گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۲۴۵: خط ۲۴۵:


==توضيحى پيرامون دگرگونی كوه ها و سراب شدن آن ها ==
==توضيحى پيرامون دگرگونی كوه ها و سراب شدن آن ها ==
توضيح اين كه: به راه انداختن كوه ها و متلاشى كردنشان، بالاخره طبعا به اين جا منتهى مى شود كه شكل كوهى خود را از دست داده، اجزايش متفرق شود. همچنان كه در چند جا از كلام مجيدش، وقتى سخن از زلزله قيامت دارد و آثار آن را بيان مى كند، از كوه ها هم خبر داده، مى فرمايد: «وَ تَسيرُ الجِبال سَيراً»، و نيز مى فرمايد: «وَ حُمِلَت الأرضُ وَ الجِبَالُ فَدُكّتا دَكّة وَاحِدَة»، و نيز مى فرمايد: «وَ كَانَت الجِبالُ كَثِيباً مَهيلاً»، و نيز مى فرمايد: «وَ تَكُونُ الجِبالُ كَالعِهن المَنفُوش»، و نيز مى فرمايد: «وَ بُسّتِ الجِبالُ بَسّاً»، و نيز فرموده: «وَ إذَا الجِبَالُ نُسِفَت».
توضيح اين كه: به راه انداختن كوه ها و متلاشى كردنشان، بالاخره طبعا به اين جا منتهى مى شود كه شكل كوهى خود را از دست داده، اجزايش متفرق شود. همچنان كه در چند جا از كلام مجيدش، وقتى سخن از زلزله قيامت دارد و آثار آن را بيان مى كند، از كوه ها هم خبر داده، مى فرمايد: «وَ تَسيرُ الجِبال سَيراً».
 
و نيز مى فرمايد: «وَ حُمِلَت الأرضُ وَ الجِبَالُ فَدُكّتا دَكّة وَاحِدَة».
 
و نيز مى فرمايد: «وَ كَانَت الجِبالُ كَثِيباً مَهيلاً».
 
و نيز مى فرمايد: «وَ تَكُونُ الجِبالُ كَالعِهن المَنفُوش».
 
و نيز مى فرمايد: «وَ بُسّتِ الجِبالُ بَسّاً»، و نيز فرموده: «وَ إذَا الجِبَالُ نُسِفَت».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۷۰ </center>
پس به راه انداختن كوه ها و خُرد كردن آن ها، بالاخره منتهى مى شود به پراكنده شدن و پاره پاره شدن آن ها و به صورت تپه هاى پراكنده در آمدنشان و در نتيجه، چون پشم حلاجى شده ساختن شان. و اما سراب شدنشان به چه معنا است؟ و چه نسبتى با به راه انداختن آن دارد؟ به طور مسلّم، سراب به آن معنا كه به نظر آبى درخشنده برسد، نسبتى با به راه انداختن كوه ها ندارد.
پس به راه انداختن كوه ها و خُرد كردن آن ها، بالاخره منتهى مى شود به پراكنده شدن و پاره پاره شدن آن ها و به صورت تپه هاى پراكنده در آمدنشان و در نتيجه، چون پشم حلاجى شده ساختن شان. و اما سراب شدنشان به چه معنا است؟ و چه نسبتى با به راه انداختن آن دارد؟ به طور مسلّم، سراب به آن معنا كه به نظر آبى درخشنده برسد، نسبتى با به راه انداختن كوه ها ندارد.


بله، اين را مى توان گفت كه: وقتى كوه ها به راه افتادند و در آخر، حقيقتشان باطل شد و ديگر چيزى به صورت جبال باقى نماند، در حقيقت آن «جِبَال رَاسِيات» - كه حقايقى داراى جرمى بس بزرگ و نيرومند بود، و هيچ چيز آن را تكان نمى داد - با به حركت در آمدن و باطل شدن، سرابى مى شود خالى از حقيقت. پس به اين اعتبار مى توان گفت: «وَ سُيّرَت الجِبَالُ فَكَانَت سَرَاباً» و نظير اين بيان در كلام خداى تعالى آمده، آن جا كه در باره اقوام هلاك شده مى فرمايد: «فَجَعلنَاهُم أحَادِيثَ»، و يا مى فرمايد: «فَأتبَعنَا بَعضَهُم بَعضاً وَ جَعَلنَاهُم أحَادِيثَ»، و يا در باره بت ها مى فرمايد: «إن هِىَ إلّا أسماء سَمّيتُمُوهاَ أنتُم وَ آبَاؤُكُم».
بله، اين را مى توان گفت كه: وقتى كوه ها به راه افتادند و در آخر، حقيقتشان باطل شد و ديگر چيزى به صورت جبال باقى نماند، در حقيقت آن «جِبَال رَاسِيات» - كه حقايقى داراى جرمى بس بزرگ و نيرومند بود، و هيچ چيز آن را تكان نمى داد - با به حركت در آمدن و باطل شدن، سرابى مى شود خالى از حقيقت.  
 
پس به اين اعتبار مى توان گفت: «وَ سُيّرَت الجِبَالُ فَكَانَت سَرَاباً» و نظير اين بيان در كلام خداى تعالى آمده، آن جا كه در باره اقوام هلاك شده مى فرمايد: «فَجَعلنَاهُم أحَادِيثَ»، و يا مى فرمايد: «فَأتبَعنَا بَعضَهُم بَعضاً وَ جَعَلنَاهُم أحَادِيثَ»، و يا در باره بت ها مى فرمايد: «إن هِىَ إلّا أسماء سَمّيتُمُوهاَ أنتُم وَ آبَاؤُكُم».


پس آيه شريفه، به وجهى نظير آيه زير است كه مى فرمايد: «وَ تَرَى الجِبالَ تَحسَبُها جَامِدة وَ هِىَ تَمُرُّ مَرّ السّحَاب»، كه اگر بگوييم درباره صفت زلزله قيامت است، شباهتى با آيه مورد بحث خواهد داشت.
پس آيه شريفه، به وجهى نظير آيه زير است كه مى فرمايد: «وَ تَرَى الجِبالَ تَحسَبُها جَامِدة وَ هِىَ تَمُرُّ مَرّ السّحَاب»، كه اگر بگوييم درباره صفت زلزله قيامت است، شباهتى با آيه مورد بحث خواهد داشت.
۱۳٬۷۵۳

ویرایش