محمد ٢١

از الکتاب
کپی متن آیه
طَاعَةٌ وَ قَوْلٌ‌ مَعْرُوفٌ‌ فَإِذَا عَزَمَ‌ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ‌ لَکَانَ‌ خَيْراً لَهُمْ‌

ترجمه

(ولی) اطاعت و سخن سنجیده برای آنان بهتر است؛ و اگر هنگامی که فرمان جهاد قطعی می‌شود به خدا راست گویند (و از در صدق و صفا درآیند) برای آنها بهتر می‌باشد!

|فرمان‌پذيرى و سخنى شايسته [بهتر است‌] و هنگامى كه كار [جهاد] قطعى شد، اگر با خدا راست مى‌گفتند برايشان بهتر بود
[ولى‌] فرمان‌پذيرى و سخنى شايسته برايشان بهتر است. و چون كار به تصميم كشد، قطعاً خير آنان در اين است كه با خدا راست‌[دل‌] باشند.
(راه سعادت) طاعت خدا و گفتار نیکو است و پس از آنکه امر (دین یا کار جنگ) به عزم و لزوم پیوست اگر (منافقین) با خدا به راستی رفتار کنند بر آنها بهتر خواهد بود.
[ولی] فرمانبرداری [از خدا و پیامبر] و سخن پسندیده و نیک [نه اظهار کراهت و ناخشنودی از جهاد] برای آنان شایسته تر است. پس اگر هنگامی که فرمان جهاد قطعی و مسلم شود با خدا از سر صدق و راستی درآیند، بی تردید برای آنان بهتر است.
فرمانبردارى است و سخن نيكو گفتن. و چون تصميم به جنگ گرفته شد، اگر با خدا صداقت ورزند برايشان بهتر است.
اطاعت باید و سخنی نیک، آنگاه چون کار قطعی شود، اگر با خداوند صادق باشند، بی‌شک برایشان بهتر است‌
[كارشان به ظاهر] فرمانبردارى و گفتار نيكوست، پس چون كار [جنگ‌] استوار شود اگر با خدا راست گويند- در وفاى به كارزار- هر آينه برايشان بهتر است.
اطاعت (از خدا و پیغمبر) و بیان سخنان نیک (و سنجیده‌ای که شرع‌پسند باشد، برای آنان بهتر و به حالشان سودمندتر است). هنگامی که کار جدّی می‌شود (و جهادگران آماده‌ی حرکت به سوی رزمگاه می‌گردند) اگر با خدا راست باشند (و ایمان صادقانه و فرمانبرداری مخلصانه داشته باشند، از دوروئی و بزدلی) برای ایشان بهتر خواهد بود.
فرمان‌پذیری و سخنی شایسته (برایشان بایسته) است و هنگامی که کار به تصمیم کشد، همواره خیر آنان در این است که با خدا در عمل و سخن راست باشند (که این) برایشان خوب و بهتر است.
فرمانبرداری و سخنی پسندیده تا گاهی که استوار شود کار پس اگر راست می‌گفتند خدا را هر آینه بهتر بود ایشان را

Obedience and upright speech. Then, when the matter is settled, being true to Allah would have been better for them.
ترتیل:
ترجمه:
محمد ٢٠ آیه ٢١ محمد ٢٢
سوره : سوره محمد
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«طَاعَةٌ»: مبتدا و خبر آن محذوف که (خَیْرٌ لَّهُمْ) است و ملفوظ آن یعنی (لَکَانَ خَیْراً لَّهُمْ) در آخر آیه بیانگر این امر است. «عَزَمَ»: جدّی شد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ «21»

فرمانبردارى و سخن سنجيده (شايسته و بايسته آنان است) پس هنگامى كه امر (كارزار) قطعى شد (از رفتن به جهاد سر باز مى‌زنند) اگر به خدا راست گويند (و صادقانه جهاد كنند)، قطعاً برايشان بهتر است.

نکته ها

مراد از «طاعَةٌ»، يك پارچه اطاعت كردن است. عبارتِ‌ «عَزَمَ الْأَمْرُ» به معناى پيدا شدن وضعى است كه عزم و اراده‌اى نافذ مى‌خواهد و بعضى آن را به معناى شدّت و سخت شدن جنگ دانسته‌اند.

افراد سست ايمان، به دليل ترس از جهاد، علاوه بر نافرمانى و شانه خالى كردن از جهاد، دست به توجيه و دليل تراشى و سخنان نامربوط مى‌زنند. قرآن در آيات متعدّد به بهانه‌هاى آنان اشاره كرده است، از جمله اين‌كه مى‌گفتند:

- طاقت و توان جنگيدن نداريم. «لا طاقَةَ لَنَا» «1»


«1». بقره، 249.

جلد 9 - صفحه 87

- خانواده ما امنيّت ندارد و خانه‌هايمان بى‌حفاظ و بى‌پوشش است. «بُيُوتَنا عَوْرَةٌ» «1»

- هوا گرم است. «لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ» «2»

- اگر شركت كنيم، مرتكب گناه مى‌شويم. در جنگ تبوك بهانه آوردند كه نگاه ما به دختران رومى سبب فتنه مى‌شود، بنابراين ما به جبهه نمى‌آييم. «وَ لا تَفْتِنِّي» امّا قرآن همين فرار از جنگ را فتنه دانست. «أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا» «3»

- اكنون زمان مناسبى براى جنگ نيست، بهتر است به تأخير افتد. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا» «4»

- مى‌ترسيم گرفتار بلا و ضرر شويم. «نَخْشى‌ أَنْ تُصِيبَنا دائِرَةٌ» «5»

در اين آيه مى‌فرمايد: اگر به هنگام فرمان جهاد، به جاى اين قبيل بهانه‌ها، اطاعت كنيد و سخنى نيك بگوييد، بهتر است. «طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»

پیام ها

1- مؤمن، در برابر فرمان الهى جهاد، سراپا فرمانبردار است. «طاعَةٌ»

2- گفتار و كردار، هر دو بايد صحيح و بجا باشد. «طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»

3- در باره فرامين الهى، به نيكى و پسنديده سخن بگوييد. «وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»

4- جهاد و دفاع، از نظر عقل و فطرت پسنديده است. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»

5- ريشه‌ى ترس از جهاد، آن است كه صادقانه عمل نمى‌كنيم. «فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ»

6- فرمان خداوند بر جهاد، به نفع انسان است، (نه خدا). «لَكانَ خَيْراً لَهُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ «21»

طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ: پس چون جزم شد حكم جهاد و لازم گشت امر قتال، يعنى مآل كار بجائى رسيد كه بر اين عزم جزم كنند، فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ‌: پس اين هنگام اگر راست گفتى با خدا در آنچه اظهار آن مى‌كردند از امتثال امر الهى در امر جهاد و اظهار تشويق بر قتال، لَكانَ خَيْراً لَهُمْ‌: هر آيه خير بود مر ايشان را در دين و دنيا از نفاق ايشان، يعنى چون عازم شدند مأمورين به امر قتال از اهل ايمان، منافقان از قول خود برگشتند و وعده‌اى كه مى‌دادند در اقدام به جهاد شكستند و با زنان در خانه‌ها نشستند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ «21» فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ «22» أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‌ أَبْصارَهُمْ «23» أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‌ قُلُوبٍ أَقْفالُها «24» إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‌ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‌ لَهُمْ «25»

ترجمه‌

اطاعت و گفتار پسنديده بهتر است پس چون منجز شد فرمان پس اگر راست گفته بودند با خدا هر آينه بهتر بود براى آنها

پس آيا انتظار ميرود از شما اگر اختياردار شويد آنكه فساد كنيد در زمين و به بريد از خويشاوندانتان‌

آنگروه آنانند كه لعنت كردشان خدا پس كر نمود آنها را و كور كرد چشمهاشان را

آيا پس تأمّل و تفكر نميكنند در قرآن يا بر دلها است قفلهاى آنها

همانا آنانكه برگشتند بر پشتهاشان بعد از آنكه ظاهر شد براى آنها هدايت، شيطان نيكو و آسان كرد براى آنها و دراز نمود آرزوهاشانرا.


جلد 5 صفحه 11

تفسير

خداوند متعال براى گوشزد منافقين مذكوره در آيات سابقه كه اظهاراتشان موافق با ضمائرشان نبود ميفرمايد كه اطاعت امر خدا و رسول و گفتار پسنديده موافق با ضمير بهتر است از اظهار شجاعت و انقياد و اضمار جبن و كراهت از جهاد و بنابراين مبتدا مذكور و خبر بقرينه ذيل آيه محذوف است و محتمل است كلام مربوط بآيه سابقه باشد يعنى سزاوارتر است براى آنها طاعت و قول معروف پس چون پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم منجز فرمود امر جهاد را و جز مى‌شد آن دروغ آنها ظاهر گرديد پس اگر بصداقت و راستى با خدا معامله نموده بودند براى آنها بهتر بود و عزم الأمر بمعناى عزم الآمر على الأمر استعمال ميشود و گفته‌اند اسناد مجازى است مانند جارى شد ناودان كه معمول است و حذف جواب بقرينه جمله فلو صدقوا اللّه است كه دلالت بر آن دارد و بعدا فرموده پس آيا ميشود و جاى توقع از شما مردم بدسير هست كه اگر متصدّى امور خلق شويد و حكم فرمائى كنيد آنكه فساد نمائيد در زمين بقتل و غارت ارحام و اقارب خودتان و قطع رحم چنانچه معمول شما در زمان جاهليّت و قبل از اسلام بوده و هست با آنكه اين كار بسيار منكر قبيحى است و محتمل است تولّيتم بمعناى اعرضتم باشد يعنى آيا انتظار ميرود از شما اگر از دين اسلام اعراض نمائيد مرتكب اين امور شويد البتّه معلوم است كه جاى اين احتمال هست چون هنوز همان اخلاق بد زمان جاهليّت در شما باقى است و باسلام ظاهرى تصفيه نشده و چنين مردمى محروم از رحمت خدايند و خداوند آنها را بحال خودشان واگذار فرموده ديگر قلب آنها را روشن نميكند لذا حرف حق بگوش آنها فرو نميرود و آيات آنرا مشاهده نمينمايند و اين مهر الهى است كه بگوش و چشم آنها خورده و كر و كورشان كرده است آيا تأمّل و تفكر و تدبّر در آيات قرآنيّه نمينمايند تا قلب آنها روشن شود يا بر دلهاى آنان قفلهاى مخصوص بقلوب كه از تراكم جهالت و نافرمانى خدا پيدا ميشود زده شده كه ديگر چيزى نميفهمند در محاسن از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از براى تو دل و گوشها است وقتى خدا بخواهد كسيرا هدايت كند باز ميكند گوشهاى دل او را و وقتى بخواهد براى او جز آنرا مهر ميكند گوشهاى دل او را پس بصلاح‌


جلد 5 صفحه 12

در نميآيد هرگز و آنكسانيكه مرتدّ شدند بعد از وضوح حق براى آنان و بدين اعقاب خود برگشتند و آنانكه بعد از رحلت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از امير المؤمنين عليه السّلام اعراض نمودند شيطان جنّى و انسى كه از آن در بعضى از روايات بدوّمى تعبير شده زينت داده در نظر آنها اعمال ناشايسته آنانرا و سهل و آسان نموده اعراض از حق و اقبال بباطل را براى آنها و طولانى كرده آمال و آرزوها را براى آنها و املى بصيغه مجهول و بصيغه متكلّم وحده نيز قرائت شده و در اينصورت مراد مهلت دادن خداوند است براى آنها و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ يَقُول‌ُ الَّذِين‌َ آمَنُوا لَو لا نُزِّلَت‌ سُورَةٌ فَإِذا أُنزِلَت‌ سُورَةٌ مُحكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا القِتال‌ُ رَأَيت‌َ الَّذِين‌َ فِي‌ قُلُوبِهِم‌ مَرَض‌ٌ يَنظُرُون‌َ إِلَيك‌َ نَظَرَ المَغشِي‌ِّ عَلَيه‌ِ مِن‌َ المَوت‌ِ فَأَولي‌ لَهُم‌ «20» طاعَةٌ وَ قَول‌ٌ مَعرُوف‌ٌ فَإِذا عَزَم‌َ الأَمرُ فَلَو صَدَقُوا اللّه‌َ لَكان‌َ خَيراً لَهُم‌ «21»

و ميگويند كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌اند چرا نازل‌ نمي‌شود سوره‌اي‌ ‌که‌ دستور جهاد بدهد ‌تا‌ ‌ما برويم‌ و دفع‌ شر ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ ‌را‌ بكنيم‌ ‌پس‌ زماني‌ ‌که‌ نازل‌ شود سوره‌اي‌ ‌که‌ محكم‌ ‌باشد‌ ‌در‌ ‌او‌ ذكر قتال‌ ‌باشد‌ ميبيني‌ ‌که‌ ‌در‌ قلوب‌ ‌آنها‌ مرض‌ ‌است‌ ‌که‌ منافقين‌ باشند نظر ميكنند بسوي‌ ‌شما‌ نظر كسي‌ ‌که‌ غشوه‌ ‌بر‌ ‌او‌ عارض‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ترس‌ مرگ‌ ‌پس‌ سزاوارتر ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌‌-‌ طاعت‌ اوامر الهي‌‌-‌ و قول‌ پسنديده‌ ‌پس‌ زماني‌ ‌که‌ عزم‌ ‌بر‌ جهاد شد ‌پس‌ ‌اگر‌ تصديق‌ كنند فرمايش‌ الهي‌ ‌را‌ و ‌از‌ روي‌ صدق‌ و صفا بپذيرند ‌هر‌ آينه‌ ميباشد ‌براي‌ ‌آنها‌ بهتر ‌که‌ خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ نصرت‌ ميفرمايد.

وَ يَقُول‌ُ الَّذِين‌َ آمَنُوا لَو لا نُزِّلَت‌ سُورَةٌ نظر باين‌ ‌که‌ مؤمنين‌ ‌در‌ شكنجه مشركين‌ و يهود و ساير كفار گرفتار بودند چه‌ ‌در‌ مكه‌ بودند و چه‌ هجرت‌ بمدينه‌ و چه‌ اهل‌ مدينه‌ ديدند جمعيت‌ مسلمين‌ بسيار ‌شده‌ ‌که‌ فوج‌ فوج‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ مي‌شوند ‌که‌ ميفرمايد: يَدخُلُون‌َ فِي‌ دِين‌ِ اللّه‌ِ أَفواجاً نصر ‌آيه‌ 2.

تقاضا كردند ‌که‌ چرا سوره‌اي‌ نازل‌ نمي‌شود دستور جهاد ‌تا‌ برويم‌ و ‌اينکه‌ دشمن‌ها ‌را‌ رفع‌ و دفع‌ كنيم‌ ولي‌ غافل‌ بودند ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ ميانه مسلمين‌ يك‌ دسته‌ منافقين‌ هستند ‌که‌ ميفرمايد:

وَ مِمَّن‌ حَولَكُم‌ مِن‌َ الأَعراب‌ِ مُنافِقُون‌َ وَ مِن‌ أَهل‌ِ المَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي‌ النِّفاق‌ِ ...

