نوح ١٨: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۶: خط ۲۶:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳#link24 | آيات ۱ - ۲۴، سوره نوح]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳#link24 | آيات ۱ - ۲۴، سوره نوح]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳#link25 | دعوت نوح (عليه السلام ) به اصول سه گانه دين : ((ان اعبدو الله و اتقوه و اطيعون))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳#link25 | دعوت نوح (عليه السلام ) به اصول سه گانه دين : ((ان اعبدو الله و اتقوه و اطيعون))]]
خط ۴۰: خط ۴۱:
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴#link36 | روايتى درباره اينكه استغفار سبب وسعت رزق ونعمت مى شود، مراد از ((لا ترجون للّه وقارا))، تبعت قوم نوح (عليه السّلام ) از اغنياء، بت هاى آن قوم و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۴#link36 | روايتى درباره اينكه استغفار سبب وسعت رزق ونعمت مى شود، مراد از ((لا ترجون للّه وقارا))، تبعت قوم نوح (عليه السّلام ) از اغنياء، بت هاى آن قوم و...]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۴#link39 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۴#link39 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً «13» وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً «14» أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً «15» وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً «16» وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً «17» ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً «18» وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً «19» لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلًا فِجاجاً «20»
شما را چه شده كه از عظمت خداوند نمى‌ترسيد؟ در حالى كه خداوند شما را در مراحل گوناگون آفريده است. آيا نمى‌بينيد كه خداوند چگونه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريده است. و ميان آنها ماه را نورى و خورشيد را چراغى قرار داده است. و خداوند شما را همچون گياهى از زمين روياند. سپس شما را در همان زمين باز مى‌گرداند و شما را بيرون مى‌آورد. و خداوند زمين را براى شما بسترى گسترده قرار داده است. تا در راههاى وسيع آن رفت و آمد كنيد.
جلد 10 - صفحه 235
===نکته ها===
كلمه «وقار» به معناى ثبوت و چيزى است كه سبب عظمت مى‌شود. «اطوار» جمع «طور» به معناى حالت، مرحله يا صنف است.
«بساط» از «بسط» به معناى گسترده و «فجاج» جمع «فج» به معناى جاده وسيع است.
كلمه «رجاء» در مقابل يأس است و هرگاه با حرف نفى بيايد به معناى خوف است، يعنى:
شما را چه شده كه از عظمت خدا نمى‌ترسيد؟ امام باقر عليه السلام مى‌فرمايند: معناى آيه اين است:
«لا تخافون لله عظمة» «1»
برخى مقصود «رجاء» را اعتقاد دانسته‌اند، زيرا كسى كه به چيزى اميد دارد قهراً به آن اعتقاد دارد و معناى آيه اين است: چه شد شما را كه براى خدا عظمتى قائل نيستيد. «2»
«طباق» يا به معناى موافق و مطابق است و يا به معناى طبقه طبقه قرار گرفتن روى هم.
انسان در برخاستن از عناصر طبيعت و زمين، در رشد تدريجى، در كهن شدن و خشك شدن، در باثمر بودن و بى‌ثمر بودن، در تغذيه از زمين، در نياز دائمى به مربّى و باغبان، مثل ساير نباتات است. «أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً»
===پیام ها===
1- هشدار به شكل سؤال، يكى از شيوه‌هاى تربيت است. ما لَكُمْ‌ ...
2- توجه به مراحل آفرينش، انسان را به عظمت خداوند متوجه مى‌كند. «لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً»
3- حضرت نوح كه هزاران سال قبل از حضرت عيسى و موسى بوده، مردم را به زيست‌شناسى و كيهان‌شناسى دعوت كرد. خَلَقَكُمْ أَطْواراً ... سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً
4- شناخت طبيعت، راهى براى شناخت خداست. أَ لَمْ تَرَوْا ...
5- تمام هستى، كلاس توحيد است. «خَلَقَكُمْ‌، خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ‌، جَعَلَ الْقَمَرَ، جَعَلَ الشَّمْسَ‌، أَنْبَتَكُمْ‌، يُعِيدُكُمْ‌، يُخْرِجُكُمْ»
----
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير راهنما.
جلد 10 - صفحه 236
6- كارهاى الهى، هدفمند است. «جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً لِتَسْلُكُوا»
7- توجه به نقش خورشيد و ماه در زندگى بشر، راهى براى خداشناسى است.
جَعَلَ الْقَمَرَ ... نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً
8- بشر به سير و سفر و راه‌هاى وسيع نياز دارد. «لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلًا فِجاجاً»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً «18»
ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها: پس برگرداند شما را در زمين، يعنى به قبر درآورد، وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً: و بيرون آورد شما را از قبر در روز نشر، بيرون آوردنى براى حساب و جزا.
