يوسف ٨٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۵:۵۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

(یعقوب) گفت: «(هوای) نفس شما، مسأله را چنین در نظرتان آراسته است! من صبر می‌کنم، صبری زیبا (و خالی از کفران)! امیدوارم خداوند همه آنها را به من بازگرداند؛ چرا که او دانا و حکیم است!

|گفت: [چنين نيست‌] بلكه نفس شما كارى را براى شما آراسته است. صبرى جميل [لازم است‌] اميد كه خداوند همه آنها را سوى من باز آورد، كه او داناى حكيم است
[يعقوب‌] گفت: «[چنين نيست،] بلكه نفس شما امرى [نادرست‌] را براى شما آراسته است. پس [صبر من‌] صبرى نيكوست. اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد، كه او داناى حكيم است.»
(آنها نزد پدر آمده و قضیه را اظهار داشتند) یعقوب گفت (این قضیه هم مانند یوسف و گرگ حقیقت ندارد) بلکه چیزی از اوهام عالم نفس بر شما جلوه نموده، پس من باز هم راه صبر نیکو پیش گیرم، که امید است خدا همه ایشان را به من باز رساند، که او خدایی دانا و درستکار است.
[برادران پس از بازگشت به کنعان، ماجرا را برای پدر بیان کردند، یعقوب] گفت: [نه چنین است که می گویید] بلکه نفوس شما کاری [زشت] را در نظرتان آراست [تا انجامش بر شما آسان شود] پس من بدون جزع و بیتابی شکیبایی می ورزم، امید است خدا همه آنان را پیش من آرد؛ زیرا او بی تردید، دانا و حکیم است.
گفت: نه، نفس شما كارى را در نظرتان بياراست و مرا صبر جميل بهتر است. شايد خدا همه را به من بازگرداند كه او دانا و حكيم است.
[یعقوب‌] گفت باز نفس اماره‌تان به دست شما کار داد، پس [چاره من‌] صبری نیکوست، چه بسا خداوند همه آنان را برای من باز آورد، که او دانای فرزانه است‌
[يعقوب‌] گفت: بلكه نفس شما كارى را برايتان بياراسته، پس [به هر حال مرا] شكيبايى نيكوست، اميد است كه خداوند همه آنها را با هم به من رساند، كه اوست داناى با حكمت.
(بقیّه‌ی برادران به کنعان برگشتند و پدرشان را از ماجرا باخبر کردند و او) گفت: بلکه نفس (امّاره) کار زشتی را در نظرتان آراسته است (و شما را دچار آن کرده است. این کار شما، و امّا کار من،) صبر جمیل است، (صبری که جزع و فزع، زیبائی آن را نیالاید، و ناشکری و ناسپاسی، اجر آن را نزداید و به گناه تبدیل ننماید). امید است که خداوند همه‌ی آنان را به من باز گرداند. بی‌گمان او کاملاً آگاه (از حال من و حال ایشان بوده و) دارای حکمت بالغه است (و کارهایش از روی حساب و فلسفه است).
(یعقوب) گفت: « (چنین نیست!) بلکه نفس‌های (اماره‌ی) شما کاری (نادرست) را برایتان آراسته است. پس صبری زیبا و دل‌ربا (باید). امید که خدا همه‌ی آنان را سوی من (باز) آورد، که او، (هم)او بس دانای حکیم است.»
گفت بلکه آراست برای شما دلهای شما امری را پس شکیبائی نکو است امید است خدا بیاوردم به هر دو با هم که او است دانای حکیم‌


يوسف ٨٢ آیه ٨٣ يوسف ٨٤
سوره : سوره يوسف
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سَوَّلَتْ»: زینت داده است و آراسته و پیراسته کرده است (نگا: یوسف / ).


تفسیر

نکات آیه

۱- فرزندان یعقوب به کنعان بازگشتند و گزارش سفرشان را همان گونه که لاوى سفارش کرده بود ، براى پدرشان بیان کردند. (ارجعوا إلى أبیکم فقولوا یأبانا ... قال بل سوّلت لکم أنفسکم أمرًا) از آن جا که مطالب آیه ۸۱ و ۸۲ سخنان لاوى در مصر است و جمله «بل سوّلت ...» پاسخ یعقوب در برابر آن گفته هاست، معلوم مى شود که اولاً: بخشى از داستان به خاطر اختصار آورده نشده است و آن اینکه: «فرجعوا إلى أبیهم و قالوا کذا و کذا». ثانیاً: فرزندان یعقوب همان سخنان لاوى را به همان گونه که وى سفارش کرده بود براى پدرشان گزارش کردند.

