ریشه عشر: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
معاشرت به معنى مصاحبت و مخالطه است.[نساء:19].با زنان به شايستگى زندگى كنيد. اين جمله شامل وظائف مرد با زن است اعم از وظائف واجب و مستحّب. عَشْر (بر وزن فلس)از اسماء عدد است به معنى ده [انعام:160]. همچنين است عشرة (بفتح عين وسكون شين و فتح راء ايضاًبه فتح هر سه) مثل [بقره:60] كه بر وزن اول است و مثل [بقره:196]. ناگفته نماند: اصل آن است كه عشرة با سه فتح باشد چنانكه در آيه اخير. ولى با سكون شين نيز جايز است در مجمع فرموده: عشرة را در «اِثْنَتا عَشْرَةَ...»بالاجماع به سكون شين خوانده‏اند كسر آن نيز جايز است. كسر لغت ربيعه و تميم و اسكان لغت اهل حجاز است. عشير: معاشر و رفيق. [حج:13] البته بد مولى و بد همدم و رفيقى است. عشير به معنى يك دهم نيز آمده ولى در قرآن مجيد به كار نرفته است. عشيره: خانواده. راغب گويد: عشيره اهل رجل و خانواده اوست كه به وسيله آنها زياد مى‏شود و براى او به منزله عدد كامل مى‏شوند كه عشره عدد كامل است ديگران آن را اقوام نزديك پدرى يا قبيله گفته‏اند [شعراء:214]. بايد دانست كه پدران و فرزندان و برادران داخل در عشيره نيستند به قرينه [توبه:24]. مگر آن كه گفته شود «عَشيرَتُكُمْ» ذكر عامّ بعد از خاص است. معشر: جماعت. [انعام:130]. اين لفظ سه بار در قرآن به كار رفته و همه درباره جن و انس است: [انعام:128-130]. [رحمن:33] . مِعْشار (به كسر ميم): يك دهم [سباء:45]. يعنى گذشتگان انبیاء را تكذيب كردند (و هلاك شدند) و اينان كه تكذيب مى‏كنند به يك دهم آنچه به گذشتگان داده‏ايم نرسيده‏اند (آنها با آن همه قدرت كه از بين رفتند اينها كه در قدرت از آنها كمترند حتماً هلاك خواهند شد) در اقرب الموارد گويد: به قولى معشار يك هزارم است كه گفته‏اند معشار يك دهم عشير و عشير يك دهم يك دهم است . ولى مراد از آن در قرآن ظاهراً ده يك است. اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است. [تكوير:3و4]. اهل لغت گفته‏اند: عشراء ناقه‏اى است كه در دهمين يا هشتمين ماه حاملگى است و يا مطلق شتر آبستن است. و عِشار (به كسر اول) جمع عشراء است و چون آيه درباره قيامت است گفته‏اند: يعنى آنگاه كه شتران آبستن (مورد علاقه عرب) رها كرده شوند. ولى به نظر من مراد از عشار مطلق حامله است، نه شتران و مراد از «عطّلت» خالى بودن است. در كتاب معاد از نظر قرآن و علم ص 37 چنين نوشته‏ام : ابن اثير در نهايه گويد: عشراء شترى را گويند كه ده ماه از حاملگى آن گذشته باشد. سپس اين كلمه عموميت يافت بهر حامله عشراء گفته شد، جمع آن عشار است. صاحب قاموس گفته: تعطيل به معنى تفريغ و خالى كردن است بنابراين اگر گوئيم فلان اداره تعطيل شد يعنى از كارمندان خالى گرديد، در آيه ديگر در خصوص قيامت آمده: [حج:2]. يعنى: آن روز هر باردار بار خود را مى‏گذارد. (تمام شد) و در آيه ديگر هست: [نباء:17]. على هذا ظاهر آن است كه مراد از «وَ اِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» خالى شدن حامله‏ها و گسيختن ذرّات موجودات از همديگر است تا ذره‏اى در بطن ذره‏اى نماند.
معاشرت به معنى مصاحبت و مخالطه است.[نساء:19].با زنان به شايستگى زندگى كنيد. اين جمله شامل وظائف مرد با زن است اعم از وظائف واجب و مستحّب. عَشْر (بر وزن فلس)از اسماء عدد است به معنى ده [انعام:160]. همچنين است عشرة (بفتح عين وسكون شين و فتح راء ايضاًبه فتح هر سه) مثل [بقره:60] كه بر وزن اول است و مثل [بقره:196]. ناگفته نماند: اصل آن است كه عشرة با سه فتح باشد چنانكه در آيه اخير. ولى با سكون شين نيز جايز است در مجمع فرموده: عشرة را در «اِثْنَتا عَشْرَةَ...»بالاجماع به سكون شين خوانده‏اند كسر آن نيز جايز است. كسر لغت ربيعه و تميم و اسكان لغت اهل حجاز است. عشير: معاشر و رفيق. [حج:13] البته بد مولى و بد همدم و رفيقى است. عشير به معنى يك دهم نيز آمده ولى در قرآن مجيد به كار نرفته است. عشيره: خانواده. راغب گويد: عشيره اهل رجل و خانواده اوست كه به وسيله آنها زياد مى‏شود و براى او به منزله عدد كامل مى‏شوند كه عشره عدد كامل است ديگران آن را اقوام نزديك پدرى يا قبيله گفته‏اند [شعراء:214]. بايد دانست كه پدران و فرزندان و برادران داخل در عشيره نيستند به قرينه [توبه:24]. مگر آن كه گفته شود «عَشيرَتُكُمْ» ذكر عامّ بعد از خاص است. معشر: جماعت. [انعام:130]. اين لفظ سه بار در قرآن به كار رفته و همه درباره جن و انس است: [انعام:128-130]. [رحمن:33] . مِعْشار (به كسر ميم): يك دهم [سباء:45]. يعنى گذشتگان انبیاء را تكذيب كردند (و هلاك شدند) و اينان كه تكذيب مى‏كنند به يك دهم آنچه به گذشتگان داده‏ايم نرسيده‏اند (آنها با آن همه قدرت كه از بين رفتند اينها كه در قدرت از آنها كمترند حتماً هلاك خواهند شد) در اقرب الموارد گويد: به قولى معشار يك هزارم است كه گفته‏اند معشار يك دهم عشير و عشير يك دهم يك دهم است . ولى مراد از آن در قرآن ظاهراً ده يك است. اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است. [تكوير:3و4]. اهل لغت گفته‏اند: عشراء ناقه‏اى است كه در دهمين يا هشتمين ماه حاملگى است و يا مطلق شتر آبستن است. و عِشار (به كسر اول) جمع عشراء است و چون آيه درباره قيامت است گفته‏اند: يعنى آنگاه كه شتران آبستن (مورد علاقه عرب) رها كرده شوند. ولى به نظر من مراد از عشار مطلق حامله است، نه شتران و مراد از «عطّلت» خالى بودن است. در كتاب معاد از نظر قرآن و علم ص 37 چنين نوشته‏ام : ابن اثير در نهايه گويد: عشراء شترى را گويند كه ده ماه از حاملگى آن گذشته باشد. سپس اين كلمه عموميت يافت بهر حامله عشراء گفته شد، جمع آن عشار است. صاحب قاموس گفته: تعطيل به معنى تفريغ و خالى كردن است بنابراين اگر گوئيم فلان اداره تعطيل شد يعنى از كارمندان خالى گرديد، در آيه ديگر در خصوص قيامت آمده: [حج:2]. يعنى: آن روز هر باردار بار خود را مى‏گذارد. (تمام شد) و در آيه ديگر هست: [نباء:17]. على هذا ظاهر آن است كه مراد از «وَ اِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» خالى شدن حامله‏ها و گسيختن ذرّات موجودات از همديگر است تا ذره‏اى در بطن ذره‏اى نماند.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, ف:96, هم:86, ب:76, ه:67, اذا:63, ما:62, کم:60, ان:56, ل:50, ثنى:49, کون:41, قول:39, ها:38, اله:37, انس:37, يا:35, وله:35, اتى:34, الله:34, ليل:33, جنن:33, ک:33, هن:33, تمم:31, قد:30, علم:30, ى:30, شهر:29, انن:28, مثل:27, او:27, الا:26, فى:25, عين:25, کذب:24, بلغ:23, فجر:22, يوم:22, کتب:22, بين:22, طعم:22, حشر:21, ربب:21, على:21, بئس:21, رئى:21, اخو:21, نذر:20, بنو:20, الى:20, عند:20, ربع:20, کلل:20, حجج:19, زوج:19, لم:19, فرى:18, سکن:18, جىء:18, شفع:18, امن:18, موسى:18, نحن:18, جعل:17, وحد:17, طوع:17, کوکب:17, قرب:17, عذب:17, الذين:17, سور:17, تسع:17, سير:17, اذ:17, صبر:17, غلب:17, کسب:17, مئى:17, سبط:17, ولى:17, شرب:17, تلک:17, کمل:17, وتر:17, عطل:17, نقب:17, اول:16, شمس:16, لبث:16, رجع:16, کما:16, احد:16, بعض:16, مول:16, صحب:16, ذلک:16, جنح:16, فحش:16, امم:16, حجر:16, جبل:16, جمع:16, خفض:16, وحش:16, عمل:16, کدر:15, عرف:15, نور:15, هل:15, اهل:15, کثر:15, قرف:15, وسط:15, رسل:15, ثلث:15, وحى:15, وذر:15, سرى:15, عدل:15, قطع:15, وقت:15, کفر:15, قمر:15, ا:15, بشر:14, سبع:14, نفس:14, دخل:14, ابو:14, بحر:14, نجم:14, حسن:14, قبل:14, بعث:14, اجل:14, اخر:14, تجر:14, يمن:14, الو:14, لوح:14, ثمن:14, بجس:14, اسرائيل:14, الک:14, قلب:14, لا:14, دعو:14, سجر:14, قتل:14, خفت:13, زرق:13, ربص:13, ظلم:13, رود:13, کره:13, عصى:13, حقق:13, نفذ:13, خشى:13, لئک:13, سوء:13, عقد:13, ملک:12, وعد:12, کسد:12, عظم:12, سقى:12, نفع:12, تبع:12, عدد:12, وثق:12, فعل:12, ن:12, شقق:11, جناح:11, عسى:11, ظلل:11, حرض:11, سمو:11, قطر:11, عصو:11, اجر:11, سجد:11, اکل:11, ايد:11, خلق:11, ام:11, حضر:10, نبو:10, دون:10, کيف:10, قوم:10, جزى:10, کسو:10, مع:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۹

تکرار در قرآن: ۲۷(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

معاشرت به معنى مصاحبت و مخالطه است.[نساء:19].با زنان به شايستگى زندگى كنيد. اين جمله شامل وظائف مرد با زن است اعم از وظائف واجب و مستحّب. عَشْر (بر وزن فلس)از اسماء عدد است به معنى ده [انعام:160]. همچنين است عشرة (بفتح عين وسكون شين و فتح راء ايضاًبه فتح هر سه) مثل [بقره:60] كه بر وزن اول است و مثل [بقره:196]. ناگفته نماند: اصل آن است كه عشرة با سه فتح باشد چنانكه در آيه اخير. ولى با سكون شين نيز جايز است در مجمع فرموده: عشرة را در «اِثْنَتا عَشْرَةَ...»بالاجماع به سكون شين خوانده‏اند كسر آن نيز جايز است. كسر لغت ربيعه و تميم و اسكان لغت اهل حجاز است. عشير: معاشر و رفيق. [حج:13] البته بد مولى و بد همدم و رفيقى است. عشير به معنى يك دهم نيز آمده ولى در قرآن مجيد به كار نرفته است. عشيره: خانواده. راغب گويد: عشيره اهل رجل و خانواده اوست كه به وسيله آنها زياد مى‏شود و براى او به منزله عدد كامل مى‏شوند كه عشره عدد كامل است ديگران آن را اقوام نزديك پدرى يا قبيله گفته‏اند [شعراء:214]. بايد دانست كه پدران و فرزندان و برادران داخل در عشيره نيستند به قرينه [توبه:24]. مگر آن كه گفته شود «عَشيرَتُكُمْ» ذكر عامّ بعد از خاص است. معشر: جماعت. [انعام:130]. اين لفظ سه بار در قرآن به كار رفته و همه درباره جن و انس است: [انعام:128-130]. [رحمن:33] . مِعْشار (به كسر ميم): يك دهم [سباء:45]. يعنى گذشتگان انبیاء را تكذيب كردند (و هلاك شدند) و اينان كه تكذيب مى‏كنند به يك دهم آنچه به گذشتگان داده‏ايم نرسيده‏اند (آنها با آن همه قدرت كه از بين رفتند اينها كه در قدرت از آنها كمترند حتماً هلاك خواهند شد) در اقرب الموارد گويد: به قولى معشار يك هزارم است كه گفته‏اند معشار يك دهم عشير و عشير يك دهم يك دهم است . ولى مراد از آن در قرآن ظاهراً ده يك است. اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است. [تكوير:3و4]. اهل لغت گفته‏اند: عشراء ناقه‏اى است كه در دهمين يا هشتمين ماه حاملگى است و يا مطلق شتر آبستن است. و عِشار (به كسر اول) جمع عشراء است و چون آيه درباره قيامت است گفته‏اند: يعنى آنگاه كه شتران آبستن (مورد علاقه عرب) رها كرده شوند. ولى به نظر من مراد از عشار مطلق حامله است، نه شتران و مراد از «عطّلت» خالى بودن است. در كتاب معاد از نظر قرآن و علم ص 37 چنين نوشته‏ام : ابن اثير در نهايه گويد: عشراء شترى را گويند كه ده ماه از حاملگى آن گذشته باشد. سپس اين كلمه عموميت يافت بهر حامله عشراء گفته شد، جمع آن عشار است. صاحب قاموس گفته: تعطيل به معنى تفريغ و خالى كردن است بنابراين اگر گوئيم فلان اداره تعطيل شد يعنى از كارمندان خالى گرديد، در آيه ديگر در خصوص قيامت آمده: [حج:2]. يعنى: آن روز هر باردار بار خود را مى‏گذارد. (تمام شد) و در آيه ديگر هست: [نباء:17]. على هذا ظاهر آن است كه مراد از «وَ اِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» خالى شدن حامله‏ها و گسيختن ذرّات موجودات از همديگر است تا ذره‏اى در بطن ذره‏اى نماند.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
عَشْرَةَ ۳
عَشَرَةٌ ۱
عَشْراً ۳
عَاشِرُوهُنَ‌ ۱
عَشَرَ ۴
عَشَرَةِ ۱
مَعْشَرَ ۳
عَشْرُ ۱
بِعَشْرٍ ۱
عِشْرُونَ‌ ۱
عَشِيرَتُکُمْ‌ ۱
بِعَشْرِ ۱
الْعَشِيرُ ۱
عَشِيرَتَکَ‌ ۱
مِعْشَارَ ۱
عَشِيرَتَهُمْ‌ ۱
الْعِشَارُ ۱
عَشْرٍ ۱

ریشه‌های مرتبط