گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۶: خط ۳۶:
البته اين در صورتى است كه ضمير در «لا يُنصَرُون» به عموم مردم برگردد، همچنان كه ظاهرش هم همين است، و اما اگر تنها به كفّار برگردد - آن چنان كه بعضى احتمالش را داده اند - آن وقت استثناء مذكور منقطع و بدون مستثنا منه خواهد بود، و معنايش اين مى شود كه: كفّار يارى نمى شوند، وليكن كسى كه مورد رحمت خداى تعالى قرار گيرد كه همان متقيان اند، يارى مى شوند، چون آنان بى نيازند از مولایى كه به دردشان بخورد، و از ناصرى كه ياريشان دهد.
البته اين در صورتى است كه ضمير در «لا يُنصَرُون» به عموم مردم برگردد، همچنان كه ظاهرش هم همين است، و اما اگر تنها به كفّار برگردد - آن چنان كه بعضى احتمالش را داده اند - آن وقت استثناء مذكور منقطع و بدون مستثنا منه خواهد بود، و معنايش اين مى شود كه: كفّار يارى نمى شوند، وليكن كسى كه مورد رحمت خداى تعالى قرار گيرد كه همان متقيان اند، يارى مى شوند، چون آنان بى نيازند از مولایى كه به دردشان بخورد، و از ناصرى كه ياريشان دهد.


و اما اين احتمال كه بعضى داده اند كه استثناء متصل است و مستثنا منه لفظ «مولى» باشد، فسادش از بيان گذشته ما روشن گرديد، براى اين كه در معناى كلمه «اغناء» گفتيم كه در مواردى تحقق مى يابد كه دست خود انسان از تمامى سبب هاى نجات قطع شده باشد، و آن وقت ديگرى، آدمى را نجات دهد. در اين حال است كه مى گوييم: فلانى بى نياز از ما شد، و كسى كه مولایى ندارد كه بى نياز از او باشد، ديگر استثناء پذير نيست، و كسى كه به حكم «وش لا هُم يُنصَرُون» ناصرى ندارد نيز، استثناء پذير نيست. چون گفتيم كه نصرت عبارت است از: ضميمه شدن عاملى از خارج به عاملى از ناحيه خود انسان، تا كارى از پيش برده شود. و در آيه مورد بحث، كسى ممكن است يارى شود و شفيع آدمى گردد كه از ناحيه خود آدمى هم عامل نجاتى - كه عبارت است از دين پسنديده - وجود داشته باشد كه بيان مفصلش در بحث شفاعت گذشت. بله اين احتمال را مى توان با مضمون روايت «شحام» - كه به زودى خواهد آمد - توجيه نمود.
و اما اين احتمال كه بعضى داده اند كه استثناء متصل است و مستثنا منه لفظ «مولى» باشد، فسادش از بيان گذشته ما روشن گرديد، براى اين كه در معناى كلمه «اغناء» گفتيم كه در مواردى تحقق مى يابد كه دست خود انسان از تمامى سبب هاى نجات قطع شده باشد، و آن وقت ديگرى، آدمى را نجات دهد. در اين حال است كه مى گوييم: فلانى بى نياز از ما شد، و كسى كه مولایى ندارد كه بى نياز از او باشد، ديگر استثنا پذير نيست، و كسى كه به حكم «وش لا هُم يُنصَرُون» ناصرى ندارد نيز، استثناء پذير نيست. چون گفتيم كه نصرت عبارت است از: ضميمه شدن عاملى از خارج به عاملى از ناحيه خود انسان، تا كارى از پيش برده شود. و در آيه مورد بحث، كسى ممكن است يارى شود و شفيع آدمى گردد كه از ناحيه خود آدمى هم عامل نجاتى - كه عبارت است از دين پسنديده - وجود داشته باشد كه بيان مفصلش در بحث شفاعت گذشت. بله اين احتمال را مى توان با مضمون روايت «شحام» - كه به زودى خواهد آمد - توجيه نمود.


«'''إنّه هُو العَزيزُ الرّحِيم'''» - يعنى او غالبى است كه هرگز مغلوب چيزى نمى شود، و چيزى نيست كه بر او غالب آيد تا بتواند از عذاب هر كس كه بخواهد عذاب كند، جلوگيرش شود، و يا از افاضه خير بر كسى كه بخواهد بر او ترحم كند و به او خير برساند، مانع آيد. اين نكته هم از نظر خواننده پوشيده نيست كه بين اين دو اسم از اسماء خداى تعالى، تناسبى با مضامين آيات وجود دارد، كه شايد در نام هاى ديگر، آن تناسب نباشد.
«'''إنّه هُو العَزيزُ الرّحِيم'''» - يعنى او غالبى است كه هرگز مغلوب چيزى نمى شود، و چيزى نيست كه بر او غالب آيد تا بتواند از عذاب هر كس كه بخواهد عذاب كند، جلوگيرش شود، و يا از افاضه خير بر كسى كه بخواهد بر او ترحم كند و به او خير برساند، مانع آيد. اين نكته هم از نظر خواننده پوشيده نيست كه بين اين دو اسم از اسماء خداى تعالى، تناسبى با مضامين آيات وجود دارد، كه شايد در نام هاى ديگر، آن تناسب نباشد.
خط ۵۰: خط ۵۰:
«'''خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَوَاءِ الجَْحِيمِ'''»:
«'''خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَوَاءِ الجَْحِيمِ'''»:


كلمه «اعتلوا» جمع امر حاضر از مصدر «عتل» است، كه به معناى كشيدن به عنف و به زور است، و «سَواء الجحيم» به معناى وسط دوزخ است. و خطاب «بگيريد او را»، به ملائكه اى است كه موكّل بر آتش اند. و معناى آيه اين است كه: ما به ملائكه مى گوييم اين گنه پيشه را بگيريد، و به عُنف به سوى وسط دوزخ بكشيد، تا آتش از همه جهات بر او احاطه يابد. همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «و إنّ جهنّم لمحيطةٌ بالكافرين».
كلمه «اعتلوا» جمع امر حاضر از مصدر «عتل» است، كه به معناى كشيدن به عنف و به زور است، و «سَواء الجحيم» به معناى وسط دوزخ است. و خطاب «بگيريد او را»، به ملائكه اى است كه موكّل بر آتش اند. و معناى آيه اين است كه: ما به ملائكه مى گوييم اين گنه پيشه را بگيريد، و به عُنف به سوى وسط دوزخ بكشيد، تا آتش از همه جهات بر او احاطه يابد. همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «و إنّ جَهَنّم لَمُحيطةٌ بِالكَافِرين».


«'''ثمَّ صبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ'''»:
«'''ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ'''»:


گويا مراد از ((عذاب (( وسيله عذاب است ، و اضافه ((عذاب (( به كلمه ((حميم (( اضافه بيانيه است، و معناى آيه اين است كه: سپس از بالاى سرش آن مايع مذاب و جوشانى كه وسيله عذاب او است بر سرش ‍ بريزيد.
گويا مراد از «عذاب» وسيله عذاب است، و اضافه «عذاب» به كلمه «حميم»، اضافه بيانيه است، و معناى آيه اين است كه: سپس از بالاى سرش، آن مايع مذاب و جوشانى كه وسيله عذاب او است، بر سرش ‍ بريزيد.


«'''ذُقْ إِنَّك أَنت الْعَزِيزُ الْكرِيمُ'''»:
«'''ذُقْ إِنَّك أَنتَ الْعَزِيزُ الْكرِيمُ'''»:


اين جمله خطابى است به گناه پيشه اى كه در حال چشيدن عذاب هاى پى در پى است. و اگر او را عزيز و كريم خواند، با اينكه در نهايت ذلت و پستى و ملامت است در حقيقت نوعى استهزاء به او است تا عذابش ‍ شديدتر گردد. چون اينگونه افراد در دنيا براى خود عزت و كرامتى قائل هستند و به هيچ وجه حاضر نيستند از آن عزت و كرامت موهوم دست بردارند، همچنان كه از آيه ((و ما اظن الساعه قائمه و لئن رجعت الى ربى ان لى عنده للحسنى (( كه حكايت گفتار همين گونه مردم است ، اين پندار به خوبى به چشم مى خورد.
اين جمله خطابى است به گناه پيشه اى كه در حال چشيدن عذاب هاى پى در پى است. و اگر او را عزيز و كريم خواند، با اين كه در نهايت ذلت و پستى و ملامت است، در حقيقت نوعى استهزا به او است تا عذابش ‍ شديدتر گردد. چون اين گونه افراد در دنيا براى خود عزت و كرامتى قائل هستند و به هيچ وجه حاضر نيستند از آن عزت و كرامت موهوم دست بردارند، همچنان كه از آيه «وَ مَا أظُنُّ السّاعَةَ قَائمةً وَ لَئِن رُجِعتُ ألى رَبّى إنّ لِى عِندَهُ لَلحُسنى» كه حكايت گفتار همين گونه مردم است، اين پندار به خوبى به چشم مى خورد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۲۷ </center>
«'''إِنَّ هَذَا مَا كُنتُم بِهِ تَمْترُونَ'''»:
«'''إِنَّ هَذَا مَا كُنتُم بِهِ تَمْترُونَ'''»:


كلمه ((تمترون (( جمع مضارع حاضر از مصدر ((امتراء(( است كه به معناى شك و ترديد است، و اين آيه شريفه هم تتمه گفتار ملائكه به گناه پيشگان است، كه در آن، عذاب آنها را تاءكيد و خطاكارى و لغزش آنها در دنيا را اعلام مى دارد، چون در دنيا در چيزى شك و ترديد كردند كه امروز آن را با تمام وجود خود لمس مى كنند، و به همين جهت از تحمل عذاب تعبير كرد به چشيدن، چون وقتى بخواهند بگويند درك من نسبت به آن درد و يا آن لذت دركى تام و تمام بود، مى گويند من آن درد را چشيدم، يا من آن لذت را چشيدم.
كلمه «تَمتَرُون»، جمع مضارع حاضر از مصدر «امتراء» است كه به معناى شك و ترديد است، و اين آيه شريفه هم، تتمۀ گفتار ملائكه به گناه پيشگان است، كه در آن، عذاب آن ها را تأكيد و خطاكارى و لغزش آن ها در دنيا را اعلام مى دارد. چون در دنيا در چيزى شك و ترديد كردند، كه امروز آن را با تمام وجود خود لمس مى كنند. و به همين جهت، از تحمّل عذاب تعبير كرد به چشيدن. چون وقتى بخواهند بگويند درك من نسبت به آن درد و يا آن لذت، دركى تام و تمام بود، مى گويند من آن درد را چشيدم؛ يا من آن لذت را چشيدم.


ممكن هم هست آيه شريفه استيناف و كلامى نو از خداى تعالى باشد، كه بعد از ذكر حال كفار در قيامت ايشان را با آن مخاطب مى سازد. و چه بسا جمله ((كنتم به تمترون (( مؤيد اين احتمال باشد، براى اينكه خطاب هاى سابق همه به صورت مفرد بود و در خصوص اين آيه خطاب به صيغه جمع است .
ممكن هم هست آيه شريفه استيناف و كلامى نو از خداى تعالى باشد، كه بعد از ذكر حال كفار در قيامت، ايشان را با آن مخاطب مى سازد. و چه بسا جمله «كُنتُم بِهِ تَمتَرُون» مؤيد اين احتمال باشد. براى اين كه خطاب هاى سابق؛ همه به صورت مفرد بود و در خصوص اين آيه، خطاب به صيغه جمع است.


«'''إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى مَقَامٍ أَمِينٍ'''»:
«'''إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى مَقَامٍ أَمِينٍ'''»:


كلمه ((مقام (( به معناى محل قيام ، يعنى محل ثبوت و پابرجايى هر چيز است، و به همين جهت محل اقامت را نيز مقام گفته اند. و كلمه ((امين (( صفتى است از ((امن (( يعنى نرسيدن مكروه. و معناى جمله اين است كه: پرهيزكاران - در روز قيامت - در محلى امن از هر مكروه و از مطلق ناملايمات ثابت و مستقر مى باشند.
كلمه «مقام» به معناى محل قيام، يعنى محل ثبوت و پابرجايى هر چيز است، و به همين جهت محل اقامت را نيز مقام گفته اند. و كلمه «امين»، صفتى است از «امن»، يعنى نرسيدن مكروه. و معناى جمله اين است كه: پرهيزكاران - در روز قيامت - در محلى امن از هر مكروه و از مطلق ناملايمات ثابت و مستقر مى باشند.


با اين بيان روشن مى شود كه نسبت دادن ((امن (( به ((مقام (( و گفتن ((مقام امين (( از باب مجاز در نسبت است ، چون گفتيم امين صفت صاحب مقام است و در ظاهر به خود مقام نسبت داده شده است.  
با اين بيان روشن مى شود كه نسبت دادن «امن» به «مقام» و گفتن «مقام امين»، از باب مجاز در نسبت است. چون گفتيم «امين»، صفت صاحب مقام است و در ظاهر به خود مقام نسبت داده شده است.  


«'''فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ'''»:
«'''فِى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ'''»:


اين جمله بيانى است براى جمله ((فى مقام امين ((. و اگر ((عيون: چشمه ها(( را هم منزلگاهى براى اهل بهشت معرفى نموده، به اعتبار اين است كه اهل بهشت در مجاورت چشمه ها قرار دارند، و نيز بدين جهت است كه چشمه ها هم در همان بهشت ها واقعند، و اگر جنات را جمع آورده، با اينكه ظرف و محل زندگى هر كس يك جنت است، به اين اعتبار است كه بهشت ها داراى انواعى هستند. و يا براى اين بوده كه براى هر فرد از متقين به تنهايى يك بهشت و يا چند بهشت است.
اين جمله بيانى است براى جمله «فِى مَقامٍ أمين». و اگر «عُيُون: چشمه ها» را هم منزلگاهى براى اهل بهشت معرفى نموده، به اعتبار اين است كه اهل بهشت در مجاورت چشمه ها قرار دارند، و نيز بدين جهت است كه چشمه ها هم، در همان بهشت ها واقع اند. و اگر «جنّات» را جمع آورده، با اين كه ظرف و محل زندگى هر كس يك جنت است، به اين اعتبار است كه بهشت ها، داراى انواعى هستند. و يا براى اين بوده كه براى هر فرد از متقين به تنهايى يك بهشت و يا چند بهشت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۲۸ </center>
«'''يَلْبَسونَ مِن سندُسٍ وَ إِستَبرَقٍ مُّتَقَابِلِينَ'''»:
«'''يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَ إِستَبرَقٍ مُّتَقَابِلِينَ'''»:


كلمه ((سندس (( به معناى پارچه نازكى است كه از ابريشم بافته شده باشد، و كلمه ((استبرق (( پارچه ضخيم ابريشمى است، و هر دو كلمه در اصل فارسى بوده، و به زبان عرب داخل شده است.
كلمه «سُندُس» به معناى پارچه نازكى است كه از ابريشم بافته شده باشد، و كلمه «استبرق»، پارچه ضخيم ابريشمى است، و هر دو كلمه در اصل فارسى بوده، و به زبان عرب داخل شده است.


«'''متقابلين'''» - يعنى روبروى همند تا با هم انس داشته باشند، چون نزد اهل بهشت هيچ ناملايمى نيست، زيرا فرمود: در مقامى امين قرار دارند.
«'''مُتَقابِلين'''» - يعنى روبروى هم اند، تا با هم انس داشته باشند. چون نزد اهل بهشت هيچ ناملايمى نيست، زيرا فرمود: در مقامى امين قرار دارند.


«'''كذَلِك وَ زَوَّجْنَاهُم بحُورٍ عِينٍ'''»:
«'''كذَلِك وَ زَوَّجْنَاهُم بحُورٍ عِينٍ'''»:


يعنى به همين منوال است كه وصف كرديم، و مراد از تزويج اهل بهشت با حوريان اين است كه قرين حوريان هستند، چون اين تزويج به معناى ازدواج اصطلاحى نيست، بلكه از زوج به معناى قرين است، كه معناى اصلى لغوى آن است.
يعنى به همين منوال است كه وصف كرديم، و مراد از تزويج اهل بهشت با حوريان اين است كه قرين حوريان هستند. چون اين تزويج به معناى ازدواج اصطلاحى نيست، بلكه از زوج به معناى قرين است، كه معناى اصلى لغوى آن است.


و كلمه ((حور(( جمع حوراء است، كه به معناى زنى است كه سفيدى چشمش بسيار سفيد، و سياهى آن نيز بسيار سياه باشد، و يا به معناى زنى است كه داراى چشمانى سياه چون چشم آهو باشد. و كلمه ((عين (( جمع كلمه ((عيناء(( يعنى درشت چشم است و از ظاهر كلام خداى تعالى برمى آيد، كه حور العين غير زنان دنيايند، كه آنان نيز داخل بهشت مى شوند.
و كلمه «حور» جمع حوراء است، كه به معناى زنى است كه سفيدى چشمش بسيار سفيد، و سياهى آن نيز بسيار سياه باشد. و يا به معناى زنى است كه داراى چشمانى سياه چون چشم آهو باشد. و كلمه «عين»، جمع كلمه «عيناء» يعنى درشت چشم است و از ظاهر كلام خداى تعالى بر مى آيد، كه حورالعين غير زنان دنيايند، كه آنان نيز داخل بهشت مى شوند.


«'''يَدْعُونَ فِيهَا بِكلِّ فَاكِهَةٍ ءَامِنِينَ'''»:
«'''يَدْعُونَ فِيهَا بِكُلِّ فَاكِهَةٍ ءَامِنِينَ'''»:


يعنى تمام اقسام ميوه ها را مى طلبند، و مى خورند، در حالى كه از ضرر آنها ايمنند.
يعنى تمام اقسام ميوه ها را مى طلبند، و مى خورند، در حالى كه از ضرر آن ها ايمن اند.
<span id='link155'><span>
<span id='link155'><span>


۱۳٬۷۸۶

ویرایش