۲- یعقوب(ع) داستان سرقت بنیامین را داستانى ساختگى یافت و گفته هاى فرزندانش را باور نکرد. (قال بل سوّلت لکم أنفسکم أمرًا) کلمه «بل» دلالت مى کند که یعقوب(ع) سخن فرزندانش را نپذیرفت.

۳- یعقوب(ع) ، فرزندانش را در گرفتارى بنیامین و باز نگشتن وى مقصر دانست. (قال بل سوّلت لکم أنفسکم أمرًا)

۴- یعقوب(ع) برخوردار از نگرشى عمیق و بهره مند از فراستى خاص در تحلیل حوادث و به دور از زودباورى (قال بل سوّلت لکم أنفسکم أمرًا)

۵- یعقوب(ع) ، ماجراى گرفتارى بنیامین را نتیجه توطئه اى برخاسته از جلوه پردازهاى نفس فرزندان خویش دانست. (قال بل سوّلت لکم أنفسکم أمرًا) جمله «سوّلت لکم ...» ; یعنى ، نفس شما امر ناپسندى را براى شما زیبا جلوه داد و ارتکاب آن را براى شما آسان ساخت. این جمله حاکى از اطمینان یعقوب به توطئه فرزندانش است.

۶- آگاهى یعقوب به اینکه بازداشت بنیامین بر اساس کید و نقشه اى از طرف فرزندانش (یوسف ، بنیامین یا برادران دیگر) بوده است.* (قال بل سوّلت لکم أنفسکم أمرًا) در اینکه چرا یعقوب(ع) گزارش فرزندانش را باور نکرد و آنان را على رغم داشتن شهود عینى - که جاى شک باقى نمى گذاشت - به تسویل کردن متهم ساخت، پاسخهایى ذکر کرده اند. آنچه به نظر روشن تر مى رسد این است که: ۱- یعقوب(ع) به فراست خاص خویش و اطمینانش به درست کارى بنیامین دریافته بود که گزارش یاد شده واقعیت ندارد. ۲- کید و نقشه اى براى گرفتار شدن بنیامین در کار بوده و به اصطلاح کاسه اى زیر نیم کاسه بوده است. ۳- این کید و نقشه از ناحیه فرزندانش اجرا شده است. اینها واقعیتهایى بود که یعقوب(ع) به فراست دریافت ; ولى نکته اى که براى او - پس از آنکه فهمیده بود نقشه گرفتارى بنیامین از ناحیه فرزندانش است - مجهول و مبهم مانده بود، این بود که متوجه نشد خود بنیامین و یوسف طرّاح و مجرى آن نقشه بودند.

۷- نفس آدمى بر آراستن کارهاى زشت و ناروا و واداشتن او به ارتکاب آنها تواناست. (قال بل سوّلت لکم أنفسکم أمرًا)

۸- یعقوب(ع) بر آن بود که در فراق فرزندانش (یوسف(ع) ، بنیامین و لاوى) صبرى نیکو و بدور از هر گونه جزع و شکایت پیشه کند. (فصبر جمیل) صبر جمیل ، صبرى است که در آن جزع نباشد و از مصیبت رخ داده به مردم شکایت نشود(مجمع البیان).

۹- یعقوب(ع) ، پیامبرى صبور و بردبار بود. (فصبر جمیل)

۱۰- صبر و شکیبایى در برابر مشکلات و حوادث تلخ ، خصلتى زیباست. (فصبر جمیل) برداشت فوق، بر اساس این احتمال است که «صبر» مبتدا و «جمیل» خبر آن باشد. احتمال دیگر در ترکیب «فصبر جمیل» این است که «صبر» خبر براىمبتدایى محذوف و جمیل صفت براى «صبر» باشد ; یعنى، [امرى] صبر جمیل و یا [صبرى] صبر جمیل و یا ... .

