ریشه نکر: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
(بروزن فرس وقفل) نشناختن گويند«نَكِرَالْاَمْرِ: جَهِلَهُ» كار را ندانست. «نَكِرَ الرَّجُلَ:لَمْ يَعْرِفْهُ» يعنى او را نشناخت، انكار نيز بدان معنى است در مصباح آمده: «اَنْكَرْتُهُ اِنْكاراً» يعنى او را نشناختم. انكار به معنى عيب گرفتن و نهى كردن نيز آمده است. [نحل:83]. نگارنده گويد: انكار نوعى عدم قبول است. [هود:70]. يعنى چون ابراهيم ديد دست فرشتهها به طعام نمىرسد دانست كه فرشتهاند وطعام نمىخورند، از آنها احساس ترس كرد. [يوسف:58]. برادران يوسف آمده و بر او وارد شدند يوسف آنها را شناخت حال آنكه او را نمىشناختند. * نُكْر (بروزن قفل) كار دشواريكه غيرمعروف است. [طلاق:8]. از آن شهر حساب گرفتيم حسابى شديد و عذابش كرديم عذابى سخت، عذابى كه غيرمعروف بود و به نظر نمىآمد. [كهف:74]. آيا نفس پاكى را كشتى بى آنكه كسى را كشته باشد حقا كه كار عجيب و غيرمعروفى كردى؟! * نُكُر: (به ضم - ن - ك) نيز مانند «نُكْر» است كه گذشت. [قمر:6]. از آنهاروى گردانو منتظر روزى باش كه خواننده آنها را به چيز سخت و ناشناخته مىخواند(كه شخص آن را نديده است) * نكير: به معنى انكار است. [شورى:47]. يعنى در آن روز براى شما نه پناهگاهى هست و نه انكارى. نمىتوانيد آنچه را كه كردهايد انكار كنيد زيرا همه چيز روشن و آشكار شده [طارق:9-10]. * [حج:44]. مراد از نكير وانكار خدا در اين آيه و نظير آن ،عقوبت است . * «مُنْكَر:(به صيغه مفعول) ناشناخته «مقابل معروف» كارمنكر و امر منكر آن است كه بقول راغب: عقل سليم آن را قبيح و ناپسند مىداند يا عقل در باره آن توقف كرده و شرع به قبح آن حكم مىكند. منظور از آن در قرآن معصيت است. [آل عمران:104]. باشد از شما امتى كه به خير دعوت مىكنندو به معروف و كارهاى پسنديده (اعم از واجب و مستحب) امر و از معصيت نهى مىكنند. شايد «من» در «منكم» براى بيان باشد نه تبعيض. | (بروزن فرس وقفل) نشناختن گويند«نَكِرَالْاَمْرِ: جَهِلَهُ» كار را ندانست. «نَكِرَ الرَّجُلَ:لَمْ يَعْرِفْهُ» يعنى او را نشناخت، انكار نيز بدان معنى است در مصباح آمده: «اَنْكَرْتُهُ اِنْكاراً» يعنى او را نشناختم. انكار به معنى عيب گرفتن و نهى كردن نيز آمده است. [نحل:83]. نگارنده گويد: انكار نوعى عدم قبول است. [هود:70]. يعنى چون ابراهيم ديد دست فرشتهها به طعام نمىرسد دانست كه فرشتهاند وطعام نمىخورند، از آنها احساس ترس كرد. [يوسف:58]. برادران يوسف آمده و بر او وارد شدند يوسف آنها را شناخت حال آنكه او را نمىشناختند. * نُكْر (بروزن قفل) كار دشواريكه غيرمعروف است. [طلاق:8]. از آن شهر حساب گرفتيم حسابى شديد و عذابش كرديم عذابى سخت، عذابى كه غيرمعروف بود و به نظر نمىآمد. [كهف:74]. آيا نفس پاكى را كشتى بى آنكه كسى را كشته باشد حقا كه كار عجيب و غيرمعروفى كردى؟! * نُكُر: (به ضم - ن - ك) نيز مانند «نُكْر» است كه گذشت. [قمر:6]. از آنهاروى گردانو منتظر روزى باش كه خواننده آنها را به چيز سخت و ناشناخته مىخواند(كه شخص آن را نديده است) * نكير: به معنى انكار است. [شورى:47]. يعنى در آن روز براى شما نه پناهگاهى هست و نه انكارى. نمىتوانيد آنچه را كه كردهايد انكار كنيد زيرا همه چيز روشن و آشكار شده [طارق:9-10]. * [حج:44]. مراد از نكير وانكار خدا در اين آيه و نظير آن ،عقوبت است . * «مُنْكَر:(به صيغه مفعول) ناشناخته «مقابل معروف» كارمنكر و امر منكر آن است كه بقول راغب: عقل سليم آن را قبيح و ناپسند مىداند يا عقل در باره آن توقف كرده و شرع به قبح آن حكم مىكند. منظور از آن در قرآن معصيت است. [آل عمران:104]. باشد از شما امتى كه به خير دعوت مىكنندو به معروف و كارهاى پسنديده (اعم از واجب و مستحب) امر و از معصيت نهى مىكنند. شايد «من» در «منكم» براى بيان باشد نه تبعيض. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
