ریشه عصف: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
شدت. برگ. كاه. [يونس:22]. آمد به آن بادى تند [ابراهيم:18]. اعمال كافران همچون خاكسترى است كه باد بر آن در روز طوفانى به شدت وزيده. «ريحٌ عاصِفَةٌ» يعنى باد طوفانى. [رحمن:11-12]. عصف را در آيه برگ، كاه و علف حبوبات گفته‏اند. الميزان آن را غلاف حبوبات از قبيل عدس و لوبيا و غيره گفته است. قول الميزان از همه بهتر و درست‏تر است زيرا «ذوُالْعَصْفِ» مقابل «ذات الْاَكْمام» است كه درباره نخل آمده همان طور كه از اكمام غلاف خرما مراد است از ذوالعصف نيز غلاف حبوبات مراد است در صحاح و قاموس در معنى «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» گفته شده «كَوَرَقٍ اُكِلَ حَبُّهُ وَ بَقِىَ تِبْنُهُ» مانند برگى كه دانه‏اش خورده شده و كاهش باقى مانده است. على هذا مراد از عصف در آيه غلاف دانه هاست و چون آنها بالاخره كاه خواهند شد بر آنها عصف اطلاق شده است و چون ذوالعصف از صفات مخصوصه حبّ است لذا نمى‏شود آن را برگ معنى كرد. [فيل:5]. اگر مأكول به معنى جويده شده باشد مثل [سباء:14]. كه ظاهراً به معنى جويدن است، معنى آن است كه خدا ياران فيل را مانند برگ و كاه جويده گردانيد وگرنه بايد عصف مأكول را همانطور كه از صحاح و قاموس نقل شد به معنى غلافى كه كه مغزش خورده شده و پوستش مانده است بگيريم. الميزان گفته: عصف مأكول برگى است كه دانه‏اش خورده شده و يا پوستى كه مغزش خورده شده به قول بعضى مراد از عصف مأكول برگى است كه اكال (كرم) آن را خورده و فاسد كرده است. ناگفته نماند عصف مأكول را سرگين معنى كردن درست نيست و از ساحت قرآن به دور است. اگر مراد از عصف مأكول پوستى كه مغزش خورده شده باشد، مقصود از آيه آن است كه خداوند شوكت و نيرو و اقتدار آنها را به وسيله حجاره سجّيل گرفت و بى نيرو و ضعيف و پراكنده شدند همانطور كه قشر پس از خورده شدن مغز بى فايده مى‏شود. به درستى معلوم نيست كه اصحاب فيل همه مرده‏اند يا عدّه‏اى متفرق و پراكنده شده و عدّه‏اى مرده‏اند وجه دوم درست است . [مرسلات:1-2]. ظاهراً مراد از عاصفات بادهاى طوفانى است مثل [انبیاء:81]. مشروح سخن در «رسل» گذشت.
شدت. برگ. كاه. [يونس:22]. آمد به آن بادى تند [ابراهيم:18]. اعمال كافران همچون خاكسترى است كه باد بر آن در روز طوفانى به شدت وزيده. «ريحٌ عاصِفَةٌ» يعنى باد طوفانى. [رحمن:11-12]. عصف را در آيه برگ، كاه و علف حبوبات گفته‏اند. الميزان آن را غلاف حبوبات از قبيل عدس و لوبيا و غيره گفته است. قول الميزان از همه بهتر و درست‏تر است زيرا «ذوُالْعَصْفِ» مقابل «ذات الْاَكْمام» است كه درباره نخل آمده همان طور كه از اكمام غلاف خرما مراد است از ذوالعصف نيز غلاف حبوبات مراد است در صحاح و قاموس در معنى «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» گفته شده «كَوَرَقٍ اُكِلَ حَبُّهُ وَ بَقِىَ تِبْنُهُ» مانند برگى كه دانه‏اش خورده شده و كاهش باقى مانده است. على هذا مراد از عصف در آيه غلاف دانه هاست و چون آنها بالاخره كاه خواهند شد بر آنها عصف اطلاق شده است و چون ذوالعصف از صفات مخصوصه حبّ است لذا نمى‏شود آن را برگ معنى كرد. [فيل:5]. اگر مأكول به معنى جويده شده باشد مثل [سباء:14]. كه ظاهراً به معنى جويدن است، معنى آن است كه خدا ياران فيل را مانند برگ و كاه جويده گردانيد وگرنه بايد عصف مأكول را همانطور كه از صحاح و قاموس نقل شد به معنى غلافى كه كه مغزش خورده شده و پوستش مانده است بگيريم. الميزان گفته: عصف مأكول برگى است كه دانه‏اش خورده شده و يا پوستى كه مغزش خورده شده به قول بعضى مراد از عصف مأكول برگى است كه اكال (كرم) آن را خورده و فاسد كرده است. ناگفته نماند عصف مأكول را سرگين معنى كردن درست نيست و از ساحت قرآن به دور است. اگر مراد از عصف مأكول پوستى كه مغزش خورده شده باشد، مقصود از آيه آن است كه خداوند شوكت و نيرو و اقتدار آنها را به وسيله حجاره سجّيل گرفت و بى نيرو و ضعيف و پراكنده شدند همانطور كه قشر پس از خورده شدن مغز بى فايده مى‏شود. به درستى معلوم نيست كه اصحاب فيل همه مرده‏اند يا عدّه‏اى متفرق و پراكنده شده و عدّه‏اى مرده‏اند وجه دوم درست است . [مرسلات:1-2]. ظاهراً مراد از عاصفات بادهاى طوفانى است مثل [انبیاء:81]. مشروح سخن در «رسل» گذشت.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ف:100, روح:63, نشر:60, ب:54, فرق:48, هم:42, ها:36, من:36, عرف:36, رسل:33, عصف:33, جىء:33, ه:27, ک:27, فى:27, الى:24, يوم:22, ذو:22, لا:22, جرى:22, ايى:22, اکل:21, امر:21, ل:21, کمم:21, حبب:21, قدر:21, جعل:19, سجيل:19, ذات:19, شکر:19, سليمان:19, موج:19, ما:19, الو:18, نخل:18, انتم:18, هل:16, کلل:16, فکه:16, کسب:16, حجر:16, کون:15, ربب:15, ارض:15, فرح:15, شدد:15, على:15, ظنن:13, طيب:13, کم:13, التى:13, کما:13, شىء:13, برک:12, رمد:12, ذلک:12, انن:12, هو:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۲

تکرار در قرآن: ۷(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

شدت. برگ. كاه. [يونس:22]. آمد به آن بادى تند [ابراهيم:18]. اعمال كافران همچون خاكسترى است كه باد بر آن در روز طوفانى به شدت وزيده. «ريحٌ عاصِفَةٌ» يعنى باد طوفانى. [رحمن:11-12]. عصف را در آيه برگ، كاه و علف حبوبات گفته‏اند. الميزان آن را غلاف حبوبات از قبيل عدس و لوبيا و غيره گفته است. قول الميزان از همه بهتر و درست‏تر است زيرا «ذوُالْعَصْفِ» مقابل «ذات الْاَكْمام» است كه درباره نخل آمده همان طور كه از اكمام غلاف خرما مراد است از ذوالعصف نيز غلاف حبوبات مراد است در صحاح و قاموس در معنى «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ» گفته شده «كَوَرَقٍ اُكِلَ حَبُّهُ وَ بَقِىَ تِبْنُهُ» مانند برگى كه دانه‏اش خورده شده و كاهش باقى مانده است. على هذا مراد از عصف در آيه غلاف دانه هاست و چون آنها بالاخره كاه خواهند شد بر آنها عصف اطلاق شده است و چون ذوالعصف از صفات مخصوصه حبّ است لذا نمى‏شود آن را برگ معنى كرد. [فيل:5]. اگر مأكول به معنى جويده شده باشد مثل [سباء:14]. كه ظاهراً به معنى جويدن است، معنى آن است كه خدا ياران فيل را مانند برگ و كاه جويده گردانيد وگرنه بايد عصف مأكول را همانطور كه از صحاح و قاموس نقل شد به معنى غلافى كه كه مغزش خورده شده و پوستش مانده است بگيريم. الميزان گفته: عصف مأكول برگى است كه دانه‏اش خورده شده و يا پوستى كه مغزش خورده شده به قول بعضى مراد از عصف مأكول برگى است كه اكال (كرم) آن را خورده و فاسد كرده است. ناگفته نماند عصف مأكول را سرگين معنى كردن درست نيست و از ساحت قرآن به دور است. اگر مراد از عصف مأكول پوستى كه مغزش خورده شده باشد، مقصود از آيه آن است كه خداوند شوكت و نيرو و اقتدار آنها را به وسيله حجاره سجّيل گرفت و بى نيرو و ضعيف و پراكنده شدند همانطور كه قشر پس از خورده شدن مغز بى فايده مى‏شود. به درستى معلوم نيست كه اصحاب فيل همه مرده‏اند يا عدّه‏اى متفرق و پراكنده شده و عدّه‏اى مرده‏اند وجه دوم درست است . [مرسلات:1-2]. ظاهراً مراد از عاصفات بادهاى طوفانى است مثل [انبیاء:81]. مشروح سخن در «رسل» گذشت.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
عَاصِفٌ‌ ۱
عَاصِفٍ‌ ۱
عَاصِفَةً ۱
الْعَصْفِ‌ ۱
فَالْعَاصِفَاتِ‌ ۱
عَصْفاً ۱
کَعَصْفٍ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط