ریشه عين: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
چشم. چشمه. مثل [مائده:45]. كه به معنى چشم است و مثل [بقره:60]. كه به معنى چشمه است با مراجعه به قرآن خواهيم ديد كه جمع عين به معنى چشم اعين است مثل [اعراف:179]. و جمع عين به معنى چشمه اعيون. مثل [حجر:45]. به نظر راغب معناى اصلى عين چشم است و معانى ديگر به عنايت مى‏باشد حتى چشمه را از آن عين گويند كه مثل چشم داراى آب است. گاهى از عين نظارت و حفظ و زير نظر گرفتن مراد است مثل [مؤمنون:27]. به او وحى كرديم كه كشتى را زير نظر ما و با دستور ما بساز ايضاً [طور:48]. [قمر:14]. [هود:37]. [طه:39]. عين: (به كسر اول) جمع عيناء و آن مؤنّث اعين است به معنى درشت چشم. [دخان:54]. زنان سيمين تن و درشت چشم به آنها تزويج كرده‏ايم. اهل لغت اعين را هم درشت چشم و هم مذكّر گاو وحشى و عيناء را زن درشت چشم و هم مؤنّث گاو وحشى گفته‏اند ولى راغب عقيده دارد كه اعين و عيناء به گاو وحشى گفته مى‏شود به علت قشنگى چشم آن و زنان در قشنگى چشم به گاو وحشى تشبيه شده‏اند «عين» چهار بار در قرآن آمده همه در وصف حوريان بهشتى است. معين: جارى آشكار يا جارى به سهولت در قاموس و اقرب گفته: «ماء معين و معيون» آبى كه آشكار و جارى است. علت اين تسميه چنانكه طبرسى و راغب و ديگران گفته‏اند آشكار و پيش چشم بودن آن است. [ملك:30]. بگو اگر آبتان در زمين فرو رود كه آبى آشكار و جارى يا آب سهل الجريان براى شما مى‏آورد. ممكن است ميم در «معين» اصل كلمه باشد از «معن الماء» كه به معنى سهولت جريان است در لغت آمده «معن الماء: سهل و سال» در اين صورت فعيل به معنى فاعل است ماء معين يعنى آبى كه به سهولت جارى است. و شايد چنانكه طبرسى احتمال داده مفعول باشد از «عين الماء» كه آشكار و پيش چشم جارى مى‏شود. در اين صورت ميم اصل كلمه نيست. و «ماء معين» يعنى آبى كه ديده شده و پيش چشم است. [مؤمنون:50]. رجوع شود به «ربو». [صافات:45]. در مجمع ذيل آيه از اخفش نقل شده: مراد از كأس در تمام قرآن خمر است. ديگران آن را كاسه مع‏الخمر گفته‏اند به هر حال از «معين» هم روشن مى‏شود كه شراب بهشتى به سهولت در روى زمين جارى مى‏شود يعنى: شرابى سهل الجرى يا شرابى كه از جارى شونده بخصوصى است بر آنها بگردانند آيه [انسان:5-6]. مشروح آيه ما نحن فيه است و از آن به دست مى‏آيد كه مراد از «معين» سهولت جريان است كه فرموده «يُفَجِّرُونَها تَفْجيزاً».
