گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۰}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۸: خط ۲۰:
و كوتاه سخن اينكه ، تو آن خدايى كه رحمتت همواره بر غضبت پيشى دارد، و سنت تو چنين نيست كه در عقاب بدكاران از بندگانت عجله كنى ، و يا آنان را بخاطر نفهمى هاى عده اى سفيه و نادان عقاب نمايى ، تو آن خدايى هستى كه مرا به سوى قومم مبعوث فرمودى ، و به من وعده دادى كه در پيش بردن دعوتم ياريم كنى ، و هلاكت اين عده فعلا براى من صلاح نيست و باعث تهمت بر من است :
و كوتاه سخن اينكه ، تو آن خدايى كه رحمتت همواره بر غضبت پيشى دارد، و سنت تو چنين نيست كه در عقاب بدكاران از بندگانت عجله كنى ، و يا آنان را بخاطر نفهمى هاى عده اى سفيه و نادان عقاب نمايى ، تو آن خدايى هستى كه مرا به سوى قومم مبعوث فرمودى ، و به من وعده دادى كه در پيش بردن دعوتم ياريم كنى ، و هلاكت اين عده فعلا براى من صلاح نيست و باعث تهمت بر من است :
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۵ </center>
أَنت وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ أَنت خَيرُ الْغَفِرِينَ
أَنت وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ أَنت خَيرُ الْغَفِرِينَ
در اين جمله شروع مى شود به نقل دعاهايى كه موسى (عليه السلام ) در آن روز كرده بود، موسى (عليه السلام ) در اين جمله كوتاه نيز حاجت و دعاى خود را در بين دو صفت از صفات خداى تعالى يكى صفت ولايت كه مخصوص به مقام ربوبى است و يكى آمرزش او كه بهترين آمرزش ها است قرار داد و بعد حاجت خود را درخواست نمود و چنين گفت : (( فاغفرلنا و ارحمنا(( و اين بهترين حاجتى است كه خدا درخواست آن را از بندگان خود مى پسندد.
در اين جمله شروع مى شود به نقل دعاهايى كه موسى (عليه السلام ) در آن روز كرده بود، موسى (عليه السلام ) در اين جمله كوتاه نيز حاجت و دعاى خود را در بين دو صفت از صفات خداى تعالى يكى صفت ولايت كه مخصوص به مقام ربوبى است و يكى آمرزش او كه بهترين آمرزش ها است قرار داد و بعد حاجت خود را درخواست نمود و چنين گفت : (( فاغفرلنا و ارحمنا(( و اين بهترين حاجتى است كه خدا درخواست آن را از بندگان خود مى پسندد.
موسى (عليه السلام ) ذكر اين دو صفت را كافى دانست از اينكه به حاجت اصليش (زنده كردن همراهان ) تصريح كند، و خواست تا با تصريح نكردن به آن اظهار تذلل و شرمسارى نمايد، وگرنه شكى نيست كه مقصودش از اين كلام اظهار حاجت خود بوده ، اگر چه تصريح نكرده ، براى اينكه آيه اى كه در سوره بقره راجع به اين مطلب است مى فرمايد: خداوند همراهان موسى را زنده كرد، و معلوم است كه اگر استجابت دعاى موسى در كار نبود خداوند مردمى را كه به عذاب خود هلاك كرده دوباره بدون جهت آنان را زنده نمى كند.
موسى (عليه السلام ) ذكر اين دو صفت را كافى دانست از اينكه به حاجت اصليش (زنده كردن همراهان ) تصريح كند، و خواست تا با تصريح نكردن به آن اظهار تذلل و شرمسارى نمايد، وگرنه شكى نيست كه مقصودش از اين كلام اظهار حاجت خود بوده ، اگر چه تصريح نكرده ، براى اينكه آيه اى كه در سوره بقره راجع به اين مطلب است مى فرمايد: خداوند همراهان موسى را زنده كرد، و معلوم است كه اگر استجابت دعاى موسى در كار نبود خداوند مردمى را كه به عذاب خود هلاك كرده دوباره بدون جهت آنان را زنده نمى كند.
وَ اكتُب لَنَا فى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسنَةً وَ فى الاَخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْك
وَ اكتُب لَنَا فى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسنَةً وَ فى الاَخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْك
كلمه (( هدنا(( از ماده (( هاد، يهود(( است كه به معناى بازگشتن است ، و جمله (( انا هدنا اليك (( جملات قبل از خود را كه فصلى از دعاهاى موسى است تعليل مى كند، موسى نخست از درگاه پروردگار خود مسئلت مى نمايد كه در زندگى دنيا يك نوع حسنه و در زندگى آخرتش حسنه ديگرى روزيش كند، آنگاه جمله مزبور را اضافه مى كند، و تعليل بودن آن به اين عنايت است كه حسنه زندگى دنيا جز نيكويى عيش آن چيز ديگرى نمى تواند باشد، و رجوع به خدا كه عبارت است از سلوك طريقه و پيروى راه فطرت او، آدمى را به نيكويى عيش و حيات طيب در دنيا و آخرت هدايت مى كند، و به عبارت ديگر حيات طيب از آثار بازگشت به سوى خدا است ، و با اينكه موسى از قول خود و ديگران مى گويد: (( ما به سوى تو بازگشت كرديم (( جاى آن هست كه خداوند در آينده حيات طيب را روزيشان فرمايد، مناسب با كلمه (( واكتب (( كه به معناى قضاء و تقدير است نيز همين روزى كردن در آينده است . و اما فصل اول از دعاى آنجناب يعنى جمله (( فاغفر لنا و ارحمنا(( ، جملات سابق بر آن از قبيل (( انت ولينا(( و همچنين (( وانت خير الغافرين (( كفايت تعليل آن را مى كند، و ارتباطى با تعليل (( انا هدنا اليك (( ندارد - دقت بفرماييد -.
كلمه (( هدنا(( از ماده (( هاد، يهود(( است كه به معناى بازگشتن است ، و جمله (( انا هدنا اليك (( جملات قبل از خود را كه فصلى از دعاهاى موسى است تعليل مى كند، موسى نخست از درگاه پروردگار خود مسئلت مى نمايد كه در زندگى دنيا يك نوع حسنه و در زندگى آخرتش حسنه ديگرى روزيش كند، آنگاه جمله مزبور را اضافه مى كند، و تعليل بودن آن به اين عنايت است كه حسنه زندگى دنيا جز نيكويى عيش آن چيز ديگرى نمى تواند باشد، و رجوع به خدا كه عبارت است از سلوك طريقه و پيروى راه فطرت او، آدمى را به نيكويى عيش و حيات طيب در دنيا و آخرت هدايت مى كند، و به عبارت ديگر حيات طيب از آثار بازگشت به سوى خدا است ، و با اينكه موسى از قول خود و ديگران مى گويد: (( ما به سوى تو بازگشت كرديم (( جاى آن هست كه خداوند در آينده حيات طيب را روزيشان فرمايد، مناسب با كلمه (( واكتب (( كه به معناى قضاء و تقدير است نيز همين روزى كردن در آينده است . و اما فصل اول از دعاى آنجناب يعنى جمله (( فاغفر لنا و ارحمنا(( ، جملات سابق بر آن از قبيل (( انت ولينا(( و همچنين (( وانت خير الغافرين (( كفايت تعليل آن را مى كند، و ارتباطى با تعليل (( انا هدنا اليك (( ندارد - دقت بفرماييد -.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۶ </center>
قَالَ عَذَابى أُصِيب بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتى وَسِعَت كلَّ شىْءٍ ء
قَالَ عَذَابى أُصِيب بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتى وَسِعَت كلَّ شىْءٍ ء
اين جمله جواب خداى سبحان است به درخواست موسى ، و بطورى كه مى بينيد خداوند اين جواب را طورى بيان كرده كه هم جواب درخواست موسى باشد و هم در مقابل كلامى كه او قبل از درخواست خود گفته بود و به عرض رسانيده بود كه (( رب لوشئت اهلكتهم من قبل و اياى (( قرار بگيرد، و اگر رساندن عذابش را مقيد به جمله (( هر كه را بخواهيم (( كرده و در رحمت خود چنين تقييدى را به كار نبرده براى اين بوده كه عذاب از اقتضاى عمل گنهكاران ناشى مى شود نه از ناحيه خود او، از ناحيه او جز رحمت ناشى نمى شود همچنانكه فرموده : (( ما يفعل الله بعذابكم ان شكرتم و آمنتم (( و نيز فرموده : (( لئن شكرتم لازيدنكم و لئن كفرتم ان عذابى لشديد(( .
اين جمله جواب خداى سبحان است به درخواست موسى ، و بطورى كه مى بينيد خداوند اين جواب را طورى بيان كرده كه هم جواب درخواست موسى باشد و هم در مقابل كلامى كه او قبل از درخواست خود گفته بود و به عرض رسانيده بود كه (( رب لوشئت اهلكتهم من قبل و اياى (( قرار بگيرد، و اگر رساندن عذابش را مقيد به جمله (( هر كه را بخواهيم (( كرده و در رحمت خود چنين تقييدى را به كار نبرده براى اين بوده كه عذاب از اقتضاى عمل گنهكاران ناشى مى شود نه از ناحيه خود او، از ناحيه او جز رحمت ناشى نمى شود همچنانكه فرموده : (( ما يفعل الله بعذابكم ان شكرتم و آمنتم (( و نيز فرموده : (( لئن شكرتم لازيدنكم و لئن كفرتم ان عذابى لشديد(( .
