ریشه ولد: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(Added root proximity by QBot)
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::ولد]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
فرزندخواه فرزند انسان باشد ياغير آن بر مذكر ومونث، تثنيه و جمع اطلاق مى‏شود و بروزن «فَرَسْ، فَلْس، قُفْل، جِسْر» خوانده مى‏شود. ولى در قرآن مجيد فقط بر وزن اول بكار رفته است. وُلْد بر وزن قفل جمع وَلَد نيز آيد چنانكه جوهرى گفته است. [ آل عمران:47]. گفت: خدايا چطور فرزندى خواهم داشت حال آنكه كسى به من دست نزده است. وِلادَتْ، وِلاد و مَوْلِد (به كسر لام) مصدراند به معنى زاييدن. [صافات:151-152]. بدان آنها از روى باطل مى‏گويند: خدا فرزند زاييده و حقا كه آنها دروغگويانند. والد پدر حقيقى و والده مادر حقيقى كه انسان از آن دو بوجود آمده است به خلاف اب و ام كه اعم اند [لقمان:33]. [بقره:233]. *** جمع ولد اولاد است مثل [سباء:35]. وليد به معنى خادم و كودك است به اعتبار نزديك بودن ولادتش جمع آن ولدان مى‏باشد در صحاح گويد: «اَلْوَليدُ:اَلصَّبِىُّ» و در قاموس گفته: «اَلْوَليدُ:اَلْمَوْلُودُ وَ اَلصَّبِىُّ وَ الْعَبْدُ». راغب مى‏گويد: وليد به كسى گفته مى‏شود كه از ولادتش چندان نگذشته... و چون بزرگ شد ديگر وليد گفته نمى‏شود جمع آن ولدان مى‏باشد. على هذا در وليد قريب الولادة بودن معتبر است [شعراء:18]. گفت: آيا تو را در كودكى تربيت نكرديم. و سالى چند در ميان ما ماندى. [نساء:75]. چه شده كه در راه خدا و خلاص بيچارگان از مردان و زنان و كودكان، جنگ و جهاد نمى‏كنيدأ!!. * [واقعة:17]. مراد ازولدان خدمتكاران بهشت اند و اطلاق ولدان روشن مى‏كند كه همه تازه جوان اند. *** * [اخلاص:1-3]. در «بنو - ابن» بطور مشروح گفته شده كه عده‏اى در باره خدا به فرزند حقيقى قائل بودند كه از خدا زاييده شده (نعوذبالله) نه اينكه مراد ولد تشريفى بوده است چنانكه آيه [صافات:151-152]. فرزند حقيقى را نفى مى‏كند. * [بلد:1-4]. قسم به اين ديار تو در اين ديار ساكنى، قسم به پدرى بزرگ و آنچه متولد كرده. حقا كه انسان را در رنج و تعب آفريده‏ايم به قولى مراد از والد آدم و از «ماوَلَد» ذريه اوست. به قولى مراد ابراهيم و فرزندش اسماعيل عليهماالسلام است. در الميزان فرموده: ميان قسم و مقسم عليه نوعى تناسب لازم است و لذا مراد از «وَ والِدِ وَ ماوَلَدَ» كسى است كه ميان او و بلد مقسوم عليه نسبتى است و آن منطبق است بر ابراهيم و فرزندش اسماعيل عليهماالسلام و آن دو سبب اصلى بناء مكه و بانيان بيت الحرام اند... و ابراهيم «عليه السلام» همان است كه از خدا خواست مكه را بلد امن قراردهد. [ابراهيم:35]. و تنكير والد دلالت بر تعظيم دارد و آمدن «ماوَلَد» در جاى«مَنْ وَلَد» دال بر شگفتى امر اوست از جهت مدح مثل [آل عمران:36]. (تمام شد). پس در اين آيات قسم ياد شده به ديار مكه كه با سكونت حضرت رسول «صلى الله عليه واله» بر شرافتش افزوده شد و نيز قسم ياد شده به ابراهيم و فرزندش كه بانيان كعبه‏اند .
فرزندخواه فرزند انسان باشد ياغير آن بر مذكر ومونث، تثنيه و جمع اطلاق مى‏شود و بروزن «فَرَسْ، فَلْس، قُفْل، جِسْر» خوانده مى‏شود. ولى در قرآن مجيد فقط بر وزن اول بكار رفته است. وُلْد بر وزن قفل جمع وَلَد نيز آيد چنانكه جوهرى گفته است. [ آل عمران:47]. گفت: خدايا چطور فرزندى خواهم داشت حال آنكه كسى به من دست نزده است. وِلادَتْ، وِلاد و مَوْلِد (به كسر لام) مصدراند به معنى زاييدن. [صافات:151-152]. بدان آنها از روى باطل مى‏گويند: خدا فرزند زاييده و حقا كه آنها دروغگويانند. والد پدر حقيقى و والده مادر حقيقى كه انسان از آن دو بوجود آمده است به خلاف اب و ام كه اعم اند [لقمان:33]. [بقره:233]. *** جمع ولد اولاد است مثل [سباء:35]. وليد به معنى خادم و كودك است به اعتبار نزديك بودن ولادتش جمع آن ولدان مى‏باشد در صحاح گويد: «اَلْوَليدُ:اَلصَّبِىُّ» و در قاموس گفته: «اَلْوَليدُ:اَلْمَوْلُودُ وَ اَلصَّبِىُّ وَ الْعَبْدُ». راغب مى‏گويد: وليد به كسى گفته مى‏شود كه از ولادتش چندان نگذشته... و چون بزرگ شد ديگر وليد گفته نمى‏شود جمع آن ولدان مى‏باشد. على هذا در وليد قريب الولادة بودن معتبر است [شعراء:18]. گفت: آيا تو را در كودكى تربيت نكرديم. و سالى چند در ميان ما ماندى. [نساء:75]. چه شده كه در راه خدا و خلاص بيچارگان از مردان و زنان و كودكان، جنگ و جهاد نمى‏كنيدأ!!. * [واقعة:17]. مراد ازولدان خدمتكاران بهشت اند و اطلاق ولدان روشن مى‏كند كه همه تازه جوان اند. *** * [اخلاص:1-3]. در «بنو - ابن» بطور مشروح گفته شده كه عده‏اى در باره خدا به فرزند حقيقى قائل بودند كه از خدا زاييده شده (نعوذبالله) نه اينكه مراد ولد تشريفى بوده است چنانكه آيه [صافات:151-152]. فرزند حقيقى را نفى مى‏كند. * [بلد:1-4]. قسم به اين ديار تو در اين ديار ساكنى، قسم به پدرى بزرگ و آنچه متولد كرده. حقا كه انسان را در رنج و تعب آفريده‏ايم به قولى مراد از والد آدم و از «ماوَلَد» ذريه اوست. به قولى مراد ابراهيم و فرزندش اسماعيل عليهماالسلام است. در الميزان فرموده: ميان قسم و مقسم عليه نوعى تناسب لازم است و لذا مراد از «وَ والِدِ وَ ماوَلَدَ» كسى است كه ميان او و بلد مقسوم عليه نسبتى است و آن منطبق است بر ابراهيم و فرزندش اسماعيل عليهماالسلام و آن دو سبب اصلى بناء مكه و بانيان بيت الحرام اند... و ابراهيم «عليه السلام» همان است كه از خدا خواست مكه را بلد امن قراردهد. [ابراهيم:35]. و تنكير والد دلالت بر تعظيم دارد و آمدن «ماوَلَد» در جاى«مَنْ وَلَد» دال بر شگفتى امر اوست از جهت مدح مثل [آل عمران:36]. (تمام شد). پس در اين آيات قسم ياد شده به ديار مكه كه با سكونت حضرت رسول «صلى الله عليه واله» بر شرافتش افزوده شد و نيز قسم ياد شده به ابراهيم و فرزندش كه بانيان كعبه‏اند .
