ریشه جرى: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
روان شدن. جريان [بقره:25] حقّا براى آنهاست بهشت هائيكه نهرها زير آنها جارى و روان است . در قرآن كريم اين كلمه فقط در جريان آب به كار نرفته بلكه درجريان و راه رفتن كشتى‏ها و حركت باد و آفتاب و ماه و ستارگان نيز استعمال شده است مثل [بقره:164] [ص:36] [يس:38] و آياتى نظير [رعد:2] على الظاهر شامل آفتاب و ماه و ستارگان و غيره است . در اينجا لازم است درباره چند آيه سخن گفت: الف: [يونس:22]. ممكن است بگوئيم: باء در «بِهِمْ» براى تعديه است يعنى است يعنى كشتى‏ها آنها را روان كردند، ولى به قاموس و صحاح نگاه‏كردم «جرى» با باء متعدى نشده است لذا بايد گفت باء در اينجا به معناى «مع» است و فلك به معنى كشتى است و به مفرد و جمع اطلاق مى‏شود، در اينجا جمع مقصود است زيرا فعل آن «جَرَيْنَ» آمده معنى آيه چنين است: تا چون در كشتى‏ها شديد و كشتى‏ها با آنها بوسيله باد مطبوعى روان شدند. همچنين است باء در آيه [هود:42] و اگر باء را تعدى بگيريم جريان كشتى از آيه بايد به عنايت و ملازمه استفاده شود. ب: [شورى:32]، [رحمن:24] راجع به اين دو آيه به «بحر» رجوع شود كه گفته‏ايم اين دو آيه به جريانهاى درياها از قبيل گلف استريم تطبيق مى‏شود نه به كشتى‏ها كه گفته‏اند . ج: [حاقة:11] چون آب طغيان كرد ما شما را در جارى شونده حمل كرديم تا آن را براى شما ياد آورى قرار دهيم و تا تذكره را گوش حافظ پند در خود نگهدارد. مقصود از اين جاريه چيست؟ ارباب تفسير آن را كشتى نوح گفته‏اند، نا گفته نماند ما قبل دو آيه فوق درباره هلاكت عاد و ثمود و قوم فرعون و قوم لوط است و ما بعد آنها مطلقاً درباره قيامت و ويران شدن عالم و اهل رحمت و عذاب است به نظر ميايد غرض از ذكر اين دو آيه درميان هلاكتهاى دنيا و آخرت تذكّر اين نكته است كه اهل ايمان در امان اند همانطور كه در طوفان نوح مؤمنان نجات يافتند اهل ايمان از هلاكت دنيا و آخرت در نجات خواهند بود و تيرهاى قهر خداى را فقط كفّار و معاندين هدف اند و شايد «لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً»اين مطلب را بيشتر تقويّت نمايد و اگر اهل ايمان و يا بعضى از آنها را بلائى از بين ببرد براى آنها هلاكت نيست بلكه كفّاره گناه و يا ترفيع مقام است د: [ذاريات:1-6]. قسم به پاشندگان پاشيدن بخصوصى. پس قسم به بر دارندگان بارسنگى. پسقسم به جارى شوندگان كه به آسانى روان اند. پس قسم به تقسيم كنندگان امر. آنچه وعده داده مى‏شود راست است و جزا واقع شدنى است . مقصود از جاريات و غيره در اين آيات چيست؟ به نظر مى‏آيد كه مراد از اين چهار اسم فاعل، بادها باشند و چون ابر عبارت است از هواى مرطوب، اگر بگوئيم ابرها. بادها هستند باز صحيح است . درباره بادهاى مهاجر كه از اقيانوسها به سوى خشكيها مى‏وزند و هزاران كيلومتر راه مى‏پيمايند آقاى مهندس بازرگان در كتاب باد و باران در قرآن مى‏گويد: بادهاى مهاجر از حدبه‏هاى اقيانوس اطلس يا اقيانوس كبير (و همچنين در مديترانه و درياهاى بزرگ) آنجا كه ستونهاى بزرگ هوا از طبقات جوّ به زمين ميريزند، سر چشمه گرفته در ابتدا يك حركت فرفره‏اى و پراكنده شونده به اطراف دارند، يس از به راه افتادن حامل بخار آب فراوانى مى‏گردند كه همان ابرهاست، آنگاه با وقار و سنگينى سمتى را درپيش ميگيرند و به آسانى روان مى‏گردند چون به كنار درياها و يا به قارّه‏ها رسيدند با بادهاى سرديكه از قطبين مى‏وزند ملاقات مى‏كنند از بادهاى قطبين سردى مى‏گيرند و آنگاه با رطوبت و سردى كه دارند به مزارع و جنگلها و شهرها تقسيم مى‏شوند و آنچه را قرار و قسمت است تقسيم مى‏كنند (باد و باران در قرآن با كمى تغيير و حذف). پس بادها هستند كه در اثر اختلاف حرارت خورشيد، خود را از وسط اقيانوسها مى‏پاشند «وَالذّارياتِ ذَرْواً» و چون روان شدند رطوبت و بخار آب را با خود بر ميدارند و سنگين مى‏شوند «فَالْحاملاتِ وِقْراً»سپس در طول هزاران كيلومتر با آرامى و آسانى بسير خود ادامه مى‏دهند «فَالجارياتِ يُسْراً» و آنگاه در قارّه‏ها و خشكيها تقسيم شده به رحمت و خسارت مبدّل مى‏شوند و بهره‏ها را قسمت مى‏كنند «فَالمُقْسِماتِ اَمْراً» قابل دقت است كه بعد از والذاريات، سه صيغه ديگر همه با فاء آمكده است يعنى اين چهار امر پشت سر هم و نتيجه همديگراند . نظير اين آيات، آيات اوّل سوره مرسلات و نازعات است. ارتباط اين چهار قسم با مقسم به كه «اِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ اِنَّ الدّينَ لَواقِعٌ» باشد شايد آن است : همانطور كه توليد بادها از محلّى شروع شده و تدريجاً بالاخره به نتيجه‏اى ميانجامد جريان دنيا و اين زندگى نيز در آخ بروز جزا و پاداش ميانجامد وقوع جزاء نتيجه حركت ابرهاست. اگر بگوئيم ملائكه با اين بادها باهم اند و مشيّت خدا را روان مى‏كنند اشكالى ندارد ولى نمى‏شود گفت از اين فاعلها كه با الف و تاء جمع بسته شده ملائك مراد است زيرا جمعى كه با الف و تاء يا براى مؤنث حقيقى است مثل مؤمنات و يا صفت مذكّر غير عاقل است مثل مرفوعات و منصوبات. ملائكه به صراحت قرآن مؤنث نيستند و آنانكه ملائكه را دختران خدا مى‏دانند در قرآن تكذيب شده‏اند و خدا ملائكه را با جمع مذكّر اولواالعقل ذكر كرده [زمر:75]. وايضاً ملائكه عاقل و ذى شعوراند پس مراد بادها، ابرها و يا چيزهاد ديگر است. دركتاب آغاز و انجام جهان ص 87 به بعد ذاريات حاملات جاريات و مقسّمات را به اتمها و الكترونها و پروتونها و نوترونها حمل كرده و در اين باره بيان عالى دارد، تطبيق ايشان با مقسم به كه وقوع قيامت باشد بسيار مناسب است طالبين به آنجا رجوع كنند. ه: [تكوير:16]. اين آيه در «خنس» خواهد آمد انشاءاللّه . و: [هود:41] مجرى و مرسى مصدر ميمى اند از لازم و متعدى (صحاح) ظاهراً در آيه معناى لازم مراد است يعنى: گفت به كشتى سوار شويد جريان و ايستادن آن به مدد و يارى خداست. مجراها و مرسيها، مبتدء و بسم اللّه خبر آن است .
