مريم ٩٠

از الکتاب
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
کپی متن آیه
تَکَادُ السَّمَاوَاتُ‌ يَتَفَطَّرْنَ‌ مِنْهُ‌ وَ تَنْشَقُ‌ الْأَرْضُ‌ وَ تَخِرُّ الْجِبَالُ‌ هَدّاً

ترجمه

نزدیک است به خاطر این سخن آسمانها از هم متلاشی گردد، و زمین شکافته شود، و کوه‌ها بشدّت فرو ریزد...

|نزديك است آسمان‌ها از اين سخن بشكافند و زمين چاك خورد و كوه‌ها فرو ريخته درهم بشكنند
چيزى نمانده است كه آسمانها از اين [سخن‌] بشكافند و زمين چاك خورد و كوهها به شدت فرو ريزند.
نزدیک است از این گفته زشت و عقیده باطل آسمانها از هم فرو ریزد و زمین بشکافد و کوهها متلاشی گردد.
نزدیک است آسمان ها از این [ادعای بی اصل و سخن ناروا] پاره پاره شوند، و زمین بشکافد، و کوه ها به شدت در هم بشکنند و فرو ریزند!!
نزديك است كه از اين سخن آسمانها بشكافند و زمين شكافته شود و كوه‌ها فروافتند و در هم ريزند،
نزدیک است که آسمانها از [ناروایی‌] آن پاره پاره شود و زمین بشکافد و کوهها فرو ریزند
نزديك است كه آسمانها از اين سخن بشكافند و زمين شكافته شود و كوه‌ها در هم شكسته فرو ريزند،
نزدیک است آسمانها به خاطر این سخن از هم متلاشی گردد، و زمین بشکافد، و کوهها به شدّت درهم فرو ریزد!
نزدیک است آسمان‌ها از آن (سخن) بی‌مهابا بشکافند، و زمین چاک خورَد و کوه‌ها به سختی با صدایی جانکاه فرو ریزند،
که نزدیک است آسمانها پاشیده شوند از آن و از هم بشکافد زمین و بیفتد کوه‌ها فروریخته‌

At which the heavens almost rupture, and the earth splits, and the mountains fall and crumble.
ترتیل:
ترجمه:
مريم ٨٩ آیه ٩٠ مريم ٩١
سوره : سوره مريم
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تَکَادُ»: نزدیک است. «یَتَفَطَّرْنَ»: شق شوند. متلاشی گردند. «تَخِرُّ»: فرو افتند. فرو ریزند. «هَدّاً»: به شدّت ویران کردن و اجزاء پیکره را پراکنده نمودن. مفعول مطلق تأکیدی (تَخِرُّ) است. یا این که به معنی متفرّق و پراکنده است، که در این صورت (هَدّاً) به معنی (مَهْدُودَةً) و حال است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا «90»

نزديك است از اين سخن، آسمان‌ها متلاشى و زمين شكافته شود و كوه‌ها به شدّت فرو ريزد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا (90)

تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ‌: نزديك شد كه آسمانها شكافته شود مرتبه‌اى بعد مرتبه از عظمت قباحت اين سخن. وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ‌: و باز شكافد زمين. وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا: و بيفتد كوهها و شكسته شوند شكستنى، يعنى پاره پاره بيفتند در حالتى كه شكسته‌اند خلاصه معنى آنكه: هول اين كلمه و عظمت آن به حيثيتى است كه اگر متصور مى‌بود به صورت محسوسه اشياء مذكوره با وجود عظم جرم آنها طاقت تحمل آن را نداشتند و از هم متلاشى مى‌شدند از شدت. يا آنكه فضاعت آن كاشف غضب الهى است به طورى كه اگر حلم سبحانى نبودى، جميع عالم را تخريب كردى و قوائم آن را بر هم زدى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا (83) فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا (84) يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً (85) وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى‌ جَهَنَّمَ وِرْداً (86) لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (87)

وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً (88) لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا (89) تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا (90) أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً (91) وَ ما يَنْبَغِي لِلرَّحْمنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً (92)

ترجمه‌

- آيا نديدى كه ما فرستاديم شيطانها را بر كافران كه بجنبانند آنها را جنباندنى‌

پس شتاب مكن براى آنها جز اين نيست كه ميشماريم براى آنها


جلد 3 صفحه 492

شمردنى‌

روز كه جمع كنيم پرهيزكاران را بسوى خداى بخشنده وارد شدگان‌

و برانيم گناهكاران را بسوى جهنّم تشنگان‌

مالك نميباشند شفاعت را مگر كسانيكه گرفتند نزد خداوند پيمانى‌

و گفتند گرفت خداوند فرزندى‌

بتحقيق آورديد چيز بسيار زشتى‌

نزديك شد آسمانها پاره پاره شود از آن و شكافته گردد زمين و فرو ريزند كوهها و منهدم شوند منهدم شدنى‌

براى آنكه خواندند براى خدا فرزند

و سزاوار نيست از براى خداى بخشنده آنكه بگيرد فرزندى.

