روایت:الکافی جلد ۱ ش ۶۷۶

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن ابن رياب عن ضريس الكناسي قال سمعت ابا جعفر ع يقول :

وَ عِنْدَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ يَتَوَلَّوْنَا وَ يَجْعَلُونَا أَئِمَّةً وَ يَصِفُونَ أَنَّ طَاعَتَنَا مُفْتَرَضَةٌ عَلَيْهِمْ كَطَاعَةِ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ ثُمَّ يَكْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ وَ يَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ‏ بِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ‏ فَيَنْقُصُونَا حَقَّنَا وَ يَعِيبُونَ ذَلِكَ عَلَى مَنْ أَعْطَاهُ اَللَّهُ بُرْهَانَ حَقِّ مَعْرِفَتِنَا وَ اَلتَّسْلِيمَ لِأَمْرِنَا أَ تَرَوْنَ أَنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اِفْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِيَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ ثُمَّ يُخْفِي عَنْهُمْ أَخْبَارَ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ يَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ اَلْعِلْمِ فِيمَا يَرِدُ عَلَيْهِمْ مِمَّا فِيهِ‏ قِوَامُ دِينِهِمْ فَقَالَ لَهُ‏ حُمْرَانُ‏ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ رَأَيْتَ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِ قِيَامِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏ وَ اَلْحَسَنِ‏ وَ اَلْحُسَيْنِ ع‏ وَ خُرُوجِهِمْ وَ قِيَامِهِمْ بِدِينِ اَللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ وَ مَا أُصِيبُوا مِنْ قَتْلِ اَلطَّوَاغِيتِ إِيَّاهُمْ وَ اَلظَّفَرِ بِهِمْ حَتَّى قُتِلُوا وَ غُلِبُوا فَقَالَ‏ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ يَا حُمْرَانُ‏ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ قَدَّرَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ قَضَاهُ وَ أَمْضَاهُ وَ حَتَمَهُ عَلَى سَبِيلِ اَلاِخْتِيَارِ ثُمَّ أَجْرَاهُ فَبِتَقَدُّمِ عِلْمٍ إِلَيْهِمْ مِنْ‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ قَامَ‏ عَلِيٌ‏ وَ اَلْحَسَنُ‏ وَ اَلْحُسَيْنُ ع‏ وَ بِعِلْمٍ صَمَتَ مَنْ صَمَتَ مِنَّا وَ لَوْ أَنَّهُمْ‏ يَا حُمْرَانُ‏ حَيْثُ‏ نَزَلَ بِهِمْ مَا نَزَلَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِظْهَارِ اَلطَّوَاغِيتِ عَلَيْهِمْ سَأَلُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَدْفَعَ عَنْهُمْ ذَلِكَ وَ أَلَحُّوا عَلَيْهِ فِي طَلَبِ إِزَالَةِ مُلْكِ اَلطَّوَاغِيتِ وَ ذَهَابِ مُلْكِهِمْ إِذاً لَأَجَابَهُمْ وَ دَفَعَ ذَلِكَ عَنْهُمْ ثُمَّ كَانَ اِنْقِضَاءُ مُدَّةِ اَلطَّوَاغِيتِ وَ ذَهَابُ مُلْكِهِمْ أَسْرَعَ مِنْ سِلْكٍ‏ مَنْظُومٍ اِنْقَطَعَ فَتَبَدَّدَ وَ مَا كَانَ ذَلِكَ اَلَّذِي أَصَابَهُمْ‏ يَا حُمْرَانُ‏ لِذَنْبٍ اِقْتَرَفُوهُ وَ لاَ لِعُقُوبَةِ مَعْصِيَةٍ خَالَفُوا اَللَّهَ فِيهَا وَ لَكِنْ لِمَنَازِلَ وَ كَرَامَةٍ مِنَ اَللَّهِ أَرَادَ أَنْ يَبْلُغُوهَا فَلاَ تَذْهَبَنَّ بِكَ اَلْمَذَاهِبُ‏ فِيهِمْ‏


الکافی جلد ۱ ش ۶۷۵ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۶۷۷
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام محمّد باقر (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ أَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمُ الشَّيْ‏ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۳۰۹

ضريس كناس گويد شنيدم امام باقر (ع) در محضر جمعى از اصحابش ميفرمود: در شگفتم از مردمى كه پيرو ما هستند و ما را پيشواى خود دانند و گويند طاعت ما واجب است بر آن‏ها چون طاعت رسول خدا (ص)، سپس دليل خود را خرد كنند و خود را در برابر مخالفان محكوم نمايند بواسطه سستى دل خود، و از حق ما بكاهند، و آن حق‏شناسى را كه خدا برهان روشن حق معرفت ما و تسليم به امر ما را بدو عطا فرموده عيب كنند آيا مى‏پذيريد كه خداى تبارك و تعالى طاعت اولياء خود را بر بندگانش واجب كند و سپس اخبار آسمان و زمين را به آنها نرساند و مايه و پايه علم امورى كه از آنها سؤال مى‏شود به روى آنها ببندد و از آنها ببرد، در صورتى كه قوام دين آنها همين است. حمران عرض كرد: قربانت، شما مى‏دانيد كه چه واقع شد در قيام على بن ابى طالب و حسن و حسين و خروج و نهضت آنها براى دين خدا عز و جل، و چه به آنها رسيد از كشتار سركشان و پيروزشدنشان به آن امامان معصوم تا شهيد شدند و مغلوب شدند. امام باقر (ع) فرمود: اى حمران، خدا تبارك و تعالى آن مصيبت را براى آنها مقدر كرده بود و حكم را با قيد اختيار خودشان صادر و مورد اجراء و عمل قرار داده بود، و سپس آن را اجراء كرد با سابقه علم آنها بدان از طرف رسول خدا (ص). على و حسن و حسين (ع) قيام كردند و هر كدام از ما كه خموشى گزيد از روى علم و بصيرت بود، اى حمران اگر در موقع گرفتارى و يورش سركشان به آنان از خداوند درخواست مى‏كردند كه شر آنها را بگرداند و اصرار مى‏نمودند كه از آنها دفع بلا كند و آن سركشان را نابود سازد و ملكشان را زائل كند هر آينه آنها را اجابت مى‏كرد و از آنها دفاع مى‏كرد و در اين صورت سر رسيدن مدت سركشان و زوال سلطنت آنها زودتر از بريدن يك گلوبند كه پاره شود و از هم بپاشند انجام مى‏شد. اى حمران، اين بلاها كه به آنان رسيد به خاطر گناهى نبود كه مرتكب شده باشند و به حساب شكنجه گناهى نبود كه مخالفت خدا كرده باشند بلكه براى رسيدن به منزلت و كرامتى بود از طرف خدا كه خدا خواسته بود بدين وسيله بدان برسند، مبادا در باره آنها مذاهب باطله بر تو چيره شوند و تو را از راه حق بدر برند.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۸۹

ضريس كناسى گويد: در حالى كه جمعى از اصحاب خدمت امام باقر عليه السلام بودند، شنيدم كه آن حضرت ميفرمود: من در شگفتم از مردمى كه از ما پيروى مى‏كنند و ما را پيشواى خود ميدانند و ميگويند اطاعت ما چون اطاعت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله واجب است، با وجود اين دليل و حجت خود را ميشكنند و با ضعف قلبى كه از خود نشان دهند خود را مغلوب كنند و حق ما را كاهش دهند و بر كسى كه خدايش برهان حق معرفت و گردن نهادن بامر ما را عطا فرموده خرده‏گيرى كنند، شما ميپذيريد كه خداى تبارك و تعالى اطاعت اوليائش را بر بندگانش واجب كند و سپس اخبار آسمانها و زمين را از ايشان پوشيده دارد و اصول علم را نسبت بسؤالاتى كه از ايشان مى‏شود و قوام دين ايشانست از آنها قطع كند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۸۲۷

محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از ابن محبوب، از ابن رئاب، از ضُريس كُناسى روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى‏فرمود- و در نزد آن حضرت گروهى از اصحابش بودند- كه: «تعجب دارم از گروهى كه ما را دوست مى‏دارند، و ما را ائمّه قرا رمى دهند، و اعتقاد به امامت ما دارند، و وصف مى‏كنند كه اطاعت ما بر ايشان واجب است، مانند وجوب اطاعت رسول خدا صلى الله عليه و آله، بعد از آن، حجّت خويش را مى‏شكنند و باطل مى‏كنند و با خويش خصومت مى‏كنند، به واسطه ضعف دل‏ها و عقول ايشان. پس حقّ ما را كم مى‏كنند و عيب مى‏كنند بر آن‏كه خداى تعالى او را برهان و دليل قاطع از براى شناخت ما چنانچه بايد و مسلّم داشتن امر ما عطا فرموده، و بر او طعن مى‏زنند كه اعتقاد كرده به دانش ما به آنچه بوده و خواهد بود. آيا اعتقاد مى‏كنيد كه خداى تبارك و تعالى اطاعت دوستان خود را بر بندگان خود واجب گرداند، بعد از آن، خبرهاى آسمان‏ها و زمين را از ايشان پوشيده و پنهان دارد، و مادّه علم را از ايشان قطع كند در آنچه بر ايشان وارد مى‏شود از آنچه قوام دين ايشان در آن است كه دين بى‏آن بر پا نشود و منسّق و منتظم نگردد؟». حُمران به آن حضرت عرض كرد كه: فداى تو گردم، مرا خبر ده از آنچه اتّفاق افتاد از امر قيام على بن ابى‏طالب و امام حسن و امام حسين عليهم السلام و خروج و قيام ايشان به دين خداى عزّ ذكره و آنچه به ايشان رسيد از اين‏كه رؤساى اهل كفر و شياطين انس، ايشان را كشتند، و بر ايشان ظفر يافتند، به مرتبه‏اى كه مقتول و مغلوب شدند. امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه: «اى حُمران، به درستى كه خداى تبارك و تعالى چنان بود كه اين را بر ايشان مقدّر كرده بود، و قضا و امضاى آن به عمل آمده بود، و آن را بر سبيل امتحان واجب گردانيده بود، بعد از آن، آن را جارى ساخت. پس على و امام حسن و امام حسين عليهم السلام به سبب پيشى گرفتن علمى از جانب رسول خدا به امر دين و جهاد قيام نمودند، و هر كه از ما ساكت شد، به سبب همين علم ساكت شد (حاصل آن‏كه قيام و قعود و نطق و سكوت ما ائمّه، به امر خدا و رسول است و در جميع امور خويش تابع ايشانيم، و از پيش خود امرى از ما سر نمى‏زند). اى حُمران، اگر ايشان در آن زمان كه فرود آمد بر ايشان، آنچه فرود آمد از امر خداى عزّوجلّ و غالب گردانيدن جماعت طاغوت كه در عصيان خدا كوتاهى نمى‏كردند بر ايشان، از خداى عزّوجلّ سؤال مى‏كردند كه اين بلا را از ايشان دفع كند و در بر طرف كردن اين جماعت طاغوت بر آن جناب مبالغه مى‏كردند، و در اين باب ايستادگى مى‏نمودند، و رفتن پادشاهى ايشان را خواهش مى‏نمودند، البته ايشان را اجابت مى‏فرمود، و آن بلا را از ايشان دفع مى‏نمود، و نمى‏گذاشت كه به ايشان برسد، و به سر آمدن مدّت اين جماعت طاغوت و تمام شدن پادشاهى ايشان، سريع‏تر بود از زمانى كه رشته مرواريد و غير آن از هر چه در رشته كشيده باشد پاره شود، و آن رشته كشيده پراكنده شود. اى حُمران، آنچه به ايشان رسيد، به جهت گناهى نبود كه به جا آورده باشند، و نه به جهت معصيتى كه در آن با خدا مخالفت كرده باشند، وليكن اينها به جهت درجات و كرامتى از جانب خداى عزّوجلّ بود كه خواست به آنها برسند، پس بايد كه مذهب‏هاى فاسد و گمان‏هاى بد در حقّ ايشان تو را به راهى كه كج باشد، نبرد».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)