ریشه نور: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
درتعريف نور گفته‏اند: «اَلنّوُرُ اَلضَّوْهُ وَ هُوَ خِلافُ الضُّلْمَةِ» راغب گويد: ضوء منتشريكه بر ديدن كمك كند اقرب الموارد گويد: آنچه چيزها را آشكار مى‏كند. و نيز گفته‏اند آنچه فى نفسه آشكار است و غير خود را آشكار مى‏كند «اَلظَّاهِرُ فى نَفْسِهِ الْمُظْهِرُ لِغَيْرِهِ». نور در تعبير قرآن دوجور است ظاهرى و معنوى. مثل [يونس:5]. [رعد:16]. كه نور ظاهرى است و نور معنوى مثل [بقره:257]. بيشتر موارد آن در قرآن مجيد نور معنوى است. * [ابراهيم:1]. نور ايمان را از آن نور گوييم كه راه خدا و آخرت و راه زندگى را روشن كرده است مرد مؤمن در نور است كه راه همه چيز براى او روشن و هويدا است و مى‏داند از كجاست و به كجا است و در كجا است. علت جمع آمدن ظلمات گفته‏اند آن است كه ظلمات و ضلالت از پيروى هواى نفس است و آن گوناگون مى‏باشد ولى نور از پيروى حق است و آن يكى است و ميان اجزاء آن اختلافى نيست. *** [نور:35]. نور در «اَللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْض» غير از نور در «مَثَلُ نُورِهِ - يَهْدِى اللهُ لِنُورِهِ» است نور اول كه به لفظ جلاله حمل شده راجع به ذات باريتعالى و نور دوم وسوم راجع به نور ايمان است. «اللهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ» يعنى خدا ظاهر كننده آسمانها و زمين است و آن مساوى با ايجاد و خلقت مى‏باشد يعنى خدا آفريننده آسمانها و زمين است. «مَثَلُ نُورِهِ - يَهْدِى اللهُ لِنُورِهِ» اضافه نور به ضمير ظاهرالاميه و مى‏شود به معناى «مِن» باشد مراد از اين نور چنانكه گفتيم بظاهر نور ايمان است چنانكه در آيات [صف:8]. [حديد:28]. [انعام:122]. منظور نور هدايت و ايمان است. مِشكاة چنانكه در «شكو» گذشت به معنى محفظه يا قنديل است مراد از «مصباح» چنانكه در تفسير جلالين گفته فتيله شعله دار چراغ است «زجاجة» شيشه ايست كه فتيله را در ميان گرفته و شعله از حركت هوا مصون مانده و نورش چندبرابر شده است. «زَيْتُونَةٍ لاشَرْقِيَّةٍ وَ لاغَرْبِيَّةٍ» درخت زيتونى است كه در شرق و غرب باغ نيست بلكه در جايى از باغ قرارگرفته كه آفتاب مرتب بر آن مى‏تابد رجوع شود به «غرب» در نتيجه خوب رسيده و روغن اش صاف و خالص مى‏باشد. «زيت» روغن زيتون است «نوُرٌ عَلى نوُرٍ» ظاهرا مبتدا در آن حذف شد و آن «هو» است و راجع به نور زجاجه كه از كلام فهميده مى‏شود يعنى نورشيشه، نور بالاى نور است ظاهرا مراد تضاعف نور بوسيله شيشه است نه دو تا بودن نور. معنى آيه چنين مى‏شود. خدا آفريننده و پديد آورنده آسمانها و زمين است، حكايت نور هدايتى كه از جانب او است مانند محفظه يا قنديلى است كه در آن چراغ و شعله‏اى قرار گرفته ،شعله در ميان شيشه ايست كه مانند ستاره درخشان مى‏درخشد، آن چراغ افروخته است از عصاره زيتونى كه كاملا رسيده كه گويى روغن آن پيش از رسيدن آتش روشن مى‏شود، نور شيشه نور مضاعفى است خدا آنكس را كه بخواهد به نور خويش هدايت مى‏كند و به مردم مثلها مى‏زند و خدا به هرچيز دانا است. در اين آيه ظاهرا وجود مؤمن به قنديل و چراغ و شيشه و غيره تشبيه شده كه نور هدايت و ايمان آن را منور و روشن كرده است. والله العام. تابش نور ايمان در وهله اول وجود مومن و در وهله ثانى جهان اطراف مؤمن را روشن مى‏كند. در توحيد صدوق عليه الرحمه باب 15 فرموده: از امام صادق «عليه السلام» روايت شده كه از «اللهُ نُورُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ» سؤال شد فرمودند:«هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللهُ لَنا فَالنَّبِىُّ «صلى الله عليه وآله» وَ الْاَئِمَةُ صَلَواتُ اللهِ اَجْمَعينَ مِنْ دَلالاتِ اللهِ وَ آياتِهِ التَّى يَهْدى بِها اِلَى التَّوْحيدِ وَ مَصالِحِ الدينِ وَ شَرائِعِ الْاِسْلامِ وَ الْفَرائِضِ وَ السُّنَنِ وَ لاقُوَّةَ اِلابِاللهِ الْعَلِىِ الْعَظيمِ» به نظر مى‏آيد جواب امام «عليه السلام» فقط راجع به «مَثَلُ نوُرِهِ...» است و اهل بيت عليهم السلام از لحاظ واسطه هدايت بودن مصداق «مَثَلُ نوُرِهِ...» اند.
درتعريف نور گفته‏اند: «اَلنّوُرُ اَلضَّوْهُ وَ هُوَ خِلافُ الضُّلْمَةِ» راغب گويد: ضوء منتشريكه بر ديدن كمك كند اقرب الموارد گويد: آنچه چيزها را آشكار مى‏كند. و نيز گفته‏اند آنچه فى نفسه آشكار است و غير خود را آشكار مى‏كند «اَلظَّاهِرُ فى نَفْسِهِ الْمُظْهِرُ لِغَيْرِهِ». نور در تعبير قرآن دوجور است ظاهرى و معنوى. مثل [يونس:5]. [رعد:16]. كه نور ظاهرى است و نور معنوى مثل [بقره:257]. بيشتر موارد آن در قرآن مجيد نور معنوى است. * [ابراهيم:1]. نور ايمان را از آن نور گوييم كه راه خدا و آخرت و راه زندگى را روشن كرده است مرد مؤمن در نور است كه راه همه چيز براى او روشن و هويدا است و مى‏داند از كجاست و به كجا است و در كجا است. علت جمع آمدن ظلمات گفته‏اند آن است كه ظلمات و ضلالت از پيروى هواى نفس است و آن گوناگون مى‏باشد ولى نور از پيروى حق است و آن يكى است و ميان اجزاء آن اختلافى نيست. *** [نور:35]. نور در «اَللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْض» غير از نور در «مَثَلُ نُورِهِ - يَهْدِى اللهُ لِنُورِهِ» است نور اول كه به لفظ جلاله حمل شده راجع به ذات باريتعالى و نور دوم وسوم راجع به نور ايمان است. «اللهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ» يعنى خدا ظاهر كننده آسمانها و زمين است و آن مساوى با ايجاد و خلقت مى‏باشد يعنى خدا آفريننده آسمانها و زمين است. «مَثَلُ نُورِهِ - يَهْدِى اللهُ لِنُورِهِ» اضافه نور به ضمير ظاهرالاميه و مى‏شود به معناى «مِن» باشد مراد از اين نور چنانكه گفتيم بظاهر نور ايمان است چنانكه در آيات [صف:8]. [حديد:28]. [انعام:122]. منظور نور هدايت و ايمان است. مِشكاة چنانكه در «شكو» گذشت به معنى محفظه يا قنديل است مراد از «مصباح» چنانكه در تفسير جلالين گفته فتيله شعله دار چراغ است «زجاجة» شيشه ايست كه فتيله را در ميان گرفته و شعله از حركت هوا مصون مانده و نورش چندبرابر شده است. «زَيْتُونَةٍ لاشَرْقِيَّةٍ وَ لاغَرْبِيَّةٍ» درخت زيتونى است كه در شرق و غرب باغ نيست بلكه در جايى از باغ قرارگرفته كه آفتاب مرتب بر آن مى‏تابد رجوع شود به «غرب» در نتيجه خوب رسيده و روغن اش صاف و خالص مى‏باشد. «زيت» روغن زيتون است «نوُرٌ عَلى نوُرٍ» ظاهرا مبتدا در آن حذف شد و آن «هو» است و راجع به نور زجاجه كه از كلام فهميده مى‏شود يعنى نورشيشه، نور بالاى نور است ظاهرا مراد تضاعف نور بوسيله شيشه است نه دو تا بودن نور. معنى آيه چنين مى‏شود. خدا آفريننده و پديد آورنده آسمانها و زمين است، حكايت نور هدايتى كه از جانب او است مانند محفظه يا قنديلى است كه در آن چراغ و شعله‏اى قرار گرفته ،شعله در ميان شيشه ايست كه مانند ستاره درخشان مى‏درخشد، آن چراغ افروخته است از عصاره زيتونى كه كاملا رسيده كه گويى روغن آن پيش از رسيدن آتش روشن مى‏شود، نور شيشه نور مضاعفى است خدا آنكس را كه بخواهد به نور خويش هدايت مى‏كند و به مردم مثلها مى‏زند و خدا به هرچيز دانا است. در اين آيه ظاهرا وجود مؤمن به قنديل و چراغ و شيشه و غيره تشبيه شده كه نور هدايت و ايمان آن را منور و روشن كرده است. والله العام. تابش نور ايمان در وهله اول وجود مومن و در وهله ثانى جهان اطراف مؤمن را روشن مى‏كند. در توحيد صدوق عليه الرحمه باب 15 فرموده: از امام صادق «عليه السلام» روايت شده كه از «اللهُ نُورُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ» سؤال شد فرمودند:«هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللهُ لَنا فَالنَّبِىُّ «صلى الله عليه وآله» وَ الْاَئِمَةُ صَلَواتُ اللهِ اَجْمَعينَ مِنْ دَلالاتِ اللهِ وَ آياتِهِ التَّى يَهْدى بِها اِلَى التَّوْحيدِ وَ مَصالِحِ الدينِ وَ شَرائِعِ الْاِسْلامِ وَ الْفَرائِضِ وَ السُّنَنِ وَ لاقُوَّةَ اِلابِاللهِ الْعَلِىِ الْعَظيمِ» به نظر مى‏آيد جواب امام «عليه السلام» فقط راجع به «مَثَلُ نوُرِهِ...» است و اهل بيت عليهم السلام از لحاظ واسطه هدايت بودن مصداق «مَثَلُ نوُرِهِ...» اند.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
هم:100, من:80, ه:72, ل:67, فى:66, ف:63, ب:56, ها:52, الله:47, ما:46, اله:44, کم:43, وله:43, قول:39, الذين:36, انن:34, نا:33, صحب:33, لا:33, على:32, الى:30, ظلم:29, کفر:28, اول:28, خلد:26, ک:25, يوم:24, کون:24, جعل:23, عذب:22, امن:22, نور:22, هدى:21, ان:20, جهنم:20, ربب:20, ى:20, اوى:19, بين:19, ذلک:19, الذى:19, ايى:18, انس:18, ا:18, اتى:18, وقى:18, الا:18, کتب:18, صلى:17, خرج:17, قوم:17, کلل:17, اهل:17, وقد:17, جنن:17, دخل:16, لم:16, يا:16, عمل:16, وجه:16, رئى:16, التى:16, نزل:16, اذ:15, اذا:15, عن:15, قد:15, لو:15, هو:15, نصر:15, مسس:15, ثم:15, بئس:15, شىء:15, خلق:15, رسل:15, ذوق:15, دعو:15, ام:15, مثل:14, جزى:14, اکل:14, ارض:14, ن:14, کذب:13, جىء:13, انتم:13, ثوى:13, لعل:13, س:13, عدد:13, اخر:13, صير:13, ضعف:13, رود:13, نفق:13, وجد:13, سوى:13, مع:13, سمو:13, غفر:13, وعد:13, دعع:13, نفس:13, تبع:13, لن:13, علم:13, ضوء:13, حيى:13, کبر:13, او:13, ائى:13, اذن:13, لقى:12, ظلل:12, صبر:12, قمر:12, هذه:12, بصر:12, ضرب:12, هل:12, هى:12, حمى:12, تمم:12, ورد:12, قبل:12, کسب:12, نصب:12, ندو:12, سرج:12, طفء:12, صدق:12, لما:12, ندى:12, حتى:12, عدو:12, حرر:12, ولى:12, ذکر:12, لکن:12, فعل:12, حول:12, عقب:12, هذا:12, ليس:12, مکث:12, ورى:12, عرض:12, شرک:12, موت:12, سبح:12, موسى:12, سلم:12, متع:12, سعى:12, ذا:12, شهد:12, شقى:12, طوع:12, عبد:12, جرم:12, فرعون:12, ذات:12, ضلل:12, شقو:12, حمم:12, ليل:12, مشى:12, سقى:12, فتن:12, سوء:12, ذهب:12, دنو:12, حبط:12, اجر:12, ذلکم:12, حطم:12, صلح:12, بعض:12, يدى:12, هما:12, الک:12, فسق:12, خير:12, بطن:11, کما:11, قبس:11, قدر:11, قنت:11, زبر:11, فوه:11, درى:11, جنب:11, شمس:11, لعن:11, حمل:11, نذر:11, انى:11, سحب:11, شدد:11, نقذ:11, سعر:11, کره:11, قطع:11, حکم:11, نبو:11, ليت:11, فوق:11, اخذ:11, سوف:11, امم:11, لمس:11, حسن:11, شجر:11, لئک:11, نظر:11, رجع:11, خزى:11, بل:11, اما:11, شکو:11, طين:11, رحم:11, بشر:11, خبر:11, فلح:11, ابراهيم:11, قلل:11, طغى:11, حوط:11, نعم:11, الم:11, حجر:11, توراة:11, کلم:11, انا:11, سلط:11, عود:11, ظنن:11, رحب:11, حقق:11, اين:11, موه:11, حرق:11, ويل:11, دئب:11, خدد:11, طغو:11, عمى:11, صبح:11, اجل:11, شرر:11, خطء:11, الو:11, ثنى:11, دين:11, هور:11, شفو:11, عنق:11, حشر:11, نحس:11, غير:11, سمم:11, بغى:11, وصد:11, قعد:11, عطف:11, خزن:11, طور:11, صبب:11, هن:11, سجد:11, فوز:11, حرب:11, ملک:11, خضر:11, ضرر:11, نجو:11, سجر:11, لظى:11, صوب:11, قلب:11, جذو:11, دون:11, اخو:11, تحت:11, قضى:11, خصم:11, وبق:11, طيب:11, سحر:11, برد:11, حفر:11, عرش:11, حلى:11, ثوب:11, حجج:11, احزاب:11, شوظ:11, لهب:11, مرء:11, سبل:11, خشع:11, قتل:11, سفل:11, جلد:11, ترک:11, شئم:11, مرج:11, زحزح:11, غشى:11, وقف:11, فرط:11, حزن:11, غرق:11, لفح:11, شرق:11, عين:11, کوى:11, صرط:11, يمن:11, حدث:11, رفع:11, درک:11, وزع:11, برک:11, نهر:11, عتد:11, سرف:11, صنع:11, شکر:11, زبد:11, عصر:11, قرب:11, غفل:11, نضج:11, ظهر:11, عشر:11, بطل:11, وضع:11, لعب:11, حسب:11, قطر:11, شقق:11, انجيل:11, غدو:11, کبب:11, عند:11, مول:11, تسع:11, رئس:11, کلح:11, محق:11, طبق:11, حدد:11, لولا:11, غرر:11, نشء:11, فرح:11, نفر:11, خوض:11, وصى:11, عجل:11, خسر:11, غشو:11, لغب:11, کفف:11, فيض:11, سرادق:11, ابى:11, عمر:11, ولد:10, کيف:10, انت:10, حطب:10, خشى