ریشه دخل: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
جز (Move page script صفحهٔ ریشه دخل‌ را به ریشه دخل منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
داخل شدن. ضدّ خروج. اگر گويند: چرا آن را ورود ترجمه نكرديم؟ گوئيم: ورود با دخول فرق دارد چنانكه در «ورد» خواهد آمد انشاءاللّه. و آن در زمان و مكان و اعمال به كار مى‏رود نحو [آل عمران:97]، [يوسف:36]. و نحو [حجرات:14]، [نصر:2]، [بقره:208] و نيز گفته مى‏شود: به سنّ شصت مثلا داخل شدم. و ماه يا سال فلان داخل شد. * [نساء:23] دخول در اين آيه و نظير آن كنايه از مقاربت است. مدخل (به ضمّ ميم و فتح خاء) مصدر است از باب افعال گفته مى‏شود: «ادخله ادخلا و مدخلا» و نيز اسم مكان است به معنى محل دخول طبرسى رحمة اللّه در ذيل آيه 59 حج فرموده مصدر و اسم مكان بودن هر دو صحيح است و مدخل به فتح مصدر ثلاثى است و نيز اسم مكان از ثلاثى است. (اقرب). [اسراء:80]. مرخل و مخرج هر دو مصدراند يعنى خدايا مرا داخل كن دخول راست و خارج كن خروج راست و از جانب خويش مرا تسلط يارى دهنده عطا فرما. شايد مراد آن است كه توفيق ده به هر كارى از روى صدق و راستى وارد شوم و به راستى و بهره خارج گردم. در آيه «اِنْ تَجْتَنِبوا كَبائرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِئاتِكُمْ وَ نُدْخِلَكُمْ مُدْخَلاً كَريماً» ظاهراً اسم مكان و مراد از آن شايد بهشت و شايد اعمّ باشد يعنى اگر از گناهان بزرگ كه نهى شده‏ايد اجتناب كنيد شما را به جاى محترم و دلپسندى داخل مى‏كنيم. ادّخال از باب افتعال وارد شدن به زور و تلاش است (راغب) [توبه:57] يعنى: اگر پناهگاهى با غارهائى يا راه فرارى پيدا مى‏كردند به سرعت بدان روى مى‏كردند. به نظر مى‏آيد كه مراد از مدّخل راه فرار باشد كه شخص به آن داخل شده و فرار مى‏كند. طبرسى نيز قريب به آن گفته است . دخل: (بر وزن فرس) كنايه از فساد و عداوت نهانى است (راغب) فساديكه به عقل و بدن داخل مى‏شود، حيله و مكر (اقرب) چيزى كه از روى فساد و تباهى داخل شود و گفته شده دغل و مكر است (مجمع) . * [نحل:94] يعنى سوگندهاى خويش را مايه فساد و فريب در ميان خود قرار ندهيد اين كلمه فقط دو بار در قرآن يافته است [نحل:92-94]. دخان يعنى دود [فصّلت:11] ظاهراً مراد از دخان همان گازهاى غليظ است كه از زمين در وقت سرد شدن برخاسته و به تدريج رقيق شده و طبقات جوّ را تشكيل داده است. مشروح اين سخن در «ارض» گذشت. * [دخان:10-16]. آمدن اين دخان در ظاهر آيات پيش از قيامت است زيرا فقط در آيه‏اخير صحبت از قيامت است و آن بطشه كبرى است ممكن است مراد از دخان بمب اتم باشد و در آينده جنگ اتمى در گيرد دخان در آيه نكره است يعنى دودى مخصوص، نيروى اتمى و اشعه آن پس از انفجار به صورت دود هوا را پر مى‏كند. آن وقت مردم بدرگاه خدا التماس مى‏آورند كه ما را نجات يده ولى اين بيدارى و ناله بى اثر خواهد بود زيرا پيامبران و مخصوصاً حضرت ختمى مرتبت (ص) آمدند و مردم را به صلح و برادرى خواندند ولى مردم آنها را بى دليل دانسته و پى ماديّات رفتند تا كار بدانجا كشيد سپس بقيّه مردم كه از عذاب و مرگ رسته‏اند بتدريج روزهاى مصيبت را فراموش كرده به سوى طغيان مى‏روند «اِنّا كاشِفُوا الْعَذابِ الْعَذابِ قَليلاً اِنَّكُمْ عائِدُونَ». بعضى دخان را به گرسنگى معنى نموده و آيات را مخصوص اهل مكّه كرده و گفته‏اند كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم بر آنها نفرين كرد به قحطى گرفتار شده و پيش آن حضرت آمده وعده كردند در صورت دفع بلايا ايمان بياورند. و بعضى آن را از مقدمات دانسته‏اند و اللّه اعلم. كلمه دخان فقط دوبار در كلام اللّه مجيد آمده است.
داخل شدن. ضدّ خروج. اگر گويند: چرا آن را ورود ترجمه نكرديم؟ گوئيم: ورود با دخول فرق دارد چنانكه در «ورد» خواهد آمد انشاءاللّه. و آن در زمان و مكان و اعمال به كار مى‏رود نحو [آل عمران:97]، [يوسف:36]. و نحو [حجرات:14]، [نصر:2]، [بقره:208] و نيز گفته مى‏شود: به سنّ شصت مثلا داخل شدم. و ماه يا سال فلان داخل شد. * [نساء:23] دخول در اين آيه و نظير آن كنايه از مقاربت است. مدخل (به ضمّ ميم و فتح خاء) مصدر است از باب افعال گفته مى‏شود: «ادخله ادخلا و مدخلا» و نيز اسم مكان است به معنى محل دخول طبرسى رحمة اللّه در ذيل آيه 59 حج فرموده مصدر و اسم مكان بودن هر دو صحيح است و مدخل به فتح مصدر ثلاثى است و نيز اسم مكان از ثلاثى است. (اقرب). [اسراء:80]. مرخل و مخرج هر دو مصدراند يعنى خدايا مرا داخل كن دخول راست و خارج كن خروج راست و از جانب خويش مرا تسلط يارى دهنده عطا فرما. شايد مراد آن است كه توفيق ده به هر كارى از روى صدق و راستى وارد شوم و به راستى و بهره خارج گردم. در آيه «اِنْ تَجْتَنِبوا كَبائرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِئاتِكُمْ وَ نُدْخِلَكُمْ مُدْخَلاً كَريماً» ظاهراً اسم مكان و مراد از آن شايد بهشت و شايد اعمّ باشد يعنى اگر از گناهان بزرگ كه نهى شده‏ايد اجتناب كنيد شما را به جاى محترم و دلپسندى داخل مى‏كنيم. ادّخال از باب افتعال وارد شدن به زور و تلاش است (راغب) [توبه:57] يعنى: اگر پناهگاهى با غارهائى يا راه فرارى پيدا مى‏كردند به سرعت بدان روى مى‏كردند. به نظر مى‏آيد كه مراد از مدّخل راه فرار باشد كه شخص به آن داخل شده و فرار مى‏كند. طبرسى نيز قريب به آن گفته است . دخل: (بر وزن فرس) كنايه از فساد و عداوت نهانى است (راغب) فساديكه به عقل و بدن داخل مى‏شود، حيله و مكر (اقرب) چيزى كه از روى فساد و تباهى داخل شود و گفته شده دغل و مكر است (مجمع) . * [نحل:94] يعنى سوگندهاى خويش را مايه فساد و فريب در ميان خود قرار ندهيد اين كلمه فقط دو بار در قرآن يافته است [نحل:92-94]. دخان يعنى دود [فصّلت:11] ظاهراً مراد از دخان همان گازهاى غليظ است كه از زمين در وقت سرد شدن برخاسته و به تدريج رقيق شده و طبقات جوّ را تشكيل داده است. مشروح اين سخن در «ارض» گذشت. * [دخان:10-16]. آمدن اين دخان در ظاهر آيات پيش از قيامت است زيرا فقط در آيه‏اخير صحبت از قيامت است و آن بطشه كبرى است ممكن است مراد از دخان بمب اتم باشد و در آينده جنگ اتمى در گيرد دخان در آيه نكره است يعنى دودى مخصوص، نيروى اتمى و اشعه آن پس از انفجار به صورت دود هوا را پر مى‏كند. آن وقت مردم بدرگاه خدا التماس مى‏آورند كه ما را نجات يده ولى اين بيدارى و ناله بى اثر خواهد بود زيرا پيامبران و مخصوصاً حضرت ختمى مرتبت (ص) آمدند و مردم را به صلح و برادرى خواندند ولى مردم آنها را بى دليل دانسته و پى ماديّات رفتند تا كار بدانجا كشيد سپس بقيّه مردم كه از عذاب و مرگ رسته‏اند بتدريج روزهاى مصيبت را فراموش كرده به سوى طغيان مى‏روند «اِنّا كاشِفُوا الْعَذابِ الْعَذابِ قَليلاً اِنَّكُمْ عائِدُونَ». بعضى دخان را به گرسنگى معنى نموده و آيات را مخصوص اهل مكّه كرده و گفته‏اند كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم بر آنها نفرين كرد به قحطى گرفتار شده و پيش آن حضرت آمده وعده كردند در صورت دفع بلايا ايمان بياورند. و بعضى آن را از مقدمات دانسته‏اند و اللّه اعلم. كلمه دخان فقط دوبار در كلام اللّه مجيد آمده است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
هم:100, من:89, ها:80, ه:78, ف:76, ل:76, کم:73, جنن:73, قول:56, فى:54, وله:51, على:50, امن:50, اله:49, الله:48, ب:46, لا:42, ان:42, ى:41, ما:39, کون:37, انن:37, عمل:34, صلح:33, الذين:32, ک:30, بوب:30, دخل:30, جرى:29, رحم:28, قوم:27, نا:27, سلم:27, عن:25, علم:25, سوء:25, نن:25, کفر:25, شىء:24, ربب:23, لما:23, تحت:22, نور:22, اذا:22, يا:21, اذ:21, بيت:20, ظلم:20, الا:20, رضو:20, س:20, اول:20, خلد:19, ايى:19, سجد:19, هو:18, وحد:18, حتى:18, خرج:18, عذب:17, غفر:17, عدن:17, الى:17, غير:17, ن:17, قد:17, لکن:16, کلل:16, لم:16, او:16, وقى:16, انس:16, مع:16, عبد:16, نهر:16, جهنم:16, حکم:16, نعم:16, امم:16, رسل:15, رزق:15, کرم:15, يوسف:15, جىء:15, لو:15, حقق:15, لن:15, ابراهيم:15, اخو:15, اوى:15, وکل:15, حيث:14, حسن:14, بين:14, يوم:14, خوف:14, حسب:14, ذلک:14, ابو:14, عزز:14, هن:14, وجد:14, سکن:14, ملک:14, صدق:14, زوج:14, قرى:14, رئى:14, اتى:14, فضل:13, طمع:13, حمد:13, احد:13, اهل:13, يمن:13, نفس:13, خير:13, حين:13, هما:13, نمل:13, اکل:13, التى:13, قلب:13, ضرب:13, امر:13, ارض:13, ولى:13, جعل:13, کبر:13, طيب:13, ضيف:13, بئس:13, ظلل:13, حرب:13, حطط:13, الم:13, منى:13, دور:13, ام:12, اخذ:12, جنح:12, فرق:12, زکريا:12, مثل:12, خطء:12, وجه:12, اللاتى:12, جناح:12, بصر:12, عرف:12, سور:12, بعد:12, کفل:12, اذن:12, ائى:12, سجن:12, فتح:12, دين:12, طوع:12, انتم:12, نظر:12, سمو:12, وعد:12, کثر:12, هذه:12, لئک:12, ابد:12, ذا:12, بنو:12, نوب:12, فسق:12, عدو:12, نفر:12, قبل:12, رغد:12, مرح:12, صبر:12, انث:12, نبء:12, عين:12, مصر:12, جزى:12, مدن:12, فرر:12, صرح:12, طعم:12, دعو:12, سوع:12, تبر:12, مرر:12, بول:12, الک:12, غدو:12, ولد:12, رجل:12, غرق:12, خلو:12, طهر:12, نسو:12, غور:11, حدد:11, هل:11, اخر:11, قدس:11, خفت:11, مول:11, يدى:11, حلى:11, داود:11, نبو:11, خزى:11, جحم:11, فسد:11, ذنب:11, کلا:11, لعن:11, غنى:11, رود:11, ولج:11, هدى:11, دخر:11, قسم:11, عصم:11, فرعون:11, زلل:11, روح:11, قرب:11, هى:11, شتت:11, حدث:11, سمع:11, موسى:11, عقب:11, حيى:11, زحزح:11, انت:11, کفف:11, سبل:11, کتب:11, فزع:11, حرق:11, عشر:11, غيب:11, شدد:11, حرم:11, کلم:11, محق:11, فتو:11, قطر:11, فوز:11, دنو:11, غفل:11, جيب:11, جبر:11, نزع:11, حطم:11, خصم:11, عرر:11, ليت:11, دوم:11, ذرر:11, صرط:11, عشو:11, نکث:11, نقر:11, ذکر:11, حيص:11, لجء:11, صرف:11, وثق:11, مرء:11, جمل:11, جمع:11, عور:11, عند:11, رجع:11, هود:11, صرم:11, حبر:11, قوى:11, طلق:11, طوف:11, ذهب:11, غلب:11, جزء:11, قدم:11, ذوق:11, متع:11, تبع:11, ادريس:11, انى:11, خلق:11, طمئن:11, فتى:11, ضلل:11, نشر:11, جمح:11, سبح:11, فوج:11, نصر:11, رقب:11, ثم:11, خبث:11, حجر:11, حجج:11, سمم:11, زيد:11, الذى:11, اما:11, ايد:11, انا:11, توب:11, خطو:11, خزن:11, ثوى:11, نبت:11, ليس:11, اسماعيل:11, ثوب:11, بلى:10, عدد:10, عزو:10, ا:10, خشى:10, صحب:10, طور:10, رفع:10, شطن:10, رئف:10, ربو:10, نيل:10, لقى:10, توراة:10, سوى:10, درک:10, خيط:10, قتل:10, ثبت:10, صدر:10, سئل:10, نصارى:10, سليمان:10, بيض:10, بعث:10, علو:10, ذلل:10, جند:10, ندى:10, لجج:10, فتن:10, نهى:10, حزن:10, ودى:10, عرض:10, تلک:10, مسس:10, حرج:10, خرب:10, جهد:10, صلو:10, اجر:10, حلل:10, دون:10, هون:10, عصى:10, عرب:10, وفى:10, مرض:10, غزل:10, جوب:10, کشف:10, حلم:10, صوب:10, لولو:10, قرض:10, سبت:10, عسى:10, نکر:10, ندو:10, فوق:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۲

تکرار در قرآن: ۱۲۶(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

داخل شدن. ضدّ خروج. اگر گويند: چرا آن را ورود ترجمه نكرديم؟ گوئيم: ورود با دخول فرق دارد چنانكه در «ورد» خواهد آمد انشاءاللّه. و آن در زمان و مكان و اعمال به كار مى‏رود نحو [آل عمران:97]، [يوسف:36]. و نحو [حجرات:14]، [نصر:2]، [بقره:208] و نيز گفته مى‏شود: به سنّ شصت مثلا داخل شدم. و ماه يا سال فلان داخل شد. * [نساء:23] دخول در اين آيه و نظير آن كنايه از مقاربت است. مدخل (به ضمّ ميم و فتح خاء) مصدر است از باب افعال گفته مى‏شود: «ادخله ادخلا و مدخلا» و نيز اسم مكان است به معنى محل دخول طبرسى رحمة اللّه در ذيل آيه 59 حج فرموده مصدر و اسم مكان بودن هر دو صحيح است و مدخل به فتح مصدر ثلاثى است و نيز اسم مكان از ثلاثى است. (اقرب). [اسراء:80]. مرخل و مخرج هر دو مصدراند يعنى خدايا مرا داخل كن دخول راست و خارج كن خروج راست و از جانب خويش مرا تسلط يارى دهنده عطا فرما. شايد مراد آن است كه توفيق ده به هر كارى از روى صدق و راستى وارد شوم و به راستى و بهره خارج گردم. در آيه «اِنْ تَجْتَنِبوا كَبائرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِئاتِكُمْ وَ نُدْخِلَكُمْ مُدْخَلاً كَريماً» ظاهراً اسم مكان و مراد از آن شايد بهشت و شايد اعمّ باشد يعنى اگر از گناهان بزرگ كه نهى شده‏ايد اجتناب كنيد شما را به جاى محترم و دلپسندى داخل مى‏كنيم. ادّخال از باب افتعال وارد شدن به زور و تلاش است (راغب) [توبه:57] يعنى: اگر پناهگاهى با غارهائى يا راه فرارى پيدا مى‏كردند به سرعت بدان روى مى‏كردند. به نظر مى‏آيد كه مراد از مدّخل راه فرار باشد كه شخص به آن داخل شده و فرار مى‏كند. طبرسى نيز قريب به آن گفته است . دخل: (بر وزن فرس) كنايه از فساد و عداوت نهانى است (راغب) فساديكه به عقل و بدن داخل مى‏شود، حيله و مكر (اقرب) چيزى كه از روى فساد و تباهى داخل شود و گفته شده دغل و مكر است (مجمع) . * [نحل:94] يعنى سوگندهاى خويش را مايه فساد و فريب در ميان خود قرار ندهيد اين كلمه فقط دو بار در قرآن يافته است [نحل:92-94]. دخان يعنى دود [فصّلت:11] ظاهراً مراد از دخان همان گازهاى غليظ است كه از زمين در وقت سرد شدن برخاسته و به تدريج رقيق شده و طبقات جوّ را تشكيل داده است. مشروح اين سخن در «ارض» گذشت. * [دخان:10-16]. آمدن اين دخان در ظاهر آيات پيش از قيامت است زيرا فقط در آيه‏اخير صحبت از قيامت است و آن بطشه كبرى است ممكن است مراد از دخان بمب اتم باشد و در آينده جنگ اتمى در گيرد دخان در آيه نكره است يعنى دودى مخصوص، نيروى اتمى و اشعه آن پس از انفجار به صورت دود هوا را پر مى‏كند. آن وقت مردم بدرگاه خدا التماس مى‏آورند كه ما را نجات يده ولى اين بيدارى و ناله بى اثر خواهد بود زيرا پيامبران و مخصوصاً حضرت ختمى مرتبت (ص) آمدند و مردم را به صلح و برادرى خواندند ولى مردم آنها را بى دليل دانسته و پى ماديّات رفتند تا كار بدانجا كشيد سپس بقيّه مردم كه از عذاب و مرگ رسته‏اند بتدريج روزهاى مصيبت را فراموش كرده به سوى طغيان مى‏روند «اِنّا كاشِفُوا الْعَذابِ الْعَذابِ قَليلاً اِنَّكُمْ عائِدُونَ». بعضى دخان را به گرسنگى معنى نموده و آيات را مخصوص اهل مكّه كرده و گفته‏اند كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم بر آنها نفرين كرد به قحطى گرفتار شده و پيش آن حضرت آمده وعده كردند در صورت دفع بلايا ايمان بياورند. و بعضى آن را از مقدمات دانسته‏اند و اللّه اعلم. كلمه دخان فقط دوبار در كلام اللّه مجيد آمده است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
ادْخُلُوا ۱۶
يَدْخُلَ‌ ۱
يَدْخُلُوهَا ۲
تَدْخُلُوا ۶
دَخَلَ‌ ۵
دَخَلَهُ‌ ۱
أُدْخِلَ‌ ۲
تُدْخِلِ‌ ۱
لَأُدْخِلَنَّهُمْ‌ ۱
يُدْخِلْهُ‌ ۵
دَخَلْتُمْ‌ ۳
نُدْخِلْکُمْ‌ ۱
مُدْخَلاً ۲
سَنُدْخِلُهُمْ‌ ۲
نُدْخِلُهُمْ‌ ۱
يَدْخُلُونَ‌ ۶
فَسَيُدْخِلُهُمْ‌ ۱
لَأُدْخِلَنَّکُمْ‌ ۱
نَدْخُلَهَا ۲
دَاخِلُونَ‌ ۱
دَخَلْتُمُوهُ‌ ۱
دَخَلُوا ۹
لَأَدْخَلْنَاهُمْ‌ ۱
يُدْخِلَنَا ۱
دَخَلَتْ‌ ۱
أَدْخِلْنَا ۱
مُدَّخَلاً ۱
سَيُدْخِلُهُمُ‌ ۱
فَدَخَلُوا ۱
يَدْخُلُونَهَا ۳
ادْخُلُوهَا ۲
فَادْخُلُوا ۲
دَخَلاً ۲
لِيَدْخُلُوا ۱
دَخَلُوهُ‌ ۱
أَدْخِلْنِي‌ ۲
مُدْخَلَ‌ ۱
دَخَلْتَ‌ ۱
أَدْخَلْنَاهُ‌ ۱
أَدْخَلْنَاهُمْ‌ ۱
يُدْخِلُ‌ ۵
لَيُدْخِلَنَّهُمْ‌ ۱
تَدْخُلُوهَا ۱
أَدْخِلْ‌ ۱
ادْخُلِي‌ ۲
لَنُدْخِلَنَّهُمْ‌ ۱
دُخِلَتْ‌ ۱
ادْخُلِ‌ ۱
فَادْخُلُوهَا ۱
أَدْخِلْهُمْ‌ ۱
أَدْخِلُوا ۱
سَيَدْخُلُونَ‌ ۱
فَيُدْخِلُهُمْ‌ ۱
يُدْخِلُهُمُ‌ ۱
لِيُدْخِلَ‌ ۲
لَتَدْخُلُنَ‌ ۱
يَدْخُلِ‌ ۱
يُدْخِلُهُمْ‌ ۱
يُدْخِلْکُمْ‌ ۱
يُدْخِلَکُمْ‌ ۱
ادْخُلاَ ۱
الدَّاخِلِينَ‌ ۱
يَدْخُلَنَّهَا ۱
يُدْخَلَ‌ ۱
فَأُدْخِلُوا ۱
فَادْخُلِي‌ ۱

ریشه‌های مرتبط