تفسير

- وقتى كه اهل شرك و خلاف منغمر در شهوات و لذّات جسمانى شدند و خداوند بآنها مهلت داد و از اين مهلت سوء استفاده كردند و بر طغيان و سركشى خود افزودند خداوند مسلّط ميفرمايد بر آنها شياطين انسى و جنّى را كه تحريك كنند و برانند آنها را بجانب مقاصدشان مانند حيوانيكه صاحبش بسيخ يا چوب آنرا براند چون لفظ از بر اين قبيل تحريك اطلاق ميشود اگر چه اصلا بمعناى جنباندن است خلاصه آنكه كاملا ملك طلق شيطان ميشوند و مهارشان بدست او ميآيد چنانچه قمّى ره قريب باين معانى را نقل نموده و بنابراين معناى فرستادن خداوند همان دادن تسلط است بشياطين در اثر معصيت بسوء اختيار بندگان و لذا خداوند متعال به پيغمبر خود ميفرمايد تعجيل در هلاك و عذاب آنها منماى ما براى فرا رسيدن موعد ايّام مهلت آنها شماره ميكنيم و ميدانيم از عدد انفاس آنها معدودى بيش باقى نمانده چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد تعداد انفاس است نه ايّام چون احصاء ايّام كار خلق است و احصاء انفاس شأن خالق و در نهج البلاغه است كه نفس مرد گام او است بسوى مرگ و نيز فرموده هر معدودى منقضى و هر متوقعى آينده است خلاصه آنكه در آتيه نزديكى از شرّ آنها راحت خواهى شد و خداوند محشور ميفرمايد اهل تقوى و پرهيزكارى را كه محبوب حقّند و اعمالشان مرضى او است بسوى رحمت واسعه خود مانند قوميكه وارد شوند از راه دور بر پادشاهى كه اميدوار نموده باشد ايشانرا بكرامت و انعام خود در حاليكه سوار باشند بر ناقه‌هاى نجيب بهشتى كه ملائكه بامر خداوند بعد از بيرون آمدنشان از قبر براى استقبال و تشريفات ورودشان بمحشر حاضر نموده‌اند با ساز و برگ تمام از طلا و ديبا و حرير بهشتى مزيّن به درّ و ياقوت‌


جلد 3 صفحه 493

و زبر جد پس پرواز كنند بسوى محشر هر يكنفر پرهيزكار با سه هزار ملك در هر يك از جلو و يمين و يسار يكهزار ملك كه با او باشند تا بدر بهشت برسند و از آنجا ببعد تشريفاتش مفصل‌تر است كه در روايت كافى از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام ذكر شده و حقير بملاحظه اختصار نقل ننمودم و در مقابل ايشان خداوند سوق ميدهد گناهكاران را بسوى جهنّم مانند حيوانات تشنه كه در كنار آب ورود نمايند دسته جمع و پا برهنه و بعد معلوم شود كه آب نيست و آتش است و بر عطش آنها افزوده گردد و در ذيل حديث قمّى ره علاوه شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود و اللّه اى على پرهيزكارانى كه باين احترام وارد محشر ميشوند و خداوند در باره ايشان فرموده‌ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً شيعيان تواند و تو امام ايشانى چون در هر دو روايت راوى اصلى حديث امير المؤمنين عليه السّلام است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير اين آيه را سؤال نموده و آنحضرت جواب فرموده بنحوى كه اجمالا بيان شد و دارا و واجد و مالك نميشوند احدى از اهل محشر شفاعت را كه از كسى بنمايند يا كسى در باره آنها بنمايد چون تلبّس بفعل يا بصدور فعل است از فاعل يا بوقوع آن بر مفعول و هيچ كس بهيچ عنوان قادر نيست متلبّس بشفاعت شود مگر داراى عهد ولايت امير المؤمنين و ائمه اطهار عليهم السلام باشد از جانب خدا چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در كافى و فقيه و تهذيب و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسيكه وصيّت كامل نكند در هنگام مرگش مروّت او ناقص است و بعد از سؤال از كيفيّت آن دعاء مفصّلى تعليم فرمود كه در صافى و غيره مذكور است و از آن استفاده ميشود كه مراد از عهد الهى كه موجب تلبّس بشفاعت است در آخرت اعتراف بتمام عقائد حقّه است صريحا باصول و اجمالا بفروع در وقت ظهور امارات مرگ و از بعضى روايات استفاده ميشود محبوبيّت تجديد اين عهد در هر صبح و شام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون قريش گفتند خداوند ملائكه را براى خود اولاد اناث قرار داده اين آيه در ردّ آنها نازل شد و بعضى ولدا بسكون لام كه جمع ولد است قرائت نموده‌اند در هر حال پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مأمور شده كه در جواب آنها بفرمايد مرتكب بهتان عظيم‌


جلد 3 صفحه 494

و قول منكر شنيع فظيعى شديد كه نزديك شد آسمانها از اثر سوء آن شكافته و منشق و پاره پاره شود و نيز زمين منشقّ و متلاشى و متفرّق گردد و در اثر آن كوهها منهدم و ويران شود چون اگر اين اوضاع در عالم براى امرى روى دهد چيزى سزاوارتر از اين بهتان بزرگ نيست و كلمه هدّا يا مفعول مطلق است براى فعل مقدّر كه تهدّ باشد يا مفعول له است براى تخرّ يعنى تخرّ الجبال و تهدّ هدّا يا تخرّ الجبال للهدّ و همه اين انقلابات براى آنستكه قرار داد فرقى از قبيل يهود و نصارى و قريش كه قبلا ذكر شد براى خداوند اولاد و سزاوار نيست براى خدا كه كسى را اولاد خود قرار دهد و هر چه براى خدا سزاوار نباشد صدورش از حقّ محال است چون خداوند مثل و مانند و شبيه و عديل و نظير ندارد و محتاج نيست و از هر عيب و نقصى منزّه و مبرّى است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


تَكادُ السَّماوات‌ُ يَتَفَطَّرن‌َ مِنه‌ُ وَ تَنشَق‌ُّ الأَرض‌ُ وَ تَخِرُّ الجِبال‌ُ هَدًّا (90)

نزديك‌ ‌است‌ ‌که‌ آسمانها ‌از‌ ‌هم‌ ‌به‌ پاشند ‌از‌ ‌اينکه‌ قول‌ و زمين‌ شكافته‌ شود و كوه‌ها ريز ريز گردد.

تَكادُ السَّماوات‌ُ يَتَفَطَّرن‌َ مِنه‌ُ تنبيهان‌ 1‌-‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ خداوند عالم‌ تمام‌ آسمان‌ها و زمين‌ ‌را‌ ‌براي‌ انسان‌ خلق‌ فرمود.

خلق‌ لكم‌ ‌ما ‌في‌ السموات‌ و ‌ما ‌في‌ الارض‌.

2‌-‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ تمام‌ مخلوقات‌ ‌حتي‌ جمادات‌ و نباتات‌ شعور و ادراك‌ و معرفت‌ دارند.

وَ إِن‌ مِن‌ شَي‌ءٍ إِلّا يُسَبِّح‌ُ بِحَمدِه‌ِ وَ لكِن‌ لا تَفقَهُون‌َ تَسبِيحَهُم‌ اسراء ‌آيه‌ 44

(جمله‌ ذرات‌ زمين‌ و آسمان‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 90)- از آنجا که چنین نسبت ناروایی مخالف اصل توحید است، گویی تمام عالم هستی که بر پایه توحید بنا شده است از این نسبت ناروا در وحشت و اضطراب فرو می‌روند.

لذا اضافه می‌کند: «نزدیک است آسمانها به خاطر این سخن از هم متلاشی گردد و زمین شکافته شود و کوهها به شدت فرو ریزد»! (تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا).

نکات آیه

۱- انتساب فرزندگزینى به خداوند، به اندازه اى ناروا و شنیع است که جهان آفرینش تاب تحمل آن را ندارد. (و قالوا ... تکاد السموت یتفطّرن منه و تنشقّ الأرض و تخرّ الجبال هدًّا) «فطر» (ریشه «تفطّر») به معناى شکافتن از ناحیه طول و «انشقاق» به معناى ترک خوردگى و پیدایش رخنه و «خرّ» (مصدر «تخرّ») ساقط شدنى است که با بانگ و صداى فروافتادن همراه باشد (مفردات راغب). «هدّاً» به معناى شکستن و با خاک یکسان کردن (لسان العرب). این کلمه مصدرى است که به معناى اسم مفعول (مهدودة) استعمال شده و حال براى «الجبال» است. بیان مجموعه عظیم ترین موجودات هستى تأکید بر غیرقابل تحمل بودن انتساب فرزندگزینى به خداوند، براى مجموعه آفرینش است.

۲- شکافته شدن آسمان ها، قطعه قطعه شدن زمین و انهدام کوه ها، امرى بسزا، در برابر ادعاى باطل فرزند گزینى خداوند (تکاد السموت یتفطّرن منه و تنشقّ الأرض و تخرّ الجبال هدًّا) فعل «تکاد» - که بر «وقوع نزدیک» دلالت دارد - در معناى مجازى «سزاواربودن» به کار رفته و ممکن است مراد این باشد که برخورد این سخن با مقام قدس الهى، مانند برخورد چیزى با ارکان جهان هستى است; که همه چیز را متلاشى کند و از میان ببرد. و یا این که خشم خداوند از این سخن به حدى است که جاى آن دارد، آسمان و زمینى باقى نگذارد و همه چیز را نابود کند و کوه ها را درهم بریزد.

۳- آسمان ها، متعدد و قابل شکافته شدن از است. (تکاد السموت یتفطّرن منه) محتواى آیه، استعاره است، در این موارد گرچه معانى حقیقى، اراده نشده است; ولى امکان پذیربودن معانى حقیقى ملحوظ مى شود.

موضوعات مرتبط

  • آسمان: انشقاق آسمان ها ۲، ۳; تعدد آسمان ها ۳
  • افترا: افترا به خدا ۱
  • خدا: آثار انتساب فرزند به خدا ۲; ناپسندى انتساب فرزند به خدا ۱
  • زمین: انشقاق زمین ۲
  • کوهها: انهدام کوهها ۲

منابع