۱۱- یعقوب(ع) به زنده بودن یوسف(ع) ، بنیامین و لاوى ، اطمینان داشت. (عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا) مراد از ضمیر جمع در «بهم» یوسف(ع) ، بنیامین و لاوى است.

۱۲- یعقوب(ع) به مراجعت سه فرزندش ، یوسف(ع) ، بنیامین و لاوى و ملاقات با آنان امیدوار بود. (عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا)

۱۳- یعقوب(ع) براى مراجعت فرزندانش به یارى خداوند دل بسته بود و به کمک او امید داشت. (عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا)

۱۴- یعقوب(ع)، صبورانه از پى گیرى ماجراى اتهام سرقت بنیامین چشم پوشید و به امدادهاى الهى دل بست. (فصبر جمیل عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا)

۱۵- یعقوب(ع) پیشه ساختن صبر و بردبارى را زمینه ساز یارى خداوند در رفع مشکلات مى دانست. (فصبر جمیل عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا)

۱۶- امیدواران به امدادهاى الهى ، انسانهایى صبور و مقاومند. (فصبر جمیل عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا)

۱۷- تدبیر امور انسانها ، در اختیار خداوند است. (عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا)

۱۸- لزوم اتکا به خداوند و امید داشتن به او ، براى دستیابى به خواسته ها و رهایى از دشواریها (عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا)

۱۹- تنها خداوند ، علیم و حکیم است. (إنه هو العلیم الحکیم) ضمیر فصل (هو) و نیز معرفه بودن خبر دلالت بر حصر دارد.

۲۰- اعتقاد و باور یعقوب(ع) به علم و حکمت الهى ، موجب اتکا و امید آن حضرت به یارى خداوند بود. (عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا إنه هو العلیم الحکیم) جمله «إنه هو ...» تعلیل براى «عسى الله ...» مى باشد.

۲۱- باور به علم خدا و حکیمانه بودن افعال او ، زمینه ساز امید و اتکا به اوست. (عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا إنه هو العلیم الحکیم)

۲۲- باور و توجه به انحصار علم و حکمت در خداوند ، زمینه ساز قطع امید از غیر اوست. (عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا إنه هو العلیم الحکیم) هر چند جمله «عسى الله ...» حاوى حصر نیست، ولى مى توان گفت حصرى که از تعلیل (إنه هو ...) استفاده مى شود به آن جمله نیز سرایت مى کند. بنابراین مفاد (عسى الله ...) چنین مى شود: من تنها به خدا امید دارم و به غیر او امیدى ندارم ; زیرا تنها او دانا و حکیم مطلق است.

۲۳- ستایش خداوند پس از اظهار امید به یارى و کمک او ، از آداب پسندیده و نیکوست. (عسى الله أن یأتینى بهم جمیعًا إنه هو العلیم الحکیم)

۲۴- باور یعقوب(ع) به علم و حکمت خداوند ، موجب بهره مندى وى از صبر و شکیبایى بود. (فصبر جمیل ... إنه هو العلیم الحکیم) جمله «إنه هو...» علاوه بر اینکه تعلیل براى «عسى الله ...» است مى تواند بیان علت براى «فصبر جمیل» نیز باشد. برداشت فوق ، ناظر به این احتمال است.

۲۵- یعقوب(ع) گرفتار شدن به فراق فرزندانش (یوسف(ع) ، بنیامین و لاوى) را حاوى حکمت و مصلحتى الهى مى دید. (فصبر جمیل ... إنه هو العلیم الحکیم)

۲۶- باور و توجه به عالمانه و حکیمانه بودن افعال الهى ، آدمى را به صبر و شکیبایى در تنگناها و حوادث دشوار ، وامى دارد. (فصبر جمیل ... إنه هو العلیم الحکیم)

روایات و احادیث

۲۷- «عن الصادق(ع) فى قوله عزوجل فى قول یعقوب: «فصبر جمیل» قال: بلاشکوى ;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خدا از قول یعقوب: «فصبر جمیل» روایت شده است که فرمود: مراد صبر بدون گِله است».

