أَمْر

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Added word proximity by QBot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

امر دو معنى دارد يكى كار و چيز، جمه آن امور است مثل [بقره:117]، چون چيزى را اراده كند بدان گويد: باش پس مى‏شود، و مثل [آل عمران:159] در كار آنها مشورت كن [نساء:83] چون چيزى از ايمنى و ترس بيايد منتشر مى‏كنند. و مثل [بقره:210]، [حج:41] كارها به خدا برمى‏گردد عاقبت كارها با خدا و براى خداست. ديگرى: دستور و فرمان قاموس گويد [اعراف:29] بگو خدايم به عدل فرمان داده است [يوسف:40] دستور داده كه جز او را نپرستيد. ناگفته نماند: امر به معناى اول اسم مصدر، و به معناى دوم مصدر و اسم مصدر است، در تفسير الميزان :8 ص 154 احتمال داده كه: معناى مصدرى اصل، و اسم مصدر، معناى ثانوى و به عنايت باشد. و به طور خلاصه ميتوان گفت: امر يا قولى است و يا فعلى، قولى به معنى دستور و فعلى به معنى كار و چيز است. در اياتى نظير [هود:97] و غير آن ظاهراً هر دو امر، مراد است. «امّارَة» مبالغه است [يوسف:53] يعنى نفس به بدى، بسيار امر كننده است. ابتمار، يعنى قبول امر و مشورت [قصص:20]، يعنى اشراف قوم درباره تو مشورت مى‏كنند كه تو را بكشند [طلاق:6]، ما بين خوتان به شايستگى مشورت كنيد. راغب گويد: مشورت را از آن جهت، ايتمار گويند كه مشورت كنندگان امر يكديگر را قبول مى‏كنند. (اولى الامر) [نساء:59]، يعنى به خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت كنيد و اگر در چيزى نزاع و اختلاف كرديد ،آنرا به خدا و رسول بر گردانيد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد. مراد از اولى الامر، اقوال اهل تفسير مختلف است راغب در مفردات گفته: گويند مراد امراء است كه در زمان حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بودند. گفته شده: مراد ائمه اهل بيت‏اند «عليه السلام» و گويند: امر به معروف كنندگانند. ابن عباس گفته: فقهاء و اهل دين اند كه مطيع خدا باشند. در تفسير المنار نيز نزديك به آنچه نقل شد گفته است و نيز گويد: استاد گفت مدّتها درباره اين فكر كردم تا فكرم به اينجا رسيد كه مراد از اولى الامر، اهل حَلّ و عقد اند. آنگاه شرايط زيادى به اهل حَلّ و عقد ذكر مى‏كند، كه به نظر نگارنده، شايد يك دفعه هم آن شرايط جمع نشود، تا به اولى الامر اطاعت شود. بهتر است خود را گيج نكنيم و در خود آيه دقت نمائيم، در آيه براى رسول (ص) و اولى الامر در رديف رسول (ص) ، اگر آيه «اَطيعوا» آمده و اولى الامر در رديف رسول «صلى اللّه عليه و آله و سلم» شمرده شده است، اگر آيه «اَطيعواالرسول و اطيعو اولى الامر» بود، مطلب ديگرى از آن استفاده مى‏شد. از طرف ديگر «اطيعو» مطلق است و قيد و شرطى ندارد و مى‏ترساند كه اولى الامر مانند رسول خدا مطلقا و در هر كار مطاع اند و كسى حق اعتراضى نسبت به آنها ندارد، و عموم اين آيه، نظير عموم آيه [حشر:7]، است. در اينصورت، قهراً بايد اولى الامر كسانى باشند كه مثل رسول «صلى اللّه عليه و آله» داراى علم و عصمت باشند، و گرنه هرگز بدون ثيد و شرط و سر گشاده در رديف رسول «صلى اللّه عليه و آله» نمى‏آمدند و مطاع و مطلق نمى‏شدند، آيه شريفه با زبان خود اين مطلب زا مى‏فهماند و مى‏گويد: اولى الامر اشخاصى ممتاز و تالى رسول اند. اگر گويند: در اين صورت مى‏فرمايد: «فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فى شَيْئىٍ فَرُدُّهُ اِلى اللّهِ وَ الرَّسُولِ وَ اولى الامر» حال آنكه فقط رد به خدا و رسول ذكر شده است؟ گوئيم: چون تشريع فقط به خدا و رسول خدا مربوط است و در صورت ردّه اولى الامر، آنها هم قول خدا و رسول را خواهند گفت، از اين سبب فقط ردّ به خدا و رسول«صلى اللّه عليه و آله» ذكر شده است و گرنه در صورت تنازع با نبودن رسول «صلى عليه و آله» بايد به ولى امر كه امام معصوم باشد برگشت. اگر گويند: «فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فى شَيئى» قيد اولى الامر است. و مقصود اين است مه به خدا و رسول خدا و اولى الامر اطاعت كنيد و اگر با اولى الامر در چيزى نزاع كرديد آنوقت براى قطع نزاع به خدا و رسول بر گرديد. نتيجه اينكه اطاعت اولى الامربدون قيد و شرط نيست. گوئيم اولا اين سخن مخالف صدر آيه است، ابتدا بدون قيد و شرط به فرمايد: با اولى الامر اطاعت كنيد بعد بفرمايد: در صورت تنازع چنين و چنان كنيد، كسيكه مانند رسول «صلى اللّه عليه و آله» بدون قيد و شرط، اطاعتش واجب است، آيا مى‏شود با او نزاع كرد؟ مثلا آيا در مورد رسول (ص) معقول است كه بعد از اطيعوى مطلق اجازه تنازع و مخالفت با او داشته است اولى الامر كه به حكم آيه، مطاع مطلقند. ثانياً كلمه «تَنازعتم» كه از باب تفاعل و دلالت بر اشتراك دارد احتياج به تقدير ندارد معنايش اين است، اگر اختلاف كرديد، و با صدر آيه چنين مى‏شود: اى كسانيكه ايمان آورده‏ايد اگر در چيزى اختلاف و نزاع كرديد آنرا به خدا و رسول برگردانيد، اين مطلب خود به خود تمام است و احتياج به تقدير ندارد و گرنه مخالف باب تفاعل خواهد بود و اين كه زمخشرى و بيضاوى گفته‏اند «فانْ تنازعْتمْ وَ اولىِ الْاَمْرِ فى شيئى» اشتباه محض است و با صدر آيه كه اطاعت مطلق را مى‏رساند مخالف است و تفسير براى مى‏باشد،، و اگر مقصود اين بود مى‏فرمايد «فَاِنْ تَنازَعْتُمْ مَعَهُمْ فى شَيئى» و ضمير «معهم» به اولى الامر بر ميگشت و مطلب تمام مى‏شد. نظير اين آيه [آل عمران:152] و آيه [انفال:43]، است و چنانچه مى‏بينيم احتياج به تقدير ندارد چون تفاعل بين الاثنين را مى‏رساند يعنى «تَنازَعْتُمْ اَنْتُمْ بَيْنَكُمْ فزى الْاَمْرِ» منظور است. چه قدر سبك و خنده آور است كه بگوئيم مراد از آيه، امراء، يا فقهاء و يا امر به معروف كنندگان‏اند يعنى اينها هم در رديف رسول «صلى اللّه عليه و آله»اند و بدون قيد و شرط مطاع مطلق‏اند"" آيا مى‏شود خداوند اينها را مطلق و مانند رسول «صلى اللّه عليه و آله» مفترض الطاعة كند و براى هر دو يك «اطيعوا» بفرمايد؟!! گذشته از دلالت آيه بر ائمه معصومين در تفسير برهان 30 روايت نقل شده كه اولى الامر ائمه معصومين «عليه السلام»اند و در تفسير عياشى 12 حديث در اين زمينه هست. طالب تفضيل بيشتر، به تفسير برهان و غيره رجوع كند.


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...