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ل:100, ه:89, لا:58, ان:54, هم:54, ب:52, من:52, کم:50, ما:46, کون:44, ولد:42, وله:37, ف:37, ى:37, لم:36, اله:35, الله:34, على:33, قول:30, مول:29, اخذ:29, ک:29, فى:25, انن:25, يوم:23, هن:23, قرب:22, رحم:21, عن:20, علم:20, الا:20, ها:20, حسن:20, شىء:20, نا:19, ترک:19, ربب:18, شرک:18, قتل:17, سبح:17, سمو:17, جزى:17, انس:17, رود:16, ا:16, کفر:16, عبد:16, وعد:15, رضع:15, هو:15, قد:15, الذين:15, خلق:15, او:15, نسو:15, نحن:15, وصى:15, امم:14, ارض:14, کثر:14, عند:14, انا:14, اتى:14, هذا:14, عمل:14, ذکر:14, يتم:14, ذلک:14, ارث:14, اول:14, قوم:14, ن:14, رجل:14, نعم:14, بلد:14, رزق:13, الذى:13, حول:13, مثل:13, غفر:13, جعل:13, اذا:13, غنى:13, ورث:13, موت:13, نصب:13, ضعف:13, ملق:13, کلل:13, وقى:13, التى:13, خشى:13, جبر:13, سلم:13, امن:13, ضرر:13, صلح:13, صحب:13, فتن:13, خلد:13, حيى:13, نفع:13, حمل:13, وسع:13, ذى:13, صمد:12, وحد:12, سکن:12, ايى:12, عسى:12, حسب:12, انتم:12, مکر:12, احد:12, خير:12, کمل:12, سفه:12, برر:12, بل:12, عجب:12, بغى:12, طوف:12, بين:12, خسر:12, جهد:12, نن:12, نفس:12, اننى:12, حلل:12, بعث:12, قلل:12, صير:12, فجر:12, فعل:12, عذب:12, متع:12, سبل:12, عصو:12, عصى:12, رئى:12, بنو:12, ملک:12, انت:11, کفو:11, فصل:11, عهد:11, دعو:11, تمم:11, رضو:11, زکو:11, زوج:11, عرف:11, شکر:11, الى:11, حقق:11, لبث:11, طلع:11, لن:11, کتب:11, عظم:11, اذ:11, دخل:11, شيب:11, صفو:11, عدو:11, افف:11, فطر:11, طوع:11, جناح:11, لو:11, کبد:11, عجز:11, کبر:11, شقو:11, شقى:11, جنح:11, کوب:11, هما:11, اللائى:11, غيب:11, کما:11, وهن:11, ذا:11, جىء:11, قبل:11, ايد:11, ويل:11, مسس:11, کذب:11, قوى:11, ردى:11, ابريق:11, دوم:11, لهو:11, ربع:11, غير:11, يا:11, نفق:11, مع:11, شعر:11, ام:11, بصر:11, صبح:11, افک:11, غوث:11, مکن:11, عقد:11, ليس:11, سلسبيل:11, اخو:11, حذر:11, نکح:11, کود:11, ادد:11, هلک:11, فئد:11, خرج:11, قضى:11, وسم:11, ثنى:11, ولى:11, بهت:11, زنى:11, ربو:11, حظظ:11, يعقوب:11, خبر:11, هدد:11, ثمن:11, ضلل:11, کئس:11, ابو:11, زين:11, اياه:11, غيث:11, بلغ:11, عمر:11, کسو:11, کره:11, نکر:11, فرى:11, زيد:11, وذر:11, بيت:11, حرم:11, اسرائيل:11, روح:11, يمن:11, انث:11, مرء:11, بشر:11, سمع:11, امر:11, يوسف:11, اجر:11, جبل:11, کرم:11, ظلم:11, اسحاق:11, نور:11, هدى:11, شدد:10, حکم:10, اياکم:10, فقر:10, سرق:10, سبق:10, فخر:10, قسط:10, عين:10, شطن:10, صلو:10, رغب:10, فسق:10, وکء:10, عيسى:10, موسى:10, سوء:10, بعل:10, ورى:10, قدس:10, کيف:10, اياهم:10, خرر:10, نبت:10, کلم:10, لولو:10, نصف:10, جور:10, وبل:10, طهر:10, جدد:10, وصف:10, بدع:10, نذر:10, سعر:10, رسل:10, لبس:10, صدق:10, لدى:10, فرغ:10, جهنم:10, عوم:10, کلف:10, سنو:10, هذه:10, ابد:10, لدن:10, زلف:10, علو:10, سدس:10, شيخ:10, ذهب:10, ثلث:10, قرى:10, مريم:10, نثر:10, وقد:10, غرر:10, عفو:10, زور:10, وضع:10, تبع:10, بعد:10, خيل:10, حمد:10, لعب:10, ثم:10, صفح:10, ائى:10, ثوى:10, کفى:10, يدى:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۹

تکرار در قرآن: ۱۰۲(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

فرزندخواه فرزند انسان باشد ياغير آن بر مذكر ومونث، تثنيه و جمع اطلاق مى‏شود و بروزن «فَرَسْ، فَلْس، قُفْل، جِسْر» خوانده مى‏شود. ولى در قرآن مجيد فقط بر وزن اول بكار رفته است. وُلْد بر وزن قفل جمع وَلَد نيز آيد چنانكه جوهرى گفته است. [ آل عمران:47]. گفت: خدايا چطور فرزندى خواهم داشت حال آنكه كسى به من دست نزده است. وِلادَتْ، وِلاد و مَوْلِد (به كسر لام) مصدراند به معنى زاييدن. [صافات:151-152]. بدان آنها از روى باطل مى‏گويند: خدا فرزند زاييده و حقا كه آنها دروغگويانند. والد پدر حقيقى و والده مادر حقيقى كه انسان از آن دو بوجود آمده است به خلاف اب و ام كه اعم اند [لقمان:33]. [بقره:233]. *** جمع ولد اولاد است مثل [سباء:35]. وليد به معنى خادم و كودك است به اعتبار نزديك بودن ولادتش جمع آن ولدان مى‏باشد در صحاح گويد: «اَلْوَليدُ:اَلصَّبِىُّ» و در قاموس گفته: «اَلْوَليدُ:اَلْمَوْلُودُ وَ اَلصَّبِىُّ وَ الْعَبْدُ». راغب مى‏گويد: وليد به كسى گفته مى‏شود كه از ولادتش چندان نگذشته... و چون بزرگ شد ديگر وليد گفته نمى‏شود جمع آن ولدان مى‏باشد. على هذا در وليد قريب الولادة بودن معتبر است [شعراء:18]. گفت: آيا تو را در كودكى تربيت نكرديم. و سالى چند در ميان ما ماندى. [نساء:75]. چه شده كه در راه خدا و خلاص بيچارگان از مردان و زنان و كودكان، جنگ و جهاد نمى‏كنيدأ!!. * [واقعة:17]. مراد ازولدان خدمتكاران بهشت اند و اطلاق ولدان روشن مى‏كند كه همه تازه جوان اند. *** * [اخلاص:1-3]. در «بنو - ابن» بطور مشروح گفته شده كه عده‏اى در باره خدا به فرزند حقيقى قائل بودند كه از خدا زاييده شده (نعوذبالله) نه اينكه مراد ولد تشريفى بوده است چنانكه آيه [صافات:151-152]. فرزند حقيقى را نفى مى‏كند. * [بلد:1-4]. قسم به اين ديار تو در اين ديار ساكنى، قسم به پدرى بزرگ و آنچه متولد كرده. حقا كه انسان را در رنج و تعب آفريده‏ايم به قولى مراد از والد آدم و از «ماوَلَد» ذريه اوست. به قولى مراد ابراهيم و فرزندش اسماعيل عليهماالسلام است. در الميزان فرموده: ميان قسم و مقسم عليه نوعى تناسب لازم است و لذا مراد از «وَ والِدِ وَ ماوَلَدَ» كسى است كه ميان او و بلد مقسوم عليه نسبتى است و آن منطبق است بر ابراهيم و فرزندش اسماعيل عليهماالسلام و آن دو سبب اصلى بناء مكه و بانيان بيت الحرام اند... و ابراهيم «عليه السلام» همان است كه از خدا خواست مكه را بلد امن قراردهد. [ابراهيم:35]. و تنكير والد دلالت بر تعظيم دارد و آمدن «ماوَلَد» در جاى«مَنْ وَلَد» دال بر شگفتى امر اوست از جهت مدح مثل [آل عمران:36]. (تمام شد). پس در اين آيات قسم ياد شده به ديار مكه كه با سكونت حضرت رسول «صلى الله عليه واله» بر شرافتش افزوده شد و نيز قسم ياد شده به ابراهيم و فرزندش كه بانيان كعبه‏اند .

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
بِالْوَالِدَيْنِ‌ ۴
وَلَداً ۱۵
لِلْوَالِدَيْنِ‌ ۱
فَلِلْوَالِدَيْنِ‌ ۱
الْوَالِدَاتُ‌ ۱
أَوْلاَدَهُنَ‌ ۲
الْمَوْلُودِ ۱
وَالِدَةٌ ۱
بِوَلَدِهَا ۱
مَوْلُودٌ ۲
بِوَلَدِهِ‌ ۱
أَوْلاَدَکُمْ‌ ۳
أَوْلاَدُهُمْ‌ ۵
وَلَدٌ ۱۲
الْوَالِدَانِ‌ ۳
أَوْلاَدِکُمْ‌ ۲
الْوِلْدَانِ‌ ۳
الْوَالِدَيْنِ‌ ۱
وَالِدَتِکَ‌ ۱
أَوْلاَدِهِمْ‌ ۱
أَوْلاَدَهُمْ‌ ۱
أَوْلاَدُکُمْ‌ ۵
أَوْلاَداً ۲
أَلِدُ ۱
لِوَالِدَيَ‌ ۲
الْأَوْلاَدِ ۲
بِوَالِدَيْهِ‌ ۴
وُلِدَ ۱
بِوَالِدَتِي‌ ۱
وُلِدْتُ‌ ۱
وَلَدٍ ۲
وَلِيداً ۱
وَالِدَيَ‌ ۲
لِوَالِدَيْکَ‌ ۱
وَالِدٌ ۱
وَلَدِهِ‌ ۱
وَالِدِهِ‌ ۱
وَلَدَ ۲
لِوَالِدَيْهِ‌ ۱
وِلْدَانٌ‌ ۲
وَلَدْنَهُمْ‌ ۱
وَلَدُهُ‌ ۱
يَلِدُوا ۱
الْوِلْدَانَ‌ ۱
وَالِدٍ ۱
يَلِدْ ۱
يُولَدْ ۱

ریشه‌های مرتبط