موضوعات مرتبط

  • آداب: آداب پسندیده ۲۳
  • اسماء و صفات: حکیم ۱۹; علیم ۱۹
  • امدادهاى خدا: امیدواران به امدادهاى خدا ۱۶
  • امیدوارى: امیدوارى به امدادهاى خدا ۱۳، ۱۴، ۲۰، ۲۳; امیدوارى به خدا ۲۱; اهمیت امیدوارى به خدا ۱۸; عوامل امیدوارى ۲۰، ۲۱ انسان: اختیار انسان ۷; قدرت نفس انسان ۷; مدبر انسان ها ۱۷
  • ایمان: آثار ایمان ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۴، ۲۶; ایمان به اختصاصات خدا ۲۲; ایمان به حکمت خدا ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۴، ۲۶; ایمان به علم خدا ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۴، ۲۶
  • برادران یوسف: آثار توطئه برادران یوسف ۵; بازگشت برادران یوسف به کنعان ۱; تقصیر برادران یوسف ۳;گزارش برادران یوسف به یعقوب(ع) ۱; مکر برادران یوسف ۶; هواپرستى برادران یوسف ۵
  • بنیامین: حکمت در فراق بنیامین ۲۵; منشأ بازداشت بنیامین ۵، ۶
  • توسل: اهمیت توسل بر خدا ۱۸
  • توکل: اهمیت توکل بر خدا ۱۸; زمینه توکل بر خدا ۲۱; موجبات توکل بر خدا ۲۰
  • حمد: حمد خدا ۲۳
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۹; اختیارات خدا ۱۷; حکمت خدا ۲۵; زمینه امدادهاى خدا ۱۵
  • خواسته ها: زمینه تحصیل خواسته ها ۱۸
  • ذکر: ذکر حکمت خدا ۲۶; ذکر علم خدا ۲۶ سخت
  • ى: آثار صبر در سختى ۱۵; زمینه نجات از سختى ۱۸; صبر در سختى۱۰، ۲۶
  • صابران: ۱۶
  • صبر: عوامل صبر ۲۴، ۲۶; مراد از صبر جمیل ۲۷
  • صفات: صفات پسندیده ۱۰
  • عمل: تزیین عمل ناپسند ۷
  • لاوى: حکمت در فراق لاوى ۲۵
  • یأس: زمینه یأس از غیر خدا ۲۲
  • یعقوب(ع): آگاهى یعقوب(ع) ۶; اطمینان یعقوب(ع) ۱۱; امیدوارى یعقوب(ع) ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۲۰; اهتمام یعقوب(ع) به صبر ۱۵; ایمان یعقوب(ع) ۲۰، ۲۴; بینش یعقوب(ع) ۵، ۱۵، ۲۵; تصمیم یعقوب(ع) ۸; توکل یعقوب(ع) ۲۰; دانش تحلیل حوادث یعقوب(ع) ۴; صبر یعقوب(ع) ۸، ۹، ۱۴، ۲۴; فضایل یعقوب(ع) ۴، ۹; قصه یعقوب(ع) ۱۱، ۱۲، ۱۴; هوشیارى یعقوب(ع) ۴; یعقوب(ع) در فراق بنیامین ۸; یعقوب(ع) در فراق لاوى ۸; یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) ۸; یعقوب(ع) و اتهام دزدى به بنیامین ۲، ۱۴; یعقوب(ع) و بازداشت بنیامین ۳، ۶; یعقوب(ع) و برادران یوسف ۲، ۳، ۵; یعقوب(ع) و بازگشت بنیامین ۱۲; یعقوب(ع) و بازگشت لاوى ۱۲; یعقوب(ع) و بازگشت یوسف(ع) ۱۲; یعقوب(ع) و حیات بنیامین ۱۱; یعقوب(ع) و حیات لاوى ۱۱; یعقوب(ع) و حیات یوسف(ع) ۱۱; یعقوب(ع) و ملاقات با بنیامین ۱۲; یعقوب(ع) و ملاقات با لاوى ۱۲; یعقوب(ع) و ملاقات با یوسف(ع) ۱۲
  • یوسف(ع): حکمت در فراق یوسف(ع) ۲۵; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۵، ۶

منابع

  1. أمالى شیخ طوسى ، ج ۱ ، ص ۳۰۰ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۵۲ ، ح ۱۴۷.