ریشه عين: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه عين‌ را به ریشه عين منتقل کرد)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::عين‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
چشم. چشمه. مثل [مائده:45]. كه به معنى چشم است و مثل [بقره:60]. كه به معنى چشمه است با مراجعه به قرآن خواهيم ديد كه جمع عين به معنى چشم اعين است مثل [اعراف:179]. و جمع عين به معنى چشمه اعيون. مثل [حجر:45]. به نظر راغب معناى اصلى عين چشم است و معانى ديگر به عنايت مى‏باشد حتى چشمه را از آن عين گويند كه مثل چشم داراى آب است. گاهى از عين نظارت و حفظ و زير نظر گرفتن مراد است مثل [مؤمنون:27]. به او وحى كرديم كه كشتى را زير نظر ما و با دستور ما بساز ايضاً [طور:48]. [قمر:14]. [هود:37]. [طه:39]. عين: (به كسر اول) جمع عيناء و آن مؤنّث اعين است به معنى درشت چشم. [دخان:54]. زنان سيمين تن و درشت چشم به آنها تزويج كرده‏ايم. اهل لغت اعين را هم درشت چشم و هم مذكّر گاو وحشى و عيناء را زن درشت چشم و هم مؤنّث گاو وحشى گفته‏اند ولى راغب عقيده دارد كه اعين و عيناء به گاو وحشى گفته مى‏شود به علت قشنگى چشم آن و زنان در قشنگى چشم به گاو وحشى تشبيه شده‏اند «عين» چهار بار در قرآن آمده همه در وصف حوريان بهشتى است. معين: جارى آشكار يا جارى به سهولت در قاموس و اقرب گفته: «ماء معين و معيون» آبى كه آشكار و جارى است. علت اين تسميه چنانكه طبرسى و راغب و ديگران گفته‏اند آشكار و پيش چشم بودن آن است. [ملك:30]. بگو اگر آبتان در زمين فرو رود كه آبى آشكار و جارى يا آب سهل الجريان براى شما مى‏آورد. ممكن است ميم در «معين» اصل كلمه باشد از «معن الماء» كه به معنى سهولت جريان است در لغت آمده «معن الماء: سهل و سال» در اين صورت فعيل به معنى فاعل است ماء معين يعنى آبى كه به سهولت جارى است. و شايد چنانكه طبرسى احتمال داده مفعول باشد از «عين الماء» كه آشكار و پيش چشم جارى مى‏شود. در اين صورت ميم اصل كلمه نيست. و «ماء معين» يعنى آبى كه ديده شده و پيش چشم است. [مؤمنون:50]. رجوع شود به «ربو». [صافات:45]. در مجمع ذيل آيه از اخفش نقل شده: مراد از كأس در تمام قرآن خمر است. ديگران آن را كاسه مع‏الخمر گفته‏اند به هر حال از «معين» هم روشن مى‏شود كه شراب بهشتى به سهولت در روى زمين جارى مى‏شود يعنى: شرابى سهل الجرى يا شرابى كه از جارى شونده بخصوصى است بر آنها بگردانند آيه [انسان:5-6]. مشروح آيه ما نحن فيه است و از آن به دست مى‏آيد كه مراد از «معين» سهولت جريان است كه فرموده «يُفَجِّرُونَها تَفْجيزاً».
