تَجْرِي: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(Added word proximity by QBot)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
__TOC__
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/تَجْرِي | آیات شامل این کلمه ]]'''
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/تَجْرِي | آیات شامل این کلمه ]]'''


خط ۴: خط ۵:
*[[ریشه جرى‌ | جرى‌]] (۶۴ بار) [[کلمه با ریشه:: جرى‌| ]]
*[[ریشه جرى‌ | جرى‌]] (۶۴ بار) [[کلمه با ریشه:: جرى‌| ]]


=== قاموس قرآن ===
روان شدن. جريان [بقره:25] حقّا براى آنهاست بهشت هائيكه نهرها زير آنها جارى و روان است . در قرآن كريم اين كلمه فقط در جريان آب به كار نرفته بلكه درجريان و راه رفتن كشتى‏ها و حركت باد و آفتاب و ماه و ستارگان نيز استعمال شده است مثل [بقره:164] [ص:36] [يس:38] و آياتى نظير [رعد:2] على الظاهر شامل آفتاب و ماه و ستارگان و غيره است . در اينجا لازم است درباره چند آيه سخن گفت: الف: [يونس:22]. ممكن است بگوئيم: باء در «بِهِمْ» براى تعديه است يعنى است يعنى كشتى‏ها آنها را روان كردند، ولى به قاموس و صحاح نگاه‏كردم «جرى» با باء متعدى نشده است لذا بايد گفت باء در اينجا به معناى «مع» است و فلك به معنى كشتى است و به مفرد و جمع اطلاق مى‏شود، در اينجا جمع مقصود است زيرا فعل آن «جَرَيْنَ» آمده معنى آيه چنين است: تا چون در كشتى‏ها شديد و كشتى‏ها با آنها بوسيله باد مطبوعى روان شدند. همچنين است باء در آيه [هود:42] و اگر باء را تعدى بگيريم جريان كشتى از آيه بايد به عنايت و ملازمه استفاده شود. ب: [شورى:32]، [رحمن:24] راجع به اين دو آيه به «بحر» رجوع شود كه گفته‏ايم اين دو آيه به جريانهاى درياها از قبيل گلف استريم تطبيق مى‏شود نه به كشتى‏ها كه گفته‏اند . ج: [حاقة:11] چون آب طغيان كرد ما شما را در جارى شونده حمل كرديم تا آن را براى شما ياد آورى قرار دهيم و تا تذكره را گوش حافظ پند در خود نگهدارد. مقصود از اين جاريه چيست؟ ارباب تفسير آن را كشتى نوح گفته‏اند، نا گفته نماند ما قبل دو آيه فوق درباره هلاكت عاد و ثمود و قوم فرعون و قوم لوط است و ما بعد آنها مطلقاً درباره قيامت و ويران شدن عالم و اهل رحمت و عذاب است به نظر ميايد غرض از ذكر اين دو آيه درميان هلاكتهاى دنيا و آخرت تذكّر اين نكته است كه اهل ايمان در امان اند همانطور كه در طوفان نوح مؤمنان نجات يافتند اهل ايمان از هلاكت دنيا و آخرت در نجات خواهند بود و تيرهاى قهر خداى را فقط كفّار و معاندين هدف اند و شايد «لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً»اين مطلب را بيشتر تقويّت نمايد و اگر اهل ايمان و يا بعضى از آنها را بلائى از بين ببرد براى آنها هلاكت نيست بلكه كفّاره گناه و يا ترفيع مقام است د: [ذاريات:1-6]. قسم به پاشندگان پاشيدن بخصوصى. پس قسم به بر دارندگان بارسنگى. پسقسم به جارى شوندگان كه به آسانى روان اند. پس قسم به تقسيم كنندگان امر. آنچه وعده داده مى‏شود راست است و جزا واقع شدنى است . مقصود از جاريات و غيره در اين آيات چيست؟ به نظر مى‏آيد كه مراد از اين چهار اسم فاعل، بادها باشند و چون ابر عبارت است از هواى مرطوب، اگر بگوئيم ابرها. بادها هستند باز صحيح است . درباره بادهاى مهاجر كه از اقيانوسها به سوى خشكيها مى‏وزند و هزاران كيلومتر راه مى‏پيمايند آقاى مهندس بازرگان در كتاب باد و باران در قرآن مى‏گويد: بادهاى مهاجر از حدبه‏هاى اقيانوس اطلس يا اقيانوس كبير (و همچنين در مديترانه و درياهاى بزرگ) آنجا كه ستونهاى بزرگ هوا از طبقات جوّ به زمين ميريزند، سر چشمه گرفته در ابتدا يك حركت فرفره‏اى و پراكنده شونده به اطراف دارند، يس از به راه افتادن حامل بخار آب فراوانى مى‏گردند كه همان ابرهاست، آنگاه با وقار و سنگينى سمتى را درپيش ميگيرند و به آسانى روان مى‏گردند چون به كنار درياها و يا به قارّه‏ها رسيدند با بادهاى سرديكه از قطبين مى‏وزند ملاقات مى‏كنند از بادهاى قطبين سردى مى‏گيرند و آنگاه با رطوبت و سردى كه دارند به مزارع و جنگلها و شهرها تقسيم مى‏شوند و آنچه را قرار و قسمت است تقسيم مى‏كنند (باد و باران در قرآن با كمى تغيير و حذف). پس بادها هستند كه در اثر اختلاف حرارت خورشيد، خود را از وسط اقيانوسها مى‏پاشند «وَالذّارياتِ ذَرْواً» و چون روان شدند رطوبت و بخار آب را با خود بر ميدارند و سنگين مى‏شوند «فَالْحاملاتِ وِقْراً»سپس در طول هزاران كيلومتر با آرامى و آسانى بسير خود ادامه مى‏دهند «فَالجارياتِ يُسْراً» و آنگاه در قارّه‏ها و خشكيها تقسيم شده به رحمت و خسارت مبدّل مى‏شوند و بهره‏ها را قسمت مى‏كنند «فَالمُقْسِماتِ اَمْراً» قابل دقت است كه بعد از والذاريات، سه صيغه ديگر همه با فاء آمكده است يعنى اين چهار امر پشت سر هم و نتيجه همديگراند . نظير اين آيات، آيات اوّل سوره مرسلات و نازعات است. ارتباط اين چهار قسم با مقسم به كه «اِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ اِنَّ الدّينَ لَواقِعٌ» باشد شايد آن است : همانطور كه توليد بادها از محلّى شروع شده و تدريجاً بالاخره به نتيجه‏اى ميانجامد جريان دنيا و اين زندگى نيز در آخ بروز جزا و پاداش ميانجامد وقوع جزاء نتيجه حركت ابرهاست. اگر بگوئيم ملائكه با اين بادها باهم اند و مشيّت خدا را روان مى‏كنند اشكالى ندارد ولى نمى‏شود گفت از اين فاعلها كه با الف و تاء جمع بسته شده ملائك مراد است زيرا جمعى كه با الف و تاء يا براى مؤنث حقيقى است مثل مؤمنات و يا صفت مذكّر غير عاقل است مثل مرفوعات و منصوبات. ملائكه به صراحت قرآن مؤنث نيستند و آنانكه ملائكه را دختران خدا مى‏دانند در قرآن تكذيب شده‏اند و خدا ملائكه را با جمع مذكّر اولواالعقل ذكر كرده [زمر:75]. وايضاً ملائكه عاقل و ذى شعوراند پس مراد بادها، ابرها و يا چيزهاد ديگر است. دركتاب آغاز و انجام جهان ص 87 به بعد ذاريات حاملات جاريات و مقسّمات را به اتمها و الكترونها و پروتونها و نوترونها حمل كرده و در اين باره بيان عالى دارد، تطبيق ايشان با مقسم به كه وقوع قيامت باشد بسيار مناسب است طالبين به آنجا رجوع كنند. ه: [تكوير:16]. اين آيه در «خنس» خواهد آمد انشاءاللّه . و: [هود:41] مجرى و مرسى مصدر ميمى اند از لازم و متعدى (صحاح) ظاهراً در آيه معناى لازم مراد است يعنى: گفت به كشتى سوار شويد جريان و ايستادن آن به مدد و يارى خداست. مجراها و مرسيها، مبتدء و بسم اللّه خبر آن است .
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud>
مِن:100, وَ:85, جَنّات:70, الْأَنْهَار:69, تَحْتِهَا:66, فِيهَا:37, خَالِدِين:35, اللّه:27, لَهُم:25, الصّالِحَات:25, عَمِلُوا:22, فِي:22, ذٰلِک:20, الّذِين:18, آمَنُوا:18, عَدْن:17, يُدْخِلْه:16, تَحْتِهِم:16, أَبَدا:16, الْفُلْک:15, بِأَمْرِه:15, رَبّهِم:15, إِن:15, الْبَحْر:15, أَن:15, الّتِي:14, مَا:14, عِنْد:14, لَه:14, مَن:14, رَبّهُم:14, الْفَوْز:13, الرّيح:13, سَنُدْخِلُهُم:13, الْمُؤْمِنَات:13, هُم:13, الْأَرْض:13, أَ:13, اتّقَوْا:13, رَسُولَه:13, الْجَنّة:13, بِمَا:13, غُرَف:12, عَنْهُم:12, أُولٰئِک:12, قَالُوا:12, أَعَدّ:12, يُحَلّوْن:12, جَزَاء:12, الْمُؤْمِنِين:12, سَيّئَاتِکُم:12, يُکَفّر:12, يَنْفَع:12, النّهَار:12, خَيْر:12, صَالِحا:12, عَنْه:12, مِنْه:12, يَوْم:12, عَنْکُم:12, رَضِي:12, لَکُم:12, دُسُر:12, وَعْد:12, غِل:12, الشّمْس:12, هِي:12, لَک:12, غُرَفا:12, الْکَبِير:12, جَزَاؤُهُم:12, لِمُسْتَقَرّ:12, عَاصِفَة:12, بِإِيمَانِهِم:12, لا:12, الْمُتّقُون:12, بِهِم:12, يَدْخُلُونَهَا:12, مَبْنِيّة:12, أَعْنَاب:12, تَحْتَهَا:12, بِأَعْيُنِنَا:12, يُدْخِل:12, وُعِد:11, السّمَاء:11, رَحِيم:11, يَعْمَل:11, الْعُلَى:11, جَعَلْنَا:11, إِلَى:11, مُظْلِمُون:11, لَأُکَفّرَن:11, تَحْتِي:11, هٰذِه:11, يُدْخِلَکُم:11, لَأُدْخِلَنّهُم:11, مَسَاکِن:11, أَلْوَاح:11, أَجْر:11, الْيَوْم:11, رُخَاء:11, لَأُدْخِلَنّکُم:11, يُدْخِلْکُم:11, لَهَا:11, يُدْخِلُهُم:11, يُطِع:11, يَهْدِيهِم:11, لَغَفُور:11, مَوْج:11, تَر:11, حَيْث:11, الْوَهّاب:11, فَوْقِهَا:11, لِمَن:11, ذَات:11, فَسَخّرْنَا:11, بُشْرَاکُم:11, الدّرَجَات:11, لِسُلَيْمَان:11, عَلَى:11, بِنِعْمَة:11, الْمُتّقِين:11, أَحْسَن:11, نِعْم:11, سَيّئَاتِهِم:11, صُدُورِهِم:11, صِدْقُهُم:11, فَأَهْلَکْنَاهُم:11, نَخِيل:11, کُل:11, الْعَظِيم:11, کُلّمَا:11, لَنُبَوّئَنّهُم:11, خَيْرا:11, أَسَاوِر:11, دَار:11, مِدْرَارا:11, عَمَلا:11, الصّادِقِين:11, لَم:11, شَاکِرُون:11, تَقْدِير:11, کَان:11, فَلا:11, بِأَيْمَانِهِم:11, ذُنُوبَکُم:11, سَيّئَاتِه:11, مِصْر:11, ثَوَابا:11, فَإِذَا:11, أُکُلُهَا:11, أَنْت:11, أَصَاب:11, فَمَن:11, هُو:11, رَبّي:11, بِذُنُوبِهِم:11, الْمُفْلِحُون:11, کَالْجِبَال:11, طَيّبَة:11, لِيُرِيَکُم:11, الصّالِحِين:11, النّاس:11, الْعَزِيز:11, کَفَر:11, بَارَکْنَا:11, فَأَثَابَهُم:11, مَثَل:11, يَجْعَل:11, يُمْسِک:11, الشّيَاطِين:11, کُفِر:11, مَغْفِرَة:11, بِرُوح:11, لِلّذِين:11, الْبَرِيّة:11, حَمَلْنَاه:11, حَکِيما:11, مُلْک:11, أَنْتُم:11, تُبْصِرُون:11, أَم:11, لِيُدْخِل:11, إِنّک:11, جَنّة:11, وَاق:11, فَأُولٰئِک:11, عَلَيْهِم:11, دَائِم:11, لَنِعْم:11, رُزِقُوا:11, اللّيْل:11, يَتَوَل:11, وَعَد:11, عَلِيما:11, الْعَلِي:11, أَنْشَأْنَا:11, يُخْزِي:11, بَعْدِي:11, بِإِذْن:11, النّعِيم:11, أَيّدَهُم:11, الْعَلِيم:11, مِنْهَا:11, أَنَا:11, کَفَرُوا:11, نُزُلا:11, ذٰلِکُم:11, نَزَعْنَا:11, دَعْوَاهُم:11, لِي:11, الْحَمْد:11, يَغْفِر:11, أَزْوَاج:11, لٰکِن:11, يَفْعَل:11, فَهَل:11, حَکِيم:11, الْقَوْم:11, أَيْدِيهِم:11, لَقَد:11, الْمِهَاد:11, بِاللّه:11, رَضُوا:11, بَعْد:11, نَادَى:11, تَعْلَمُون:11, مُرْسَاهَا:11, جَعَل:11, لَيْس:10, أَرْسَلْنَا:10, يُعَذّبْه:10, ظِلّهَا:10, الّذِي:10, تَرَکْنَاهَا:10, عَزِيز:10, بَيْن:10, يَعْلَمُون:10, أُدْخِل:10, لِلّه:10, يَتَمَتّعُون:10, يُؤْمِن:10, کُنْتُم:10, الْعَامِلِين:10, قُتِلُوا:10, بِئْس:10, سَخّر:10, آيَاتِه:10, حَسَنا:10, عَمِل:10, بَطْش:10, يُخْلِف:10, شَاء:10, قُصُورا:10, بَل:10, نُوح:10, مَع:10, نَسْلَخ:10, هٰذَا:10, يَشَاءُون:10, بَنّاء:10, تَکُون:10, خَالِدُون:10, اخْتِلاَف:10, قَد:10, بَأْسِکُم:10, الْقَمَر:10, مِنْکُم:10, نُورُهُم:10, النّبِي:10, ذَهَب:10, الْإِيمَان:10, بِخَيْر:10, کُنّا:10, تَقَع:10, يُرِيد:10, عَذَابا:10, تَحِيّتُهُم:10, رَبّکُم:10, أَنْزَل:10, کَذٰلِک:10, مُطَهّرَة:10, ابْنَه:10, تِلْک:10, الثّمَرَات:10, بَعْدِهِم:10, ثَمَرَة:10, قَرْضا:10, قُلُوبِهِم:10, عَسَى:10, هَدَانَا:10, قَاتَلُوا:10, يَجْزِي:10, رِزْقا:10, قَرْنا:10, حَقّا:10, بَشّر:10, بِکُل:10, الْمُحْسِنِين:10, فَقَد:10, الْمِيعَاد:10, قَوْم:10, عُقْبَى:10, أَحَدُکُم:10, يَسْعَى:10, أَلِيما:10, حَرَج:10, قَال:10, يَأْکُلُون:10, أُنَبّئُکُم:10
</qcloud>
===تکرار در هر سال نزول===
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::تَجْرِي]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۵

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

روان شدن. جريان [بقره:25] حقّا براى آنهاست بهشت هائيكه نهرها زير آنها جارى و روان است . در قرآن كريم اين كلمه فقط در جريان آب به كار نرفته بلكه درجريان و راه رفتن كشتى‏ها و حركت باد و آفتاب و ماه و ستارگان نيز استعمال شده است مثل [بقره:164] [ص:36] [يس:38] و آياتى نظير [رعد:2] على الظاهر شامل آفتاب و ماه و ستارگان و غيره است . در اينجا لازم است درباره چند آيه سخن گفت: الف: [يونس:22]. ممكن است بگوئيم: باء در «بِهِمْ» براى تعديه است يعنى است يعنى كشتى‏ها آنها را روان كردند، ولى به قاموس و صحاح نگاه‏كردم «جرى» با باء متعدى نشده است لذا بايد گفت باء در اينجا به معناى «مع» است و فلك به معنى كشتى است و به مفرد و جمع اطلاق مى‏شود، در اينجا جمع مقصود است زيرا فعل آن «جَرَيْنَ» آمده معنى آيه چنين است: تا چون در كشتى‏ها شديد و كشتى‏ها با آنها بوسيله باد مطبوعى روان شدند. همچنين است باء در آيه [هود:42] و اگر باء را تعدى بگيريم جريان كشتى از آيه بايد به عنايت و ملازمه استفاده شود. ب: [شورى:32]، [رحمن:24] راجع به اين دو آيه به «بحر» رجوع شود كه گفته‏ايم اين دو آيه به جريانهاى درياها از قبيل گلف استريم تطبيق مى‏شود نه به كشتى‏ها كه گفته‏اند . ج: [حاقة:11] چون آب طغيان كرد ما شما را در جارى شونده حمل كرديم تا آن را براى شما ياد آورى قرار دهيم و تا تذكره را گوش حافظ پند در خود نگهدارد. مقصود از اين جاريه چيست؟ ارباب تفسير آن را كشتى نوح گفته‏اند، نا گفته نماند ما قبل دو آيه فوق درباره هلاكت عاد و ثمود و قوم فرعون و قوم لوط است و ما بعد آنها مطلقاً درباره قيامت و ويران شدن عالم و اهل رحمت و عذاب است به نظر ميايد غرض از ذكر اين دو آيه درميان هلاكتهاى دنيا و آخرت تذكّر اين نكته است كه اهل ايمان در امان اند همانطور كه در طوفان نوح مؤمنان نجات يافتند اهل ايمان از هلاكت دنيا و آخرت در نجات خواهند بود و تيرهاى قهر خداى را فقط كفّار و معاندين هدف اند و شايد «لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً»اين مطلب را بيشتر تقويّت نمايد و اگر اهل ايمان و يا بعضى از آنها را بلائى از بين ببرد براى آنها هلاكت نيست بلكه كفّاره گناه و يا ترفيع مقام است د: [ذاريات:1-6]. قسم به پاشندگان پاشيدن بخصوصى. پس قسم به بر دارندگان بارسنگى. پسقسم به جارى شوندگان كه به آسانى روان اند. پس قسم به تقسيم كنندگان امر. آنچه وعده داده مى‏شود راست است و جزا واقع شدنى است . مقصود از جاريات و غيره در اين آيات چيست؟ به نظر مى‏آيد كه مراد از اين چهار اسم فاعل، بادها باشند و چون ابر عبارت است از هواى مرطوب، اگر بگوئيم ابرها. بادها هستند باز صحيح است . درباره بادهاى مهاجر كه از اقيانوسها به سوى خشكيها مى‏وزند و هزاران كيلومتر راه مى‏پيمايند آقاى مهندس بازرگان در كتاب باد و باران در قرآن مى‏گويد: بادهاى مهاجر از حدبه‏هاى اقيانوس اطلس يا اقيانوس كبير (و همچنين در مديترانه و درياهاى بزرگ) آنجا كه ستونهاى بزرگ هوا از طبقات جوّ به زمين ميريزند، سر چشمه گرفته در ابتدا يك حركت فرفره‏اى و پراكنده شونده به اطراف دارند، يس از به راه افتادن حامل بخار آب فراوانى مى‏گردند كه همان ابرهاست، آنگاه با وقار و سنگينى سمتى را درپيش ميگيرند و به آسانى روان مى‏گردند چون به كنار درياها و يا به قارّه‏ها رسيدند با بادهاى سرديكه از قطبين مى‏وزند ملاقات مى‏كنند از بادهاى قطبين سردى مى‏گيرند و آنگاه با رطوبت و سردى كه دارند به مزارع و جنگلها و شهرها تقسيم مى‏شوند و آنچه را قرار و قسمت است تقسيم مى‏كنند (باد و باران در قرآن با كمى تغيير و حذف). پس بادها هستند كه در اثر اختلاف حرارت خورشيد، خود را از وسط اقيانوسها مى‏پاشند «وَالذّارياتِ ذَرْواً» و چون روان شدند رطوبت و بخار آب را با خود بر ميدارند و سنگين مى‏شوند «فَالْحاملاتِ وِقْراً»سپس در طول هزاران كيلومتر با آرامى و آسانى بسير خود ادامه مى‏دهند «فَالجارياتِ يُسْراً» و آنگاه در قارّه‏ها و خشكيها تقسيم شده به رحمت و خسارت مبدّل مى‏شوند و بهره‏ها را قسمت مى‏كنند «فَالمُقْسِماتِ اَمْراً» قابل دقت است كه بعد از والذاريات، سه صيغه ديگر همه با فاء آمكده است يعنى اين چهار امر پشت سر هم و نتيجه همديگراند . نظير اين آيات، آيات اوّل سوره مرسلات و نازعات است. ارتباط اين چهار قسم با مقسم به كه «اِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ اِنَّ الدّينَ لَواقِعٌ» باشد شايد آن است : همانطور كه توليد بادها از محلّى شروع شده و تدريجاً بالاخره به نتيجه‏اى ميانجامد جريان دنيا و اين زندگى نيز در آخ بروز جزا و پاداش ميانجامد وقوع جزاء نتيجه حركت ابرهاست. اگر بگوئيم ملائكه با اين بادها باهم اند و مشيّت خدا را روان مى‏كنند اشكالى ندارد ولى نمى‏شود گفت از اين فاعلها كه با الف و تاء جمع بسته شده ملائك مراد است زيرا جمعى كه با الف و تاء يا براى مؤنث حقيقى است مثل مؤمنات و يا صفت مذكّر غير عاقل است مثل مرفوعات و منصوبات. ملائكه به صراحت قرآن مؤنث نيستند و آنانكه ملائكه را دختران خدا مى‏دانند در قرآن تكذيب شده‏اند و خدا ملائكه را با جمع مذكّر اولواالعقل ذكر كرده [زمر:75]. وايضاً ملائكه عاقل و ذى شعوراند پس مراد بادها، ابرها و يا چيزهاد ديگر است. دركتاب آغاز و انجام جهان ص 87 به بعد ذاريات حاملات جاريات و مقسّمات را به اتمها و الكترونها و پروتونها و نوترونها حمل كرده و در اين باره بيان عالى دارد، تطبيق ايشان با مقسم به كه وقوع قيامت باشد بسيار مناسب است طالبين به آنجا رجوع كنند. ه: [تكوير:16]. اين آيه در «خنس» خواهد آمد انشاءاللّه . و: [هود:41] مجرى و مرسى مصدر ميمى اند از لازم و متعدى (صحاح) ظاهراً در آيه معناى لازم مراد است يعنى: گفت به كشتى سوار شويد جريان و ايستادن آن به مدد و يارى خداست. مجراها و مرسيها، مبتدء و بسم اللّه خبر آن است .


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...