هم:100, ف:92, ل:78, ب:74, ه:67, عن:67, قول:65, من:60, نهى:59, انن:53, عرف:51, الله:49, کون:49, امر:47, اله:43, ک:41, ما:39, وله:39, ا:37, ى:36, کم:33, ها:33, لا:32, الى:31, لم:30, قوم:30, کيف:26, فى:26, عذب:26, اتى:26, الذين:25, فحش:24, امن:24, على:23, کفر:23, بعض:23, جىء:23, صوت:22, صلو:22, رئى:22, رسل:21, ان:20, يوم:20, ايى:20, اول:20, شىء:19, ثم:18, قد:18, فعل:17, جهز:17, دعو:17, بل:17, سلم:17, ذکر:17, ام:16, لو:16, وعظ:16, اهل:16, کبر:16, لما:16, زکو:16, خير:15, ربب:15, اخر:15, أما:15, خشع:15, صلح:15, روغ:15, ذوق:15, بصر:14, عقب:14, يدى:14, ندى:14, صبر:14, حلل:14, خرج:14, سرع:14, حفظ:14, کرم:14, اخذ:14, بغى:14, کود:14, وبل:14, کثر:14, قبل:14, بين:14, عرض:14, سطو:14, وجس:14, قلب:14, حدد:14, ندو:14, نظر:14, احزاب:14, غنى:14, زور:13, عرش:13, حسب:13, ابراهيم:13, سير:13, وجه:13, ائى:13, عمل:13, فضل:13, فلح:13, خوف:13, وصل:13, بئس:13, جرم:13, نزل:13, شدد:13, کاين:13, جنن:13, حمر:13, کذب:13, قبض:13, صوب:13, طيب:13, جوب:13, رشد:13, اوى:13, انتم:13, نفس:13, عدو:13, قرب:13, ولى:12, طوع:12, ولد:12, لعل:12, الا:12, نفق:12, ارض:12, غضض:12, ذى:12, حرم:12, تلو:12, جدث:12, بعث:12, نعم:12, طير:12, لوط:12, اذ:12, سبل:12, وحد:12, قرى:12, سجد:12, مشى:12, غير:12, فوق:12, وفى:12, عصى:12, نسى:11, حسن:11, عصو:11, بلغ:11, نور:11, لجء:11, ذلک:11, قطع:11, اللائى:11, بشر:11, شطن:11, فرق:11, کتب:11, کلل:11, نا:11, انس:11, هدى:11, رکع:11, انجيل:11, عفو:11, خبث:11, سيح:11, رجل:11, عبد:11, خطو:11, برک:11, عدل:11, ردد:11, امم:11, فرح:10, ملو:10, رحم:10, دخل:10, عزم:10, وضع:10, بنو:10, توراة:10, قصد:10, حمد:10, تبع:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۱
تکرار در قرآن: ۳۷(بار)
قاموس قرآن
(بروزن فرس وقفل) نشناختن گويند«نَكِرَالْاَمْرِ: جَهِلَهُ» كار را ندانست. «نَكِرَ الرَّجُلَ:لَمْ يَعْرِفْهُ» يعنى او را نشناخت، انكار نيز بدان معنى است در مصباح آمده: «اَنْكَرْتُهُ اِنْكاراً» يعنى او را نشناختم. انكار به معنى عيب گرفتن و نهى كردن نيز آمده است. [نحل:83]. نگارنده گويد: انكار نوعى عدم قبول است. [هود:70]. يعنى چون ابراهيم ديد دست فرشتهها به طعام نمىرسد دانست كه فرشتهاند وطعام نمىخورند، از آنها احساس ترس كرد. [يوسف:58]. برادران يوسف آمده و بر او وارد شدند يوسف آنها را شناخت حال آنكه او را نمىشناختند. * نُكْر (بروزن قفل) كار دشواريكه غيرمعروف است. [طلاق:8]. از آن شهر حساب گرفتيم حسابى شديد و عذابش كرديم عذابى سخت، عذابى كه غيرمعروف بود و به نظر نمىآمد. [كهف:74]. آيا نفس پاكى را كشتى بى آنكه كسى را كشته باشد حقا كه كار عجيب و غيرمعروفى كردى؟! * نُكُر: (به ضم - ن - ك) نيز مانند «نُكْر» است كه گذشت. [قمر:6]. از آنهاروى گردانو منتظر روزى باش كه خواننده آنها را به چيز سخت و ناشناخته مىخواند(كه شخص آن را نديده است) * نكير: به معنى انكار است. [شورى:47]. يعنى در آن روز براى شما نه پناهگاهى هست و نه انكارى. نمىتوانيد آنچه را كه كردهايد انكار كنيد زيرا همه چيز روشن و آشكار شده [طارق:9-10]. * [حج:44]. مراد از نكير وانكار خدا در اين آيه و نظير آن ،عقوبت است . * «مُنْكَر:(به صيغه مفعول) ناشناخته «مقابل معروف» كارمنكر و امر منكر آن است كه بقول راغب: عقل سليم آن را قبيح و ناپسند مىداند يا عقل در باره آن توقف كرده و شرع به قبح آن حكم مىكند. منظور از آن در قرآن معصيت است. [آل عمران:104]. باشد از شما امتى كه به خير دعوت مىكنندو به معروف و كارهاى پسنديده (اعم از واجب و مستحب) امر و از معصيت نهى مىكنند. شايد «من» در «منكم» براى بيان باشد نه تبعيض.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
الْمُنْکَرِ | ۱۱ |
مُنْکَرٍ | ۱ |
بِالْمُنْکَرِ | ۱ |
نَکِرَهُمْ | ۱ |
مُنْکِرُونَ | ۳ |
يُنْکِرُ | ۱ |
مُنْکَرُونَ | ۲ |
مُنْکِرَةٌ | ۱ |
يُنْکِرُونَهَا | ۱ |
نُکْراً | ۳ |
نَکِيرِ | ۴ |
الْمُنْکَرَ | ۲ |
نَکِّرُوا | ۱ |
أَنْکَرَ | ۱ |
تُنْکِرُونَ | ۱ |
نَکِيرٍ | ۱ |
نُکُرٍ | ۱ |
مُنْکَراً | ۱ |