چشم. چشمه. مثل [مائده:45]. كه به معنى چشم است و مثل [بقره:60]. كه به معنى چشمه است با مراجعه به قرآن خواهيم ديد كه جمع عين به معنى چشم اعين است مثل [اعراف:179]. و جمع عين به معنى چشمه اعيون. مثل [حجر:45]. به نظر راغب معناى اصلى عين چشم است و معانى ديگر به عنايت مى‏باشد حتى چشمه را از آن عين گويند كه مثل چشم داراى آب است. گاهى از عين نظارت و حفظ و زير نظر گرفتن مراد است مثل [مؤمنون:27]. به او وحى كرديم كه كشتى را زير نظر ما و با دستور ما بساز ايضاً [طور:48]. [قمر:14]. [هود:37]. [طه:39]. عين: (به كسر اول) جمع عيناء و آن مؤنّث اعين است به معنى درشت چشم. [دخان:54]. زنان سيمين تن و درشت چشم به آنها تزويج كرده‏ايم. اهل لغت اعين را هم درشت چشم و هم مذكّر گاو وحشى و عيناء را زن درشت چشم و هم مؤنّث گاو وحشى گفته‏اند ولى راغب عقيده دارد كه اعين و عيناء به گاو وحشى گفته مى‏شود به علت قشنگى چشم آن و زنان در قشنگى چشم به گاو وحشى تشبيه شده‏اند «عين» چهار بار در قرآن آمده همه در وصف حوريان بهشتى است. معين: جارى آشكار يا جارى به سهولت در قاموس و اقرب گفته: «ماء معين و معيون» آبى كه آشكار و جارى است. علت اين تسميه چنانكه طبرسى و راغب و ديگران گفته‏اند آشكار و پيش چشم بودن آن است. [ملك:30]. بگو اگر آبتان در زمين فرو رود كه آبى آشكار و جارى يا آب سهل الجريان براى شما مى‏آورد. ممكن است ميم در «معين» اصل كلمه باشد از «معن الماء» كه به معنى سهولت جريان است در لغت آمده «معن الماء: سهل و سال» در اين صورت فعيل به معنى فاعل است ماء معين يعنى آبى كه به سهولت جارى است. و شايد چنانكه طبرسى احتمال داده مفعول باشد از «عين الماء» كه آشكار و پيش چشم جارى مى‏شود. در اين صورت ميم اصل كلمه نيست. و «ماء معين» يعنى آبى كه ديده شده و پيش چشم است. [مؤمنون:50]. رجوع شود به «ربو». [صافات:45]. در مجمع ذيل آيه از اخفش نقل شده: مراد از كأس در تمام قرآن خمر است. ديگران آن را كاسه مع‏الخمر گفته‏اند به هر حال از «معين» هم روشن مى‏شود كه شراب بهشتى به سهولت در روى زمين جارى مى‏شود يعنى: شرابى سهل الجرى يا شرابى كه از جارى شونده بخصوصى است بر آنها بگردانند آيه [انسان:5-6]. مشروح آيه ما نحن فيه است و از آن به دست مى‏آيد كه مراد از «معين» سهولت جريان است كه فرموده «يُفَجِّرُونَها تَفْجيزاً».
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ب:100, هم:94, ها:86, من:83, ل:73, فى:72, ه:62, ف:61, ک:51, لا:49, ما:46, على:38, نا:37, جنن:35, کم:33, قرر:33, الى:33, کون:32, انن:31, نفس:28, شرب:28, ى:26, رئى:24, قول:24, الله:22, امن:22, علم:22, نن:21, ربب:21, عن:21, لقى:21, حزن:20, اذ:20, اکل:20, وقى:20, قوم:20, قد:20, الذين:20, انف:19, انس:19, اتى:19, ايى:19, اله:19, قلل:19, جزى:19, کئس:19, هما:18, حور:18, بيض:18, جرى:18, اذن:18, موه:18, وله:18, ان:18, عين:18, ذلک:17, زوج:17, مزج:17, مدد:17, شهو:17, عمل:17, صنع:17, فجر:17, کلل:17, کذب:17, وجد:16, کما:16, ثنى:16, زرع:16, وحى:16, الو:16, بصر:16, هن:16, فکه:16, قبل:16, عشر:16, لذذ:16, يا:15, يوم:15, امم:15, فيض:15, نعم:15, کرم:15, فلک:15, کى:15, جعل:15, مثل:15, طمس:15, ا:15, رسل:15, ذات:14, رود:14, کفر:14, کوب:14, سرر:14, کنن:14, قضى:14, لعل:14, ثم:14, رضو:14, ام:14, عند:14, عظم:14, ذرر:14, خفى:14, سحر:14, نخل:14, سمع:14, دمع:14, غرب:14, طرف:14, جىء:14, ظلل:14, سمو:14, متع:14, فعل:13, خلد:13, نزف:13, سقى:13, عذب:13, خوف:13, اذا:13, حمل:13, امر:13, زنجبيل:13, قتل:13, ترک:13, کافور:13, کان:13, صدر:13, طوع:13, لسن:13, دنو:13, اخذ:13, دعو:13, دخل:13, لبس:13, کنز:13, سنم:13, ليس:13, ن:13, بنو:13, ولى:13, ارث:13, شفه:13, ارض:13, برق:13, زرى:13, حمء:13, انى:13, دور:13, شهر:13, قطر:13, عدو:13, طوف:13, صدع:13, خون:13, نضخ:13, اما:13, انتم:13, يقن:13, طلع:12, لو:12, لن:12, رهب:12, سندس:12, فرعون:12, الذى:12, سئل:12, لغو:12, قصر:12, جند:12, تبع:12, يوسف:12, ذوق:12, سبق:12, دسر:12, وحد:12, احد:12, حمى:12, عرض:12, لولو:12, همر:12, مشى:12, هدى:12, سبح:12, غطو:12, شفع:12, شىء:12, خير:12, سيل:12, نجد:12, وجه:12, ثمر:12, نور:12, سلم:12, استبرق:12, ابريق:12, هنا:12, لوح:12, لما:12, ربو:12, مرء:12, اخو:12, صرط:12, قرب:12, صلى:12, نصب:12, غرق:12, حمد:12, رفع:12, ضيف:12, تلک:12, طير:12, ايد:12, نزل:12, طعم:12, حجر:12, وسم:12, عجل:12, عبد:12, لم:12, نظر:12, خطء:12, نزع:12, قسم:12, نحت:12, قرء:12, جنى:12, شهد:12, غشو:12, هضم:12, بشر:11, فقه:11, سنن:11, اول:11, خرج:11, زين:11, شمس:11, صفف:11, لحم:11, خطب:11, ذکر:11, يدى:11, هنء:11, سلسبيل:11, غشى:11, حذر:11, جزء:11, الا:11, حمم:11, وضع:11, بعض:11, کسب:11, هو:11, عنب:11, قرآن:11, جحم:11, اسف:11, رطب:11, ولد:11, نذر:11, نهر:11, غدو:11, کظم:11, ملک:11, عشو:11, حيى:11, جرم:11, بطش:11, ابراهيم:11, يى:11, انت:11, طيب:11, التى:11, بين:11, روح:11, نصر:11, بجس:11, بوب:11, نحن:11, ضرع:11, جمع:11, غرف:11, بلغ:11, وعد:11, جنح:11, کبر:11, بئس:11, فتح:11, لئک:11, عرف:11, قدر:11, قلب:11, غور:11, حين:11, برر:11, اوى:11, اخر:11, حبب:11, هل:11, جهنم:11, ردد:10, نجو:10, الک:10, جناح:10, عسى:10, وکء:10, ذا:10, عصى:10, حکم:10, رجع:10, ائى:10, قرنين:10, صبر:10, ذهب:10, وهب:10, حقق:10, حتى:10, فور:10, موت:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۲

تکرار در قرآن: ۶۵(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

