گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
علاوه براين، انسان طبعا خودپسند است، و پيش خود چنين مى پندارد كه خداى تعالى، رهينِ منّت اوست، و او، حقّ حرمتى نزد خدا دارد، و بر خدا واجب است وى را، هر جا كه باشد، مورد احسان قرار دهد. مثل اين كه خداى تعالى احتياج دارد به اين كه سعادت او را تأمين نموده و به وى احسان كند. همچنان كه آيه زير نيز، به این پندار باطنى انسان اشاره نموده، مى فرمايد: «وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِن رُدِدتُ إلى رَبّى لَأجِدَنّ خَيراً مِنهَا مُنقَلَباً». و نيز فرموده: «وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِن رُجِعتُ إلى رَبّى إنّ لِى عِندَهُ لَلحُسنَى».
علاوه براين، انسان طبعا خودپسند است، و پيش خود چنين مى پندارد كه خداى تعالى، رهينِ منّت اوست، و او، حقّ حرمتى نزد خدا دارد، و بر خدا واجب است وى را، هر جا كه باشد، مورد احسان قرار دهد. مثل اين كه خداى تعالى احتياج دارد به اين كه سعادت او را تأمين نموده و به وى احسان كند. همچنان كه آيه زير نيز، به این پندار باطنى انسان اشاره نموده، مى فرمايد: «وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِن رُدِدتُ إلى رَبّى لَأجِدَنّ خَيراً مِنهَا مُنقَلَباً». و نيز فرموده: «وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِن رُجِعتُ إلى رَبّى إنّ لِى عِندَهُ لَلحُسنَى».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۱ </center>
و مال اين پندار در حقيقت به اين است كه سعادتمند كردن آنان به هر طريق كه خودشان بخواهند وظيفه خداست ، مثل اينكه العياذ باللّه دست خدا زير سنگ ايشان است ، و در دنيا چشاندن و بال اين پندار، و در آخرت عذاب كردنشان در حقيقت اظهار بى نيازى او از ايشان است ، بنابر اين ، مراد از استغناى خداى تعالى از ايشان همان مجموعى است كه از جمله «'''فذاقوا وبال امرهم وعذاب اليم '''» استفاده مى شود.
و مآل اين پندار، در حقيقت به اين است كه سعادتمند كردن آنان، به هر طريق كه خودشان بخواهند، وظيفۀ خداست. مثل اين كه العياذ باللّه، دست خدا زير سنگ ايشان است، و در دنيا چشاندن وبال اين پندار، و در آخرت عذاب كردنشان، در حقيقت اظهار بى نيازى او از ايشان است. بنابراين، مراد از استغناى خداى تعالى از ايشان، همان مجموعى است كه از جملۀ «فَذَاقُوا وَبَالَ أمرِهِم وَ لَهُم عَذَابٌ ألِيمٌ» استفاده مى شود.
پس دو وجه در معناى استغناى خداى تعالى آورديم ، و معناى دوم عمومى تر است ، به هر حال چه آن مراد باشد و چه اين ، از جمله مورد بحث عظمت و قدرتى استفاده مى شود كه بر هيچ كس پوشيده نيست ، و اين جمله در معناى آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: «'''ثم ارسلنا رسلنا تترا كلما جاء امه رسولها كذبوه فاتبعنا بعضهم بعضاو جعلناهم احاديث فبعدا لقوم لا يومنون '''».
 
و بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از جمله مورد بحث اين است كه خداى تعالى بى نياز از استدلال و اقامه برهان است و در نتيجه اتمام حجت بر آنان به بيشتر از اين است كه آنان را ارشاد نموده به سوى ايمان رهنمون شود.
پس دو وجه در معناى «استغناى خداى تعالى» آورديم، و معناى دوم، عمومى تر است. به هر حال، چه آن مراد باشد و چه اين، از جملۀ مورد بحث، عظمت و قدرتى استفاده مى شود كه بر هيچ كس پوشيده نيست، و اين جمله، در معناى آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: «ثُمّ أرسَلنَا رُسُلَنَا تَترَا كُلّمَا جَاءَ أمّةً رَسُولُهَا كَذّبُوهُ فَأتبَعنَا بَعضَهُم بَعضاً وَ جَعَلنَاهُم أحَادِيثَ فَبُعداً لِقَومٍ لَا يُؤمِنُونَ».
بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه خداى تعالى از اطاعت و عبادت آنان از ازل تا ابد بى نياز است ، براى اين كه او غنى بالذات است . ولى اين دو وجه به طورى كه ملاحظه مى كنيد چندان دلچسب نيست .
 
«'''و اللّه غنى حميد'''» - اين جمله جاى تعليل مضمون آيه را گرفته ، و آيه را چنين معنا مى دهد: خداى تعالى در ذاتش غنى و در افعالش محمود است پس آنچه بر سر كفار بياورد، يعنى چشاندن و بال امر آنان ، و تعذيبشان به عذاب اليم در مقابل كفر و اعراضشان ، همه از مقتضاى غناى او و عدل او است ، چون به جز مقتضاى عمل خود آنان را به آنان برنگردانيده .
و بعضى از مفسران گفته اند: مراد از جمله مورد بحث، اين است كه: خداى تعالى، بى نياز از استدلال و اقامه برهان است، و در نتيجه اتمام حجت بر آنان، به بيشتر از اين است كه آنان را ارشاد نموده، به سوى ايمان رهنمون شود.
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه: خداى تعالى، از اطاعت و عبادت آنان، از ازل تا ابد بى نياز است. براى اين كه او، غنىّ بالذات است. ولى اين دو وجه - به طورى كه ملاحظه مى كنيد - چندان دلچسب نيست.
 
«'''وَ اللّهُ غَنّىٌّ حَمِيدٌ'''» - اين جمله، جاى تعليل مضمون آيه را گرفته، و آيه را چنين معنا مى دهد: خداى تعالى، در ذاتش غنى و در افعالش محمود است. پس آنچه بر سرِ كفار بياورد، يعنى چشاندن وبال امر آنان، و تعذيبشان به عذاب اليم در مقابل كفر و اعراضشان، همه از مقتضاى غناى او و عدل اوست. چون به جز مقتضاى عمل خود آنان را، به آنان برنگردانيده.
<span id='link337'><span>
<span id='link337'><span>


۱۳٬۷۸۶

ویرایش