بيان: آيه دلالت دارد بر آنكه ابتداى ايجاد محقق است، اعاده در آخرت نيز محقق، و لا محاله واقع خواهد شد به قدرت كامله سبحانى براى جزاى اعمال.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً «15» وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً «16» وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً «17» ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً «18» وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً «19»
لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً «20» قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَساراً «21» وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً «22» وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً «23» وَ قَدْ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ ضَلالاً «24»
مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً «25» وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً «26» إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً «27» رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ تَباراً «28»
ترجمه‌
آيا نمى‌بينيد چگونه آفريد خدا هفت آسمان را طبقه بر طبقه فوق يكديگر
و قرار داد ماه را در آنها روشنى و قرار داد خورشيد را چراغ‌
و خدا
----
جلد 5 صفحه 280
رويانيد شما را از زمين روئيدنى‌
پس باز ميگرداند شما را در آن و بيرون ميآورد شما را بيرون آوردنى‌
و خدا قرار داد براى شما زمين را فرشى گسترده‌
تا راه قرار دهيد از آن راههائى گشاده‌
گفت نوح پروردگارا همانا آنها نافرمانى كردند مرا و پيروى كردند كسى را كه نيفزود او را مالش و فرزندش مگر زيان‌
و مكر نمودند مكرى در نهايت بزرگى‌
و گفتند وا نگذاريد البتّه خدايان خود را و وا نگذاريد البتّه ودّ را و نه سواع را و نه يغوث و يعوق و نسر را
و بتحقيق گمراه كردند بسيارى را و زياد مفرما براى ستمكاران مگر هلاكت را
بسبب گناهانشان غرق شدند پس داخل كرده شدند در آتش پس نيافتند براى خود غير از خدا ياورانى‌
و گفت نوح پروردگارا مگذار بر زمين از كافران احدى را
همانا تو اگر وا گذارى آنها را گمراه ميكنند بندگان تو را و تولّد ننمايند مگر مرتكب معاصى و بسيار ناسپاس را
پروردگارا بيامرز مرا و پدر و مادرم را و هر كه داخل خانه من شد با ايمان و مردان گرونده و زنان گرونده را و زياد منما براى ستمكاران مگر زيان را.
تفسير
خداوند سبحان در اين آيات استدلال بر عظمت و توحيد خود فرموده باين تقريب كه آيا نمى‌بينيد و نميدانيد كه خداوند چگونه هفت آسمان با اين عظمت را طبقه بر طبقه بالاى سر شما و بالاى يكديگر بدون ستون و تكيه گاهى خلق فرموده و نگهدارى ميكند و در آسمان اوّل كه مشهود شما است و جزء آسمان- هاى هفت گانه است ماه را كه نورانى و روشن است قرار داده تا از تابش نور و جمال منظر آن بهره‌مند شويد و در آسمان چهارم خورشيد را قرار داده كه چراغ جهانيان باشد و با وجود آن از روشن نمودن چراغ بى‌نياز گردند و از فوائد بيشمار آن بهره‌مند شوند و خداوند چنانچه گياه و اشجار را از زمين رويانيد نهال وجود حضرت آدم ابو البشر را هم از خاك زمين آفريد و مردم از او بوجود آمدند و مبدء خلق بنى آدم را هم كه نطفه است از ارزاق مولّده از خاك زمين توليد ميفرمايد پس همه از خاك بيرون شده و بايد در خاك پنهان شوند و روزى معيّن بعلم بارى بتوسط بارانيكه طبع منى در آن موجود است باز مانند نبات از
----
جلد 5 صفحه 281
زمين بايد روئيده و بيرون آيند براى رسيدگى بحسابشان و كلمه نباتا بجاى انباتا استعمال شده براى نزديك بودن آن بمعناى تشبيه يعنى خلق فرمود شما را از زمين مانند گياه كه ميرويد روئيدنى و خداوند زمين را مانند فرش در زير پاى بندگان گسترانيد تا بگيرند از آن براى خودشان راههاى گشاده وسيع و براى تضمّن سلوك بمعناى اخذ متعدّى بمن شده و پس از بيان اين نعم براى تنبيه بر وجوب اداء شكر آن رجوع بكلام حضرت نوح فرموده ميفرمايد نوح عرضه داشت پروردگارا قوم اطاعت مرا ننمودند و رعب مال و جاه و اولاد و احفاد اغنياء و رؤساء آنها كه ميگفتند اگر نوح مقرّب درگاه خدا بود ثروتمند ميشد آنها را گرفت و متابعت از اشراف نمودند با آنكه از مال و اولاد آنها ابدا بهره‌اى به اواسط مردم نميرسيد بلكه از قبل آنها متضرّر هم ميشدند و مكر و حيله بسيار بزرگى كردند كه گفته‌اند توطئه بر قتل آنحضرت بود و گفتند خدايان خود را از دست ندهيد خصوصا ودّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را كه اسامى بتهاى معروف عربستان است و بالنّسبه اهمّ از بتهاى ديگرند و بعضى گفته‌اند اينها نامهاى مردمان صالحى كه در بين آدم و نوح بودند بوده است و چون آنها از دنيا رفتند جمعى براى تبرّك بآنان مجسّمه آنها را ساخته و نگهدارى كردند و پس از چندى عبادت نمودند آنها را و از آن جماعت منتقل بعرب شده و قمّى ره نقل فرموده كه قبل از حضرت نوح مردمان با ايمانى بودند كه از دنيا رفتند و فوت آنها موجب اندوه سايرين شد پس شيطان آمد و مجسمه آنها را ساخت تا مردم بآنها مأنوس شوند و چون مردم بآنها انس گرفتند و زمستان شد بردند آنها را در اطاقهاشان جاى دادند و چون چندى بر اين گذشت و مردم ديگرى بوجود آمدند باز شيطان نزد آنها آمد و گفت اينها خدايان پدران شمايند كه آنان اينها را عبادت ميكردند پس مردم عبادت كردند آنها را و گمراه شدند از آنها خلق بسيارى پس حضرت نوح نفرين كرد آنها را و خدا هلاكشان فرمود و در علل قريب به اين معنى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و نيز قمى ره نقل فرموده كه ودّ بت قبيله كلب و سواع از آن هذيل و يغوث از آن مراد و يعوق از آن همدان و نسر از آن حصين است و
