ص ٨١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

ولی تا روز و زمان معیّن!»

|تا روز وقت معلوم شده
تا روز معين معلوم.»
تا روز معیّن و وقت معلوم (که صلاح نظام عالم می‌دانیم).
تا زمانی معین و معلوم.
تا آن روز معين معلوم.
تا روز آن هنگام معین‌
تا روز هنگامى معلوم.
تا روز زمان معیّن (که پایان عمر جهان و سرآغاز قیامت است).
«تا روز وقت معلوم» [:قیامت مرگ].
تا روز هنگام دانسته‌


ص ٨٠ آیه ٨١ ص ٨٢
سوره : سوره ص
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»: (نگا: حجر / ). یَوْمِ الدِّینِ، یَوْمِ یُبْعَثُونَ، و یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ، همه به یک معنی است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ «80» إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ «81»

(خداوند) فرمود: تو از مهلت يافتگانى، تا روز و زمانى معيّن.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (81)

إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ‌: تا روز وقت معلوم كه معين و مقدر است نزد من و مقدم و مؤخر نشود كه زمان ظهور ولى عصر عجل اللّه فرجه باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ (71) فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ (72) فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (73) إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (74) قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ (75)

قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (76) قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (77) وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى‌ يَوْمِ الدِّينِ (78) قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (79) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (80)

إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (81) قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (82) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (83)

ترجمه‌

هنگاميكه گفت پروردگارت بفرشتگان همانا من آفريننده‌ام انسانى را از گل‌

پس چون با تناسب بپايان رساندم پيكر او را و دميدم در او از روح خود پس درافتيد مر او را سجده‌كنان‌

پس سجده كردند فرشتگان تماميشان همگى‌

مگر ابليس كه سركشى نمود و بود از كافران‌

گفت اى ابليس چه بازداشت تو را كه سجده كنى مر آنرا كه آفريدم بدو دست خود آيا تكبر كردى يا بودى از بلند مرتبگان‌

گفت من بهترم از او آفريدى مرا از آتش و آفريدى او را از گل‌

گفت پس بيرون رو از آن همانا توئى رانده شده‌

و همانا بر تو است لعنت من تا روز جزا

گفت پروردگارا پس مهلت ده مرا تا روز كه برانگيخته ميشوند

گفت پس همانا توئى از مهلت داده‌شدگان‌

تا روز آن وقت دانسته شده‌

گفت پس قسم بعزت تو هر آينه گمراه ميكنم آنها را همگى‌

مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند.

تفسير

خداوند شمه‌اى از احوال اهل عالم اعلى را كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود براى پيغمبر خود بيان فرموده تا مردم متوجّه شوند بمفاسد صفت تكبّر و تخلّف از فرمان حق از قبيل آنكه وقتى خداوند بملائكه فرمود من ميخواهم انسانى از گل خلق نمايم پس چون كالبد او را با تناسب اجزاء و صورت باتمام رساندم و دميدم در آن بافاضه از عالم قدس روان پاكى را كه براى شرافت آن اضافه بخود نمودم و روح خود خواندم پس سجده كنيد براى عبادت من و شكر نعمت و تجليل و تعظيم او در برابرش چون او حامل انوار محمدى صلى اللّه عليه و آله است و اطاعت او واجب است چنانچه در سوره بقره ذيل آيه شريفه‌ وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدم بيان شد پس ملائكه بتمامى سجده نمودند مگر ابليس كه واقعا از جن بود ولى چون مدتها بود با ملائكه مشغول بعبادت خدا بود در ضمن آنها مأمور بسجود


جلد 4 صفحه 480

شد و بواسطه خبث ذات و صفت تكبّر از امر الهى تخلّف نمود و كفر باطنى او آشكار گشت و خداوند باو فرمود چه چيز مانع شد تو را كه سجده نمائى در برابر موجوديكه خلق نمودم من او را بدو دست قدرت و قوّت خودم چنانچه در عيون و توحيد از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده و سؤال فرمود كه آيا تكبّر بيجا نمودى با آنكه مستحق نبودى يا واقعا بلند مرتبه بودى و مستحق تفوّق و آنملعون جواب داد كه من تفوّق ذاتى بر او دارم چون من از آتش خلق شدم كه روشن و نورانى است و او از گل خلق شده كه تاريك و ظلمانى است و منكر علم و حكمت خدا شد و شمه‌اى از اين مقال در اوائل سوره اعراف گذشت كه اگر از جهت نورانيّت آدم عليه السّلام خبر داشت و آنكه قابل مقايسه با نورانيّت آتش نيست ميدانست برترى و فضل او را و خداوند او را از عالم اعلى مطرود و محروم از رحمت خود و هر خير و كرامت فرمود تا روز قيامت و او از خدا مهلت و عمر طولانى خواست تا آنروز و خداوند او را مهلت داد تا روز كه وقت آن معلوم است بعلم الهى و ديگرى اطلاع از آن ندارد و او قسم ياد نمود بعزّت و جلال خدا كه بوسوسه و مكر اغواء نمايد و فريب دهد تمام ذريّه آدم را مگر از آنها كسانيرا كه خداوند خالص نموده است دلهاى ايشانرا براى محبّت خود بتوفيق طاعت و اجتناب از معصيت و شرح اين آيات و بيان وقت معلوم و ساير خصوصيّات در سوره حجر گذشته است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ فَإِنَّك‌َ مِن‌َ المُنظَرِين‌َ (80) إِلي‌ يَوم‌ِ الوَقت‌ِ المَعلُوم‌ِ (81) قال‌َ فَبِعِزَّتِك‌َ لَأُغوِيَنَّهُم‌ أَجمَعِين‌َ (82) إِلاّ عِبادَك‌َ مِنهُم‌ُ المُخلَصِين‌َ (83) قال‌َ فَالحَق‌ُّ وَ الحَق‌َّ أَقُول‌ُ (84)

لَأَملَأَن‌َّ جَهَنَّم‌َ مِنك‌َ وَ مِمَّن‌ تَبِعَك‌َ مِنهُم‌ أَجمَعِين‌َ (85)

خداوند فرمود بدرستي‌ ‌که‌ تو ‌از‌ مهلت‌ دادگاني‌ ‌تا‌ روز وقت‌ معلوم‌.

ابليس‌ ‌گفت‌ ‌پس‌ چون‌ ‌من‌ رانده درگاه‌ و مشمول‌ لعن‌ ‌الي‌ يوم الدين‌ شدم‌ ‌من‌ ‌هم‌ ‌پس‌ بعزت‌ تو قسم‌ ‌هر‌ آينه‌ اغوا ميكنم‌ اولاد آدم‌ ‌را‌ ‌با‌ التمام‌ مگر بندگان‌ تو ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌هر‌ عيب‌ و نقصي‌ خالص‌ هستند و ‌از‌ روي‌ خلوص‌ توجه‌ بتو دارند خداوند ‌هم‌ فرمود

جلد 15 - صفحه 278

‌پس‌ حق‌ و ثابت‌ ‌است‌ و حق‌ ‌است‌ مي‌گوييم‌ ‌هر‌ آينه‌ پر ميكنم‌ جهنم‌ ‌را‌ ‌از‌ تو و ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ ‌از‌ اولاد آدم‌ متابعت‌ تو ‌را‌ كردند بالتمام‌.

شرح‌ ‌اينکه‌ آيات‌ ‌را‌ مفصلا ‌در‌ مجلد هشتم‌ ‌اينکه‌ تفسير ‌در‌ سوره‌ حجر ‌از‌ ‌آيه‌ 30 ‌الي‌ آيه 44 چهارده‌ ‌آيه‌ بيان‌ كرديم‌ احتياج‌ ‌به‌ تكرار ندارد مراجعه‌ فرمائيد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 81)- ولی نه تا روز رستاخیز و مبعوث شدن خلایق بلکه «تا روز و زمان معینی» (إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).

این تعبیر اشاره به پایان این جهان است چرا که در آن روز همه موجودات زنده می‌میرند، و تنها ذات پاک خداوند می‌ماند. (قصص/ 88)

نکات آیه

۱ - مهلت خواهى ابلیس براى تداوم حیاتش تا روز رستاخیز، تنها تا روز معین و مشخصى، مورد اجابت قرار گرفت. (من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم)

۲ - حیات ابلیس، محدود است و پیش از اتمام عمر دنیا، به پایان مى رسد. * (من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم)

۳ - خداوند، به ابلیس تا پایان عمر جهان و انسان، مهلت داد و به او عمر طولانى بخشید. (من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم) بسیارى از مفسران بر این عقیده اند که مقصود از «یوم» مطلق زمان است - نه روز - و مراد از «الوقت المعلوم» نفخه اولى مى باشد که با آن عمر جهان و انسان به سر مى رسد. برپایه این دیدگاه نام گذارى آن به «وقت معلوم»، براى این است که تنها خدا زمان دقیق آن را مى داند.

۴ - پایان عمر دنیا و آغاز جهان آخرت، در نزد خداوند مشخص و معلوم است. (فأنظرنى إلى یوم یبعثون . قال فإنّک من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم) برداشت یاد شده مبتنى بر این اساس است که مقصود از «الوقت المعلوم» نفخه اولى و پایان عمر دنیا باشد.

۵ - پایان عمر آدمى در دنیا، پایان حیات ابلیس و سرآغاز مرگ او است. (من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم)

۶ - ابلیس، على رغم نافرمانى از خداوند، از استجابت دعاى خود مأیوس نشد. (قال ربّ فأنظرنى ... قال فإنّک من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم)

۷ - انسان در هیچ حال نباید از استجابت دعایش به درگاه الهى، مأیوس شود. (قال ربّ فأنظرنى ... قال فإنّک من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم)

روایات و احادیث

۸ - «و من خطبة له علیه السلام: ...فقال سبحانه: اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبلیس ...فأعطاه اللّه النظرة إستحقاقاً للسخطة و استتماماً للبلیة و إنجازاً للعدة فقال: «إنّک من المنظرین إلى یوم الوقت المعلوم»...;[۱] [در نهج البلاغه آمده است:] خداى سبحان فرمود: بر آدم(ع) سجده کنید: ...پس ملائکه سجده کردند; مگر ابلیس... پس خدا به او مهلت داد تا استحقاق بیشترى براى سخط پیدا کند و آزمایش او تکمیل گردد و خدا به وعده خود وفا کند; پس فرمود: (إنّک من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم)».

۹ - «یحیى بن أبى العلا... انّ رجلاً دخل على أبى عبداللّه(ع) فقال: أخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ لإبلیس «فإنّک من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم» قال: ... و یوم الوقت المعلوم یوم ینفخ فى الصور نفخة واحدة فیموت إبلیس ما بین النفخة الأولى و الثانیة;[۲] یحیى بن أبى العلا روایت کرده است: شخصى بر امام صادق(ع) وارد شد و گفت: مرا از سخن خداى عزّوجلّ که به ابلیس فرمود: «فإنّک من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم» خبر ده; حضرت فرمود: مراد از وقت معلوم، روزى است که یک بار در صور دمیده مى شود، پس ابلیس بین دمیدن اول و دوم مى میرد...».

موضوعات مرتبط

  • آخرت: آغاز آخرت ۴
  • ابلیس: اجابت دعاى ابلیس ۱، ۶; امیدوارى ابلیس ۶; پایان عمر ابلیس ۵; عصیان ابلیس ۶; عمر طولانى ابلیس ۳; فلسفه مهلت به ابلیس ۸; محدوده حیات ابلیس ۲; مدت مهلت به ابلیس ۱، ۳، ۹; مرگ ابلیس ۵
  • انسان: پایان عمر انسان ها ۵
  • دعا: آداب دعا ۷; امیدوارى در دعا ۷
  • دنیا: پایان دنیا ۴

منابع

  1. نهج البلاغه، خطبه ۱; نورالثقلین، ج ۳- ، ص ۱۳، ح۴۱.
  2. علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۰۲، ح ۲; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۳، ح ۴۵.