<span id='link224'><span>
<span id='link224'><span>
خط ۴۰: خط ۴۲:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۸ </center>
از آنچه گذشت به دست آمد كه سعه رحمت شاءنى نيست تا در جمله (( و رحمتى وسعت كل شى ء(( رحمت را مقيد به مشيت تقديرى نموده و بگوييم : در اين جمله نيز چيزى نظير (( من اشاء(( در تقدير است ، زيرا بطورى كه از ظاهر آيه بر مى آيد مراد از رحمت ، رحمت عامه است كه بالفعل همه موجودات را فرا گرفته و لابد خدا خواسته كه فرا گرفته ، پس اينكه جمعى از مفسرين گفته اند در اين جمله نيز (( ان شئت - اگر بخواهيم (( در تقدير است ، صحيح نيست .
از آنچه گذشت به دست آمد كه سعه رحمت شاءنى نيست تا در جمله (( و رحمتى وسعت كل شى ء(( رحمت را مقيد به مشيت تقديرى نموده و بگوييم : در اين جمله نيز چيزى نظير (( من اشاء(( در تقدير است ، زيرا بطورى كه از ظاهر آيه بر مى آيد مراد از رحمت ، رحمت عامه است كه بالفعل همه موجودات را فرا گرفته و لابد خدا خواسته كه فرا گرفته ، پس اينكه جمعى از مفسرين گفته اند در اين جمله نيز (( ان شئت - اگر بخواهيم (( در تقدير است ، صحيح نيست .
فَسأَكتُبهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ الَّذِينَ هُم بِئَايَتِنَا يُؤْمِنُونَ
فَسأَكتُبهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ الَّذِينَ هُم بِئَايَتِنَا يُؤْمِنُونَ
اين جمله تفريع بر جمله (( عذابى اصيب به من اشاء و رحمتى ...(( است ، و معناى آن اين است كه لازمه وجوب اصابه عذاب به پاره اى از مردم و شمول رحمت بر تمامى موجودات اين است كه رحمت را بر آن بعض ديگر كه عبارتند از: پرهيزكاران و دهندگان زكات واجب كنم .
اين جمله تفريع بر جمله (( عذابى اصيب به من اشاء و رحمتى ...(( است ، و معناى آن اين است كه لازمه وجوب اصابه عذاب به پاره اى از مردم و شمول رحمت بر تمامى موجودات اين است كه رحمت را بر آن بعض ديگر كه عبارتند از: پرهيزكاران و دهندگان زكات واجب كنم .
آيه : (( فساءكتبها للذين يتقون ...(( استجابت و تقييد دعاى موسى (ع ) را مى رساند
آيه : (( فساءكتبها للذين يتقون ...(( استجابت و تقييد دعاى موسى (ع ) را مى رساند
خط ۶۱: خط ۶۳:
و اما التفاتى كه در جمله (( و الذين هم باياتنا يومنون (( بكار رفته و با اينكه سياق كلام در اول آيه سياق متكلم وحده بوده و مى فرمود: (( پس ‍ من به زودى مى نويسم رحمت خود را...(( در آخر فرموده : (( و كسانى كه به آيات ما ايمان مى آورند(( ، ظاهرا نكته اش اين باشد كه بخواهد اين آيه را با آيه بعدى كه خود يك نوع بيانى است براى جمله (( و كسانى كه ...(( متصل سازد، زيرا آيه بعدى بطورى كه بعدا نيز اشاره خواهيم كرد به منزله جمله معترضه اى است كه از نتيجه بحث گريز مى زند و سياق آن از سياق آيه مورد بحث يعنى خطاب مشافهى ميان موسى و خداى تعالى خارج است ، و از آن آيه به بعد به سياق اصلى كلام يعنى سياق تكلم با غير برگشت مى شود.
و اما التفاتى كه در جمله (( و الذين هم باياتنا يومنون (( بكار رفته و با اينكه سياق كلام در اول آيه سياق متكلم وحده بوده و مى فرمود: (( پس ‍ من به زودى مى نويسم رحمت خود را...(( در آخر فرموده : (( و كسانى كه به آيات ما ايمان مى آورند(( ، ظاهرا نكته اش اين باشد كه بخواهد اين آيه را با آيه بعدى كه خود يك نوع بيانى است براى جمله (( و كسانى كه ...(( متصل سازد، زيرا آيه بعدى بطورى كه بعدا نيز اشاره خواهيم كرد به منزله جمله معترضه اى است كه از نتيجه بحث گريز مى زند و سياق آن از سياق آيه مورد بحث يعنى خطاب مشافهى ميان موسى و خداى تعالى خارج است ، و از آن آيه به بعد به سياق اصلى كلام يعنى سياق تكلم با غير برگشت مى شود.
پس اينكه فرمود: (( و الذين هم باياتنا يومنون (( و نفرمود: (( و الذين هم باياتى يومنون (( براى اين است كه به نحو لطيفى آيات بعدى را با آيات قبل از آيه مورد بحث متصل سازد و اين از عجائب سياقات قرآنى است - دقت بفرماييد كه جاى دقت است -.
پس اينكه فرمود: (( و الذين هم باياتنا يومنون (( و نفرمود: (( و الذين هم باياتى يومنون (( براى اين است كه به نحو لطيفى آيات بعدى را با آيات قبل از آيه مورد بحث متصل سازد و اين از عجائب سياقات قرآنى است - دقت بفرماييد كه جاى دقت است -.
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسولَ النَّبىَّ الاُمِّىَّ الَّذِى يجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فى التَّوْرَاةِ وَ الانجِيلِ ... كانَت عَلَيْهِمْ
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسولَ النَّبىَّ الاُمِّىَّ الَّذِى يجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فى التَّوْرَاةِ وَ الانجِيلِ ... كانَت عَلَيْهِمْ
معناى (( اصر(( در (( و يضع عنهم اصرهم ((  
معناى (( اصر(( در (( و يضع عنهم اصرهم ((  
راغب در مفردات گفته است : (( اصر(( به معناى گره زدن و حبس كردن به قهر است ، گفته مى شود: (( اصرته فهو ماصور(( يعنى زندانى كردم او را و او فعلا زندانى است ، كلمه (( ماصر و ماصر(( - به فتح صاد و كسر آن - به معنى زندان كشتى است ، در قرآن هم كه مى فرمايد: (( و يضع عنهم اصرهم (( معناى ش اين است كه خداوند چيزهايى را كه مانع ايشان از خيرات و رسيدن به صواب مى شود از آنان بردارد، و در آنجا كه مى فرمايد: (( و لا تحمل علينا اصرا(( نيز به همين معنا است ، گر چه بعضى ها گفته اند معنايش ثقل و سنگينى است ، و ليكن
راغب در مفردات گفته است : (( اصر(( به معناى گره زدن و حبس كردن به قهر است ، گفته مى شود: (( اصرته فهو ماصور(( يعنى زندانى كردم او را و او فعلا زندانى است ، كلمه (( ماصر و ماصر(( - به فتح صاد و كسر آن - به معنى زندان كشتى است ، در قرآن هم كه مى فرمايد: (( و يضع عنهم اصرهم (( معناى ش اين است كه خداوند چيزهايى را كه مانع ايشان از خيرات و رسيدن به صواب مى شود از آنان بردارد، و در آنجا كه مى فرمايد: (( و لا تحمل علينا اصرا(( نيز به همين معنا است ، گر چه بعضى ها گفته اند معنايش ثقل و سنگينى است ، و ليكن
خط ۷۸: خط ۸۰:
و از اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را اسم نبرده و با سه وصف (( رسول (( ، (( نبى (( و (( امى (( ياد كرده و مخصوصا از اينكه دنباله اش فرموده : (( الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراه و الانجيل (( به خوبى بدست مى آيد كه آنجناب در تورات و انجيل هم به همين سه وصف معرفى شده است ، چون غير از آيه مورد بحث كه راجع به شهادت تورات و انجيل بر نبوت آن حضرت است در هيچ جاى ديگر قرآن رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به مجموع اين اوصاف يكجا توصيف نشده ، و اگر منظور از توصيف وى به اين اوصاف تعريف آنجناب به اوصاف آشناى در نظر يهود و نصارا نبود در خصوص اين آيه وى را به اين اوصاف و مخصوصا صفت سوم توصيف كردن هيچ نكته اى را افاده نمى كرد.
و از اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را اسم نبرده و با سه وصف (( رسول (( ، (( نبى (( و (( امى (( ياد كرده و مخصوصا از اينكه دنباله اش فرموده : (( الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراه و الانجيل (( به خوبى بدست مى آيد كه آنجناب در تورات و انجيل هم به همين سه وصف معرفى شده است ، چون غير از آيه مورد بحث كه راجع به شهادت تورات و انجيل بر نبوت آن حضرت است در هيچ جاى ديگر قرآن رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به مجموع اين اوصاف يكجا توصيف نشده ، و اگر منظور از توصيف وى به اين اوصاف تعريف آنجناب به اوصاف آشناى در نظر يهود و نصارا نبود در خصوص اين آيه وى را به اين اوصاف و مخصوصا صفت سوم توصيف كردن هيچ نكته اى را افاده نمى كرد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۰}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش