گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:


<span id='link137'><span>
<span id='link137'><span>
==چند روايت درباره وجود دو قسم بهشت و درباره همسران بهشتى ==
و در مجمع البيان، در ذيل آيه «وَ مِن دُونِهِمَا جَنّتَان»، از علاء بن سيابه، از ابى عبدالله امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه علاء گفت: به آن جناب عرضه داشتم: مردم از اين اعتقاد ما تعجب مى كنند، که مى گوييم بعضى از مردم از آتش دوزخ در مى آيند و داخل بهشت مى شوند. آرى مردم به ما مى گويند: لابد اين دوزخيان با اولياى خدا محشور و همنشين هم مى شوند؟  
و در مجمع البيان در ذيل آيه «'''و من دونهما جنتان '''» از علاء بن سيابه از ابى عبداللاهّمام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه علاء گفت : به آن جناب عرضه داشتم : مردم از اين اعتقاد ما تعجب مى كنند، مى گوييم بعضى از مردم از آتش دوزخ در مى آيند، و داخل بهشت مى شوند، آرى مردم به ما مى گويند: لابد اين دوزخيان با اولياى خدا محشور و همنشين هم مى شوند؟ حضرت فرمود: اى علاء بهشت تنها بهشت اوليا نيست ، از بهشت ايشان پايين تر نيز بهشت هست ، خداى تعالى مى فرمايد: «'''و من دونهما جنتان '''»، پس لازمه بيرون شدن گنهكاران از دوزخ اين نيست كه با اولياى خدا محشور هم باشند.
 
و در الدر المنثور است ابن جرير، ابن ابى حاتم و ابن مردويه ، از ابو موسى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روايت كرده اند كه در تفسير دو آيه «'''و لمن خاف مقام ربه جنتان '''» و «'''و من دونهما جنتان '''» فرموده : دو بهشت اول از طلا، و براى مقربين ، و دو بهشت دوم از نقره و براى اصحاب يمين است .
حضرت فرمود: اى علاء! بهشت تنها بهشت اوليا نيست، از بهشت ايشان، پايين تر نيز بهشت هست. خداى تعالى مى فرمايد: «وَ مِن دُونِهِما جَنّتَان». پس لازمۀ بيرون شدن گنهكاران از دوزخ اين نيست كه با اولياى خدا محشور هم باشند.
مؤ لف : اين دو روايت بيان گذشته ما در تفسير دو آيه مذكور را تاءييد مى كند.
 
و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه از ابى ايوب روايت كرده اند كه گفت : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) معناى آيه مدهامتان را پرسيدم ، فرمود: يعنى دو بهشت سر سبز.
و در الدر المنثور است که ابن جرير، ابن ابى حاتم و ابن مردويه، از ابوموسى، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده اند كه در تفسير دو آيه «وَ لِمَن خَافَ مَقَامَ رَبّه جَنّتَان» و «وَ مِن دُونِهِمَا جَنّتَان» فرموده: دو بهشت اول از طلا، و براى مقربان، و دو بهشت دوم از نقره و براى اصحاب يمين است.
و قمى در تفسيرش به سندى كه به يونس بن ظبيان دارد از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير جمله «'''نضاختان '''» فرمود: يعنى دو چشمه فوار و جوشان .
 
و باز در همان كتاب در معناى جمله «'''فيهن خيرات حسان '''» آمده كه : معصوم فرمود: منظور دخترانى است كه چون گياه بر لب شط كوثر مى رويند، هر قدر از آنها گرفته شود دوباره به جايش مى رويد.
مؤلف: اين دو روايت، بيان گذشته ما، در تفسير دو آيه مذكور را تأييد مى كند.
و در مجمع البيان در ذيل جمله «'''خيرات حسان '''» از ام سلمه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نقل كرده كه فرموده :
 
و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه، از ابى ايوب روايت كرده اند كه گفت: از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، معناى آيه «مُدهَامّتان» را پرسيدم. فرمود: يعنى دو بهشت سر سبز.
 
و قمى در تفسيرش، به سندى كه به يونس بن ظبيان دارد، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير جملۀ «نَضّاخَتَان» فرمود: يعنى دو چشمه فوار و جوشان.
 
و باز در همان كتاب، در معناى جمله «فِيهِنّ خَيرَاتٌ حِسَانٌ» آمده كه معصوم فرمود: منظور دخترانى است كه چون گياه بر لب شط كوثر مى رويند، هر قدر از آن ها گرفته شود، دوباره به جايش مى رويد.
 
و در مجمع البيان، در ذيل جمله «خَيرَاتٌ حِسَانٌ»، از امّ سلمه، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نقل كرده كه فرموده: زنان بهشتی اند كه «خيرات» در اخلاق، و «حسان» در رخسارند.
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۳ </center>
زنان بهشتيند كه خيرات در اخلاق ، و حسان در رخسارند.
 
و در فقيه از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: خيرات حسان از جنس زنان اهل دنيايند، كه از حور العين هم زيباترند.
و در فقيه، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: «خيرات حسان»، از جنس زنان اهل دنيايند، كه از حور العين هم زيباترند.
و در روضه كافى به سند خود از حلبى روايت كرده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) معناى اين كلام خداى عزوجل را پرسيدم كه مى فرمايد: «'''فيهن خيرات حسان '''» فرمود: منظور از آن بانوان صالحه و با ايمان و معرفت است .
 
مؤ لف : منطبق شدن آيه شريفه با در نظر داشتن سياق آن ، بر مورد اين دو روايت ابهام دارد، و آنطور كه بايد انطباقش روشن نيست .
و در روضه كافى، به سند خود، از حلبى روايت كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام»، معناى اين كلام خداى عزّوجلّ را پرسيدم كه مى فرمايد: «فِيهِنّ خَيرَاتٌ حِسَانٌ» فرمود: منظور از آن، بانوان صالحه و با ايمان و معرفت است.
سوره واقعه
 
مؤلف: منطبق شدن آيه شريفه با در نظر داشتن سياق آن، بر مورد اين دو روايت ابهام دارد، و آن طور كه بايد انطباقش روشن نيست.
 
<center> «'''سوره واقعه '''» </center>
 
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۴ </center>
<span id='link138'><span>
<span id='link138'><span>
==آيات ۱ - ۱۰  سوره واقعه ==
==آيات ۱ - ۱۰  سوره واقعه ==
* سوره «واقعه»، مكّى است و هفتاد و شش آيه دارد.
* سوره «واقعه»، مكّى است و هفتاد و شش آيه دارد.


بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ(۱)
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ(۱)
لَيْس لِوَقْعَتهَا كاذِبَةٌ(۲)
لَيْس لِوَقْعَتهَا كاذِبَةٌ(۲)
خَافِضةٌ رَّافِعَةٌ(۳)
خَافِضةٌ رَّافِعَةٌ(۳)
إِذَا رُجَّتِ الاَرْض رَجًّا(۴)
إِذَا رُجَّتِ الاَرْض رَجًّا(۴)
وَ بُستِ الْجِبَالُ بَسًّا(۵)
 
وَ بُسّتِ الْجِبَالُ بَسًّا(۵)
 
فَكانَت هَبَاءً مُّنبَثًّا(۶)
فَكانَت هَبَاءً مُّنبَثًّا(۶)
وَ كُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلَاثَةً(۷)
وَ كُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلَاثَةً(۷)
فَأَصحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصحَابُ الْمَيْمَنَةِ(۸)
فَأَصحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصحَابُ الْمَيْمَنَةِ(۸)
وَ أَصحَابُ المَْشئَمَةِ مَا أَصحَابُ المَْشئَمَةِ(۹)
وَ أَصحَابُ المَْشئَمَةِ مَا أَصحَابُ المَْشئَمَةِ(۹)
وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ(۱۰)
وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ(۱۰)


