روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۰۵۸

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۴۱ توسط Alketab (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن عبد الرحمن بن حماد و غيره عن حنان بن سدير الصيرفي قال سمعت ابا عبد الله ع يقول :

نُعِيَتْ إِلَى‏ اَلنَّبِيِّ ص‏ نَفْسُهُ‏ وَ هُوَ صَحِيحٌ لَيْسَ بِهِ وَجَعٌ قَالَ نَزَلَ‏ بِهِ‏ اَلرُّوحُ اَلْأَمِينُ‏ قَالَ فَنَادَى ص اَلصَّلاَةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ‏ وَ اَلْأَنْصَارَ بِالسِّلاَحِ‏ وَ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ فَصَعِدَ اَلنَّبِيُّ ص‏ اَلْمِنْبَرَ فَنَعَى إِلَيْهِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ أُذَكِّرُ اَللَّهَ‏ اَلْوَالِيَ‏ مِنْ بَعْدِي عَلَى أُمَّتِي أَلاَّ يَرْحَمَ‏ عَلَى جَمَاعَةِ اَلْمُسْلِمِينَ‏ فَأَجَلَ‏ كَبِيرَهُمْ‏ وَ رَحِمَ ضَعِيفَهُمْ‏ وَ وَقَّرَ عَالِمَهُمْ‏ وَ لَمْ يُضِرَّ بِهِمْ فَيُذِلَّهُمْ‏ وَ لَمْ يُفْقِرْهُمْ‏ فَيُكْفِرَهُمْ‏ وَ لَمْ يُغْلِقْ بَابَهُ دُونَهُمْ‏ فَيَأْكُلَ قَوِيُّهُمْ ضَعِيفَهُمْ وَ لَمْ يَخْبِزْهُمْ فِي بُعُوثِهِمْ‏ فَيَقْطَعَ نَسْلَ أُمَّتِي ثُمَّ قَالَ قَدْ بَلَّغْتُ وَ نَصَحْتُ فَاشْهَدُوا وَ قَالَ‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ هَذَا آخِرُ كَلاَمٍ‏ تَكَلَّمَ بِهِ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ عَلَى مِنْبَرِهِ


الکافی جلد ۱ ش ۱۰۵۷ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۰۵۹
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ مَا يَجِبُ مِنْ حَقِّ الْإِمَامِ عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقِّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْإِمَام‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۱۴۳

حنان بن سدير صيرفى گويد: من از امام صادق (ع) شنيدم مى‏فرمود: خبر مرگ پيغمبر را به او دادند و او تندرست بود و هيچ دردى نداشت، فرمود: روح الامين آن خبر را آورد، فرمود: كه پيغمبر جار زد «الصلاة جامعه» و دستور داد همه مهاجر و انصار سلاح برگرفتند و گرد آمدند و پيمبر بر منبر برآمد و خبر مرگ خود را بدانها داد و سپس فرمود: خدا را به ياد آن كس آورم كه پس از من والى بر مسلمانان است، كه مبادا رحم نكند بر جماعت مسلمانان (مگر آن كه مهربان باشد بر جمع مسلمانان خ ل) بايد سالخوردگان و بزرگان امت را احترام گذارد به ناتوانان مهر ورزد و از دانشمند آنان احترام كند و بدانها زيان نرساند تا آنها را خوار كند و آنها را به تهى دستى نيندازد تا از دين به در كند و در خانه خود را به روى آنها نبندد تا تواناى آنان ناتوانشان را ببلعد و آنان را در قشون‏كشى‏ها به سختى نراند (بسيج عمومى نكند خ ل) (همه را در مرزها ساخلو نكند و در آنجا نگهدارد خ ل) تا نسل امتم را قطع كند. سپس فرمود: من تبليغ كردم و اندرز دادم گواه باشيد، امام صادق (ع) فرمود: اين آخرين سخنى بود كه رسول خدا (ص) بر منبر فرمود.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۶۳

سدير صيرفى گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى‏فرمود: بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله خبر وفاتش داده شد، در صورتى كه تن درست بود و دردى نداشت- اين خبر را جبرئيل آورد- حضرت براى نماز همگانى جار زد و مهاجر و انصار را دستور داد تا سلاح برگيرند، مردم جمع شدند و پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بر منبر برآمد و خبر وفات خود را بآنها داد و سپس فرمود:

«خدا را بوالى بعد از خود بياد مى‏آورم، از اينكه مبادا بر جماعت مسلمين رحم نكند، بايد بزرگشان را احترام كند و بضعيفشان رحم كند و عالمشان را بزرگ شمرد و بآنها زيان نرساند تا خوارشان كند و نيازمندشان نسازد تا از دينشان بدر برد و در خانه خود را بروى آنها نبندد (و از حال آنها بى‏خبر نماند) تا تواناى آنها ناتوانشان را بخورد و در لشكر كشى آنها سختى روا ندارد [همه را در مرزها نگه ندارد] تا نسل امتم را قطع كند، سپس فرمود: شاهد باشيد كه من ابلاغ كردم و خير خواهى نمودم».

امام صادق عليه السلام فرمود: اين آخرين سخنى بود كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بالاى منبرش فرمود.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۸۹

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از احمد بن محمد، از عبدالرحمان بن حمّاد و غير او، از حَنان بن سَدير صيرفى كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى‏فرمود: «خبر مرگ پيغمبر صلى الله عليه و آله به خود آن حضرت رسيد، با آن‏كه آن حضرت تندرست بود و او را هيچ ناخوشى و دردى نبود» و حضرت فرمود كه: «جبرئيل امين اين خبر را فرود آورد» و فرمود كه: «پس پيغمبر صلى الله عليه و آله ندا در داد كه: به نماز جماعت حاضر شويد، و مهاجرين وانصار را امر فرمود كه: حربه بردارند و مردم جمع شدند. پس، پيغمبر صلى الله عليه و آله بر بالا رفت و خبر مرگ خود را به ايشان داد و فرمود كه:خدا را به ياد كسى مى‏آورم كه والى است بعد از من بر امّت من. و خليفه را به خدا سوگند مى‏دهم كه كارى نكند (يا دست از اين يادآورى و سوگند دادن بر نمى‏دارم)، مگر آن‏كه رحم كند بر گروه مسلمانان، پس بزرگ ايشان را بزرگ دارد و بزرگ‏قدر گرداند، و بر ناتوان ايشان رحم كند، و عالم ايشان را تعظيم و توقير نمايد و با ايشان ضرر نرساند (كه ايشان را خوار و بى مقدار گرداند) و ايشان را فقير و درويش نگرداند (به گرفتن مال از ايشان) كه ايشان را كافر مى‏كند، و درِ خود را بر روى ايشان نبندد، و مانع ايشان نشود از داخل شدن بر او و عرض مطالب در نزد او، كه قوى از ايشان، ضعيف ايشان را مى‏خورد، و ايشان را در لشكرهايى كه ايشان به سوى جهاد مى‏فرستد، سخت‏ترند؛ چنانچه شتر را سخت مى‏رانند و مى‏زنند (و مراد اين است كه در فرستادن ايشان به سوى جهاد، از حد تجاوز نكند كه همه ايشان، يا عمده‏ ايشان، كشته شوند كه نسل امّت من منقطع مى‏گردد). بعد از آن فرمود كه: آنچه بر من بود رسانيدم و خيرخواهى نمودم، پس شما شاهد باشيد». و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود كه: «اين آخر سخنى بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بر منبر خود به آن تكلم نمود».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)