الايه‌ توبه‌ ‌آيه‌ 102. و ‌اگر‌ امر جهاد بيايد اينها مضافا باين‌ ‌که‌ همراهي‌ نميكنند ‌با‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ همدست‌ ميشوند.

فَإِذا أُنزِلَت‌ سُورَةٌ مُحكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا القِتال‌ُ ‌که‌ ‌اگر‌ دستور جهاد بيايد اينها بهمان‌ كفر اولي‌ برميگردند.

جلد 16 - صفحه 181

رَأَيت‌َ الَّذِين‌َ فِي‌ قُلُوبِهِم‌ مَرَض‌ٌ امراض‌ قلبيه‌ بسيار ‌است‌ ‌ما ‌در‌ مجلد سوم‌ كلم‌ الطيب‌ ‌در‌ كتاب‌ عمل‌ الصالح‌ قريب‌ هفتاد مرض‌ روحي‌ ‌را‌ متعرض‌ شده‌ايم‌ و مضرات‌ ‌هر‌ يك‌ و طريق‌ معالجه ‌آن‌ ‌را‌ و اطباء روح‌ ‌را‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ و ‌در‌ مجلد اول‌ تفسير ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌: فِي‌ قُلُوبِهِم‌ مَرَض‌ٌ بقره‌ ‌آيه‌ 9 ‌در‌ صفحه‌ 364 طبعه ثانيه‌ اشاره‌ كرده‌ايم‌ ‌که‌ اعظم‌ ‌اينکه‌ امراض‌ كفر و نفاق‌ و حب‌ جاه‌ و رياست‌ و عناد و عصبيت‌ و كبر و عجب‌ و حسد و قساوت‌ و حقد و عداوت‌ و امثال‌ اينهاست‌ مراجعه‌ فرمائيد.

رَأَيت‌َ الَّذِين‌َ فِي‌ قُلُوبِهِم‌ مَرَض‌ٌ يَنظُرُون‌َ إِلَيك‌َ نَظَرَ يَنظُرُون‌َ إِلَيك‌َ نَظَرَ المَغشِي‌ِّ عَلَيه‌ِ مِن‌َ المَوت‌ِ ‌اينکه‌ منافقين‌ متحير مي‌شوند ‌اگر‌ مخالفت‌ كنند امر جهاد ‌را‌ نفاق‌ ‌آنها‌ ظاهر مي‌شود و ‌اگر‌ موافقت‌ كنند نميتوانند ‌هم‌ مسلك‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بكشند و بسا كشته‌ مي‌شوند حال‌ ‌آنها‌ حال‌ احتضار ميشود و غشوه‌ قبل‌ الموت‌.

المَغشِي‌ِّ عَلَيه‌ِ مِن‌َ المَوت‌ِ فَأَولي‌ لَهُم‌ طاعَةٌ وَ قَول‌ٌ مَعرُوف‌ٌ فَإِذا عَزَم‌َ الأَمرُ فَلَو صَدَقُوا اللّه‌َ لَكان‌َ خَيراً لَهُم‌ فَأَولي‌ لَهُم‌ طاعَةٌ وَ قَول‌ٌ مَعرُوف‌ٌ و سزاوارتر ‌است‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ‌که‌ اطاعت‌ كنند اوامر پروردگار ‌را‌ و قول‌ نيك‌ و معروف‌، قول‌ معروف‌ اقرار بتوحيد و شهادتين‌ و ايمان‌ ‌است‌ و ترك‌ كفر و نفاق‌، و طاعة اقدام‌ ‌در‌ امر جهاد و ثبات‌ قدم‌ ‌است‌.

فَإِذا عَزَم‌َ الأَمرُ عازم‌ شد ‌بر‌ امر جهاد ‌که‌ عزم‌ امر صبر و ثبات‌ قدم‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد: وَ اصبِر عَلي‌ ما أَصابَك‌َ إِن‌َّ ذلِك‌َ مِن‌ عَزم‌ِ الأُمُورِ لقمان‌، ‌آيه‌ 16 و ميفرمايد: وَ اصبِر عَلي‌ ما أَصابَك‌َ إِن‌َّ ذلِك‌َ مِن‌ عَزم‌ِ الأُمُورِ فَلَو صَدَقُوا اللّه‌َ لَكان‌َ خَيراً لَهُم‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ تصديق‌ كنند امر الهي‌ ‌را‌ و دستور قرآن‌ ‌را‌ و فرمايش‌ ‌رسول‌ ‌را‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ بهتر ‌است‌. و گفتيم‌ معني‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ تصديق‌ نكنند ‌هم‌ خوب‌ ‌است‌ و لكن‌ ‌اينکه‌ بهتر ‌است‌ بلكه‌ هزار گونه‌ ضرر دارد و ‌اينکه‌ مثل‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ بگويي‌: الجنة خير ‌من‌ النار، و الايمان‌ خير ‌من‌ الكفر و التوحيد خير ‌من‌ الشرك‌، و الطاعة خير ‌من‌ العصيان‌، و الهداية خير ‌من‌ الضلالة و امثال‌ اينها.

182

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 21)- در این آیه می‌افزاید: ولی اگر آنها اطاعت کنند، و از فرمان جهاد سر پیچی ننمایند این «اطاعت و سخن سنجیده برای آنان بهتر است» (طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ).

سپس می‌افزاید: «اگر آنها هنگامی که برنامه‌ها محکم می‌شود و فرمان جهاد قطعیت می‌یابد به خدا راست گویند و از در صدق و صفا درآیند برای آنها بهتر است» (فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ).

هم در این دنیا باعث سر بلندی آنهاست، و هم در آخرت به پاداش بزرگ و فوز عظیم نائل می‌شوند.

نکات آیه

۱- شأن مؤمنان به دور از ضعف و سستى در جهاد و سزاوار پذیرش فرمان جهاد و استقبال از آن (طاعة و قول معروف ) «طاعة و قول معروف» مى تواند مبتدا براى خبر محذوف باشد; یعنى، «طاعة و... خیر لهم». از ارتباط این آیه با آیه قبل، استفاده مى شود که ترس و گریز از جهاد، شایسته مقام بندگان مطیع خداوند نیست.

۲- منفى بافى و یأس آفرینى در زمینه جهاد، دور از ساحت مؤمنان واقعى (طاعة و قول معروف ) بنابر این که «قول معروف» مبتدا براى خبر مقدّر باشد; از ارتباط این آیه با آیه قبل استفاده مى شود که سست ایمان ها در پى هراس از شرکت در جهاد، به منفى بافى و ایجاد یأس در دیگران مى پرداختند. خداوند در این آیه فرموده است: اولاً اهل اطاعت باشید و ثانیاً درباره جنگ و جهاد به نیکى سخن گویید. و یأس نیافرینید.

۳- لزوم هماهنگى گفتار و کردارِ مؤمنان، در راستاى طاعت خداوند * (طاعة و قول معروف ) در صورتى که «طاعة و قول معروف» مبتدا براى خبر محذوف باشد; از مجزا آمدن «طاعة» و «قول معروف» استفاده مى شود که آنچه خداوند از انسان مى خواهد، صرف طاعت عملى نیست; بلکه باید سخن انسان همراه با عمل وى، نیک و پسندیده باشد و در ضمنِ طاعت، اظهار ناراحتى نکند.

۴- جهاد در راه خدا، طاعتى است بزرگ. (طاعة) برداشت بالا بنابر این نکته است که «طاعة» خبر مبتداى محذوف باشد; یعنى، «هو طاعة» و ضمیر «هو» به «القتال» - که در آیه قبل یاد شده - باز گردد.

۵- دفاع از ارزش ها و جهاد در راه خداوند، مورد تأیید عقل و فطرت سلیم (طاعة و قول معروف ) برداشت یاد شده بنابر این نکته است که «قول معروف» خبر براى مبتداى محذوف باشد; یعنى، دستور قتال که در آیات پیشین بیان شده، دستورى شناخته شده از نظر عقل و فطرت است که بشر را به دفاع از ارزش ها و طرد دشمنان مهاجم فرامى خواند.

۶- لزوم صداقت داشتن در مسیر دین و پذیرفتن فرمان جهاد، پس از صدور آن (فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لکان خیرًا لهم)

۷- بر زبان راندن شعار طاعت و سخنان زیبا و تن ندادن به جهاد، بى صداقتى با خداوند است. (طاعة و قول معروف ... فلو صدقوا اللّه لکان خیرًا لهم) از تعبیر «فلو صدقوا اللّه» استفاده مى شود که لازمه صداقت با خداوند، آن است که انسان در همه زمینه ها، حتى تکلیف دشوار جهاد، تابع خداوند باشد.

۸- لازمه صداقت داشتن با خداوند، تسلیم بودن در برابر تمامى دستورات دین و عمل به آن است. (فلو صدقوا اللّه لکان خیرًا لهم) تعبیر «فلو صدقوا اللّه» - در پى «فإذا عزم الأمر» - مى رساند که لازمه صداقت در برابر خداوند این است که هر گاه فرمانى از جانب شارع به گونه قطعى صادر شد، بى تأمل و بدون استثنا، پذیرفته شده و مورد عمل قرار گیرد.

۹- لحظه عمل به تکالیف دشوار دین، لحظه جدا شدن صف صادقان از مدعیان صداقت (فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لکان خیرًا لهم) از آیه شریفه استفاده مى شود که پس از قطعیت یافتن فرمان هاى الهى به تکالیف دشوارى چون جهاد، صادقان راستین از مدعیان دروغین صداقت متمایز مى شوند و بدین جهت خداوند فرموده است: «فلو صدقوا اللّه لکان خیراً لهم».

۱۰- فرمان هاى خدا و دستور او به جهاد، در جهت منافع خود انسان ها است. (فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لکان خیرًا لهم)

۱۱- بى نیازى خداوند از طاعت و جهاد بندگان، و بهره مندى خود انسان ها از نتایج آن * (فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لکان خیرًا لهم) تأکید بر «لکان خیراً لهم»، مى تواند دربردارنده معناى بالا باشد.

موضوعات مرتبط

  • احکام: فلسفه احکام ۱۰
  • ارزشها: عقلانیت دفاع از ارزشها ۵; فطریت دفاع از ارزشها ۵
  • اطاعت: آثار اطاعت از خدا ۱۱; اطاعت از خدا ۳، ۴
  • انسان: تأمین منافع انسان ۱۰; فطریات انسان ۱۰
  • انقیاد: زمینه انقیاد ۸
  • تکلیف: آثار سختى تکلیف ۹; زمینه عمل به تکلیف ۸
  • جهاد: آثار ترک جهاد ۷; آثار جهاد ۱۱; اهمیت جهاد ۴; اهمیت قبول جهاد ۶; عقلانیت جهاد ۵; فطریت جهاد ۵; فلسفه جهاد ۱۰
  • خدا: آثار صداقت با خدا ۸; اوامر خدا ۱۰; بى نیازى خدا ۱۱; دروغگویى با خدا ۷
  • دین: اهمیت صداقت در دین ۶
  • سخن: هماهنگى سخن با عمل ۳
  • صادقان: زمینه تشخیص صادقان ۹
  • عصیان: آثار عصیان از خدا ۷
  • مؤمنان: آمادگى نظامى مؤمنان ۱; امیدوارى مؤمنان ۲; تنزیه مؤمنان ۲; دشمن ستیزى مؤمنان ۱; سخن مؤمنان ۳; صداقت مؤمنان ۳; عمل مؤمنان ۳; فضایل مؤمنان ۳; مؤمنان و جهاد ۱، ۲
  • نفاق: نشانه هاى نفاق ۷

منابع