روان شدن. جريان [بقره:25] حقّا براى آنهاست بهشت هائيكه نهرها زير آنها جارى و روان است . در قرآن كريم اين كلمه فقط در جريان آب به كار نرفته بلكه درجريان و راه رفتن كشتى‏ها و حركت باد و آفتاب و ماه و ستارگان نيز استعمال شده است مثل [بقره:164] [ص:36] [يس:38] و آياتى نظير [رعد:2] على الظاهر شامل آفتاب و ماه و ستارگان و غيره است . در اينجا لازم است درباره چند آيه سخن گفت: الف: [يونس:22]. ممكن است بگوئيم: باء در «بِهِمْ» براى تعديه است يعنى است يعنى كشتى‏ها آنها را روان كردند، ولى به قاموس و صحاح نگاه‏كردم «جرى» با باء متعدى نشده است لذا بايد گفت باء در اينجا به معناى «مع» است و فلك به معنى كشتى است و به مفرد و جمع اطلاق مى‏شود، در اينجا جمع مقصود است زيرا فعل آن «جَرَيْنَ» آمده معنى آيه چنين است: تا چون در كشتى‏ها شديد و كشتى‏ها با آنها بوسيله باد مطبوعى روان شدند. همچنين است باء در آيه [هود:42] و اگر باء را تعدى بگيريم جريان كشتى از آيه بايد به عنايت و ملازمه استفاده شود. ب: [شورى:32]، [رحمن:24] راجع به اين دو آيه به «بحر» رجوع شود كه گفته‏ايم اين دو آيه به جريانهاى درياها از قبيل گلف استريم تطبيق مى‏شود نه به كشتى‏ها كه گفته‏اند . ج: [حاقة:11] چون آب طغيان كرد ما شما را در جارى شونده حمل كرديم تا آن را براى شما ياد آورى قرار دهيم و تا تذكره را گوش حافظ پند در خود نگهدارد. مقصود از اين جاريه چيست؟ ارباب تفسير آن را كشتى نوح گفته‏اند، نا گفته نماند ما قبل دو آيه فوق درباره هلاكت عاد و ثمود و قوم فرعون و قوم لوط است و ما بعد آنها مطلقاً درباره قيامت و ويران شدن عالم و اهل رحمت و عذاب است به نظر ميايد غرض از ذكر اين دو آيه درميان هلاكتهاى دنيا و آخرت تذكّر اين نكته است كه اهل ايمان در امان اند همانطور كه در طوفان نوح مؤمنان نجات يافتند اهل ايمان از هلاكت دنيا و آخرت در نجات خواهند بود و تيرهاى قهر خداى را فقط كفّار و معاندين هدف اند و شايد «لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً»اين مطلب را بيشتر تقويّت نمايد و اگر اهل ايمان و يا بعضى از آنها را بلائى از بين ببرد براى آنها هلاكت نيست بلكه كفّاره گناه و يا ترفيع مقام است د: [ذاريات:1-6]. قسم به پاشندگان پاشيدن بخصوصى. پس قسم به بر دارندگان بارسنگى. پسقسم به جارى شوندگان كه به آسانى روان اند. پس قسم به تقسيم كنندگان امر. آنچه وعده داده مى‏شود راست است و جزا واقع شدنى است . مقصود از جاريات و غيره در اين آيات چيست؟ به نظر مى‏آيد كه مراد از اين چهار اسم فاعل، بادها باشند و چون ابر عبارت است از هواى مرطوب، اگر بگوئيم ابرها. بادها هستند باز صحيح است . درباره بادهاى مهاجر كه از اقيانوسها به سوى خشكيها مى‏وزند و هزاران كيلومتر راه مى‏پيمايند آقاى مهندس بازرگان در كتاب باد و باران در قرآن مى‏گويد: بادهاى مهاجر از حدبه‏هاى اقيانوس اطلس يا اقيانوس كبير (و همچنين در مديترانه و درياهاى بزرگ) آنجا كه ستونهاى بزرگ هوا از طبقات جوّ به زمين ميريزند، سر چشمه گرفته در ابتدا يك حركت فرفره‏اى و پراكنده شونده به اطراف دارند، يس از به راه افتادن حامل بخار آب فراوانى مى‏گردند كه همان ابرهاست، آنگاه با وقار و سنگينى سمتى را درپيش ميگيرند و به آسانى روان مى‏گردند چون به كنار درياها و يا به قارّه‏ها رسيدند با بادهاى سرديكه از قطبين مى‏وزند ملاقات مى‏كنند از بادهاى قطبين سردى مى‏گيرند و آنگاه با رطوبت و سردى كه دارند به مزارع و جنگلها و شهرها تقسيم مى‏شوند و آنچه را قرار و قسمت است تقسيم مى‏كنند (باد و باران در قرآن با كمى تغيير و حذف). پس بادها هستند كه در اثر اختلاف حرارت خورشيد، خود را از وسط اقيانوسها مى‏پاشند «وَالذّارياتِ ذَرْواً» و چون روان شدند رطوبت و بخار آب را با خود بر ميدارند و سنگين مى‏شوند «فَالْحاملاتِ وِقْراً»سپس در طول هزاران كيلومتر با آرامى و آسانى بسير خود ادامه مى‏دهند «فَالجارياتِ يُسْراً» و آنگاه در قارّه‏ها و خشكيها تقسيم شده به رحمت و خسارت مبدّل مى‏شوند و بهره‏ها را قسمت مى‏كنند «فَالمُقْسِماتِ اَمْراً» قابل دقت است كه بعد از والذاريات، سه صيغه ديگر همه با فاء آمكده است يعنى اين چهار امر پشت سر هم و نتيجه همديگراند . نظير اين آيات، آيات اوّل سوره مرسلات و نازعات است. ارتباط اين چهار قسم با مقسم به كه «اِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ اِنَّ الدّينَ لَواقِعٌ» باشد شايد آن است : همانطور كه توليد بادها از محلّى شروع شده و تدريجاً بالاخره به نتيجه‏اى ميانجامد جريان دنيا و اين زندگى نيز در آخ بروز جزا و پاداش ميانجامد وقوع جزاء نتيجه حركت ابرهاست. اگر بگوئيم ملائكه با اين بادها باهم اند و مشيّت خدا را روان مى‏كنند اشكالى ندارد ولى نمى‏شود گفت از اين فاعلها كه با الف و تاء جمع بسته شده ملائك مراد است زيرا جمعى كه با الف و تاء يا براى مؤنث حقيقى است مثل مؤمنات و يا صفت مذكّر غير عاقل است مثل مرفوعات و منصوبات. ملائكه به صراحت قرآن مؤنث نيستند و آنانكه ملائكه را دختران خدا مى‏دانند در قرآن تكذيب شده‏اند و خدا ملائكه را با جمع مذكّر اولواالعقل ذكر كرده [زمر:75]. وايضاً ملائكه عاقل و ذى شعوراند پس مراد بادها، ابرها و يا چيزهاد ديگر است. دركتاب آغاز و انجام جهان ص 87 به بعد ذاريات حاملات جاريات و مقسّمات را به اتمها و الكترونها و پروتونها و نوترونها حمل كرده و در اين باره بيان عالى دارد، تطبيق ايشان با مقسم به كه وقوع قيامت باشد بسيار مناسب است طالبين به آنجا رجوع كنند. ه: [تكوير:16]. اين آيه در «خنس» خواهد آمد انشاءاللّه . و: [هود:41] مجرى و مرسى مصدر ميمى اند از لازم و متعدى (صحاح) ظاهراً در آيه معناى لازم مراد است يعنى: گفت به كشتى سوار شويد جريان و ايستادن آن به مدد و يارى خداست. مجراها و مرسيها، مبتدء و بسم اللّه خبر آن است .
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, ها:92, تحت:75, جنن:72, ل:65, نهر:64, هم:61, فى:59, ه:41, ب:38, خلد:31, کم:30, دخل:30, ف:27, امن:25, وله:24, صلح:23, اله:22, فلک:22, بحر:22, الله:22, عمل:22, ربب:21, امر:20, سخر:19, انن:19, کلل:19, سمو:18, ما:18, الذين:18, شمس:17, اجل:17, عدن:17, قمر:16, ذلک:16, روح:16, الى:16, ليل:16, وسم:16, وقى:16, ک:15, اذا:15, عين:15, جعل:15, ى:14, ايى:14, لا:14, غرف:14, نن:14, التى:14, على:14, حمل:14, علم:14, غفر:14, کذب:13, رحم:13, سوء:13, نعم:13, وعد:13, ارض:13, کما:13, کفر:13, ذرو:13, يوم:13, عن:13, قسم:13, ابد:13, رسل:13, عند:13, س:13, الو:13, جزى:13, کون:12, ا:12, قول:12, ان:12, علو:12, سکن:12, طيب:12, بشر:12, حلى:12, وقر:12, دسر:12, خنس:12, اول:12, نشء:12, قدر:12, هى:12, لوح:12, نا:12, بنى:12, قرر:12, رئى:12, ظلم:12, عصف:12, عنب:12, صدق:12, عدد:12, کنس:12, غلل:12, ائى:11, نخل:11, اوى:11, هو:11, يسر:11, هذه:11, رسو:11, حکم:11, سرر:11, نفع:11, کبر:11, ذات:11, هما:11, کوب:11, لغو:11, رضو:11, صبح:11, درج:11, ذنب:11, رفع:11, ولى:11, شىء:11, عسعس:11, مصر:11, درر:11, اکل:11, عذب:11, فوز:11, ذلکم:11, وضع:11, ملک:11, رخو:11, خير:11, فوق:11, صدر:11, موج:11, موه:11, لم:11, عزز:11, بغى:11, حضر:11, شکر:11, رزق:11, سليمان:11, يمن:11, وهب:11, حيث:11, الا:11, خلف:11, دبر:11, نفس:11, حتى:11, ثوب:11, جبل:11, عرش:11, هلک:11, مثل:11, طغى:11, نصر:11, ذکر:11, الذى:11, انتم:11, دور:11, سمع:11, شطن:11, صوب:11, انس:11, انت:11, نزل:11, طغو:11, حسن:11, فرح:11, الم:11, مسک:11, هل:11, ولج:11, حمد:11, ذوق:11, وعى:10, دعو:10, لما:10, دوم:10, برر:10, ندو:10, نزع:10, سوى:10, فصل:10, هدى:10, بصر:10, ليس:10, برک:10, بوء:10, ام:10, برء:10, فلح:10, متع:10, خزى:10, يدى:10, ثم:10, ظلل:10, اذن:10, کور:10, ندى:10, طوع:10, لکن:10, ثمر:10, سور:10, زوج:10, خلق:10, بعد:10, قصر:10, اجر:10, وحد:10, طهر:10, نوح:10, قد:10, ايد:10, فضل:10, وقع:10, فعل:10, جىء:10, رکب:10, هذا:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷

تکرار در قرآن: ۶۴(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

روان شدن. جريان [بقره:25] حقّا براى آنهاست بهشت هائيكه نهرها زير آنها جارى و روان است . در قرآن كريم اين كلمه فقط در جريان آب به كار نرفته بلكه درجريان و راه رفتن كشتى‏ها و حركت باد و آفتاب و ماه و ستارگان نيز استعمال شده است مثل [بقره:164] [ص:36] [يس:38] و آياتى نظير [رعد:2] على الظاهر شامل آفتاب و ماه و ستارگان و غيره است . در اينجا لازم است درباره چند آيه سخن گفت: الف: [يونس:22]. ممكن است بگوئيم: باء در «بِهِمْ» براى تعديه است يعنى است يعنى كشتى‏ها آنها را روان كردند، ولى به قاموس و صحاح نگاه‏كردم «جرى» با باء متعدى نشده است لذا بايد گفت باء در اينجا به معناى «مع» است و فلك به معنى كشتى است و به مفرد و جمع اطلاق مى‏شود، در اينجا جمع مقصود است زيرا فعل آن «جَرَيْنَ» آمده معنى آيه چنين است: تا چون در كشتى‏ها شديد و كشتى‏ها با آنها بوسيله باد مطبوعى روان شدند. همچنين است باء در آيه [هود:42] و اگر باء را تعدى بگيريم جريان كشتى از آيه بايد به عنايت و ملازمه استفاده شود. ب: [شورى:32]، [رحمن:24] راجع به اين دو آيه به «بحر» رجوع شود كه گفته‏ايم اين دو آيه به جريانهاى درياها از قبيل گلف استريم تطبيق مى‏شود نه به كشتى‏ها كه گفته‏اند . ج: [حاقة:11] چون آب طغيان كرد ما شما را در جارى شونده حمل كرديم تا آن را براى شما ياد آورى قرار دهيم و تا تذكره را گوش حافظ پند در خود نگهدارد. مقصود از اين جاريه چيست؟ ارباب تفسير آن را كشتى نوح گفته‏اند، نا گفته نماند ما قبل دو آيه فوق درباره هلاكت عاد و ثمود و قوم فرعون و قوم لوط است و ما بعد آنها مطلقاً درباره قيامت و ويران شدن عالم و اهل رحمت و عذاب است به نظر ميايد غرض از ذكر اين دو آيه درميان هلاكتهاى دنيا و آخرت تذكّر اين نكته است كه اهل ايمان در امان اند همانطور كه در طوفان نوح مؤمنان نجات يافتند اهل ايمان از هلاكت دنيا و آخرت در نجات خواهند بود و تيرهاى قهر خداى را فقط كفّار و معاندين هدف اند و شايد «لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً»اين مطلب را بيشتر تقويّت نمايد و اگر اهل ايمان و يا بعضى از آنها را بلائى از بين ببرد براى آنها هلاكت نيست بلكه كفّاره گناه و يا ترفيع مقام است د: [ذاريات:1-6]. قسم به پاشندگان پاشيدن بخصوصى. پس قسم به بر دارندگان بارسنگى. پسقسم به جارى شوندگان كه به آسانى روان اند. پس قسم به تقسيم كنندگان امر. آنچه وعده داده مى‏شود راست است و جزا واقع شدنى است . مقصود از جاريات و غيره در اين آيات چيست؟ به نظر مى‏آيد كه مراد از اين چهار اسم فاعل، بادها باشند و چون ابر عبارت است از هواى مرطوب، اگر بگوئيم ابرها. بادها هستند باز صحيح است . درباره بادهاى مهاجر كه از اقيانوسها به سوى خشكيها مى‏وزند و هزاران كيلومتر راه مى‏پيمايند آقاى مهندس بازرگان در كتاب باد و باران در قرآن مى‏گويد: بادهاى مهاجر از حدبه‏هاى اقيانوس اطلس يا اقيانوس كبير (و همچنين در مديترانه و درياهاى بزرگ) آنجا كه ستونهاى بزرگ هوا از طبقات جوّ به زمين ميريزند، سر چشمه گرفته در ابتدا يك حركت فرفره‏اى و پراكنده شونده به اطراف دارند، يس از به راه افتادن حامل بخار آب فراوانى مى‏گردند كه همان ابرهاست، آنگاه با وقار و سنگينى سمتى را درپيش ميگيرند و به آسانى روان مى‏گردند چون به كنار درياها و يا به قارّه‏ها رسيدند با بادهاى سرديكه از قطبين مى‏وزند ملاقات مى‏كنند از بادهاى قطبين سردى مى‏گيرند و آنگاه با رطوبت و سردى كه دارند به مزارع و جنگلها و شهرها تقسيم مى‏شوند و آنچه را قرار و قسمت است تقسيم مى‏كنند (باد و باران در قرآن با كمى تغيير و حذف). پس بادها هستند كه در اثر اختلاف حرارت خورشيد، خود را از وسط اقيانوسها مى‏پاشند «وَالذّارياتِ ذَرْواً» و چون روان شدند رطوبت و بخار آب را با خود بر ميدارند و سنگين مى‏شوند «فَالْحاملاتِ وِقْراً»سپس در طول هزاران كيلومتر با آرامى و آسانى بسير خود ادامه مى‏دهند «فَالجارياتِ يُسْراً» و آنگاه در قارّه‏ها و خشكيها تقسيم شده به رحمت و خسارت مبدّل مى‏شوند و بهره‏ها را قسمت مى‏كنند «فَالمُقْسِماتِ اَمْراً» قابل دقت است كه بعد از والذاريات، سه صيغه ديگر همه با فاء آمكده است يعنى اين چهار امر پشت سر هم و نتيجه همديگراند . نظير اين آيات، آيات اوّل سوره مرسلات و نازعات است. ارتباط اين چهار قسم با مقسم به كه «اِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ اِنَّ الدّينَ لَواقِعٌ» باشد شايد آن است : همانطور كه توليد بادها از محلّى شروع شده و تدريجاً بالاخره به نتيجه‏اى ميانجامد جريان دنيا و اين زندگى نيز در آخ بروز جزا و پاداش ميانجامد وقوع جزاء نتيجه حركت ابرهاست. اگر بگوئيم ملائكه با اين بادها باهم اند و مشيّت خدا را روان مى‏كنند اشكالى ندارد ولى نمى‏شود گفت از اين فاعلها كه با الف و تاء جمع بسته شده ملائك مراد است زيرا جمعى كه با الف و تاء يا براى مؤنث حقيقى است مثل مؤمنات و يا صفت مذكّر غير عاقل است مثل مرفوعات و منصوبات. ملائكه به صراحت قرآن مؤنث نيستند و آنانكه ملائكه را دختران خدا مى‏دانند در قرآن تكذيب شده‏اند و خدا ملائكه را با جمع مذكّر اولواالعقل ذكر كرده [زمر:75]. وايضاً ملائكه عاقل و ذى شعوراند پس مراد بادها، ابرها و يا چيزهاد ديگر است. دركتاب آغاز و انجام جهان ص 87 به بعد ذاريات حاملات جاريات و مقسّمات را به اتمها و الكترونها و پروتونها و نوترونها حمل كرده و در اين باره بيان عالى دارد، تطبيق ايشان با مقسم به كه وقوع قيامت باشد بسيار مناسب است طالبين به آنجا رجوع كنند. ه: [تكوير:16]. اين آيه در «خنس» خواهد آمد انشاءاللّه . و: [هود:41] مجرى و مرسى مصدر ميمى اند از لازم و متعدى (صحاح) ظاهراً در آيه معناى لازم مراد است يعنى: گفت به كشتى سوار شويد جريان و ايستادن آن به مدد و يارى خداست. مجراها و مرسيها، مبتدء و بسم اللّه خبر آن است .

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
تَجْرِي‌ ۴۸
جَرَيْنَ‌ ۱
مَجْرَاهَا ۱
يَجْرِي‌ ۴
لِتَجْرِيَ‌ ۳
الْجَوَارِ ۳
فَالْجَارِيَاتِ‌ ۱
تَجْرِيَانِ‌ ۱
الْجَارِيَةِ ۱
جَارِيَةٌ ۱

ریشه‌های مرتبط