ریشه ذلل: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه ذلل‌ را به ریشه ذلل منتقل کرد)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::ذلل‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
ذلّ (بضم اول) و ذلّة (به كسراول) به معنى خوارى و ضّد عزّت است (صحاح - قاموس). ذلّ (به كسر اول) به معنى رام شدن است چنانكه در صحاح گويد و ذليل شخصى است كه آشكار خوار باشد و ناقه ذلول شتر رام است. در قاموس گويد: ذّل با ضم و گاهى با كسر آيد و به معنى نرمى است راغب مى‏گويد: ذلّ با ضمّ آنست كه از روى قهر باشد و با كسر آنست كه بعد از سختى و چموشى باشد. قول صحاح با استعمال قرآن بيشتر مى‏سازد. [طه:134]، يعنى پيش از آن كه ذليل و خوار گرديم از آيات تو پيروى كنيم. [آل عمران:26]، [اسراء:111]، يعنى در حكومت شريك و از ذلت يارى نداشته است و ذليل و خوار نبوده كه حاجت بولّى داشته باشد. [اعراف:152]، به آنها از پروردگارشان غضب و خوارى مى‏رسد در زندگى دنيا. كلمه ذلّة هفت بار در قرآن آمده است. * «اذلة» جمع ذليل است بمعنى خواران مثل [نمل:34]، عزيزان اهل آن را ذليل مى‏كنند و مثل [نمل:37]، و نيز جمع ذلول آمده به معنى رام‏ها و نرم‏ها نحو [مائده:54]، يعنى: بر مؤمنان نرم و رام و بر كفار عزيز و تنداند. چنان كه ذلل (بر وزن عنق) نيز جمع ذلول است مثل [نحل:69]، به عقيده مجاهد «ذللاً» صفت «سبل» و حال است از آن. يعنى: به راه‏هاى خدايت وارد شو در حالى كه آسان و رام‏اند و از ديگرى نقل شده كه صفت «اَلنَّحْل» است. در اين صورت جمع آمدن، ظاهراً براى آن باشد كه از نحل جنس مراد است. اذّل اسم تفيضل ذلّت است نحو [منافقون:8]، يعنى: عزيزتر حتماً ذليل‏تر را از مدينه بيرون مى‏كند. اين سخن عبداللّه ابى است لعنه اللّه [مجادله:20]. يعنى آن كه با خدا و رسول مخالفت مى‏كنند آنها در رديف ذليل‏ترانند. * [بقره:61]، آل عمران:112، درباره اين دو آيه در «حبل» بطور تفصيل سخن گفته‏ايم. * [ملك:15]، يعنى او كسى است كه زمين را براى شما آرام گردانيد پس در شانه‏هاى آن راه برويد و از روزى خدا بخوريد. با آيه فوق به حركت زمين استدلال كرده‏اند زيرا ذلول مركوبى را گويند كه چموش نيست و آرام است و حركت مى‏كند و در مركوب حركت ملحوظ است. اين در صورتى است كه ذلول فقط به مركوب گفته شود در نهج البلاغه خطبه 31 آمده «يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ» و نيز در قرآن آمده [بقره:71]. در كتاب آغاز و انجام جهان از كلمه مناكب كه به معنى شانه‏ها است استدلال شده به كرويّت زمين. اين استدلال كاملاً صحيح است زيرا رفتن در شانه‏هاى زمين در صورتى صحيح است كه همه جاى آن شانه‏هاى آن باشد و آن در صورتى است كه كروى باشد چنان كه با تأمل روشن خواهد شد. * [يس:72]، يعنى: چهارپايان را بر آنها رام كرديم [انسان:14]، يعنى چيدن ميوه‏هاى بهشت بر آنها رام و سهل شده است.
ذلّ (بضم اول) و ذلّة (به كسراول) به معنى خوارى و ضّد عزّت است (صحاح - قاموس). ذلّ (به كسر اول) به معنى رام شدن است چنانكه در صحاح گويد و ذليل شخصى است كه آشكار خوار باشد و ناقه ذلول شتر رام است. در قاموس گويد: ذّل با ضم و گاهى با كسر آيد و به معنى نرمى است راغب مى‏گويد: ذلّ با ضمّ آنست كه از روى قهر باشد و با كسر آنست كه بعد از سختى و چموشى باشد. قول صحاح با استعمال قرآن بيشتر مى‏سازد. [طه:134]، يعنى پيش از آن كه ذليل و خوار گرديم از آيات تو پيروى كنيم. [آل عمران:26]، [اسراء:111]، يعنى در حكومت شريك و از ذلت يارى نداشته است و ذليل و خوار نبوده كه حاجت بولّى داشته باشد. [اعراف:152]، به آنها از پروردگارشان غضب و خوارى مى‏رسد در زندگى دنيا. كلمه ذلّة هفت بار در قرآن آمده است. * «اذلة» جمع ذليل است بمعنى خواران مثل [نمل:34]، عزيزان اهل آن را ذليل مى‏كنند و مثل [نمل:37]، و نيز جمع ذلول آمده به معنى رام‏ها و نرم‏ها نحو [مائده:54]، يعنى: بر مؤمنان نرم و رام و بر كفار عزيز و تنداند. چنان كه ذلل (بر وزن عنق) نيز جمع ذلول است مثل [نحل:69]، به عقيده مجاهد «ذللاً» صفت «سبل» و حال است از آن. يعنى: به راه‏هاى خدايت وارد شو در حالى كه آسان و رام‏اند و از ديگرى نقل شده كه صفت «اَلنَّحْل» است. در اين صورت جمع آمدن، ظاهراً براى آن باشد كه از نحل جنس مراد است. اذّل اسم تفيضل ذلّت است نحو [منافقون:8]، يعنى: عزيزتر حتماً ذليل‏تر را از مدينه بيرون مى‏كند. اين سخن عبداللّه ابى است لعنه اللّه [مجادله:20]. يعنى آن كه با خدا و رسول مخالفت مى‏كنند آنها در رديف ذليل‏ترانند. * [بقره:61]، آل عمران:112، درباره اين دو آيه در «حبل» بطور تفصيل سخن گفته‏ايم. * [ملك:15]، يعنى او كسى است كه زمين را براى شما آرام گردانيد پس در شانه‏هاى آن راه برويد و از روزى خدا بخوريد. با آيه فوق به حركت زمين استدلال كرده‏اند زيرا ذلول مركوبى را گويند كه چموش نيست و آرام است و حركت مى‏كند و در مركوب حركت ملحوظ است. اين در صورتى است كه ذلول فقط به مركوب گفته شود در نهج البلاغه خطبه 31 آمده «يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ» و نيز در قرآن آمده [بقره:71]. در كتاب آغاز و انجام جهان از كلمه مناكب كه به معنى شانه‏ها است استدلال شده به كرويّت زمين. اين استدلال كاملاً صحيح است زيرا رفتن در شانه‏هاى زمين در صورتى صحيح است كه همه جاى آن شانه‏هاى آن باشد و آن در صورتى است كه كروى باشد چنان كه با تأمل روشن خواهد شد. * [يس:72]، يعنى: چهارپايان را بر آنها رام كرديم [انسان:14]، يعنى چيدن ميوه‏هاى بهشت بر آنها رام و سهل شده است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
هم:100, من:80, ها:80, ل:52, على:43, ف:37, لا:34, ب:34, الله:34, قول:32, اله:32, ه:31, ک:31, فى:30, وله:30, عزز:27, رهق:25, ذلک:23, شىء:22, ما:22, ربب:21, انن:21, کون:20, خشع:19, قطف:19, طوف:19, اول:19, ارض:19, خرج:19, کبر:18, کم:18, ملک:18, نن:18, هما:18, رسل:18, ايى:17, دنو:17, الى:17, ضرب:17, حبب:17, ذلل:17, ربص:17, رحم:17, ظلل:17, امن:16, الذى:16, جعل:16, بصر:16, سبل:16, غضب:16, ولى:15, انى:15, الذين:15, کلل:15, نصر:15, کتب:15, انتم:14, سکن:14, نظر:14, قد:14, جنح:14, يدى:14, خزى:14, ان:14, ثور:14, اين:14, اهل:14, صحب:14, مشى:14, صغر:14, بوء:14, بقر:14, قبل:14, يوم:14, قتر:14, حيى:14, بدر:14, وقى:14, طرف:13, بطن:13, فعل:13, وجه:13, يا:13, جنن:13, جزى:13, دعو:13, سلم:13, س:13, ثقف:13, الا:13, غلب:13, خفى:13, ى:13, سئل:13, نکب:13, سقى:13, سوء:13, مثل:13, خفض:13, کرم:13, حرث:12, ثم:12, زمهر:12, عرض:12, نعم:12, وفض:12, طوع:12, شرب:12, سلک:12, سجد:12, اکل:12, کفر:12, وعد:12, قوم:12, نصب:12, فضض:12, خبر:12, هو:12, ملء:12, ثمر:12, لم:12, نيل:12, ائى:12, خلف:12, فسد:12, جهد:12, خير:12, حبل:12, دبر:12, لون:11, خلد:11, کوب:11, حسن:11, زيد:11, لعل:11, فرى:11, شمس:11, لطف:11, رکب:11, نا:11, قرى:11, اوى:11, رئى:11, علم:11, انا:11, مدينه:11, دخل:11, مدن:11, شکر:11, عجل:11, نزع:11, حدد:11, وشى:11, رزق:11, اخذ:10, عصم:10, اذا:10, کسب:10, شرک:10, ربو:10, خسر:10, تبع:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۲

تکرار در قرآن: ۲۴(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

ذلّ (بضم اول) و ذلّة (به كسراول) به معنى خوارى و ضّد عزّت است (صحاح - قاموس). ذلّ (به كسر اول) به معنى رام شدن است چنانكه در صحاح گويد و ذليل شخصى است كه آشكار خوار باشد و ناقه ذلول شتر رام است. در قاموس گويد: ذّل با ضم و گاهى با كسر آيد و به معنى نرمى است راغب مى‏گويد: ذلّ با ضمّ آنست كه از روى قهر باشد و با كسر آنست كه بعد از سختى و چموشى باشد. قول صحاح با استعمال قرآن بيشتر مى‏سازد. [طه:134]، يعنى پيش از آن كه ذليل و خوار گرديم از آيات تو پيروى كنيم. [آل عمران:26]، [اسراء:111]، يعنى در حكومت شريك و از ذلت يارى نداشته است و ذليل و خوار نبوده كه حاجت بولّى داشته باشد. [اعراف:152]، به آنها از پروردگارشان غضب و خوارى مى‏رسد در زندگى دنيا. كلمه ذلّة هفت بار در قرآن آمده است. * «اذلة» جمع ذليل است بمعنى خواران مثل [نمل:34]، عزيزان اهل آن را ذليل مى‏كنند و مثل [نمل:37]، و نيز جمع ذلول آمده به معنى رام‏ها و نرم‏ها نحو [مائده:54]، يعنى: بر مؤمنان نرم و رام و بر كفار عزيز و تنداند. چنان كه ذلل (بر وزن عنق) نيز جمع ذلول است مثل [نحل:69]، به عقيده مجاهد «ذللاً» صفت «سبل» و حال است از آن. يعنى: به راه‏هاى خدايت وارد شو در حالى كه آسان و رام‏اند و از ديگرى نقل شده كه صفت «اَلنَّحْل» است. در اين صورت جمع آمدن، ظاهراً براى آن باشد كه از نحل جنس مراد است. اذّل اسم تفيضل ذلّت است نحو [منافقون:8]، يعنى: عزيزتر حتماً ذليل‏تر را از مدينه بيرون مى‏كند. اين سخن عبداللّه ابى است لعنه اللّه [مجادله:20]. يعنى آن كه با خدا و رسول مخالفت مى‏كنند آنها در رديف ذليل‏ترانند. * [بقره:61]، آل عمران:112، درباره اين دو آيه در «حبل» بطور تفصيل سخن گفته‏ايم. * [ملك:15]، يعنى او كسى است كه زمين را براى شما آرام گردانيد پس در شانه‏هاى آن راه برويد و از روزى خدا بخوريد. با آيه فوق به حركت زمين استدلال كرده‏اند زيرا ذلول مركوبى را گويند كه چموش نيست و آرام است و حركت مى‏كند و در مركوب حركت ملحوظ است. اين در صورتى است كه ذلول فقط به مركوب گفته شود در نهج البلاغه خطبه 31 آمده «يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ» و نيز در قرآن آمده [بقره:71]. در كتاب آغاز و انجام جهان از كلمه مناكب كه به معنى شانه‏ها است استدلال شده به كرويّت زمين. اين استدلال كاملاً صحيح است زيرا رفتن در شانه‏هاى زمين در صورتى صحيح است كه همه جاى آن شانه‏هاى آن باشد و آن در صورتى است كه كروى باشد چنان كه با تأمل روشن خواهد شد. * [يس:72]، يعنى: چهارپايان را بر آنها رام كرديم [انسان:14]، يعنى چيدن ميوه‏هاى بهشت بر آنها رام و سهل شده است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
الذِّلَّةُ ۲
ذَلُولٌ‌ ۱
تُذِلُ‌ ۱
أَذِلَّةٌ ۱
أَذِلَّةٍ ۱
ذِلَّةٌ ۵
ذُلُلاً ۱
الذُّلِ‌ ۳
نَذِلَ‌ ۱
أَذِلَّةً ۲
ذَلَّلْنَاهَا ۱
الْأَذَلِّينَ‌ ۱
الْأَذَلَ‌ ۱
ذَلُولاً ۱
ذُلِّلَتْ‌ ۱
تَذْلِيلاً ۱

ریشه‌های مرتبط