:10, هوى:10, اثم:10, طلع:10, بعث:10, وفى:10, عزر:10, نفخ:10, فرغ:10, سلسل:10, خلف:10, ت:10, کرم:10, عجب:10, زفر:10, کاين:10, دور:10, عتب:10, بنو:10, صرف:10, غنى:10, زيت:10, عجز:10, نن:10, عشو:10, ابد:10, شعر:10, وعظ:10, ذنب:10, نبء:10, حيق:10, سقر:10, قسو:10, فخر:10, ايان:10, سبع:10, معى:10, سور:10, اسلام:10, غوث:10, هبط:10, اسرائيل:10, سنن:10, قرطس:10, صهر:10, حين:10, طمع:10, تلک:10, فقه:10, ضحک:10, شهق:10, غلل:10, جبه:10, ردد:10, وقع:10, زيد:10, خوف:10, فسد:10, خفف:10, تلو:10, بدل:10, رجل:10, برج:10, أما:10, جرف:10, صمم:10, سنو:10, عظم:10, اللاتى:10, حذر:10, هون:10, رئف:10, کفل:10, جمع:10, بدو:10, توب:10, عدل:10, بغض:10, خفى:10, فئد:10, برهن:10, بيت:10, يسر:10, نبت:10, فدى:10, صلصل:10, حمء:10, قرى:10, عزز:10, صدف:10, کود:10, صلو:10, مکر:10, فوض:10, غرف:10, مرى:10, سعد:10, رکن:10, سئل:10, ربو:10, نکر:10, غيث:10, يتم:10, سير:10, سوع:10, برء:10, بره:10, کثر:10, يى:10, بلغ:10, سربال:10, حمد:10, خلو:10, حسر:10, قدم:10, صدر:10, دوم:10, ثمن:10, نفع:10, بوب:10, سيل:10, ذرر:10, رضو:10, نسى:10, زجج:10, حرم:10, غرب:10, هؤلاء:10, هود:10, بلى:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷

تکرار در قرآن: ۱۹۴(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

درتعريف نور گفته‏اند: «اَلنّوُرُ اَلضَّوْهُ وَ هُوَ خِلافُ الضُّلْمَةِ» راغب گويد: ضوء منتشريكه بر ديدن كمك كند اقرب الموارد گويد: آنچه چيزها را آشكار مى‏كند. و نيز گفته‏اند آنچه فى نفسه آشكار است و غير خود را آشكار مى‏كند «اَلظَّاهِرُ فى نَفْسِهِ الْمُظْهِرُ لِغَيْرِهِ». نور در تعبير قرآن دوجور است ظاهرى و معنوى. مثل [يونس:5]. [رعد:16]. كه نور ظاهرى است و نور معنوى مثل [بقره:257]. بيشتر موارد آن در قرآن مجيد نور معنوى است. * [ابراهيم:1]. نور ايمان را از آن نور گوييم كه راه خدا و آخرت و راه زندگى را روشن كرده است مرد مؤمن در نور است كه راه همه چيز براى او روشن و هويدا است و مى‏داند از كجاست و به كجا است و در كجا است. علت جمع آمدن ظلمات گفته‏اند آن است كه ظلمات و ضلالت از پيروى هواى نفس است و آن گوناگون مى‏باشد ولى نور از پيروى حق است و آن يكى است و ميان اجزاء آن اختلافى نيست. *** [نور:35]. نور در «اَللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْض» غير از نور در «مَثَلُ نُورِهِ - يَهْدِى اللهُ لِنُورِهِ» است نور اول كه به لفظ جلاله حمل شده راجع به ذات باريتعالى و نور دوم وسوم راجع به نور ايمان است. «اللهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ» يعنى خدا ظاهر كننده آسمانها و زمين است و آن مساوى با ايجاد و خلقت مى‏باشد يعنى خدا آفريننده آسمانها و زمين است. «مَثَلُ نُورِهِ - يَهْدِى اللهُ لِنُورِهِ» اضافه نور به ضمير ظاهرالاميه و مى‏شود