مَنّا

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Added word proximity by QBot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

(به فتح ميم) طبرسى ذيل آيه [بقره:262]. و [آل عمران:164]. مى‏گويد: من در اصل به معنى قطع است و از آن است [فصّلت:8]. يعنى براى آنهاست پاداش غير مقطوع و ابدى. منت نهادن و به رخ كشيدن نعمت را از آن منة گويند كه وظيفه نعمت شده را قطع مى‏كند (ديگر بر او لازم نيست در مقابل نعمت تشكر كند يا چيز ديگرى انجام دهد) ايضاً منة به معنى نعمت است كه شخص به واسطه آن از گرفتارى قطع و خارج مى‏شود. اين مطلب مورد تأييد فيومى در مصباح است و ممنون را به معنى مقطوع گفته و گويد مرگ را از آن منون گويند كه قاطع زندگى است در صحاح گفته: «اَلْمَنُّ: اَلْقَطْعُ» و در قاموس آمده: «مَنَّ الْحَبْلَ: قَطَعَهُ» يعنى ريسمان را بريد. راغب نسبت اين معنى را به «قيل» داده و گويد: من چيزى است كه با آن وزن كنند، وزن شده را موزون و ممنون گويند. منة به معنى نعمت سنگين است. منت دو جور اطلاق دارد: فعلى و قولى. منت خدا فعلى است و آن سنگين كردن بندگان با نعمت و عطيه است «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ» يعنى خداوند بر مؤمنان نعمت بخشيد. و منت قولى كه شمردن و به رخ كشيدن نعمت است قبيح مى‏باشد مگر وقتيكه طرف كفران نعمت كند (ترجمه آزاد). آنانكه من را قطع معنى كرده‏اند گويند آلت وزن را از آن من گويند كه جنس وزن شده با آن در مقدارى قطع و تعيين مى‏گردد. در اينجا سه مطلب هست. 1- منت در قرآن آنجا كه به خدا نسبت داده شده همه به معنى انعام و نعمت دادن است مثل [آل عمران:164]. خدا بر مؤمنان نعمت بخشيد آنگاه كه در ميان آنها پيامبرى مبعوث كرد وجود پيغمبر نعمت است كه خدا به مردم عطا فرموده است. [نساء:94]. ولى در آيه [حجرات:17]. ظاهراً مراد از «يَمُنُّ عَلَيْكُمْ» منت قولى است كه در مقابل آنانكه اسلام خويش را به رخ آن حضرت مى‏كشيدند و منت مى‏نهادند مى‏فرمايد: بلكه خدا بر شما منت دارد كه هدايتتان كرد. 2- منت در انسان مثل منت خدا به معنى انعام و عطيه آمده مثل [ص:39]. اين عطاى با حساب ماست به تو، تو هم عطا كن يا بازدار. [محمّد:4]. ريسمان را محكم كنيد سپس يا احسان و آزاد مى‏كنيد و يا عوض مى‏گيريد. ظاهراً منظور احسان و آزاد كردن است نه آزاد كردن و به رخشان كشيدن. 3- منت قولى و به رخ كشيدن كه ناپسند و مبطل عمل است مثل [شعراء:22]. موسى «عليه السلام» به فرعون گفت: آن نعمتى است كه چون بنى اسرائيل را برده خويش كرده‏اى بر من منت مى‏نهى منت همان فرعون بود كه به رخ موسى كشيد و گفت: «اَلَمْ نُرَبِّكَ فينا وَليداً وَ لَبِثْتَ فينا مِنْ عُمُرِكَ سِنينَ». [حجرات:17]. بر تو منت مى‏دهند كه اسلام آورده‏اند [بقره:264]. صدقات خويش را با منت و اذيت باطل نكنيد رجوع شود به «حبط». * [مدثر:6]. «تَسْتَكْثِرُ» حال است از فاعل «تَمْنُن» اگر مراد منت فعلى باشد منظور آنست كه احسان نكن در حاليكه آن را زياد مى‏دانى يعنى: لباست را پاك كن، از تزلزل و اضطراب بپرهيز، كار خوب و احسانت را زياد مشمار، براى خدايت در كارها استقامت ورز. در الميزان مناسب سياق مى‏داند كه مراد منت قولى باشد يعنى عمل به اين دستورها را منت نگذار و زياد نبين و متعجب نباش كه تو عبدى بيش نيستى و اين قدرت از جانب خداست (ترجمه آزاد). * [فصّلت:8]. «غَيْرُ مَمْنُونٍ» كه به معنى غير مقطوع و دائمى است چهار بار در قرآن آمده و همه درباره اجر آخرت است كه اجر دنيوى در هر حال مقطوع است. [فصّلت:8]. [قلم:3]. [انشقاق:25]. [تين:6]. **** [طور:30]. منون چنانكه در پيش گفته شد به معنى مرگ است يعنى: يا مى‏گويند شاعر است براى او به پيشامد مرگ منتظر باشيم كه از دنيا برود، مكتبش نيز فراموش گردد، اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است. مَنّ بنى اسرائيل [بقره:57]. منّ و سلوى در [اعراف:160]. [طه:80]. نيز آمده است. راجع به سلوى در «سَلْو» سخن گفته‏ايم كه پرنده بخصوصى بود و راجع به منّ هاكس در قاموس مى‏گويد: منّ چيزى است كه خداى تعالى بر بنىاسرائيل آنگاه كه در دشت بودند در عوض نان برايشان نازل فرمود كه در سفر خروج باب 16 بند 4 نان آسمانى خوانده شده است. نگارنده گويد: بند چهارم باب 16 سفر خروج در تورات چنين است: «آنگاه خداوند به موسى گفت همانا من نان از آسمان براى شما بارانم و قوم رفته كفايت هر روز را در روزش گيرند تا آنها را امتحان كنم كه بر شريعت من رفتار مى‏كنند يا نه». در المنار مى‏گويد: منّ مادّه چسبنده و شيرينى است مانند عسل كه از هوا بر سنگ و برگ درختان مى‏نشيند، آن در اوّل مايع است سپس سفت و خشك مى‏شود و مردم آن را جمع مى‏كنند و از آنست ترنجبين. در مجمع درباره آن چهار وجه نقل كرده ماده معروفى كه بر درختان مى‏نشيند. چيزى است مانند صمغ كه بر درختان مى‏نشست و مثل عسل شيرين بود. نان نازك. همه نعمتهائى كه خدا بىزحمت به بنىاسرائيل داد. در اقرب الموارد گويد: منّ هر شبنمى است كه بر درخت و سنگ مى‏نشيند و شيرين باشد و مانند عسل است و همچون صمغ مى‏خشكد مانند سيرخشت (شيرخشت) و ترنجبين. ناگفته نماند: آمدن منّ بر بنىاسرائيل به صورت اعجاز بود لذا به اندازه‏اى نازل مى‏شد كه احتياج آنها را رفع مى‏كرد و ظاهراً شيره‏اى مانند شير خشت بوده است واللَّه العالم.


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...