ریشه حمل: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
جز (Move page script صفحهٔ ریشه حمل‌ را به ریشه حمل منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
(به فتح اوّل) برداشتن باروبار. [طلاق:6] بر آنها خرجى دهيد تا بار خويش را بگذارند. حمل (به كسر اوّل) بار ظاهرى مثل باريكه بر دوش گيرند مثل [يوسف:72] پيمانه پادشاه را مى‏جوئيم هر كه آن را بياورد براى اوست يك بار شتر و من به آن عهده دارم . راغب گويد: حمل يك معنى دارد و در چيزهاى بسيار بكار مى‏رود فعل آن در همه يكى است ولى در ظاهر حمل مى‏شود مثل باريكه بر دوش گيرند حمل (به كسر اوّل) گفته‏اند و به اشيائيكه در باطن حمل مى‏شوند مثل فرزند در شكم، آب در ابر، ميوه بر درخت، حمل (به فتح اوّل) گفته‏اند . طبرسى ذيل آيه 72 يوسف فرموده: حمل به كسر اوّل بار منفصل و به فتح اوّل بار متصل است. در صحاح از ابن سكيّت نقل مى‏كند: حمل (به فتح) آن است كه در شكم و بر درخت باشد و حمل (به كسر) آن است كه بر سر يا دوش باشد . ولى فعل آن دربار متّصل و منفصل و معنوى يكسان است مثل [احقاف:15] و مثل [ طه: 111] و مثل [حاقّه :11]. * [طه:101]، [فاطر:18]. در اين دو آيه مراد از حمل (به كسر اوّل)بار گناه است ولى چرا حمل گفته شده بنابر آنچه از اهل لغت نقل شد لازم بود حمل (به فتح) گفته شود زيرا گناه بار متصل و بار معنوى است ؟ بايد دانست گناه بار منفصل و مانند بار بر دوش است گرچه در دنيا مجسّم و محسوس نيست، آيات [زلزله:7-8-9]، [بقره:167]، [آل عمران:30] مجسّم و محسوس بودن آن را روشن مى‏كند على هذا بايد به آن حمل (به كسر) گفته شود چنانكه در قرآن مجيد آمده است. آيه گذشته خود از دلائل روشن اين مسئله است و ما قبل آن چنين است «مَنْ اَعْرَضَ عَنْهذ فَاِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وِزْراً. خالِدينَ فيهِ وَ ساءَلَهُمْ يَوْمَ االْقِيمَةِ حِمْلاً» ضمير «فيه» به «وزر» راجع است يعنى آنها در آن وزر ابدى‏اند على هذا وزر يك موجود خارجى است أ پس آن بار منفصل مى‏باشد . * [ذاريات:1-3]. در (ج ر ى) گذشت كه مراد از حاملات ابرهاى حامل باران و بخار آب اند و نيز از كتاب آغاز و انجام جهان نقل شد كه حاملات را باتمها حمل كرده است رجوع شود به «جرى». * «تحميل. بار كردن. [جمعه:5] يعنى تورات بر آنها بار شده و به آنها بار شده و به آنهاداده شده است [بقره:286] پروردگار ما آنچه را كه طاقت نداريم بر ما بار مكن *حمولة: شتريكه بر آن بار نهند، اسم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد (مجمع) [انعام:142] و از چهار پايان بار بردار و كوچك از آنها به شما داد بخوريد از آنچه خدا روزى داده است . * [عنكبوت:60] در الميزان فرموده: حمل رزق ذخيره آن است كه انسان و از حيوانات مورچه، زنبور عسل و موش ذخيره مى‏كند. احتمال: به معنى حمل است (اقرب) [رعد:17]، [نساء:112] ممكن است احتمال براى طلب يا مبالغه باشد كه اين دو از معناى افتعال اند. معنى دو آيه چنين مى‏شود: سيل به شدّت كف بلندى برداشت حقّا كه بهتان و گناه آشكار را برخود بار كرده است .
(به فتح اوّل) برداشتن باروبار. [طلاق:6] بر آنها خرجى دهيد تا بار خويش را بگذارند. حمل (به كسر اوّل) بار ظاهرى مثل باريكه بر دوش گيرند مثل [يوسف:72] پيمانه پادشاه را مى‏جوئيم هر كه آن را بياورد براى اوست يك بار شتر و من به آن عهده دارم . راغب گويد: حمل يك معنى دارد و در چيزهاى بسيار بكار مى‏رود فعل آن در همه يكى است ولى در ظاهر حمل مى‏شود مثل باريكه بر دوش گيرند حمل (به كسر اوّل) گفته‏اند و به اشيائيكه در باطن حمل مى‏شوند مثل فرزند در شكم، آب در ابر، ميوه بر درخت، حمل (به فتح اوّل) گفته‏اند . طبرسى ذيل آيه 72 يوسف فرموده: حمل به كسر اوّل بار منفصل و به فتح اوّل بار متصل است. در صحاح از ابن سكيّت نقل مى‏كند: حمل (به فتح) آن است كه در شكم و بر درخت باشد و حمل (به كسر) آن است كه بر سر يا دوش باشد . ولى فعل آن دربار متّصل و منفصل و معنوى يكسان است مثل [احقاف:15] و مثل [ طه: 111] و مثل [حاقّه :11]. * [طه:101]، [فاطر:18]. در اين دو آيه مراد از حمل (به كسر اوّل)بار گناه است ولى چرا حمل گفته شده بنابر آنچه از اهل لغت نقل شد لازم بود حمل (به فتح) گفته شود زيرا گناه بار متصل و بار معنوى است ؟ بايد دانست گناه بار منفصل و مانند بار بر دوش است گرچه در دنيا مجسّم و محسوس نيست، آيات [زلزله:7-8-9]، [بقره:167]، [آل عمران:30] مجسّم و محسوس بودن آن را روشن مى‏كند على هذا بايد به آن حمل (به كسر) گفته شود چنانكه در قرآن مجيد آمده است. آيه گذشته خود از دلائل روشن اين مسئله است و ما قبل آن چنين است «مَنْ اَعْرَضَ عَنْهذ فَاِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وِزْراً. خالِدينَ فيهِ وَ ساءَلَهُمْ يَوْمَ االْقِيمَةِ حِمْلاً» ضمير «فيه» به «وزر» راجع است يعنى آنها در آن وزر ابدى‏اند على هذا وزر يك موجود خارجى است أ پس آن بار منفصل مى‏باشد . * [ذاريات:1-3]. در (ج ر ى) گذشت كه مراد از حاملات ابرهاى حامل باران و بخار آب اند و نيز از كتاب آغاز و انجام جهان نقل شد كه حاملات را باتمها حمل كرده است رجوع شود به «جرى». * «تحميل. بار كردن. [جمعه:5] يعنى تورات بر آنها بار شده و به آنها بار شده و به آنهاداده شده است [بقره:286] پروردگار ما آنچه را كه طاقت نداريم بر ما بار مكن *حمولة: شتريكه بر آن بار نهند، اسم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد (مجمع) [انعام:142] و از چهار پايان بار بردار و كوچك از آنها به شما داد بخوريد از آنچه خدا روزى داده است . * [عنكبوت:60] در الميزان فرموده: حمل رزق ذخيره آن است كه انسان و از حيوانات مورچه، زنبور عسل و موش ذخيره مى‏كند. احتمال: به معنى حمل است (اقرب) [رعد:17]، [نساء:112] ممكن است احتمال براى طلب يا مبالغه باشد كه اين دو از معناى افتعال اند. معنى دو آيه چنين مى‏شود: سيل به شدّت كف بلندى برداشت حقّا كه بهتان و گناه آشكار را برخود بار كرده است .
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ه:100, من:84, ها:75, ما:67, ف:64, على:59, هم:54, ل:52, حمل:48, نا:42, ب:42, لا:38, کم:38, ان:36, فى:33, ک:29, وضع:28, هن:28, انن:27, قوم:26, الذين:25, قد:25, قول:24, مثل:24, اول:23, يوم:23, وزر:22, کون:22, انس:22, ثقل:21, کلل:20, لم:19, ربب:19, الله:19, الى:19, رئى:19, ذات:19, ايى:18, خطء:18, ثم:18, اله:18, ى:18, ذرر:17, الا:17, يى:17, شىء:17, نفخ:17, انث:17, کره:17, فلک:16, نوح:16, رزق:16, او:16, وله:16, لما:16, رضع:16, ملک:16, مع:16, امر:16, جرى:15, امم:15, ذرو:15, حتى:15, اکل:15, اثم:15, قدر:15, موه:15, عظم:15, عرش:15, توراة:15, بهت:15, امن:15, خفف:15, ولد:15, حمر:15, اذا:14, حين:14, اتى:14, ظلم:14, اوى:14, جعل:14, فضل:14, لو:14, آدم:14, فوق:14, يا:14, ظهر:14, نور:14, اجل:14, جبل:14, غشى:14, شفق:14, کذب:14, صور:14, هما:14, سکر:14, علم:14, اصر:14, ائى:14, ارض:14, وحد:14, بين:14, اهل:14, جىء:14, رحم:14, قضى:13, غشو:13, هدى:13, وجد:13, نفق:13, مرر:13, سفر:13, زوج:13, لئک:13, عمل:13, دعو:13, دکک:13, الک:13, طوع:13, اذ:13, سيل:13, عن:13, تبع:13, سوء:13, فصل:13, رسل:13, سرف:13, حيض:13, اخر:13, عين:13, وکل:13, بئس:13, لهث:13, وهن:13, سرح:13, ثلث:13, شهر:13, ربو:13, حسن:13, قبل:13, فرش:12, سبل:12, وقى:12, ابى:12, نعم:12, حطب:12, لکن:12, بعر:12, ولى:12, وصى:12, خلد:12, ذا:12, هارون:12, سطر:12, دبب:12, نن:12, طغى:12, کلب:12, صحب:12, وقر:12, تنور:12, انا:12, ن:12, رئس:12, ترک:12, مرء:12, روح:12, جيد:12, بنو:12, سبح:12, رجو:12, خيب:12, لهب:12, کفر:12, زبد:12, کمم:12, زين:12, فور:12, اللائى:12, طغو:12, حبب:12, برء:12, حول:12, ذلک:12, کسب:12, کرم:12, نبو:12, برر:12, کاين:11, حبل:11, ذو:11, يسر:11, لوح:11, کمل:11, بلد:11, سمو:11, بلغ:11, اخذ:11, نبذ:11, بحر:11, ودى:11, غيض:11, طوق:11, موسى:11, فرط:11, شحم:11, خبز:11, حوى:11, مريم:11, جمل:11, صلح:11, حشر:11, عرض:11, لقى:11, نزل:11, دون:11, صلى:11, هو:11, زعم:11, دسر:11, قسم:11, غير:11, جرم:11, ثمر:11, شحن:11, خلق:11, صدر:11, طير:11, عبد:11, وهى:11, مسد:11, ابراهيم:11, حيى:11, قذف:11, رمى:11, نطف:11, وعد:11, ثنى:11, س:11, صوع:11, وجه:11, حرم:11, ضيق:11, کثر:11, خلط:11, فيض:11, خرج:11, ذکر:11, زيد:11, قرب:11, نسى:11, حمد:11, جهل:11, وقد:11, اسرائيل:11, شکر:11, عذب:11, خلف:10, اياکم:10, قصو:10, ثمن:10, طيب:10, خمر:10, حسر:10, فقد:10, حوج:10, عنى:10, غنم:10, هوى:10, عفو:10, ذهل:10, عنو:10, شدد:10, سئل:10, ترب:10, اذى:10, فرى:10, سوع:10, عصر:10, ضرر:10, عدد:10, سکن:10, دمع:10, بقر:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۸

تکرار در قرآن: ۶۴(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

(به فتح اوّل) برداشتن باروبار. [طلاق:6] بر آنها خرجى دهيد تا بار خويش را بگذارند. حمل (به كسر اوّل) بار ظاهرى مثل باريكه بر دوش گيرند مثل [يوسف:72] پيمانه پادشاه را مى‏جوئيم هر كه آن را بياورد براى اوست يك بار شتر و من به آن عهده دارم . راغب گويد: حمل يك معنى دارد و در چيزهاى بسيار بكار مى‏رود فعل آن در همه يكى است ولى در ظاهر حمل مى‏شود مثل باريكه بر دوش گيرند حمل (به كسر اوّل) گفته‏اند و به اشيائيكه در باطن حمل مى‏شوند مثل فرزند در شكم، آب در ابر، ميوه بر درخت، حمل (به فتح اوّل) گفته‏اند . طبرسى ذيل آيه 72 يوسف فرموده: حمل به كسر اوّل بار منفصل و به فتح اوّل بار متصل است. در صحاح از ابن سكيّت نقل مى‏كند: حمل (به فتح) آن است كه در شكم و بر درخت باشد و حمل (به كسر) آن است كه بر سر يا دوش باشد . ولى فعل آن دربار متّصل و منفصل و معنوى يكسان است مثل [احقاف:15] و مثل [ طه: 111] و مثل [حاقّه :11]. * [طه:101]، [فاطر:18]. در اين دو آيه مراد از حمل (به كسر اوّل)بار گناه است ولى چرا حمل گفته شده بنابر آنچه از اهل لغت نقل شد لازم بود حمل (به فتح) گفته شود زيرا گناه بار متصل و بار معنوى است ؟ بايد دانست گناه بار منفصل و مانند بار بر دوش است گرچه در دنيا مجسّم و محسوس نيست، آيات [زلزله:7-8-9]، [بقره:167]، [آل عمران:30] مجسّم و محسوس بودن آن را روشن مى‏كند على هذا بايد به آن حمل (به كسر) گفته شود چنانكه در قرآن مجيد آمده است. آيه گذشته خود از دلائل روشن اين مسئله است و ما قبل آن چنين است «مَنْ اَعْرَضَ عَنْهذ فَاِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وِزْراً. خالِدينَ فيهِ وَ ساءَلَهُمْ يَوْمَ االْقِيمَةِ حِمْلاً» ضمير «فيه» به «وزر» راجع است يعنى آنها در آن وزر ابدى‏اند على هذا وزر يك موجود خارجى است أ پس آن بار منفصل مى‏باشد . * [ذاريات:1-3]. در (ج ر ى) گذشت كه مراد از حاملات ابرهاى حامل باران و بخار آب اند و نيز از كتاب آغاز و انجام جهان نقل شد كه حاملات را باتمها حمل كرده است رجوع شود به «جرى». * «تحميل. بار كردن. [جمعه:5] يعنى تورات بر آنها بار شده و به آنها بار شده و به آنهاداده شده است [بقره:286] پروردگار ما آنچه را كه طاقت نداريم بر ما بار مكن *حمولة: شتريكه بر آن بار نهند، اسم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد (مجمع) [انعام:142] و از چهار پايان بار بردار و كوچك از آنها به شما داد بخوريد از آنچه خدا روزى داده است . * [عنكبوت:60] در الميزان فرموده: حمل رزق ذخيره آن است كه انسان و از حيوانات مورچه، زنبور عسل و موش ذخيره مى‏كند. احتمال: به معنى حمل است (اقرب) [رعد:17]، [نساء:112] ممكن است احتمال براى طلب يا مبالغه باشد كه اين دو از معناى افتعال اند. معنى دو آيه چنين مى‏شود: سيل به شدّت كف بلندى برداشت حقّا كه بهتان و گناه آشكار را برخود بار كرده است .

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
تَحْمِلُهُ‌ ۲
تَحْمِلْ‌ ۲
حَمَلْتَهُ‌ ۱
تُحَمِّلْنَا ۱
احْتَمَلَ‌ ۱
يَحْمِلُونَ‌ ۲
حَمُولَةً ۱
حَمَلَتْ‌ ۲
حَمْلاً ۱
لِتَحْمِلَهُمْ‌ ۱
أَحْمِلُکُمْ‌ ۱
احْمِلْ‌ ۱
أَحْمِلُ‌ ۱
حِمْلُ‌ ۱
تَحْمِلُ‌ ۵
فَاحْتَمَلَ‌ ۱
لِيَحْمِلُوا ۱
حَمَلْنَا ۳
حَمَلْنَاهُمْ‌ ۱
فَحَمَلَتْهُ‌ ۱
حُمِّلْنَا ۱
يَحْمِلُ‌ ۳
حِمْلاً ۱
حَمَلَ‌ ۱
حَمْلٍ‌ ۲
حَمْلَهَا ۱
تُحْمَلُونَ‌ ۲
حُمِّلَ‌ ۱
حُمِّلْتُمْ‌ ۱
لْنَحْمِلْ‌ ۱
بِحَامِلِينَ‌ ۱
لَيَحْمِلُنَ‌ ۱
حَمَلَتْهُ‌ ۲
احْتَمَلُوا ۱
يَحْمِلْنَهَا ۱
حَمَلَهَا ۱
حِمْلِهَا ۱
يُحْمَلْ‌ ۱
حَمْلُهُ‌ ۱
فَالْحَامِلاَتِ‌ ۱
حَمَلْنَاهُ‌ ۱
حُمِّلُوا ۱
يَحْمِلُوهَا ۱
الْأَحْمَالِ‌ ۱
حَمْلَهُنَ‌ ۲
حَمَلْنَاکُمْ‌ ۱
حُمِلَتِ‌ ۱
حَمَّالَةَ ۱

ریشه‌های مرتبط