گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۲۷: خط ۳۲۷:
<span id='link294'><span>
<span id='link294'><span>


==توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است ==
==نتيجه انحراف انسان از فطرت و فساد در زمين، عذاب و هلاكت است ==
توضيح اينكه عالم هستى در عين تضاد و تزاحمى كه بين اجزايش ‍ هست به نحو خاصى به هم مرتبط و پيوسته است و آن رشته ارتباط خاص ، اجزاى عالم را هم آغوش و هماهنگ يكديگر كرده و در اثر اين هم آغوشى و هماهنگى هر موجودى را به نتيجه و اثر رسانده است ، عينا مانند دو كفه ترازو، كه در عين ناسازگارى با هم و اختلاف شديدى كه با هم دارند، به طورى كه هر يك به هر قدر به طرفى متمايل شود آن ديگرى به همان قدر به طرف مخالف آن متمايل مى شود، در عين حال هر دو در تعيين وزن كالا متوافقند و منظور از ترازو هم همين است ،
توضيح اين كه: عالَم هستى در عين تضاد و تزاحمى كه بين اجزايش هست، به نحو خاصى، به هم مرتبط و پيوسته است و آن رشته ارتباط خاص، اجزاى عالَم را هم آغوش و هماهنگ يكديگر كرده و در اثر اين هم آغوشى و هماهنگى، هر موجودى را به نتيجه و اثر رسانده است. عينا مانند دو كفّۀ ترازو، كه در عين ناسازگارى با هم و اختلاف شديدى كه با هم دارند، به طورى كه هر يك به هر قدر به طرفى متمايل شود، آن ديگرى به همان قدر به طرف مخالف آن متمايل مى شود، در عين حال، هر دو در تعيين وزن كالا متوافق اند و منظور از ترازو هم، همين است،


عالم انسانى هم كه جزئى از عالم كون است اين چنين است ، يك فرد انسانى با آن قوا و ادوات مختلف و متضادى كه دارد، اين فطرت را دارد كه افعال و اعمال خود را تعديل كند، به طورى كه هر يك از قوايش به حظ و بهرهاى كه دارد برسد، و عقلى دارد كه با آن ميان خير و شر تميز داده ، حق هر صاحب حقى را به آن برساند.
عالَم انسانى هم، كه جزئى از عالَم كون است، اين چنين است. يك فرد انسانى با آن قوا و ادوات مختلف و متضادى كه دارد، اين فطرت را دارد كه افعال و اعمال خود را تعديل كند، به طورى كه هر يك از قوايش، به حظّ و بهره اى كه دارد، برسد، و عقلى دارد كه با آن ميان خير و شر تميز داده، حق هر صاحب حقى را به آن برساند.


پس عالم هستى و تمام اجزاى آن با نظامى كه در آن جارى است به سوى غايات و نتايجى صالح پيش مى رود، نتايجى كه براى همان نتايج خلق شده ، و باز اين عالم هستى كه مجموعش به سوى يك هدف در حركت است ، هر يك از اجزايش راهى جداگانه دارد غير از آن راهى كه ساير اجزاء دارند، راهى كه آن جزء با اعمال مخصوص به خودش آن راه را طى
پس عالَم هستى و تمام اجزاى آن با نظامى كه در آن جارى است، به سوى غايات و نتايجى صالح پيش مى رود، نتايجى كه براى همان نتايج خلق شده. و باز اين عالَم هستى كه مجموعش به سوى يك هدف در حركت است، هر يك از اجزايش، راهى جداگانه دارد، غير از آن راهى كه ساير اجزاء دارند. راهى كه آن جزء با اعمال مخصوص به خودش آن راه را طى می کند، بدون این که از وسط راه به سوی چپ و راست
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۱ </center>
مى كند، بدون اينكه از وسط راه به سوى چپ و راست آن متمايل گشته ، يا به خاطر افراط و تفريط بكلى از آن منحرف شود، چون اگر ( متمايل و يا منحرف ) بشود در نظام طرح شده خللى روى مى دهد و به دنبال آن غايت خود آن جزء و غايت همه عالم رو به تباهى مى گذارد.
آن متمايل گشته، يا به خاطر افراط و تفريط، به كلّى از آن منحرف شود. چون اگر (متمايل و يا منحرف) بشود، در نظام طرح شده خللى روى مى دهد و به دنبال آن، غايت خود آن جزء و غايت همه عالَم، رو به تباهى مى گذارد.


و اين هم ضرورى و واضح است ، كه بيرون شدن يك جزء از آن خطى كه برايش ترسيم شده و تباهى آن نظمى كه براى آن و غير آن لازم بوده ، باعث مى شود ساير اجزاء با آن هماهنگى نكنند و در عوض با آن بستيزند، اگر توانستند آن را به راه راستش بر مى گردانند و به وسط راه و حد اعتدال بكشانند كه هيچ ، و اگر نتوانستند، نابودش نموده آثارش را هم محو مى كنند، تا صلاح خود را حفظ نموده و عالم هستى را بر قوام خود باقى بگذارند و از انهدام و تباهى نگه بدارند.
و اين هم ضرورى و واضح است، كه بيرون شدن يك جزء از آن خطى كه برايش ترسيم شده و تباهى آن نظمى كه براى آن و غير آن لازم بوده، باعث مى شود ساير اجزاء با آن هماهنگى نكنند و در عوض با آن بستيزند. اگر توانستند آن را به راه راستش بر مى گردانند و به وسط راه و حد اعتدال بكشانند كه هيچ، و اگر نتوانستند، نابودش نموده، آثارش را هم محو مى كنند، تا صلاح خود را حفظ نموده و عالَم هستى را بر قوام خود باقى بگذارند و از انهدام و تباهى نگه بدارند.


انسانها نيز كه جزئى از اجزاى عالم هستى هستند، از اين كليت مستثنى نيستند، اگر بر طبق آنچه كه فطرتشان به سوى آن هدايتشان مى كند رفتار كردند، به آن سعادتى كه بر ايشان مقدر شده مى رسند و اگر از حدود فطرت خود تجاوز نمودند، يعنى در زمين فساد راه انداختند، خداى سبحان به قحط و گرفتارى ، و انواع عذابها و نقمتها گرفتارشان مى كند، تا شايد به سوى صلاح و سداد بگرايند، همچنان كه فرمود: «'''ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون '''»
انسان ها نيز كه جزئى از اجزاى عالَم هستى هستند، از اين كليت مستثنى نيستند. اگر بر طبق آنچه كه فطرتشان به سوى آن هدايتشان مى كند، رفتار كردند، به آن سعادتى كه برايشان مقدر شده مى رسند، و اگر از حدود فطرت خود تجاوز نمودند، يعنى در زمين فساد راه انداختند، خداى سبحان به قحط و گرفتارى، و انواع عذاب ها و نقمت ها گرفتارشان مى كند، تا شايد به سوى صلاح و سداد بگرايند. همچنان كه فرمود: «ظَهَرَ الفَسَادُ فِى البَرِّ وَ البَحرِ بِمَا كَسَبَت أيدِى النَّاس لِيُذِيقَهُم بَعضَ الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُم يَرجِعُون».


و اگر همچنان بر انحراف و فساد خود بمانند و به خاطر اينكه فساد در دلهايشان ريشه دوانيده از آن دل بر نكنند، آن وقت به عذاب استيصال گرفتارشان مى كند و زمين را از لوث وجودشان پاك مى سازد، همچنان كه فرمود: «'''و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون '''» و نيز فرموده : «'''و ما كان ربك ليهلك القرى بظلم و اهلها مصلحون '''»
و اگر همچنان بر انحراف و فساد خود بمانند و به خاطر اين كه فساد در دل هايشان ريشه دوانيده، از آن دل بر نكنند، آن وقت به عذاب استيصال گرفتارشان مى كند، و زمين را از لوث وجودشان پاك مى سازد.
و نيز فرموده : «'''ان الارض يرثها عبادى الصالحون '''» و اين بدان جهت است كه وقتى
 
همچنان كه فرمود: «وَ لَو أنَّ أهلَ القُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنَا عَلَيهِم بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الأرضِ وَ لَكِن كَذَّبُوا فَأخَذنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكسِبُون». و نيز فرموده: «وَ مَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهلِكَ القُرَى بِظُلمٍ وَ أهلُهَا مُصلِحُون».
 
و نيز فرموده: «إنَّ الأرضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّالِحُون»، و اين، بدان جهت است كه وقتى صالح باشند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۲ </center>
صالح باشند، قهرا عملشان هم صالح مى شود، و چون عمل صالح شد، با نظام عام عالمى موافق مى شود و با اين اعمال صالح ، زمين براى زندگى صالح مى شود.
قهرا عملشان هم صالح مى شود، و چون عمل صالح شد، با نظام عام عالَمى موافق مى شود و با اين اعمال صالح، زمين براى زندگى صالح مى شود.


پس از آنچه گذشت روشن گرديد كه : اولا اينكه : حقيقت دعوت انبياء همانا اصلاح حيات زمينى انسانيت است ، كه خداى تعالى از شعيب حكايت كرده كه گفت : «'''ان اريد الا الاصلاح ما استطعت '''»
پس از آنچه گذشت، روشن گرديد كه:  
و ثانيا اينكه : جمله «'''و لا تطيعوا امر المسرفين الذين يفسدون ...'''» در عين اينكه بيانى است ساده ، در عين حال حجتى است برهانى .


و شايد در اينكه بعد از جمله «'''الذين يفسدون فى الارض '''» مجددا فرمود: «'''و لا يصلحون '''» اشاره باشد به اينكه از انسانها به خاطر اينكه بشر و داراى فطرت انسانيتند انتظار مى رود كه زمين را اصلاح كنند و ليكن بر خلاف توقع ، از فطرت خود منحرف گشته ، به جاى اصلاح افساد كردند.
اولا اين كه: حقيقت دعوت انبياء، همانا اصلاح حيات زمينى انسانيت است، كه خداى تعالى از «شعيب» حكايت كرده كه گفت: «إن أُرِيدُ إلَّا الإصلَاح مَا استَطَعتُ».
 
و ثانيا اين كه: جملۀ «وَ لَا تُطِيعُوا أمرَ المُسرِفِين الَّذِينَ يُفسِدُونَ...»، در عين اين كه بيانى است ساده، در عين حال حجتى است برهانى.
 
و شايد در اين كه بعد از جملۀ «الَّذِينَ يُفسِدُونَ فِى الأرضِ» مجددا فرمود: «وَ لَا يُصلِحُون»، اشاره باشد به اين كه از انسان ها به خاطر اين كه بشر و داراى فطرت انسانيت اند، انتظار مى رود كه زمين را اصلاح كنند، وليكن بر خلاف توقع، از فطرت خود منحرف گشته، به جاى اصلاح، افساد كردند.
<span id='link295'><span>
<span id='link295'><span>
==تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و گرفتار شدن به عذاب الهى ==
==تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و گرفتار شدن به عذاب الهى ==
«'''قَالُوا إِنَّمَا أَنت مِنَ الْمُسحَّرِينَ'''»:
«'''قَالُوا إِنَّمَا أَنت مِنَ الْمُسحَّرِينَ'''»:
۱۳٬۷۳۸

ویرایش