چشم. چشمه. مثل [مائده:45]. كه به معنى چشم است و مثل [بقره:60]. كه به معنى چشمه است با مراجعه به قرآن خواهيم ديد كه جمع عين به معنى چشم اعين است مثل [اعراف:179]. و جمع عين به معنى چشمه اعيون. مثل [حجر:45]. به نظر راغب معناى اصلى عين چشم است و معانى ديگر به عنايت مى‏باشد حتى چشمه را از آن عين گويند كه مثل چشم داراى آب است. گاهى از عين نظارت و حفظ و زير نظر گرفتن مراد است مثل [مؤمنون:27]. به او وحى كرديم كه كشتى را زير نظر ما و با دستور ما بساز ايضاً [طور:48]. [قمر:14]. [هود:37]. [طه:39]. عين: (به كسر اول) جمع عيناء و آن مؤنّث اعين است به معنى درشت چشم. [دخان:54]. زنان سيمين تن و درشت چشم به آنها تزويج كرده‏ايم. اهل لغت اعين را هم درشت چشم و هم مذكّر گاو وحشى و عيناء را زن درشت چشم و هم مؤنّث گاو وحشى گفته‏اند ولى راغب عقيده دارد كه اعين و عيناء به گاو وحشى گفته مى‏شود به علت قشنگى چشم آن و زنان در قشنگى چشم به گاو وحشى تشبيه شده‏اند «عين» چهار بار در قرآن آمده همه در وصف حوريان بهشتى است. معين: جارى آشكار يا جارى به سهولت در قاموس و اقرب گفته: «ماء معين و معيون» آبى كه آشكار و جارى است. علت اين تسميه چنانكه طبرسى و راغب و ديگران گفته‏اند آشكار و پيش چشم بودن آن است. [ملك:30]. بگو اگر آبتان در زمين فرو رود كه آبى آشكار و جارى يا آب سهل الجريان براى شما مى‏آورد. ممكن است ميم در «معين» اصل كلمه باشد از «معن الماء» كه به معنى سهولت جريان است در لغت آمده «معن الماء: سهل و سال» در اين صورت فعيل به معنى فاعل است ماء معين يعنى آبى كه به سهولت جارى است. و شايد چنانكه طبرسى احتمال داده مفعول باشد از «عين الماء» كه آشكار و پيش چشم جارى مى‏شود. در اين صورت ميم اصل كلمه نيست. و «ماء معين» يعنى آبى كه ديده شده و پيش چشم است. [مؤمنون:50]. رجوع شود به «ربو». [صافات:45]. در مجمع ذيل آيه از اخفش نقل شده: مراد از كأس در تمام قرآن خمر است. ديگران آن را كاسه مع‏الخمر گفته‏اند به هر حال از «معين» هم روشن مى‏شود كه شراب بهشتى به سهولت در روى زمين جارى مى‏شود يعنى: شرابى سهل الجرى يا شرابى كه از جارى شونده بخصوصى است بر آنها بگردانند آيه [انسان:5-6]. مشروح آيه ما نحن فيه است و از آن به دست مى‏آيد كه مراد از «معين» سهولت جريان است كه فرموده «يُفَجِّرُونَها تَفْجيزاً».

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
عَيْناً ۶
الْعَيْنِ‌ ۱
الْعَيْنَ‌ ۱
بِالْعَيْنِ‌ ۱
أَعْيُنَهُمْ‌ ۲
أَعْيُنَ‌ ۱
أَعْيُنٌ‌ ۲
أَعْيُنِکُمْ‌ ۱
أَعْيُنِهِمْ‌ ۲
أَعْيُنُهُمْ‌ ۳
أَعْيُنُکُمْ‌ ۱
بِأَعْيُنِنَا ۴
عَيْنَاهُ‌ ۱
عُيُونٍ‌ ۸
عَيْنَيْکَ‌ ۲
عَيْنَاکَ‌ ۱
عَيْنٍ‌ ۳
عَيْنِي‌ ۱
عَيْنُهَا ۲
أَعْيُنِ‌ ۱
مَعِينٍ‌ ۴
أَعْيُنٍ‌ ۲
أَعْيُنُهُنَ‌ ۱
عَيْنَ‌ ۲
الْعُيُونِ‌ ۱
عِينٌ‌ ۲
الْأَعْيُنِ‌ ۱
الْأَعْيُنُ‌ ۱
عِينٍ‌ ۲
عُيُوناً ۱
عَيْنَانِ‌ ۲
عَيْنٌ‌ ۱
عَيْنَيْنِ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط