گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۹۱: خط ۹۱:
<span id='link28'><span>
<span id='link28'><span>


==چند مطلب كه بايد در بحث از مسأله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن بيان شود ==
==چند مطلب كه بايد در بحث از مسأله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن بيان شود ==  
۱- وجود نفسى اشياء خير است . ۱- بايد دانست تمامى اشيايى كه متعلق خلق و ايجاد قرار گرفته و يا ممكن است قرار بگيرد وجود نفسى شان (وجودشان بدون اينكه اضافه به چيزى داشته باشد) خير است . بطورى كه اگر به فرض محال فرض كنيم شرى از شرور متعلق خلقت و ايجاد قرار گرفته و موجود شود پس ‍ از موجود شدنش حالش حال ساير موجودات خواهد بود، يعنى ديگر اثرى از شر و قبح در آن نخواهد بود، مگر اينكه وجودش اضافه و ارتباط به چيز ديگرى داشته باشد، و در اثر اين ارتباط نظامى از نظامهاى عادلانه عالم وجود را فاسد و مختل سازد، و يا باعث شود عده اى ديگر از موجودات از خير و سعادت خود محروم شوند، اينجاست كه شرهايى در عالم پديد مى آيد.


و اينكه در بالا گفتيم : (( بدون اينكه وجودشان اضافه به چيزى داشته باشد(( مقصودمان همين معنا بود. بنابراين اگر موجودى از قبيل مار و عقرب ديديم كه از نظر اضافه اى كه به ما دارند مضر به حال ما است بايد بدانيم كه بطور مسلم منافعى دارد كه از ضررش بيشتر است وگرنه حكمت الهى اقتضاى وجود آن را نمى كرد و در اين صورت وجود چنين موجودى هم خير خواهد بود.
«'''۱ - وجود نفسى اشياء، خير است'''»:


اين آن معنايى است كه آيه شريفه (( الذى احسن كل شىء خلقه (( و آيه (( تبارك الله رب العالمين (( و آيه (( و ان من شىء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم (( نيز به آن اشاره دارد.
۱- بايد دانست تمامى اشيايى كه متعلق خلق و ايجاد قرار گرفته و يا ممكن است قرار بگيرد، وجود نفسى شان (وجودشان بدون اين كه اضافه به چيزى داشته باشد) خير است. به طورى كه اگر به فرض محال، فرض كنيم شرى از شرور متعلق خلقت و ايجاد قرار گرفته و موجود شود، پس از موجود شدنش، حالش، حال ساير موجودات خواهد بود. يعنى ديگر اثرى از شر و قبح در آن نخواهد بود، مگر اين كه وجودش اضافه و ارتباط به چيز ديگرى داشته باشد، و در اثر اين ارتباط نظامى از نظام هاى عادلانه عالَم وجود را فاسد و مختل سازد، و يا باعث شود عده اى ديگر از موجودات از خير و سعادت خود محروم شوند. اين جاست كه شرهايى در عالَم پديد مى آيد.
 
و اين كه در بالا گفتيم: «بدون اين كه وجودشان اضافه به چيزى داشته باشد»، مقصودمان همين معنا بود.
 
بنابراين، اگر موجودى از قبيل مار و عقرب ديديم كه از نظر اضافه اى كه به ما دارند، مضر به حال ما است، بايد بدانيم كه به طور مسلم منافعى دارد كه از ضررش بيشتر است، و گرنه حكمت الهى اقتضاى وجود آن را نمى كرد و در اين صورت، وجود چنين موجودى هم خير خواهد بود.
 
اين، آن معنايى است كه آيه شريفه «الذى أحسن كل شئ خلقه»، و آيه «تبارك الله رب العالمين»، و آيه «و إن من شئ إلا يسبح بحمده ولكن لا تفقهون تسبيحهم» نيز، به آن اشاره دارد.
<span id='link29'><span>
<span id='link29'><span>


