ریشه صلح: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
جز (Move page script صفحهٔ ریشه صلح‌ را به ریشه صلح منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
مسالمت. سازش. راغب آن را از بين بردن نفرت ميان مردم، معنى كرده است [نساء:128]. سازش بهتر است در اقرب گويد: آن اسم است از مصالحه مذكّر و مؤنث هر دو به كار مى‏رود گويند: «وَقَعَ الصّلْ‏حُ وَ وَقَعَتِ الصُّلحُ». صلاح: شايسته شدن. خوب شدن، وآن ضد فساد است «صلح الشى‏ء صلاحاً: ضد فسد» در قرآن گاهى با فساد مقابل آمده و گاهى با سيئه مثل [اعراف:56-85]، [توبه:102]. [رعد:23]. «صلح» در آيه به معنى شايسته و خوب شدن است . صالح: شايسته. آنچه يا كسى كه شايسته و خوب است و در آن فساد نيست. مثل [بقره:62]، [فاطر:10]. كه وصف عمل است. عمل صالح و كار شايسته آن است كه مطابق عدل و انصاف باشد كه قهراً مفيد و مورد رضاى خداست. [تحريم:4]، [كهف:82]. صالح در اين آيات وصف شخص است . مراد از آن در [اعراف:189-190]. ظاهراً تام الخلقه و بى عيب است. چنانكه در [نور:32]. به معنى لياقت و اهليت است. صالحون: نيكوكاران. شايسته كاران. و آن پيوسته وصف اولوالعقل آمده اعم از ملك،، انس، و جن. صالحات در وصف اعمال و زنان به كار رفته است. مثل [بقره:25]، [نساء:34]. اصلاح: ايجاد صلح و سازش و الفت مثل [بقره:182]، [بقره:224]. و نيز به معنى اصلاح و شايسته كردن چيزى است. مثل‏[محمّد:2].يعنى سيّئاتشان را تكفير و حالتشان را اصلاح كرد. * [احقاف:15]. يعنى براى من در فرزندانم صلاح ايجاد كن و «لى» دلالت دارد كه اصلاح بنحوى باشد كه او نيز منفعت گردد و آنها بپذير خويش نبكوكار باشند مثل [انبياء:90]. و نحو [فرقان:74]. * [كهف:46]. ظاهراً مراد از قيامت صالحات تمام اعمال و كارهاى خير است و غرض از بقا باقى نزد خداست نه اينكه غرض از بقا باقى ماندن در دنيا پس از مردن شخص باشد و منظور از باقيات فقط آثار نيك باشد. زيرا بقاء تمام اعمال از ضرورت اسلام است [قمر:52-53]. اعمال صالحه آيا مراد از «صالِحات» در عناوين «آمَنوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ» كه كرّات و مرّات در قرآن مجيد آمده كارهائى است كه شرع آنها را شخصاً بيان فرموده و يا هر عمل صالح مطابق عدل و انصاف مورد رضاى حق است خواه در شرع بالخصوص بيان شده باشد يه نه. مخفى نماند «عَمِلُوا الصّالِحالتِ» كه بيشتر از پنجاه بار در قرآن ذكر شده در همه آنها توأم با «آمَنوا» يا «وَهُوَ مُؤْمِنُ» يا نظير آن دو است مگر در آيه [هود:11]. كه قطعاً در آن نيز ايمان منظور است. پس بى شكّ عمل صالح پيش خدا در صورتى مؤثر و مقرّب است كه توأم با ايمان به خدا باشد و در غير اين صورت پوچ و بى اثر خواهد بود [ابراهيم:18]. ولى با در نظر گرفتن ايمان هر كار شايسته كه مطابق با موازين عدل و انصاف است مورد رضاى عدل و انصاف است مورد رضاى خدا و مشمول عموم «الصالحات» است خواه در شرع بالخصوص تعيين شده باشد يا نه. هر كارى كه در آن حرام نداشته و مطابق عدل و انصاف باشد و صلاح را نيز دارا باشد با استفاده از عموم «الصالحات» مى‏توان انجام داد.