----
جلد 5 صفحه 282
اينها قبائلى از عربند خلاصه آنكه رؤساء قوم بكمك شيطان مردم بسيارى را گمراه كردند و حضرت نوح از خدا خواست كه به آنها توفيق طاعت ندهد و در ضلالت باقى بدارد تا هلاك شوند چون قمّى ره ضلالا را بهلاكا و تدميرا از امام عليه السّلام ترجمه و تفسير فرموده و براى آنكه كسى تصوّر نكند هلاكت آنها براى سلب توفيق الهى از آنها بوده نه اعمال خودشان ميفرمايد بسبب گناهانشان غرق شدند و پس از آن داخل در آتش قبر و جهنّم شده و خواهند شد چون سلب توفيق هم در اثر اصرارشان بر كفر بوده و بتها نتوانستند با آنها كمكى نمايند و كلمه ما در ممّا خطيئاتهم زائده براى تأكيد است و در خاتمه حضرت نوح عرضه داشت پروردگارا احدى از اين كفّار را در روى زمين باقى مگذار چون اگر باقى بمانند اين جمع قليل از اهل ايمانرا هم گمراه ميكنند و بعد از اين جز فاسق فاجر مصرّ بكفر از اينها بوجود نخواهد آمد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند نوح از كجا ميدانست كه اولاد آنمردم مؤمن نميشوند فرمود از آنجا كه خدا باو فرمود همانا ايمان نميآورد بتو از قومت مگر كسانيكه تاكنون ايمان آورده‌اند و بعد از آن طلب مغفرت فرمود براى خود و پدر و مادرش و كسانيكه داخل در بيت نبوّت شدند بدخول در ولايت امير المؤمنين عليه السّلام چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از دخول در بيت من دخول در ولايت است چون كسيكه داخل در ولايت شود داخل در بيت انبياء شده و بعد دعا فرمود براى عموم اهل ايمان از امم سابقه و لا حقه و نفرين فرمود بر ستمكاران عموما بهلاكت اموالشان چون قمّى ره از امام باقر عليه السّلام تبارا را به خسارا تفسير فرموده كه بمعناى زيان و ضرر است با آنكه در لغت بمعناى هلاكت است و حقير باين نحو جمع نمودم و اللّه اعلم و شرح اين قصه و طوفان نوح در سور سابقه گذشته است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه ايمان بخدا داشته باشد قرائت سوره نوح را ترك نميكند و كسيكه آن سوره را در نماز واجب يا مستحب بخواند خداوند او را در منازل خوبان و بهشت كرامت خود جاى خواهد داد و الحمد للّه رب العالمين.
----
جلد 5 صفحه 283
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
ثُم‌َّ يُعِيدُكُم‌ فِيها وَ يُخرِجُكُم‌ إِخراجاً «18»
‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ ميگرداند ‌در‌ همين‌ زمين‌ و بيرون‌ ميآورد ‌شما‌ ‌را‌ بيرون‌ آوردني‌.
ثُم‌َّ يُعِيدُكُم‌ فِيها ‌پس‌ ‌از‌ مردن‌ و رفتن‌ ‌در‌ قبر و خاك‌ شدن‌ استخوان‌ پوسيده‌ گوشت‌ بدن‌ خاك‌ ‌شده‌ و ‌در‌ ‌هم‌ ريخته‌ ‌شده‌، بلي‌ بعضي‌ ‌از‌ انبياء و اوصياء و علما و صلحا و اتقيا بدن‌ ‌آنها‌ ‌در‌ قبر نميپوسد تر و تازه‌ ‌حتي‌ كفن‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ بحال‌ ‌خود‌ باقي‌ ميماند ‌حتي‌ گفتند:
شيخ‌ صدوق‌ مرقدش‌ احتياج‌ بتعمير پيدا كرد چون‌ شكافتند ديدند بدنش‌ تر و تازه‌ فقط يك‌ مو ‌از‌ محاسنش‌ روي‌ كفن‌ افتاده‌ ‌بود‌ ‌حتي‌ انگشتانش‌ نه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ناخن‌ گرفته‌ و يك‌ باقي‌ ‌بود‌ سؤالي‌ كردند گفتند ‌که‌: مستحب‌ّ ‌است‌ روز پنجشنبه‌ نه‌ ناخن‌ ‌را‌ بگيرند و يك‌ ‌آنها‌ ‌را‌ روز جمعه‌ بگيرند و چون‌ وفات‌ ‌او‌ شب‌ جمعه‌ بوده‌ ‌اينکه‌ يك‌ باقي‌ مانده‌.
اقول‌: امثال‌ صدوق‌ جاي‌ ‌خود‌ حقير ‌در‌ عصر خودمان‌ يك‌ زن‌ ‌از‌ زوجات‌ يك‌ نفر ‌از‌ علما سلسله ‌ما وصيت‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌که‌ جنازه ‌او‌ ‌را‌ حمل‌ بعتبات‌ عاليات‌ نجف‌ اشرف‌ كنند و دولت‌ مانع‌ شد ‌که‌ مرده تازه‌ ‌را‌ وارد خاك‌ عراق‌ نكنند يك‌ سال‌ ‌اينکه‌ جنازه‌ ‌را‌ ‌در‌ مقبره حجة الاسلام‌ آقاي‌ مير سيد حسن‌ امانت‌ گذاردند سپس‌ حمل‌ كردند تر و تازه‌ ‌بود‌ ‌در‌ كرمانشاه‌ دولت‌ عراق‌ مانع‌ شد آنجا سپردند ‌پس‌ ‌از‌ يك‌ سال‌ باز ديدند هنوز تر و تازه‌ ‌است‌ اجازه‌ دادند ‌در‌ حمل‌ سببش‌ ‌را‌ پرسيدند گفتند: حديث‌ داريم‌ ‌که‌ بدني‌ ‌که‌ تماس‌ پيدا كند ‌با‌ بدن‌ علما ‌در‌ قبر نمي‌پوسد.
وَ يُخرِجُكُم‌ همين‌ بدن‌ خاك‌ ‌شده‌ باز صورت‌ بدني‌ پيدا ميكند و روح‌ باو تعلق‌ ميگيرد و زنده‌ ميشوند و ‌از‌ قبر بيرون‌ ميآيند و وارد صحراي‌ محشر ميشوند.
جلد 17 - صفحه 213
إِخراجاً اما چه‌ بيرون‌ آمدني‌ آيا ‌با‌ صورت‌ نوراني‌ و استقبال‌ ملائكه‌ و بشارات‌ بآنها ‌ يا ‌ ‌با‌ صورت‌ ظلماني‌ و زنجيرهاي‌ آتشي‌ و غلها و ملائكه‌ غلاظ و شداد ‌با‌ تازيانه‌هاي‌ آتشي‌ سوق‌ بجهنم‌!.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 18)- بعد به سراغ مسأله معاد که یکی دیگر از مسائل پیچیده برای مشرکان بوده است رفته، می‌فرماید: «سپس شما را به همان زمین باز می‌گرداند، و بار دیگر شما را خارج می‌سازد» (ثم یعیدکم فیها و یخرجکم اخراجا).
در آغاز خاک بودید بار دیگر به خاک بر می‌گردید، و همان کسی که قدرت داشت در آغاز شما را از خاک بیافریند توانائی دارد بار دیگر بعد از خاک شدن لباس حیات در اندامتان بپوشاند.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۱


ترجمه

سپس شما را به همان زمین بازمی‌گرداند، و بار دیگر شما را خارج می‌سازد!

|سپس شما را در آن باز مى‌گرداند و باز به طرزى عجيب بيرون مى‌آورد
سپس شما را در آن بازمى‌گرداند و بيرون مى‌آورد بيرون‌آوردنى [عجيب‌]!
آن گاه بار دیگر (پس از مرگ) به زمین باز گرداند و دیگر بار هم شما را (از خاک به روز حساب) برانگیزد.
سپس شما را در آن باز می گرداند و باز به صورتی ویژه بیرون می آورد،
باز شما را بدان باز مى‌گرداند و باز از آن بيرون مى‌آورد.
سپس شما را به آن باز می‌گرداند، و [پس از آن‌] شما را [دوباره‌] بیرون می‌آورد
سپس شما را به آن بازگرداند و باز شما را بيرون آرد بيرون آوردنى- به هنگام رستاخيز-.
سپس شما را به همان زمین بر می‌گرداند، و بعد شما را به گونه‌ی شگفتی (زنده می‌گرداند و) از زمین بیرون می‌آورد.
«سپس شما را در آن بازمی‌گرداند و بیرون می‌آورد، برون آوردنی.»
سپس بازگرداند شما را در آن و برون آورد شما را برون‌آوردنی‌


نوح ١٧ آیه ١٨ نوح ١٩
سوره : سوره نوح
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً»: ذکر مفعول مطلق، بیانگر غرابت و شگفتی نوع بیرون آوردن و زندگی دوباره بخشیدن است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً «13» وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً «14» أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً «15» وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً «16» وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً «17» ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً «18» وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً «19» لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلًا فِجاجاً «20»

شما را چه شده كه از عظمت خداوند نمى‌ترسيد؟ در حالى كه خداوند شما را در مراحل گوناگون آفريده است. آيا نمى‌بينيد كه خداوند چگونه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريده است. و ميان آنها ماه را نورى و خورشيد را چراغى قرار داده است. و خداوند شما را همچون گياهى از زمين روياند. سپس شما را در همان زمين باز مى‌گرداند و شما را بيرون مى‌آورد. و خداوند زمين را براى شما بسترى گسترده قرار داده است. تا در راههاى وسيع آن رفت و آمد كنيد.

جلد 10 - صفحه 235

نکته ها

كلمه «وقار» به معناى ثبوت و چيزى است كه سبب عظمت مى‌شود. «اطوار» جمع «طور» به معناى حالت، مرحله يا صنف است.

«بساط» از «بسط» به معناى گسترده و «فجاج» جمع «فج» به معناى جاده وسيع است.

كلمه «رجاء» در مقابل يأس است و هرگاه با حرف نفى بيايد به معناى خوف است، يعنى:

شما را چه شده كه از عظمت خدا نمى‌ترسيد؟ امام باقر عليه السلام مى‌فرمايند: معناى آيه اين است:

«لا تخافون لله عظمة» «1»

برخى مقصود «رجاء» را اعتقاد دانسته‌اند، زيرا كسى كه به چيزى اميد دارد قهراً به آن اعتقاد دارد و معناى آيه اين است: چه شد شما را كه براى خدا عظمتى قائل نيستيد. «2»

«طباق» يا به معناى موافق و مطابق است و يا به معناى طبقه طبقه قرار گرفتن روى هم.

انسان در برخاستن از عناصر طبيعت و زمين، در رشد تدريجى، در كهن شدن و خشك شدن، در باثمر بودن و بى‌ثمر بودن، در تغذيه از زمين، در نياز دائمى به مربّى و باغبان، مثل ساير نباتات است. «أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً»

پیام ها

1- هشدار به شكل سؤال، يكى از شيوه‌هاى تربيت است. ما لَكُمْ‌ ...

2- توجه به مراحل آفرينش، انسان را به عظمت خداوند متوجه مى‌كند. «لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً»

3- حضرت نوح كه هزاران سال قبل از حضرت عيسى و موسى بوده، مردم را به زيست‌شناسى و كيهان‌شناسى دعوت كرد. خَلَقَكُمْ أَطْواراً ... سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً

4- شناخت طبيعت، راهى براى شناخت خداست. أَ لَمْ تَرَوْا ...

5- تمام هستى، كلاس توحيد است. «خَلَقَكُمْ‌، خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ‌، جَعَلَ الْقَمَرَ، جَعَلَ الشَّمْسَ‌، أَنْبَتَكُمْ‌، يُعِيدُكُمْ‌، يُخْرِجُكُمْ»


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفسير راهنما.

جلد 10 - صفحه 236

6- كارهاى الهى، هدفمند است. «جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً لِتَسْلُكُوا»

7- توجه به نقش خورشيد و ماه در زندگى بشر، راهى براى خداشناسى است.

جَعَلَ الْقَمَرَ ... نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً

8- بشر به سير و سفر و راه‌هاى وسيع نياز دارد. «لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلًا فِجاجاً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً «18»

ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها: پس برگرداند شما را در زمين، يعنى به قبر درآورد، وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً: و بيرون آورد شما را از قبر در روز نشر، بيرون آوردنى براى حساب و جزا.

بيان: آيه دلالت دارد بر آنكه ابتداى ايجاد محقق است، اعاده در آخرت نيز محقق، و لا محاله واقع خواهد شد به قدرت كامله سبحانى براى جزاى اعمال.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً «15» وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً «16» وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً «17» ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً «18» وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً «19»

لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً «20» قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَساراً «21» وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً «22» وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً «23» وَ قَدْ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ ضَلالاً «24»

مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً «25» وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً «26» إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً «27» رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ تَباراً «28»

ترجمه‌

آيا نمى‌بينيد چگونه آفريد خدا هفت آسمان را طبقه بر طبقه فوق يكديگر

و قرار داد ماه را در آنها روشنى و قرار داد خورشيد را چراغ‌

و خدا


جلد 5 صفحه 280

رويانيد شما را از زمين روئيدنى‌

پس باز ميگرداند شما را در آن و بيرون ميآورد شما را بيرون آوردنى‌

و خدا قرار داد براى شما زمين را فرشى گسترده‌

تا راه قرار دهيد از آن راههائى گشاده‌

گفت نوح پروردگارا همانا آنها نافرمانى كردند مرا و پيروى كردند كسى را كه نيفزود او را مالش و فرزندش مگر زيان‌

و مكر نمودند مكرى در نهايت بزرگى‌

و گفتند وا نگذاريد البتّه خدايان خود را و وا نگذاريد البتّه ودّ را و نه سواع را و نه يغوث و يعوق و نسر را

و بتحقيق گمراه كردند بسيارى را و زياد مفرما براى ستمكاران مگر هلاكت را

بسبب گناهانشان غرق شدند پس داخل كرده شدند در آتش پس نيافتند براى خود غير از خدا ياورانى‌

و گفت نوح پروردگارا مگذار بر زمين از كافران احدى را

همانا تو اگر وا گذارى آنها را گمراه ميكنند بندگان تو را و تولّد ننمايند مگر مرتكب معاصى و بسيار ناسپاس را

پروردگارا بيامرز مرا و پدر و مادرم را و هر كه داخل خانه من شد با ايمان و مردان گرونده و زنان گرونده را و زياد منما براى ستمكاران مگر زيان را.

تفسير

خداوند سبحان در اين آيات استدلال بر عظمت و توحيد خود فرموده باين تقريب كه آيا نمى‌بينيد و نميدانيد كه خداوند چگونه هفت آسمان با اين عظمت را طبقه بر طبقه بالاى سر شما و بالاى يكديگر بدون ستون و تكيه گاهى خلق فرموده و نگهدارى ميكند و در آسمان اوّل كه مشهود شما است و جزء آسمان- هاى هفت گانه است ماه را كه نورانى و روشن است قرار داده تا از تابش نور و جمال منظر آن بهره‌مند شويد و در آسمان چهارم خورشيد را قرار داده كه چراغ جهانيان باشد و با وجود آن از روشن نمودن چراغ بى‌نياز گردند و از فوائد بيشمار آن بهره‌مند شوند و خداوند چنانچه گياه و اشجار را از زمين رويانيد نهال وجود حضرت آدم ابو البشر را هم از خاك زمين آفريد و مردم از او بوجود آمدند و مبدء خلق بنى آدم را هم كه نطفه است از ارزاق مولّده از خاك زمين توليد ميفرمايد پس همه از خاك بيرون شده و بايد در خاك پنهان شوند و روزى معيّن بعلم بارى بتوسط بارانيكه طبع منى در آن موجود است باز مانند نبات از


جلد 5 صفحه 281

زمين بايد روئيده و بيرون آيند براى رسيدگى بحسابشان و كلمه نباتا بجاى انباتا استعمال شده براى نزديك بودن آن بمعناى تشبيه يعنى خلق فرمود شما را از زمين مانند گياه كه ميرويد روئيدنى و خداوند زمين را مانند فرش در زير پاى بندگان گسترانيد تا بگيرند از آن براى خودشان راههاى گشاده وسيع و براى تضمّن سلوك بمعناى اخذ متعدّى بمن شده و پس از بيان اين نعم براى تنبيه بر وجوب اداء شكر آن رجوع بكلام حضرت نوح فرموده ميفرمايد نوح عرضه داشت پروردگارا قوم اطاعت مرا ننمودند و رعب مال و جاه و اولاد و احفاد اغنياء و رؤساء آنها كه ميگفتند اگر نوح مقرّب درگاه خدا بود ثروتمند ميشد آنها را گرفت و متابعت از اشراف نمودند با آنكه از مال و اولاد آنها ابدا بهره‌اى به اواسط مردم نميرسيد بلكه از قبل آنها متضرّر هم ميشدند و مكر و حيله بسيار بزرگى كردند كه گفته‌اند توطئه بر قتل آنحضرت بود و گفتند خدايان خود را از دست ندهيد خصوصا ودّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را كه اسامى بتهاى معروف عربستان است و بالنّسبه اهمّ از بتهاى ديگرند و بعضى گفته‌اند اينها نامهاى مردمان صالحى كه در بين آدم و نوح بودند بوده است و چون آنها از دنيا رفتند جمعى براى تبرّك بآنان مجسّمه آنها را ساخته و نگهدارى كردند و پس از چندى عبادت نمودند آنها را و از آن جماعت منتقل بعرب شده و قمّى ره نقل فرموده كه قبل از حضرت نوح مردمان با ايمانى بودند كه از دنيا رفتند و فوت آنها موجب اندوه سايرين شد پس شيطان آمد و مجسمه آنها را ساخت تا مردم بآنها مأنوس شوند و چون مردم بآنها انس گرفتند و زمستان شد بردند آنها را در اطاقهاشان جاى دادند و چون چندى بر اين گذشت و مردم ديگرى بوجود آمدند باز شيطان نزد آنها آمد و گفت اينها خدايان پدران شمايند كه آنان اينها را عبادت ميكردند پس مردم عبادت كردند آنها را و گمراه شدند از آنها خلق بسيارى پس حضرت نوح نفرين كرد آنها را و خدا هلاكشان فرمود و در علل قريب به اين معنى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و نيز قمى ره نقل فرموده كه ودّ بت قبيله كلب و سواع از آن هذيل و يغوث از آن مراد و يعوق از آن همدان و نسر از آن حصين است و


جلد 5 صفحه 282

اينها قبائلى از عربند خلاصه آنكه رؤساء قوم بكمك شيطان مردم بسيارى را گمراه كردند و حضرت نوح از خدا خواست كه به آنها توفيق طاعت ندهد و در ضلالت باقى بدارد تا هلاك شوند چون قمّى ره ضلالا را بهلاكا و تدميرا از امام عليه السّلام ترجمه و تفسير فرموده و براى آنكه كسى تصوّر نكند هلاكت آنها براى سلب توفيق الهى از آنها بوده نه اعمال خودشان ميفرمايد بسبب گناهانشان غرق شدند و پس از آن داخل در آتش قبر و جهنّم شده و خواهند شد چون سلب توفيق هم در اثر اصرارشان بر كفر بوده و بتها نتوانستند با آنها كمكى نمايند و كلمه ما در ممّا خطيئاتهم زائده براى تأكيد است و در خاتمه حضرت نوح عرضه داشت پروردگارا احدى از اين كفّار را در روى زمين باقى مگذار چون اگر باقى بمانند اين جمع قليل از اهل ايمانرا هم گمراه ميكنند و بعد از اين جز فاسق فاجر مصرّ بكفر از اينها بوجود نخواهد آمد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند نوح از كجا ميدانست كه اولاد آنمردم مؤمن نميشوند فرمود از آنجا كه خدا باو فرمود همانا ايمان نميآورد بتو از قومت مگر كسانيكه تاكنون ايمان آورده‌اند و بعد از آن طلب مغفرت فرمود براى خود و پدر و مادرش و كسانيكه داخل در بيت نبوّت شدند بدخول در ولايت امير المؤمنين عليه السّلام چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از دخول در بيت من دخول در ولايت است چون كسيكه داخل در ولايت شود داخل در بيت انبياء شده و بعد دعا فرمود براى عموم اهل ايمان از امم سابقه و لا حقه و نفرين فرمود بر ستمكاران عموما بهلاكت اموالشان چون قمّى ره از امام باقر عليه السّلام تبارا را به خسارا تفسير فرموده كه بمعناى زيان و ضرر است با آنكه در لغت بمعناى هلاكت است و حقير باين نحو جمع نمودم و اللّه اعلم و شرح اين قصه و طوفان نوح در سور سابقه گذشته است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه ايمان بخدا داشته باشد قرائت سوره نوح را ترك نميكند و كسيكه آن سوره را در نماز واجب يا مستحب بخواند خداوند او را در منازل خوبان و بهشت كرامت خود جاى خواهد داد و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 5 صفحه 283

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ثُم‌َّ يُعِيدُكُم‌ فِيها وَ يُخرِجُكُم‌ إِخراجاً «18»

‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ ميگرداند ‌در‌ همين‌ زمين‌ و بيرون‌ ميآورد ‌شما‌ ‌را‌ بيرون‌ آوردني‌.

ثُم‌َّ يُعِيدُكُم‌ فِيها ‌پس‌ ‌از‌ مردن‌ و رفتن‌ ‌در‌ قبر و خاك‌ شدن‌ استخوان‌ پوسيده‌ گوشت‌ بدن‌ خاك‌ ‌شده‌ و ‌در‌ ‌هم‌ ريخته‌ ‌شده‌، بلي‌ بعضي‌ ‌از‌ انبياء و اوصياء و علما و صلحا و اتقيا بدن‌ ‌آنها‌ ‌در‌ قبر نميپوسد تر و تازه‌ ‌حتي‌ كفن‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ بحال‌ ‌خود‌ باقي‌ ميماند ‌حتي‌ گفتند:

شيخ‌ صدوق‌ مرقدش‌ احتياج‌ بتعمير پيدا كرد چون‌ شكافتند ديدند بدنش‌ تر و تازه‌ فقط يك‌ مو ‌از‌ محاسنش‌ روي‌ كفن‌ افتاده‌ ‌بود‌ ‌حتي‌ انگشتانش‌ نه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ناخن‌ گرفته‌ و يك‌ باقي‌ ‌بود‌ سؤالي‌ كردند گفتند ‌که‌: مستحب‌ّ ‌است‌ روز پنجشنبه‌ نه‌ ناخن‌ ‌را‌ بگيرند و يك‌ ‌آنها‌ ‌را‌ روز جمعه‌ بگيرند و چون‌ وفات‌ ‌او‌ شب‌ جمعه‌ بوده‌ ‌اينکه‌ يك‌ باقي‌ مانده‌.

اقول‌: امثال‌ صدوق‌ جاي‌ ‌خود‌ حقير ‌در‌ عصر خودمان‌ يك‌ زن‌ ‌از‌ زوجات‌ يك‌ نفر ‌از‌ علما سلسله ‌ما وصيت‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌که‌ جنازه ‌او‌ ‌را‌ حمل‌ بعتبات‌ عاليات‌ نجف‌ اشرف‌ كنند و دولت‌ مانع‌ شد ‌که‌ مرده تازه‌ ‌را‌ وارد خاك‌ عراق‌ نكنند يك‌ سال‌ ‌اينکه‌ جنازه‌ ‌را‌ ‌در‌ مقبره حجة الاسلام‌ آقاي‌ مير سيد حسن‌ امانت‌ گذاردند سپس‌ حمل‌ كردند تر و تازه‌ ‌بود‌ ‌در‌ كرمانشاه‌ دولت‌ عراق‌ مانع‌ شد آنجا سپردند ‌پس‌ ‌از‌ يك‌ سال‌ باز ديدند هنوز تر و تازه‌ ‌است‌ اجازه‌ دادند ‌در‌ حمل‌ سببش‌ ‌را‌ پرسيدند گفتند: حديث‌ داريم‌ ‌که‌ بدني‌ ‌که‌ تماس‌ پيدا كند ‌با‌ بدن‌ علما ‌در‌ قبر نمي‌پوسد.

وَ يُخرِجُكُم‌ همين‌ بدن‌ خاك‌ ‌شده‌ باز صورت‌ بدني‌ پيدا ميكند و روح‌ باو تعلق‌ ميگيرد و زنده‌ ميشوند و ‌از‌ قبر بيرون‌ ميآيند و وارد صحراي‌ محشر ميشوند.

جلد 17 - صفحه 213

إِخراجاً اما چه‌ بيرون‌ آمدني‌ آيا ‌با‌ صورت‌ نوراني‌ و استقبال‌ ملائكه‌ و بشارات‌ بآنها ‌ يا ‌ ‌با‌ صورت‌ ظلماني‌ و زنجيرهاي‌ آتشي‌ و غلها و ملائكه‌ غلاظ و شداد ‌با‌ تازيانه‌هاي‌ آتشي‌ سوق‌ بجهنم‌!.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 18)- بعد به سراغ مسأله معاد که یکی دیگر از مسائل پیچیده برای مشرکان بوده است رفته، می‌فرماید: «سپس شما را به همان زمین باز می‌گرداند، و بار دیگر شما را خارج می‌سازد» (ثم یعیدکم فیها و یخرجکم اخراجا).

در آغاز خاک بودید بار دیگر به خاک بر می‌گردید، و همان کسی که قدرت داشت در آغاز شما را از خاک بیافریند توانائی دارد بار دیگر بعد از خاک شدن لباس حیات در اندامتان بپوشاند.

نکات آیه

۱ - بازگشت انسان پس از مرگ، به عناصر نخستین آفرینش خود (خاک و...) (و اللّه أنبتکم من الأرض نباتًا . ثمّ یعیدکم فیها)

۲ - زنده شدن انسان پس از مرگ در قیامت، با همان عناصر نخستین آفرینش خود (و یخرجکم إخراجًا)

۳ - بازگشت انسان ها پس از مرگ، به عناصر نخستین آفرینش خود و زنده شدن مجدد آنان از همان عناصر، جلوه قدرت و عظمت خداوند (ما لکم لاترجون للّه وقارًا ... ثمّ یعیدکم فیها و یخرجکم إخراجًا)

۴ - معاد انسان، جسمانى است. (ثمّ یعیدکم فیها و یخرجکم إخراجًا)

۵ - چگونگى زنده شدن انسان ها در قیامت، همچون روییدن نباتات است. (و اللّه أنبتکم من الأرض نباتًا ... و یخرجکم إخراجًا)

۶ - رویش نباتات در زمین و سپس خشک شدن و تبدیل شدن آنها به خاک، نشانه قدرت خداوند بر احیاى مردگان در قیامت (و اللّه أنبتکم من الأرض نباتًا ... و یخرجکم إخراجًا)

۷ - مطالعه در آفرینش و رویش مداوم نباتات، راهبر انسان ها به مسأله معاد و آسان کننده درک و ایمان به آن است. (و اللّه أنبتکم من الأرض نباتًا ... و یخرجکم إخراجًا)

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: مطالعه آفرینش ۷
  • انسان: انسان پس از مرگ ۱; تبدیل انسان به خاک ۱، ۳
  • ایمان: زمینه ایمان به معاد ۷
  • تشبیهات قرآن: تشبیه به رویش گیاهان ۵; تشبیه معاد ۵
  • تعقل: تعقل در رویش گیاهان ۷
  • خدا: دلایل قدرت خدا ۶; نشانه هاى عظمت خدا ۳; نشانه هاى قدرت خدا ۳
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۵
  • گیاهان: رویش گیاهان ۶
  • مردگان: احیاى مردگان ۶
  • معاد: دلایل معاد جسمانى ۶; معاد جسمانى ۲، ۳، ۴، ۵

منابع