==مراتب مختلف موجودات مقتضاى الهى است ==
«'''مراتب مختلف موجودات، مقتضاى الهى است'''»:
۲- عالم خلقت با همه وسعتى كه در آن است تمامى اجزايش به يكديگر مربوط و مانند يك زنجير اولش بسته و مربوط به آخرش مى باشد، بطورى كه ايجاد جزئى از آن مستلزم ايجاد و صنع همه آن است ، و اصلاح جزئى از اجزاى آن به اصلاح همه آن مربوط است ، همچنانكه فرموده: (( و ما امرنا الا واحده كلمح بالبصر(( و اين ارتباط لازمه اش اين نيست كه جميع موجودات مثل هم و ربط شان به يكديگر ربط تساوى و تماثل باشد، زيرا اگر همه اجزاى عالم مثل هم بودند عالمى به وجود نمى آمد بلكه تنها يك موجود تحقق مى يافت ، و لذا حكمت الهى اقتضا دارد كه اين موجودات از نظر كمال و نقص، و وجدان مراتب وجود و فقدان آن ، و قابليت رسيدن به آن مراتب و محروميت از آن مختلف باشند.
 
۲- عالَم خلقت با همه وسعتى كه در آن است، تمامى اجزايش به يكديگر مربوط و مانند يك زنجير اولش بسته و مربوط به آخرش مى باشد. به طورى كه ايجاد جزئى از آن، مستلزم ايجاد و صنع همه آن است، و اصلاح جزئى از اجزاى آن، به اصلاح همه آن مربوط است. همچنان كه فرموده: «و ما أمرنا إلا واحدة كلمح بالبصر». و اين ارتباط، لازمه اش اين نيست كه جميع موجودات مثل هم و ربط شان به يكديگر ربط تساوى و تماثل باشد. زيرا اگر همه اجزاى عالَم، مثل هم بودند، عالمى به وجود نمى آمد، بلكه تنها يك موجود تحقق مى يافت، و لذا حكمت الهى اقتضا دارد كه اين موجودات از نظر كمال و نقص، و وجدان مراتب وجود و فقدان آن، و قابليت رسيدن به آن مراتب و محروميت از آن مختلف باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۵ </center>
آرى ، اگر در عالم ، شر و فساد، تعب و فقدان ، نقص و ضعف و امثال آن نبود بطور مسلم از خير، صحت ، راحت ، وجدان ، كمال و قوت نيز مصداقى يافت نمى شد، و عقل ما پى به معانى آنها نمى برد، چون بطور كلى عقل هر معنايى را از مصاديق خارجى آن انتزاع مى كند اگر در عالم مصداقى از شقاوت، معصيت، قبح ، ذم و عقاب و امثال آن نبود، سعادت ، اطاعت ، حسن ، مدح و ثوابى هم تحقق نمى يافت، و همچنين اگر دنيايى نبود آخرتى هم وجود نداشت ، مثلا اگر معصيتى نبود يعنى نافرمانى امر مولوى مولى به هيچ وجه ممكن نبود قهرا انجام خواسته مولى امرى ضرورى و اجبارى مى شد، و اگر انجام دادن فعلى ضرورى و غير قابل ترك باشد ديگر امر مولوى به آن معنا ندارد، و خواستن مولى چنين فعلى را تحصيل حاصل است.
آرى ، اگر در عالم ، شر و فساد، تعب و فقدان ، نقص و ضعف و امثال آن نبود بطور مسلم از خير، صحت ، راحت ، وجدان ، كمال و قوت نيز مصداقى يافت نمى شد، و عقل ما پى به معانى آنها نمى برد، چون بطور كلى عقل هر معنايى را از مصاديق خارجى آن انتزاع مى كند اگر در عالم مصداقى از شقاوت، معصيت، قبح ، ذم و عقاب و امثال آن نبود، سعادت ، اطاعت ، حسن ، مدح و ثوابى هم تحقق نمى يافت، و همچنين اگر دنيايى نبود آخرتى هم وجود نداشت ، مثلا اگر معصيتى نبود يعنى نافرمانى امر مولوى مولى به هيچ وجه ممكن نبود قهرا انجام خواسته مولى امرى ضرورى و اجبارى مى شد، و اگر انجام دادن فعلى ضرورى و غير قابل ترك باشد ديگر امر مولوى به آن معنا ندارد، و خواستن مولى چنين فعلى را تحصيل حاصل است.
۱۳٬۸۲۲

ویرایش