مسالمت. سازش. راغب آن را از بين بردن نفرت ميان مردم، معنى كرده است [نساء:128]. سازش بهتر است در اقرب گويد: آن اسم است از مصالحه مذكّر و مؤنث هر دو به كار مى‏رود گويند: «وَقَعَ الصّلْ‏حُ وَ وَقَعَتِ الصُّلحُ». صلاح: شايسته شدن. خوب شدن، وآن ضد فساد است «صلح الشى‏ء صلاحاً: ضد فسد» در قرآن گاهى با فساد مقابل آمده و گاهى با سيئه مثل [اعراف:56-85]، [توبه:102]. [رعد:23]. «صلح» در آيه به معنى شايسته و خوب شدن است . صالح: شايسته. آنچه يا كسى كه شايسته و خوب است و در آن فساد نيست. مثل [بقره:62]، [فاطر:10]. كه وصف عمل است. عمل صالح و كار شايسته آن است كه مطابق عدل و انصاف باشد كه قهراً مفيد و مورد رضاى خداست. [تحريم:4]، [كهف:82]. صالح در اين آيات وصف شخص است . مراد از آن در [اعراف:189-190]. ظاهراً تام الخلقه و بى عيب است. چنانكه در [نور:32]. به معنى لياقت و اهليت است. صالحون: نيكوكاران. شايسته كاران. و آن پيوسته وصف اولوالعقل آمده اعم از ملك،، انس، و جن. صالحات در وصف اعمال و زنان به كار رفته است. مثل [بقره:25]، [نساء:34]. اصلاح: ايجاد صلح و سازش و الفت مثل [بقره:182]، [بقره:224]. و نيز به معنى اصلاح و شايسته كردن چيزى است. مثل‏[محمّد:2].يعنى سيّئاتشان را تكفير و حالتشان را اصلاح كرد. * [احقاف:15]. يعنى براى من در فرزندانم صلاح ايجاد كن و «لى» دلالت دارد كه اصلاح بنحوى باشد كه او نيز منفعت گردد و آنها بپذير خويش نبكوكار باشند مثل [انبياء:90]. و نحو [فرقان:74]. * [كهف:46]. ظاهراً مراد از قيامت صالحات تمام اعمال و كارهاى خير است و غرض از بقا باقى نزد خداست نه اينكه غرض از بقا باقى ماندن در دنيا پس از مردن شخص باشد و منظور از باقيات فقط آثار نيك باشد. زيرا بقاء تمام اعمال از ضرورت اسلام است [قمر:52-53]. اعمال صالحه آيا مراد از «صالِحات» در عناوين «آمَنوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ» كه كرّات و مرّات در قرآن مجيد آمده كارهائى است كه شرع آنها را شخصاً بيان فرموده و يا هر عمل صالح مطابق عدل و انصاف مورد رضاى حق است خواه در شرع بالخصوص بيان شده باشد يه نه. مخفى نماند «عَمِلُوا الصّالِحالتِ» كه بيشتر از پنجاه بار در قرآن ذكر شده در همه آنها توأم با «آمَنوا» يا «وَهُوَ مُؤْمِنُ» يا نظير آن دو است مگر در آيه [هود:11]. كه قطعاً در آن نيز ايمان منظور است. پس بى شكّ عمل صالح پيش خدا در صورتى مؤثر و مقرّب است كه توأم با ايمان به خدا باشد و در غير اين صورت پوچ و بى اثر خواهد بود [ابراهيم:18]. ولى با در نظر گرفتن ايمان هر كار شايسته كه مطابق با موازين عدل و انصاف است مورد رضاى عدل و انصاف است مورد رضاى خدا و مشمول عموم «الصالحات» است خواه در شرع بالخصوص تعيين شده باشد يا نه. هر كارى كه در آن حرام نداشته و مطابق عدل و انصاف باشد و صلاح را نيز دارا باشد با استفاده از عموم «الصالحات» مى‏توان انجام داد.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
عمل:100, من:96, هم:88, ل:73, امن:72, ف:70, الذين:60, ه:56, انن:48, وله:40, اله:39, الله:38, فى:38, ب:38, لا:36, ان:35, ما:34, ى:34, قول:31, کون:27, ها:27, ربب:26, نا:25, جنن:25, ک:24, بين:23, على:23, کم:22, الا:22, دخل:22, هما:22, توب:21, اول:21, اجر:21, ذلک:20, قوم:20, کفر:20, خير:19, صالح:18, بعد:18, غفر:18, وقى:18, سوء:18, الى:17, اخر:17, جعل:17, اتى:17, عبد:17, صلح:16, جرى:16, عن:16, فسد:16, ارض:16, نن:16, نفس:16, رحم:16, او:16, حسن:15, اذ:15, جزى:15, هو:15, هدى:15, ثم:15, رسل:15, تحت:15, اخو:15, ن:15, ظلم:14, علم:14, انس:14, رود:14, ذکر:14, شىء:14, بشر:14, س:14, يا:14, خوف:13, غير:13, عذب:13, فضل:13, ا:13, کلل:13, عند:13, لما:13, رضو:13, صدق:13, حکم:13, لوط:13, امر:13, فعل:13, ابو:13, لو:12, يوم:12, قد:12, طيب:12, رجع:12, نصر:12, حقق:12, خلد:12, أما:12, نهر:12, سئل:12, جىء:12, نبو:12, لن:12, ولى:12, دون:12, حيى:12, وعد:12, دعو:12, سوى:12, ذرر:12, طوع:12, وصى:12, ذا:12, ثوب:12, اهل:12, نزل:12, عرف:12, جنح:12, دنو:12, اثم:12, الذى:12, ولد:12, اما:12, زوج:12, حضر:12, عسى:12, لقى:12, ضيع:12, امم:12, انث:12, ثمود:12, هن:12, بول:12, مثل:12, قسط:12, الم:12, بقى:12, اسحاق:12, نعم:12, وفى:12, اذا:12, مهد:12, وحى:12, جوب:12, صبر:12, کتب:12, جناح:12, قرب:11, نور:11, وهب:11, اننى:11, سعى:11, قلل:11, تبع:11, کسب:11, مع:11, کلم:11, وفق:11, زيد:11, حبب:11, روض:11, نوح:11, قتل:11, عدن:11, صحب:11, يحيى:11, منن:11, کبر:11, شرک:11, خلف:11, بصر:11, خرج:11, شحح:11, عظم:11, سلم:11, خلط:11, بلغ:11, رفق:11, غيب:11, ايى:11, اوى:11, شدد:11, خسر:11, لحق:11, لعل:11, برء:11, رزق:11, لعن:11, لم:11, صلو:11, مول:11, موت:11, شکر:11, ليس:11, کذب:11, هود:11, عرض:11, نذر:11, ظنن:11, سفل:11, نبء:11, ام:11, التى:11, رجل:11, غنى:11, وجد:11, نکر:11, غلم:11, الک:11, اوب:11, قدر:11, اسماعيل:11, فىء:11, بعض:11, فقد:11, برک:11, سدد:11, ضلل:11, فلح:11, ردد:11, سمع:11, مدن:11, قسم:11, رفع:11, بوء:11, قبل:11, طير:11, خبت:11, ذات:11, خون:11, عصم:11, کود:11, نتق:11, کرم:11, طعم:11, اليسع:11, نون:11, جبريل:11, شهد:11, نحن:11, حفظ:11, عفو:11, قنت:11, جمع:11, نجو:11, برر:11, ذلکم:11, جهل:11, يتم:11, ندو:11, لئک:11, سرد:11, فسق:11, ذنب:11, جبل:11, کهل:11, بغى:11, کلف:11, يونس:11, ريب:11, عزز:11, ورث:11, ذهب:11, انت:11, بدل:11, نفل:11, ايم:11, ترک:11, لسن:11, ندى:11, يقن:11, عجل:11, قلب:11, الياس:11, فوق:11, رشد:11, جنف:11, شرب:11, سرع:11, حيص:11, علق:11, سبل:11, حصر:11, ائى:11, قصو:11, هذا:11, طمع:11, رجو:11, اکل:10, حمل:10, عيسى:10, فرق:10, طوف:10, فرد:10, وذر:10, يعقوب:10, ملک:10, عدو:10, غضب:10, نفق:10, حزن:10, هزء:10, زکو:10, فخر:10, زلق:10, صعد:10, يمن:10, مکر:10, طمئن:10, امو:10, سود:10, کلا:10, احد:10, حرق:10, نهى:10, نکح:10, زين:10, کثر:10, سحر:10, ارث:10, حبر:10, سرف:10, طرق:10, بلو:10, عمى:10, لکن:10, سبغ:10, مکث:10, شرر:10, زلف:10, خسف:10, طمن:10, حلم:10, قرى:10, داود:10, بنو:10, شکک:10, کان:10, مرر:10, يى:10, دور:10, درج:10, ودد:10, علو:10, فردوس:10, رهط:10, غوى:10, عدل:10, حمد:10, سليمان:10, ضعف:10, سوع:10, وقع:10, اجل:10, عتد:10, قدد:10, موسى:10, ملل:10, عقب:10, هى:10, نظر:10, بئس:10, يوسف:10, هلک:10, فرح:10, عنت:10, ميل:10, عدد:10, اذى:10, لدن:10, کنز:10, زکريا:10, بيت:10, خلص:10, هون:10, وسع:10, خيب:10, تسع:10, ظلل:10, عود:10, بخل:10, ظهر:10, غرض:10, غشى:10, انا:10, محمد:10, فصل:10, هارون:10, دين:10, قطع:10, حجر:10, شعر:10, وحد:10, حدد:10, حلى:10, هذه:10, غرف:10, فقر:10, ابراهيم:10, امل:10, صرخ:10, عمر:10, فجر:10, نيل:10, بطل:10, فتن:10, مرء:10, هضم:10, جبر:10, عتو:10, وجه:10, غبن:10, حمم:10, خزى:10, صوب:10, کن:10, خلق:10, جرح:10, متع:10, نوق:10, بخس:10, جبى:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۲۸

تکرار در قرآن: ۱۸۰(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

مسالمت. سازش. راغب آن را از بين بردن نفرت ميان مردم، معنى كرده است [نساء:128]. سازش بهتر است در اقرب گويد: آن اسم است از مصالحه مذكّر و مؤنث هر دو به كار مى‏رود گويند: «وَقَعَ الصّلْ‏حُ وَ وَقَعَتِ الصُّلحُ». صلاح: شايسته شدن. خوب شدن، وآن ضد فساد است «صلح الشى‏ء صلاحاً: ضد فسد» در قرآن گاهى با فساد مقابل آمده و گاهى با سيئه مثل [اعراف:56-85]، [توبه:102]. [رعد:23]. «صلح» در آيه به معنى شايسته و خوب شدن است . صالح: شايسته. آنچه يا كسى كه شايسته و خوب است و در آن فساد نيست. مثل [بقره:62]، [فاطر:10]. كه وصف عمل است. عمل صالح و كار شايسته آن است كه مطابق عدل و انصاف باشد كه قهراً مفيد و مورد رضاى خداست. [تحريم:4]، [كهف:82]. صالح در اين آيات وصف شخص است . مراد از آن در [اعراف:189-190]. ظاهراً تام الخلقه و بى عيب است. چنانكه در [نور:32]. به معنى لياقت و اهليت است. صالحون: نيكوكاران. شايسته كاران. و آن پيوسته وصف اولوالعقل آمده اعم از ملك،، انس، و جن. صالحات در وصف اعمال و زنان به كار رفته است. مثل [بقره:25]، [نساء:34]. اصلاح: ايجاد صلح و سازش و الفت مثل [بقره:182]، [بقره:224]. و نيز به معنى اصلاح و شايسته كردن چيزى است. مثل‏[محمّد:2].يعنى سيّئاتشان را تكفير و حالتشان را اصلاح كرد. * [احقاف:15]. يعنى براى من در فرزندانم صلاح ايجاد كن و «لى» دلالت دارد كه اصلاح بنحوى باشد كه او نيز منفعت گردد و آنها بپذير خويش نبكوكار باشند مثل [انبياء:90]. و نحو [فرقان:74]. * [كهف:46]. ظاهراً مراد از قيامت صالحات تمام اعمال و كارهاى خير است و غرض از بقا باقى نزد خداست نه اينكه غرض از بقا باقى ماندن در دنيا پس از مردن شخص باشد و منظور از باقيات فقط آثار نيك باشد. زيرا بقاء تمام اعمال از ضرورت اسلام است [قمر:52-53]. اعمال صالحه آيا مراد از «صالِحات» در عناوين «آمَنوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ» كه كرّات و مرّات در قرآن مجيد آمده كارهائى است كه شرع آنها را شخصاً بيان فرموده و يا هر عمل صالح مطابق عدل و انصاف مورد رضاى حق است خواه در شرع بالخصوص بيان شده باشد يه نه. مخفى نماند «عَمِلُوا الصّالِحالتِ» كه بيشتر از پنجاه بار در قرآن ذكر شده در همه آنها توأم با «آمَنوا» يا «وَهُوَ مُؤْمِنُ» يا نظير آن دو است مگر در آيه [هود:11]. كه قطعاً در آن نيز ايمان منظور است. پس بى شكّ عمل صالح پيش خدا در صورتى مؤثر و مقرّب است كه توأم با ايمان به خدا باشد و در غير اين صورت پوچ و بى اثر خواهد بود [ابراهيم:18]. ولى با در نظر گرفتن ايمان هر كار شايسته كه مطابق با موازين عدل و انصاف است مورد رضاى عدل و انصاف است مورد رضاى خدا و مشمول عموم «الصالحات» است خواه در شرع بالخصوص تعيين شده باشد يا نه. هر كارى كه در آن حرام نداشته و مطابق عدل و انصاف باشد و صلاح را نيز دارا باشد با استفاده از عموم «الصالحات» مى‏توان انجام داد.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
مُصْلِحُونَ‌ ۲
الصَّالِحَاتِ‌ ۵۹
صَالِحاً ۳۶
الصَّالِحِينَ‌ ۲۱
أَصْلَحُوا ۵
فَأَصْلَحَ‌ ۱
إِصْلاَحٌ‌ ۱
الْمُصْلِحِ‌ ۱
تُصْلِحُوا ۲
إِصْلاَحاً ۲
أَصْلَحَا ۱
فَالصَّالِحَاتُ‌ ۱
إِصْلاَحٍ‌ ۱
يُصْلِحَا ۱
صُلْحاً ۱
الصُّلْحُ‌ ۱
أَصْلَحَ‌ ۶
إِصْلاَحِهَا ۲
صَالِحُ‌ ۳
أَصْلِحْ‌ ۲
الصَّالِحُونَ‌ ۳
الْمُصْلِحِينَ‌ ۲
أَصْلِحُوا ۱
صَالِحٌ‌ ۲
يُصْلِحُ‌ ۲
صَالِحٍ‌ ۲
الْإِصْلاَحَ‌ ۱
صَالِحِينَ‌ ۳
بِالصَّالِحِينَ‌ ۲
صَلَحَ‌ ۲
الصَّالِحَاتُ‌ ۲
أَصْلَحْنَا ۱
يُصْلِحُونَ‌ ۲
يُصْلِحْ‌ ۱
الصَّالِحُ‌ ۱
فَأَصْلِحُوا ۳
صَالِحَيْنِ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط