينها ‌را‌ منكر بلكه‌ وجود جن‌ و ملك‌ ‌را‌ ‌هم‌ منكرند و ‌ما وراي‌ عادت‌ و طبيعت‌ ‌را‌ قبول‌ ندارند و ‌براي‌ فريب‌ عوام‌ يك‌ توجيهات‌ بارده‌ و حمل‌ ‌بر‌ معاني‌ بعيده‌ ميكنند لذا قرآن‌ ‌را‌ منكر و ميگويند ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ نازل‌ نشده‌ مخصوصا يهود عنود اينها ‌خدا‌ ‌را‌ قادر نميدانند ‌بر‌ انزال‌ كتاب‌ إِذ قالُوا ما أَنزَل‌َ اللّه‌ُ عَلي‌ بَشَرٍ مِن‌ شَي‌ءٍ چنانچه‌ يزيد ‌عليه‌ اللعنة ‌هم‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ ‌را‌ نمود و ‌از‌ دهان‌ نحسش‌ ‌گفت‌ (لعبت‌ هاشم‌ بالملك‌ ‌فلا‌ خبر جاء و ‌لا‌ وحي‌ نزل‌) بآنها بفرما كي‌ نازل‌ فرمود كتاب‌ تورات‌ موسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌خود‌ معترفيد قُل‌ مَن‌ أَنزَل‌َ الكِتاب‌َ الَّذِي‌ ‌يعني‌ تورات‌ جاءَ بِه‌ِ مُوسي‌ ‌که‌ حضرت‌ موسي‌ ‌پس‌ ‌از‌ رفتن‌ و عزلت‌ ‌از‌ ‌آنها‌ چهل‌ روز و ‌شما‌ گوساله‌پرست‌ شديد و امتحان‌ ‌خود‌ ‌را‌ داديد و حال‌ آنكه‌ ‌آن‌ كتاب‌ نُوراً وَ هُدي‌ً لِلنّاس‌ِ روشنايي‌ قلب‌ ‌از‌ ظلمت‌ شرك‌ و كفر و هدايت‌ بشر ‌از‌ ضلالت‌ جهل‌ و حماقت‌ بوده‌ و نميتوانيد انكار كنيد چون‌ ‌خود‌ شماها تَجعَلُونَه‌ُ قَراطِيس‌َ نوشته‌هايي‌ باسم‌ اسفار تورات‌ تُبدُونَها اظهار ميكنيد و بجميع‌ لغات‌ ترجمه‌ ميكنيد و منتشر نموده‌ايد ‌با‌ اينكه‌ بسياري‌ ‌از‌ مطالب‌ ‌آن‌ ‌را‌ تحريف‌ نموده‌ و بسياري‌ ‌از‌ حقايق‌ ‌آن‌ ‌را‌ مخفي‌ نموده‌ وَ تُخفُون‌َ كَثِيراً مخصوصا بشارات‌ بوجود مبارك‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌را‌ وَ عُلِّمتُم‌ ما لَم‌ تَعلَمُوا فاعل‌ علّمتم‌ ممكن‌ ‌است‌ اللّه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌او‌ تعليم‌ يافتيد و ممكن‌ ‌است‌ كتاب‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بشما آموخت‌ ما لَم‌ تَعلَمُوا أَنتُم‌ وَ لا آباؤُكُم‌ چيزهايي‌ ‌که‌ نه‌ ‌شما‌ خبر داشتيد و نه‌ پدران‌ ‌شما‌ اطلاع‌ داشتند ‌از‌ عقائد و اخلاق‌ و اعمال‌ صالحه‌ و ترك‌ افعال‌ قبيحه‌ ‌اگر‌ اعتراف‌ كردند ‌که‌ خداوند تورات‌ ‌را‌ ‌بر‌ موسي‌ نازل‌ فرمود

جلد 7 - صفحه 136

‌پس‌ ممكن‌ ‌است‌ ‌که‌ قرآن‌ ‌هم‌ ‌بر‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ نازل‌ فرمايد و ‌اگر‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌هم‌ انكار كردند قُل‌ِ اللّه‌ُ تو بفرما ‌که‌ خداوند نازل‌ فرمود و قادر هست‌ ‌بر‌ اينكه‌ ‌بر‌ ‌من‌ ‌هم‌ نازل‌ فرمايد و ‌اگر‌ فرمايش‌ تو ‌را‌ ‌هم‌ قبول‌ نكردند و نپذيرفتند ثُم‌َّ ذَرهُم‌ فِي‌ خَوضِهِم‌ يَلعَبُون‌َ ‌پس‌ ‌با‌ اينها ديگر تكلم‌ مفرما و ‌آنها‌ ‌را‌ بخود واگذار كن‌ ‌که‌ فروروند ‌در‌ گفتار زشت‌ ‌خود‌ و ببازي‌گري‌ مشغول‌ باشند ‌تا‌ بچشند عذاب‌ سخت‌ الهي‌ ‌را‌ چنانچه‌ امروز ‌هم‌ بسياري‌ ‌از‌ ابناء و بنات‌ نوع‌ مخصوصا محصلين‌ و محصلات‌ ‌آنها‌ ‌که‌ هيچگونه‌ مطلب‌ ‌را‌ ‌از‌ علماء نمي‌پذيرند (بگذار ‌تا‌ بميرد ‌در‌ عين‌ ‌خود‌ پرستي‌) چنانچه‌ ميفرمايد ذَرهُم‌ يَأكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِم‌ُ الأَمَل‌ُ فَسَوف‌َ يَعلَمُون‌َ حجر ‌آيه‌ 3.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- کسانى که نزول وحى بر بشر و رسالت یافتن او را انکار مى کنند، خداوند را، آن گونه که هست، نشناخته اند. (و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر)

۲- انکار وحى و رسالت یافتن بشر، معلول نقصان معرفت آدمى به خداوند است. (و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر)

۳- درستى اعتقادات بنیادى هر فرد در ارتباطى عمیق با سطح بینش و معرفت او به خداوند است. (و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء) چون انکار رسالت را در آیه شریفه معلول نقص معرفت درباره خداوند دانسته است، و تفاوتى نیز بین این عقیده و دیگر عقاید اصولى نیست، بنابراین کلیه عقاید داراى چنین ارتباطى است.

۴- یهود به سبب انکار رسالت پیامبر (ص) منکر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند. (إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء)

۵- یهودیان صدر اسلام در برابر دعوت پیامبر (ص) موضعى غیر منطقى و لجوجانه داشتند. (إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء) جملات بعدى این آیه قرینه نزول این آیه در شأن یهود است. و چون یهود، گرچه ظاهراً، معتقد به نبوت موسى(ع) و دیگر انبیاى الهى بودند، ادعاى عدم نزول وحى بر هیچیک از افراد بشر باید از سر مکابره و عناد باشد.

۶- گفتار یهود زمان پیامبر (ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقیده آنان در مورد نبوت موسى (ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود. (إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الکتب الذى جاء به موسى)

۷- موسى (ع) داراى کتاب (تورات) نازل شده از جانب خداوند بود. (قل من أنزل الکتب الذى جاء به موسى)

۸- روشنى و روشنگرى و هدایتگرى براى توده هاى مردم، از ویژگیهاى تورات است. (الکتب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس) از ویژگیهاى بارز براى «نور»، روشنى آن و همچنین روشن ساختن چیزهایى است که در پرتو آن قرار گیرند. توصیف تورات به این وصف بیانگر وجود این دو ویژگى در آن کتاب آسمانى است.

۹- روشنى و روشنى بخشى، ویژگى لازم براى کتاب هدایت است. (الکتب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس)

۱۰- تورات به صورت ورقهایى مکتوب در عصر بعثت موجود بوده است. (الکتب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس تجعلونه قراطیس) «قراطیس»، جمع «قرطاس»، به معنى چیزى است که بر آن نوشته هایى را ثبت مى کنند که از جنس کاغذ و یا پوست و استخوان و یا چیزهاى دیگر است.

۱۱- عالمان یهود برخى از حقایق تورات را براى مردم بیان مى کردند و بسیارى از حقایق آن را از مردم پنهان مى ساختند. (تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا)

۱۲- عالمان یهود مانع دسترسى مردم به حقایق کتاب آسمانى خود (تورات) بودند. (هدى للناس تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا)

۱۳- تورات مشتمل بر حقایقى بوده، که بیان آن به نفع و مصلحت عالمان یهود نبوده است. (تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا)

۱۴- کلیه حقایق و معارف کتب آسمانى به دور از مصلحت اندیشیهاى شخصى باید براى مردم تبیین شود. (تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا) مذمت عالمان یهود بر گزینشى عمل کردن در میان حقایق تورات، گوشزد به همه حاملان کتب آسمانى است که در تبیین و تفسیر آنها نباید منافع خویش را در نظر گرفت، بلکه باید همه آنها را براى مردم تبیین کرد.

۱۵- کتمان معارف و حقایق کتب آسمانى امرى نکوهیده است. (تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا)

۱۶- عالمان یهود با پنهان کردن بسیارى از معارف تورات آن را تحریف کردند. (تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا) کتمان بسیارى از نوشته هاى تورات از دید و اطلاع مردم طبیعتاً منجر به فراموش شدن آن قسمتها مى شود و در نتیجه کتاب آسمانى به شکل ناقص در اختیار مردم قرار مى گیرد که این خود نوعى تحریف است.

۱۷- یهود با نزول تورات معارف و حقایق تازه اى را فراگرفتند. (و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤکم)

۱۸- تورات دربردارنده حقایق و معارفى بود که نه یهود زمان پیامبر (ص) بر آن آگاهى داشتند و نه پدران آنها. (و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤکم)

۱۹- نزول تورات مرحله اى جدید و تکاملى در بیان معارف از طریق وحى بوده است.* (و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤکم) جمله «و لا ءاباؤکم» ظاهراً شامل همه طبقات پدران یهود مى گردد. و چون آباء بنى اسرائیل از انبیاى الهى بوده و به ابراهیم(ع) و نوح (ع) منتهى مى شوند، محتمل است آنچه در تورات بیان شده به مقتضاى مضمون جمله «و لا ءاباؤکم» در کتب گذشته بیان نشده باشد، لذا تورات مرحله اى تکاملى در این رشته محسوب مى گردد.

۲۰- تورات حاوى معارفى بود که بشر بدون وحى به آن راه نمى یافت. (و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤکم)

۲۱- خداوند نازل کننده کتاب تورات بر موسى (ع) (قل من أنزل الکتب الذى جاء به موسى ... قل الله)

۲۲- کتب آسمانى داراى نقشى برجسته در رشد دانش بشر و آموخته هاى اوست. (و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤکم)

۲۳- نزول تورات دلیلى بر امکان نزول وحى بر پیامبر (ص) و گواهى بر بطلان پندار منکران نزول وحى بر بشر است. (إذ قالوا ما أنزل الله على بشر ... قل من أنزل الکتب ... قل الله)

۲۴- پیامبر (ص) موظف به ترک مباحثه و احتجاج با یهود، بیش از مقدار بیان شده در این آیات بوده است. (قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون) آیه مورد بحث خود در مقام احتجاج با یهود است و جمله ذیل آیه (ثم ذرهم)، دستور به ترک احتجاج مى دهد. مقتضاى جمع بین این دو فراز، آن است که احتجاج باید در حد مذکور باشد و بیش از آن نباید به آن پرداخته شود.

۲۵- کسانى که آگاهانه و از سر عناد و لجاجت حقایق را منکر شوند، فاقد ارزش هستند. (ما أنزل الله على بشر ... قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون) کاربرد واژه «ذر» درمواردى است که چیزى را به جهت حقارت و بى ارزشى آن رها کرده و از آن بگذرند. آیه شریفه نیز در مقام فرمان به ترک مخاصمه با یهودیانى که به جهت عناد با پیامبر (ص) اصل نزول وحى بر بشر را منکر شده اند، این واژه را به کار برده است.

۲۶- ضرورت اکتفا کردن به ابلاغ و پرهیز از بحث و مجادله با کسانى که روحیه عناد و لجاجت داشته و حق ناپذیرند. (قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون)

۲۷- گفتگو و مجادله هاى لجاجت پیشگان مخالف وحى و رسالت، بازیگرى و فاقد ریشه و بنیان است. (قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون)

۲۸- لزوم پاسخگویى به شبهات الغا شده علیه دین، در عین پرهیز از بحث و مجادله بى ثمر (إذ قالوا ما أنزل الله ... قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون)

۲۹- لجاجت پیشگان مغلطه افکن در دین را باید به حال گمراهى خود رها نمود. (إذ قالوا ما أنزل الله ... قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون)

موضوعات مرتبط

  • احتیاج: ترک احتیاج با یهود ۲۴
  • ادیان: تکامل در تعالیم ادیان ۱۹
  • ارزش: فاقدان ارزش ۲۵
  • تبلیغ: مصلحتخاندیشى در تبلیغ ۱۴
  • تورات: تاریخ تورات ۱۰ ; تحریف تورات ۱۶ ; تعالیم تورات ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰ ; تورات در صدر اسلام ۱۰ ; کتمان تعالیم تورات ۱۳ ; نزول تورات ۷، ۲۱، ۲۳ ; نقش تورات ۱۹ ; نوآورى تورات ۱۷ ; نورانیت تورات ۸ ; وحیانیت تورات ۷، ۲۱ ; ویژگى تورات ۸ ; هدایتگرى تورات ۸
  • جهل: آثار جهل به خدا ۱، ۲
  • حق: بی ارزشى مکذّبان حق ۲۵ ; تکذیب آگاهانه حق ۲۵ ; روش برخورد با حق ناپذیران ۲۶ ; سرزنش کتمان حق ۱۵ ; لجاجت حق ناپذیران ۲۶
  • خدا: آثار خدا شناسى ۳ ; افعال خدا ۲۱
  • دانش: عوامل رشد دانش ۲۲
  • دین: پاسدارى از دین ۲۸ ; سرزنش کتمان تعالیم دین ۱۵
  • شبهات: پاسخ به شبهات ۲۸
  • عقیده: عوامل درستى عقیده ۳
  • علم: آثار علم ۳، ۲۵
  • علماى یهود: تحریفگرى علماى یهود ۱۶ ; روش تبلیغ علماى یهود ۱۱ ; علماى یهود و تورات ۱۱، ۱۲، ۱۶ ; علماى یهود و کتمان حق ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۶
  • عمل: ناپسند ۱۵
  • کتاب هدایت: ویژگى کتاب هدایت ۹
  • کتب آسمانى: تبلیغ تعالیم کتب آسمانى ۱۴ ; نقش کتب آسمانى ۲۲
  • لجاجت: آثار لجاجت ۲۶
  • مجادله: اجتناب از مجادله ۲۸ ; ترک مجادله با حق ناپذیران ۲۶
  • محمّد (ص): احتجاج محمّد (ص) با یهود ۲۴ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۲۴ ; مکذّبان رسالت محمّد (ص) ۴ ; وحى به محمّد (ص) ۲۳
  • مغالطه: اعراض از مغالطه‌گران در دین ۲۹ ; گمراهى مغالطه‌گران در دین ۲۹ ; لجاجت مغالطه‌گران در دین ۲۹
  • موسى (ع): کتاب موسى (ع) ۷ ; وحى به موسى (ع) ۲۱
  • نبوت: بیخمنطقى مخالفان نبوت ۲۷ ; عوامل تکذیب نبوت بشر ۱، ۲، ۴ ; مکذّبان نبوت بشر ۱، ۶، ۲۳
  • وحى: بیخمنطقى مخالفان وحى ۲۷ ; دلایل نزول وحى ۲۳ ; عوامل تکذیب وحى ۱، ۲ ; لجاجت مخالفان وحى ۲۷ ; مکذّبان وحى ۱، ۴، ۶ ; نقش وحى ۲۰
  • یهود: تناقض در عقیده یهود ۶ ; یهود جهل یهود صدر اسلام ۱۸ ; عقیده یهود ۴ ; عقیده یهود صدر اسلام ۶ ; لجاجت یهود صدر اسلام ۵ ; موضعگیرى یهود صدر اسلام ۵ ; یهود و تکذیب محمّد (ص) ۴ ; یهود و تورات ۱۷، ۱۸ ; یهود و محمّد (ص) ۵ ; یهود و نبوت بشر ۴، ۶ ; یهود و نبوت موسى (ع) ۶

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۴، ص ۴۲۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۴۱.
  3. سدى گوید: فنحاص بن عازورا است.
  4. در تفاسیر مجمع البیان و ابن ابى‌حاتم از سعید بن جبیر روایت شده است و در تفسیر جامع البیان از طریق ابن ابى‌طلحة از ابن عباس روایت گردیده است.
  5. صاحب مجمع البیان بنا به روایت از ابن عباس چنین افزوده و گوید: یهودیان به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: یا محمد! آیا خداوند بر تو كتابى فرستاده؟ فرمود: بلى، گفتند: به خدا قسم خداوند بر تو كتابى نازل نكرده سپس این آیة نازل شد، برخى گویند: درباره كفار نازل شده كه منكر شده بودند از این كه خداوند بر هر چیز قادر است چنان كه از ابن عباس نیز روایت گردیده است».