خط ۲۰۶: خط ۲۳۰:
==آيات ۱۱ - ۵۶  سوره واقعه ==
==آيات ۱۱ - ۵۶  سوره واقعه ==
أُولَئكَ الْمُقَرَّبُونَ(۱۱)
أُولَئكَ الْمُقَرَّبُونَ(۱۱)
فى جَنَّاتِ النَّعِيمِ(۱۲)
فى جَنَّاتِ النَّعِيمِ(۱۲)
ثُلَّةٌ مِّنَ الأوَّلِينَ(۱۳)
ثُلَّةٌ مِّنَ الأوَّلِينَ(۱۳)
وَ قَلِيلٌ مِّنَ الآخِرِينَ(۱۴)
وَ قَلِيلٌ مِّنَ الآخِرِينَ(۱۴)
عَلى سُرُرٍ مَّوْضونَةٍ(۱۵)
عَلى سُرُرٍ مَّوْضونَةٍ(۱۵)
مُّتَّكِئِينَ عَلَيهَا مُتَقَابِلِينَ(۱۶)
مُّتَّكِئِينَ عَلَيهَا مُتَقَابِلِينَ(۱۶)
يَطوفُ عَلَيهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ(۱۷)
 
يَطُوفُ عَلَيهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ(۱۷)
 
بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ(۱۸)
بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ(۱۸)
لا يُصَدَّعُونَ عَنهَا وَ لا يُنزِفُونَ(۱۹)
لا يُصَدَّعُونَ عَنهَا وَ لا يُنزِفُونَ(۱۹)
وَ فَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيرُونَ(۲۰)
وَ فَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيرُونَ(۲۰)
وَ لحَْمِ طيرٍ مِّمَّا يَشتهُونَ(۲۱)
وَ لحَْمِ طيرٍ مِّمَّا يَشتهُونَ(۲۱)
وَ حُورٌ عِينٌ(۲۲)
وَ حُورٌ عِينٌ(۲۲)
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُو الْمَكْنُونِ(۲۳)
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُو الْمَكْنُونِ(۲۳)
جَزَاءَ بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۲۴)
جَزَاءَ بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۲۴)
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً(۲۵)
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً(۲۵)
إِلّا قِيلاً سَلَاماً سَلَاماً(۲۶)
إِلّا قِيلاً سَلَاماً سَلَاماً(۲۶)
وَ أَصحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصاحَبُ الْيَمِينِ(۲۷)
وَ أَصحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصاحَبُ الْيَمِينِ(۲۷)
فى سِدْرٍ مَخْضودٍ(۲۸)
فى سِدْرٍ مَخْضودٍ(۲۸)
وَ طلْحٍ مَّنضودٍ(۲۹)
وَ طلْحٍ مَّنضودٍ(۲۹)
وَ ظِلٍّ ممْدُودٍ(۳۰)
 
وَ ظِّلٍّ مَمْدُودٍ(۳۰)
 
وَ مَاءٍ مَّسكُوبٍ(۳۱)
وَ مَاءٍ مَّسكُوبٍ(۳۱)
وَ فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ(۳۲)
وَ فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ(۳۲)
لا مَقْطوعَةٍ وَ لا ممْنُوعَةٍ(۳۳)
 
لا مَقْطوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ(۳۳)
 
وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ(۳۴)
وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ(۳۴)
إِنَّا أَنشأْنَاهُنَّ إِنشاءً(۳۵)
إِنَّا أَنشأْنَاهُنَّ إِنشاءً(۳۵)
فجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكاراً(۳۶)
فجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكاراً(۳۶)
عُرُباً أَتْرَاباً(۳۷)
عُرُباً أَتْرَاباً(۳۷)
لأصحَابِ الْيَمِينِ(۳۸)
لأصحَابِ الْيَمِينِ(۳۸)
ثُلَّةٌ مِّنَ الاَوَّلِينَ(۳۹)
ثُلَّةٌ مِّنَ الاَوَّلِينَ(۳۹)
وَ ثُلَّةٌ مِّنَ الآخِرِينَ(۴۰)
وَ ثُلَّةٌ مِّنَ الآخِرِينَ(۴۰)
وَ أَصحَابُ الشمَالِ مَا أَصحَابُ الشمَالِ(۴۱)
 
وَ أَصحَابُ الشّمَالِ مَا أَصحَابُ الشّمَالِ(۴۱)
 
فى سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ(۴۲)
فى سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ(۴۲)
وَ ظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ(۴۳)
وَ ظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ(۴۳)
لا بَارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ(۴۴)
لا بَارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ(۴۴)
إِنهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك مُترَفِينَ(۴۵)
 
إِنّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك مُترَفِينَ(۴۵)
 
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلى الحِْنثِ الْعَظِيمِ(۴۶)
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلى الحِْنثِ الْعَظِيمِ(۴۶)
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ ئذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظاماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(۴۷)
 
أَ وَ ءَابَاؤُنَا الاَوَّلُونَ(۴۸)
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَئذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظاماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(۴۷)
 
أَوَ ءَابَاؤُنَا الاَوَّلُونَ(۴۸)
 
قُلْ إِنَّ الاَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ(۴۹)
قُلْ إِنَّ الاَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ(۴۹)
لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(۵۰)
لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(۵۰)
ثمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ(۵۱)
ثمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ(۵۱)
لآكلُونَ مِن شجَرٍ مِّن زَقُّومٍ(۵۲)
 
لآكلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ(۵۲)
 
فَمَالِئُونَ مِنهَا الْبُطُونَ(۵۳)
فَمَالِئُونَ مِنهَا الْبُطُونَ(۵۳)
فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الحَْمِيمِ(۵۴)
فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الحَْمِيمِ(۵۴)
فَشارِبُونَ شُرْب الهِْيمِ(۵۵)
 
فَشارِبُونَ شُرْبَ الهِْيمِ(۵۵)
 
هَذَا نُزُلهُُمْ يَوْمَ الدِّينِ(۵۶)
هَذَا نُزُلهُُمْ يَوْمَ الدِّينِ(۵۶)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۴ </center>
خط ۳۶۲: خط ۴۳۱:


ولى از اين سه احتمال، اولين وجه از نظر سياق - كه نخست مردم را سه قسم مى كند، و سپس مآل كار هر يك را به تفصيل شرح مى دهد - سازگارتر و موجّه تر است.
ولى از اين سه احتمال، اولين وجه از نظر سياق - كه نخست مردم را سه قسم مى كند، و سپس مآل كار هر يك را به تفصيل شرح مى دهد - سازگارتر و موجّه تر است.
== موارد استعمال کلمۀ «قرب»، در امور مادی و معنوی ==  
== موارد استعمال کلمۀ «قرب»، در امور مادی و معنوی ==  
و مسأله «قرب» و «بُعد»، دو معناى نسبى هستند که اجسام، به حَسَب نسبت مكانى به آن دو متصف مى شوند. (مى گوييم: فلان چيز به ما نزديك و آن ديگرى از ما دور است)، ولى در استعمال آن توسعه اى داده، در زمان و غير زمان هم استعمال كرده اند. مثلا مى گويند فردا به امروز نزديك تر است تا پس فردا، و يا مى گويند: عدد چهار به عدد سه نزديك تر است تا عدد پنج، و يا رنگ سبز به رنگ سياه نزديك تر از رنگ قرمز است.  
و مسأله «قرب» و «بُعد»، دو معناى نسبى هستند که اجسام، به حَسَب نسبت مكانى به آن دو متصف مى شوند. (مى گوييم: فلان چيز به ما نزديك و آن ديگرى از ما دور است)، ولى در استعمال آن توسعه اى داده، در زمان و غير زمان هم استعمال كرده اند. مثلا مى گويند فردا به امروز نزديك تر است تا پس فردا، و يا مى گويند: عدد چهار به عدد سه نزديك تر است تا عدد پنج، و يا رنگ سبز به رنگ سياه نزديك تر از رنگ قرمز است.  
خط ۳۷۷: خط ۴۴۷:
و نيز اين كه مى گوييم: خداى تعالى، بندۀ خود را به خود نزديك مى كند، معنايش اين است كه: او را در منزلتى نازل مى كند كه از خصايص وقوع در آن منزلت، رسيدن به سعادت هايى است كه در غير آن منزلت به آن نمى رسد، و آن سعادت ها، عبارت است از اكرام خدا، و مغفرت و رحمت او، همچنان كه فرمود: «كِتَابٌ مَرقُومٌ * يَشهَدُهُ المُقَرّبُونَ». و نيز فرموده: «وَ مِزَاجُهُ مِن تَسنِيمٍ * عَيناً يَشرَبُ بِهَا المُقَرّبُونَ».
و نيز اين كه مى گوييم: خداى تعالى، بندۀ خود را به خود نزديك مى كند، معنايش اين است كه: او را در منزلتى نازل مى كند كه از خصايص وقوع در آن منزلت، رسيدن به سعادت هايى است كه در غير آن منزلت به آن نمى رسد، و آن سعادت ها، عبارت است از اكرام خدا، و مغفرت و رحمت او، همچنان كه فرمود: «كِتَابٌ مَرقُومٌ * يَشهَدُهُ المُقَرّبُونَ». و نيز فرموده: «وَ مِزَاجُهُ مِن تَسنِيمٍ * عَيناً يَشرَبُ بِهَا المُقَرّبُونَ».


پس «مقرّبون»، بلند مرتبه ترين طبقات اهل سعادت اند، همچنان كه آيه شريفه «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * أولئِكَ المُقَرّبُونَ» نيز، به اين معنا اشاره دارد. و معلوم است كه چنين مرتبه اى براى كسى حاصل نمى شود، مگر از راه عبوديت و رسيدن به حدّ كمال آن، همچنان كه فرمود: «لَن يَستَنكِفَ المَسِيحَ أن يَكُونَ عَبداً للهِ وَ لَا المَلائِكَةُ المُقَرّبُونَ»، و عبوديت تكميل نمى شود، مگر وقتى كه عبد تابع محض باشد، و اراده و عملش را تابع اراده مولايش كند. هيچ چيزى نخواهد،
پس «مقرّبون»، بلند مرتبه ترين طبقات اهل سعادت اند، همچنان كه آيه شريفه «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * أولئِكَ المُقَرّبُونَ» نيز، به اين معنا اشاره دارد. و معلوم است كه چنين مرتبه اى براى كسى حاصل نمى شود، مگر از راه عبوديت و رسيدن به حدّ كمال آن، همچنان كه فرمود: «لَن يَستَنكِفَ المَسِيحَ أن يَكُونَ عَبداً للهِ وَ لَا المَلائِكَةُ المُقَرّبُونَ»، و عبوديت تكميل نمى شود، مگر وقتى كه عبد تابع محض باشد، و اراده و عملش را تابع اراده مولايش كند. هيچ چيزى نخواهد، و هيچ عملى نكند، مگر بر وفق ارادۀ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۸ </center>
و هيچ عملى نكند، مگر بر وفق اراده مولايش، و اين، همان داخل شدن در تحت ولايت خدا است. پس چنين كسانى «اولياء اللّه» نيز هستند، و «اولياء اللّه»، تنها همين طايفه اند.
مولايش، و اين، همان داخل شدن در تحت ولايت خدا است. پس چنين كسانى «اولياء اللّه» نيز هستند، و «اولياء اللّه»، تنها همين طايفه اند.


«'''فِى جَنّاتٍ النّعِيم '''» - يعنى هر يك نفر از اين مقربين در يك جنت نعيم خواهد بود. در نتيجه، همۀ آنان در جنات النعيم هستند.  
«'''فِى جَنّاتٍ النّعِيم '''» - يعنى هر يك نفر از اين مقربين در يك جنت نعيم خواهد بود. در نتيجه، همۀ آنان در جنات النعيم هستند.  
۱۳٬۷۷۸

ویرایش