به معناى «مِن» باشد مراد از اين نور چنانكه گفتيم بظاهر نور ايمان است چنانكه در آيات [صف:8]. [حديد:28]. [انعام:122]. منظور نور هدايت و ايمان است. مِشكاة چنانكه در «شكو» گذشت به معنى محفظه يا قنديل است مراد از «مصباح» چنانكه در تفسير جلالين گفته فتيله شعله دار چراغ است «زجاجة» شيشه ايست كه فتيله را در ميان گرفته و شعله از حركت هوا مصون مانده و نورش چندبرابر شده است. «زَيْتُونَةٍ لاشَرْقِيَّةٍ وَ لاغَرْبِيَّةٍ» درخت زيتونى است كه در شرق و غرب باغ نيست بلكه در جايى از باغ قرارگرفته كه آفتاب مرتب بر آن مى‏تابد رجوع شود به «غرب» در نتيجه خوب رسيده و روغن اش صاف و خالص مى‏باشد. «زيت» روغن زيتون است «نوُرٌ عَلى نوُرٍ» ظاهرا مبتدا در آن حذف شد و آن «هو» است و راجع به نور زجاجه كه از كلام فهميده مى‏شود يعنى نورشيشه، نور بالاى نور است ظاهرا مراد تضاعف نور بوسيله شيشه است نه دو تا بودن نور. معنى آيه چنين مى‏شود. خدا آفريننده و پديد آورنده آسمانها و زمين است، حكايت نور هدايتى كه از جانب او است مانند محفظه يا قنديلى است كه در آن چراغ و شعله‏اى قرار گرفته ،شعله در ميان شيشه ايست كه مانند ستاره درخشان مى‏درخشد، آن چراغ افروخته است از عصاره زيتونى كه كاملا رسيده كه گويى روغن آن پيش از رسيدن آتش روشن مى‏شود، نور شيشه نور مضاعفى است خدا آنكس را كه بخواهد به نور خويش هدايت مى‏كند و به مردم مثلها مى‏زند و خدا به هرچيز دانا است. در اين آيه ظاهرا وجود مؤمن به قنديل و چراغ و شيشه و غيره تشبيه شده كه نور هدايت و ايمان آن را منور و روشن كرده است. والله العام. تابش نور ايمان در وهله اول وجود مومن و در وهله ثانى جهان اطراف مؤمن را روشن مى‏كند. در توحيد صدوق عليه الرحمه باب 15 فرموده: از امام صادق «عليه السلام» روايت شده كه از «اللهُ نُورُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ» سؤال شد فرمودند:«هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللهُ لَنا فَالنَّبِىُّ «صلى الله عليه وآله» وَ الْاَئِمَةُ صَلَواتُ اللهِ اَجْمَعينَ مِنْ دَلالاتِ اللهِ وَ آياتِهِ التَّى يَهْدى بِها اِلَى التَّوْحيدِ وَ مَصالِحِ الدينِ وَ شَرائِعِ الْاِسْلامِ وَ الْفَرائِضِ وَ السُّنَنِ وَ لاقُوَّةَ اِلابِاللهِ الْعَلِىِ الْعَظيمِ» به نظر مى‏آيد جواب امام «عليه السلام» فقط راجع به «مَثَلُ نوُرِهِ...» است و اهل بيت عليهم السلام از لحاظ واسطه هدايت بودن مصداق «مَثَلُ نوُرِهِ...» اند.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
نَاراً ۱۹
بِنُورِهِمْ‌ ۱
النَّارَ ۱۱
النَّارِ ۷۰
النَّارُ ۲۲
النُّورِ ۹
نَارٌ ۴
الْمُنِيرِ ۲
نُوراً ۹
نُورٌ ۴
النُّورَ ۲
نَارٍ ۵
نُورَ ۲
نُورَهُ‌ ۱
نَارِ ۵
نَارَ ۳
نَارُ ۴
فَالنَّارُ ۲
النُّورُ ۲
مُنِيرٍ ۲
نُورُ ۱
نُورِهِ‌ ۲
نُورٍ ۳
لِنُورِهِ‌ ۱
مُنِيراً ۲
بِنُورِ ۱
نُورُهُمْ‌ ۳
نُورِکُمْ‌ ۱
نُورَنَا ۱

ریشه‌های مرتبط