چشم. چشمه. مثل [مائده:45]. كه به معنى چشم است و مثل [بقره:60]. كه به معنى چشمه است با مراجعه به قرآن خواهيم ديد كه جمع عين به معنى چشم اعين است مثل [اعراف:179]. و جمع عين به معنى چشمه اعيون. مثل [حجر:45]. به نظر راغب معناى اصلى عين چشم است و معانى ديگر به عنايت مى‏باشد حتى چشمه را از آن عين گويند كه مثل چشم داراى آب است. گاهى از عين نظارت و حفظ و زير نظر گرفتن مراد است مثل [مؤمنون:27]. به او وحى كرديم كه كشتى را زير نظر ما و با دستور ما بساز ايضاً [طور:48]. [قمر:14]. [هود:37]. [طه:39]. عين: (به كسر اول) جمع عيناء و آن مؤنّث اعين است به معنى درشت چشم. [دخان:54]. زنان سيمين تن و درشت چشم به آنها تزويج كرده‏ايم. اهل لغت اعين را هم درشت چشم و هم مذكّر گاو وحشى و عيناء را زن درشت چشم و هم مؤنّث گاو وحشى گفته‏اند ولى راغب عقيده دارد كه اعين و عيناء به گاو وحشى گفته مى‏شود به علت قشنگى چشم آن و زنان در قشنگى چشم به گاو وحشى تشبيه شده‏اند «عين» چهار بار در قرآن آمده همه در وصف حوريان بهشتى است. معين: جارى آشكار يا جارى به سهولت در قاموس و اقرب گفته: «ماء معين و معيون» آبى كه آشكار و جارى است. علت اين تسميه چنانكه طبرسى و راغب و ديگران گفته‏اند آشكار و پيش چشم بودن آن است. [ملك:30]. بگو اگر آبتان در زمين فرو رود كه آبى آشكار و جارى يا آب سهل الجريان براى شما مى‏آورد. ممكن است ميم در «معين» اصل كلمه باشد از «معن الماء» كه به معنى سهولت جريان است در لغت آمده «معن الماء: سهل و سال» در اين صورت فعيل به معنى فاعل است ماء معين يعنى آبى كه به سهولت جارى است. و شايد چنانكه طبرسى احتمال داده مفعول باشد از «عين الماء» كه آشكار و پيش چشم جارى مى‏شود. در اين صورت ميم اصل كلمه نيست. و «ماء معين» يعنى آبى كه ديده شده و پيش چشم است. [مؤمنون:50]. رجوع شود به «ربو». [صافات:45]. در مجمع ذيل آيه از اخفش نقل شده: مراد از كأس در تمام قرآن خمر است. ديگران آن را كاسه مع‏الخمر گفته‏اند به هر حال از «معين» هم روشن مى‏شود كه شراب بهشتى به سهولت در روى زمين جارى مى‏شود يعنى: شرابى سهل الجرى يا شرابى كه از جارى شونده بخصوصى است بر آنها بگردانند آيه [انسان:5-6]. مشروح آيه ما نحن فيه است و از آن به دست مى‏آيد كه مراد از «معين» سهولت جريان است كه فرموده «يُفَجِّرُونَها تَفْجيزاً».
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ب:100, هم:94, ها:86, من:83, ل:73, فى:72, ه:62, ف:61, ک:51, لا:49, ما:46, على:38, نا:37, جنن:35, کم:33, قرر:33, الى:33, کون:32, انن:31, نفس:28, شرب:28, ى:26, رئى:24, قول:24, الله:22, امن:22, علم:22, نن:21, ربب:21, عن:21, لقى:21, حزن:20, اذ:20, اکل:20, وقى:20, قوم:20, قد:20, الذين:20, انف:19, انس:19, اتى:19, ايى:19, اله:19, قلل:19, جزى:19, کئس:19, هما:18, حور:18, بيض:18, جرى:18, اذن:18, موه:18, وله:18, ان:18, عين:18, ذلک:17, زوج:17, مزج:17, مدد:17, شهو:17, عمل:17, صنع:17, فجر:17, کلل:17, کذب:17, وجد:16, کما:16, ثنى:16, زرع:16, وحى:16, الو:16, بصر:16, هن:16, فکه:16, قبل:16, عشر:16, لذذ:16, يا:15, يوم:15, امم:15, فيض:15, نعم:15, کرم:15, فلک:15, کى:15, جعل:15, مثل:15, طمس:15, ا:15, رسل:15, ذات:14, رود:14, کفر:14, کوب:14, سرر:14, کنن:14, قضى:14, لعل:14, ثم:14, رضو:14, ام:14, عند:14, عظم:14, ذرر:14, خفى:14, سحر:14, نخل:14, سمع:14, دمع:14, غرب:14, طرف:14, جىء:14, ظلل:14, سمو:14, متع:14, فعل:13, خلد:13, نزف:13, سقى:13, عذب:13, خوف:13, اذا:13, حمل:13, امر:13, زنجبيل:13, قتل:13, ترک:13, کافور:13, کان:13, صدر:13, طوع:13, لسن:13, دنو:13, اخذ:13, دعو:13, دخل:13, لبس:13, کنز:13, سنم:13, ليس:13, ن:13, بنو:13, ولى:13, ارث:13, شفه:13, ارض:13, برق:13, زرى:13, حمء:13, انى:13, دور:13, شهر:13, قطر:13, عدو:13, طوف:13, صدع:13, خون:13, نضخ:13, اما:13, انتم:13, يقن:13, طلع:12, لو:12, لن:12, رهب:12, سندس:12, فرعون:12, الذى:12, سئل:12, لغو:12, قصر:12, جند:12, تبع:12, يوسف:12, ذوق:12, سبق:12, دسر:12, وحد:12, احد:12, حمى:12, عرض:12, لولو:12, همر:12, مشى:12, هدى:12, سبح:12, غطو:12, شفع:12, شىء:12, خير:12, سيل:12, نجد:12, وجه:12, ثمر:12, نور:12, سلم:12, استبرق:12, ابريق:12, هنا:12, لوح:12, لما:12, ربو:12, مرء:12, اخو:12, صرط:12, قرب:12, صلى:12, نصب:12, غرق:12, حمد:12, رفع:12, ضيف:12, تلک:12, طير:12, ايد:12, نزل:12, طعم:12, حجر:12, وسم:12, عجل:12, عبد:12, لم:12, نظر:12, خطء:12, نزع:12, قسم:12, نحت:12, قرء:12, جنى:12, شهد:12, غشو:12, هضم:12, بشر:11, فقه:11, سنن:11, اول:11, خرج:11, زين:11, شمس:11, صفف:11, لحم:11, خطب:11, ذکر:11, يدى:11, هنء:11, سلسبيل:11, غشى:11, حذر:11, جزء:11, الا:11, حمم:11, وضع:11, بعض:11, کسب:11, هو:11, عنب:11, قرآن:11, جحم:11, اسف:11, رطب:11, ولد:11, نذر:11, نهر:11, غدو:11, کظم:11, ملک:11, عشو:11, حيى:11, جرم:11, بطش:11, ابراهيم:11, يى:11, انت:11, طيب:11, التى:11, بين:11, روح:11, نصر:11, بجس:11, بوب:11, نحن:11, ضرع:11, جمع:11, غرف:11, بلغ:11, وعد:11, جنح:11, کبر:11, بئس:11, فتح:11, لئک:11, عرف:11, قدر:11, قلب:11, غور:11, حين:11, برر:11, اوى:11, اخر:11, حبب:11, هل:11, جهنم:11, ردد:10, نجو:10, الک:10, جناح:10, عسى:10, وکء:10, ذا:10, عصى:10, حکم:10, رجع:10, ائى:10, قرنين:10, صبر:10, ذهب:10, وهب:10, حقق:10, حتى:10, فور:10, موت:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۹

تکرار در قرآن: ۶۵(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

چشم. چشمه. مثل [مائده:45]. كه به معنى چشم است و مثل [بقره:60]. كه به معنى چشمه است با مراجعه به قرآن خواهيم ديد كه جمع عين به معنى چشم اعين است مثل [اعراف:179]. و جمع عين به معنى چشمه اعيون. مثل [حجر:45]. به نظر راغب معناى اصلى عين چشم است و معانى ديگر به عنايت مى‏باشد حتى چشمه را از آن عين گويند كه مثل چشم داراى آب است. گاهى از عين نظارت و حفظ و زير نظر گرفتن مراد است مثل [مؤمنون:27]. به او وحى كرديم كه كشتى را زير نظر ما و با دستور ما بساز ايضاً [طور:48]. [قمر:14]. [هود:37]. [طه:39]. عين: (به كسر اول) جمع عيناء و آن مؤنّث اعين است به معنى درشت چشم. [دخان:54]. زنان سيمين تن و درشت چشم به آنها تزويج كرده‏ايم. اهل لغت اعين را هم درشت چشم و هم مذكّر گاو وحشى و عيناء را زن درشت چشم و هم مؤنّث گاو وحشى گفته‏اند ولى راغب عقيده دارد كه اعين و عيناء به گاو وحشى گفته مى‏شود به علت قشنگى چشم آن و زنان در قشنگى چشم به گاو وحشى تشبيه شده‏اند «عين» چهار بار در قرآن آمده همه در وصف حوريان بهشتى است. معين: جارى آشكار يا جارى به سهولت در قاموس و اقرب گفته: «ماء معين و معيون» آبى كه آشكار و جارى است. علت اين تسميه چنانكه طبرسى و راغب و ديگران گفته‏اند آشكار و پيش چشم بودن آن است. [ملك:30]. بگو اگر آبتان در زمين فرو رود كه آبى آشكار و جارى يا آب سهل الجريان براى شما مى‏آورد. ممكن است ميم در «معين» اصل كلمه باشد از «معن الماء» كه به معنى سهولت جريان است در لغت آمده «معن الماء: سهل و سال» در اين صورت فعيل به معنى فاعل است ماء معين يعنى آبى كه به سهولت جارى است. و شايد چنانكه طبرسى احتمال داده مفعول باشد از «عين الماء» كه آشكار و پيش چشم جارى مى‏شود. در اين صورت ميم اصل كلمه نيست. و «ماء معين» يعنى آبى كه ديده شده و پيش چشم است. [مؤمنون:50]. رجوع شود به «ربو». [صافات:45]. در مجمع ذيل آيه از اخفش نقل شده: مراد از كأس در تمام قرآن خمر است. ديگران آن را كاسه مع‏الخمر گفته‏اند به هر حال از «معين» هم روشن مى‏شود كه شراب بهشتى به سهولت در روى زمين جارى مى‏شود يعنى: شرابى سهل الجرى يا شرابى كه از جارى شونده بخصوصى است بر آنها بگردانند آيه [انسان:5-6]. مشروح آيه ما نحن فيه است و از آن به دست مى‏آيد كه مراد از «معين» سهولت جريان است كه فرموده «يُفَجِّرُونَها تَفْجيزاً».

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
عَيْناً ۶
الْعَيْنِ‌ ۱
الْعَيْنَ‌ ۱
بِالْعَيْنِ‌ ۱
أَعْيُنَهُمْ‌ ۲
أَعْيُنَ‌ ۱
أَعْيُنٌ‌ ۲
أَعْيُنِکُمْ‌ ۱
أَعْيُنِهِمْ‌ ۲
أَعْيُنُهُمْ‌ ۳
أَعْيُنُکُمْ‌ ۱
بِأَعْيُنِنَا ۴
عَيْنَاهُ‌ ۱
عُيُونٍ‌ ۸
عَيْنَيْکَ‌ ۲
عَيْنَاکَ‌ ۱
عَيْنٍ‌ ۳
عَيْنِي‌ ۱
عَيْنُهَا ۲
أَعْيُنِ‌ ۱
مَعِينٍ‌ ۴
أَعْيُنٍ‌ ۲
أَعْيُنُهُنَ‌ ۱
عَيْنَ‌ ۲
الْعُيُونِ‌ ۱
عِينٌ‌ ۲
الْأَعْيُنِ‌ ۱
الْأَعْيُنُ‌ ۱
عِينٍ‌ ۲
عُيُوناً ۱
عَيْنَانِ‌ ۲
عَيْنٌ‌ ۱
عَيْنَيْنِ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط